eitaa logo
کانال حسین دارابی
869.1هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.3هزار ویدیو
64 فایل
مؤسس استارتاپ تربیپ Tarbiapp.com تو زمینه‌های مختلف تحقیق میکنم تا به مطلب درست برسم تحصیلاتم مهم نیست، ارشد عمران، روانشناسی، تاریخ تشیع همه آدرسامون👇 takl.ink/hossein_darabi آیدیم @darabi_hosein . . #ترک_کانال . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه مطلب قبل، برشی از یک کتاب👆 ابتدا مطلب قبلو بخونید
کاش همه مادران می دانستند محبت به کودک از برترین اعمال مقبول است و کاش همه، اندکی در معنای «معصوم» اندیشه می کردند و میفهمیدند خانه هایی که به حضور کودک، نورانی شد مدیون برکتی است که خدا ارزاني این «معصوم» زنده و حاضر کرده" تا دیگر کسی کودک را بارِ خویش نداند بلکه خود را زیر بار منت او ببیند. فاطمه (س) یک مادر بود و چند جهان را در یک آن، در زمین جا داده بود. فاطمه(س) یک مادر بود و برای زنان چه افتخاری بالاتر از این که همانی هستند که فاطمه بود؟ اگر این افتخار را میان همه زنان از ازل تا ابد تقسیم کنند سهم هر زنی به قدری سنگین است که کوهها تاب تحملش را ندارند. فاطمه یک مادر بود و برای این که شخصیت یک زن بالا برود و والا دیده شود اندیشیدن در مادر بودن فاطمه کافی است. اگر عظمت «مادری کردن برای زنانمان روشن می شد همه زنها، در هر کجای عالم. با هر شغل و مقامی تنها به مادر بودنشان افتخار می کردند. بیایید اشک بریزیم برای مادرانی که مادر بودنشان را افتخار نمی دانند و به دست آوردن چیزی برای فخرفروشی آنان را به آب و آتش انداخته. این آب، بنیان زندگی شان را سست کرده و آن آتش، بنای خانه شان را سوزانده. فاطمه یک مادر بود همو که یک شهر، از نمازش نورانی می شد عبادت را تنها در نماز خواندن معنا نمی کرد. فاطمه با کودکانش بازی می کرد برایشان شعر می خواند و در لحظه هایی که با کودکانش بازی می کرد لحظه ای حس عقب ماندن از راه خدا به دلش راه نمی یافت. فاطمه یک مادر بود و چنان مهرش را ارزانی فرزندانش کرده بود که هر یک امتدادی شده بودند از نور فاطمه. فاطمه یک مادر بود که از مدينه امتداد یافت تا کربلا از کربلا تا کوفه و شام تا بغداد و خراسان تا سامرا و همه جهان. فاطمه یک مادر بود و دنیایی، چشم به انتظار آمدن فرزندش که او هم امتداد فاطمه است.... 📚 کتاب جلددوم (سبک زندگی حضرت زهرا، فصل13) استاد عباسی ولدی @hoseindarabi
🔴 کتاب از استاد عباسی ولدی که چند قسمتش رو طی روزهای اخیر گذاشتم، چهار جلده، بسیار زیبا و جذابه چاپ قبلیش 4 جلد 35 تومن بود😱 چاپ جدید رو نمیدونم، حتمآ این کتاب رو تهیه و مطالعه کنید، اگرم خواستید میتونم هماهنگ کنم از طریق کانال سفارش بدید
یارو زنش بهش گفته این بچه رو یه دقیقه نگه دار من برم یکم خرید کنم سریع برمیگردم. 😁 عکس نشون میده مساله خرید در همه دنیا وجود داره و مختص ایران نیست. @hoseindarabi
موضوع فرزندآوری رو ادامه میدیم رسیدیم به تاثیر مسائل اقتصادی و سبک زندگی در فرزندآوری. گفتیم خیلی از مشکلاتی که ما مشکلات اقتصادی میدونیم، مشکل اقتصادی نیست، تغییر سبک زندگیامونه، فراگیر شدن خصوصیت تجملگرایی و چشم وهم چشمي بین مردمه و عوامل دیگر.... در مساله ازدواج هم همینطوره دقیقا. مادر پدرای ما همه تو خونه‌های خودشون مراسم عروسی رو میگرفتن، الان سال به سال یه آيتم به مراسم عروسی اضافه میشه. که اکثراً غیرضروریه. بعد میگیم مشکلات اقتصادی مانع ازدواج جوان‌هاست. نه آقا، بیشتر مشکل اضافه کردن رسم و رسومات غلط توسط خودمونه وقتی سادگی کمرنگ بشه، مشکلات پررنگ میشن. شما دقت کنید، سالن دارها برای جیب خودشون هی آیتم های جدید اضافه میکنن، عروس و دوماد هم جوگیرن و میگن حالا یه شبه دیگه، قبول میکنن، میهمانها تو سالن این موارد جدید رو میبینن، و برای عروسی بچه های خودشون هم سفارش میدن، چون فلانی تو عروسیش داشته ماهم باید داشته‌ باشیم. بمرور میشه یک رسم ثابت. به تازگی دربرخی جاها، جشن تولدها به خودی خود داره به یک جشن عروسی تبدیل میشه، یه سری میان فقط برای تزیین خونه با تم‌های تولد و... ، یه گروه میان برای نواختن موسیقی، یه دیجی بزرگوار هم میاد برای خوندن. خیلی از شماها تاحالا ندید این چیزارو، ولی بعید نیست اگه جلوی این رسم غلط گرفته نشه چند سال دیگه فراگیر بشه. بعد میگیم فرزندآوری خیلی خرج داره، یه جشن تولد انقدر هزینشه. خب خودمون داریم خرج میتراشیم. در همه مسائل همینه، فرزندآوری و ازدواج صرفاً یک مثال بود. هروقت دیدید یه چیزی داره به رسم و رسومات اضافه میشه یکم صبر کنید، فکر کنید، سریع موافقت نکنید خب. (قسمت 23) 9 3 @hoseindarabi
من خیلی به تاریخ علاقه دارم چند وقت پیش با خودم گفتم من که دارم کتابهای تاریخی میخونم، یه کنکور ارشد هم بدم تحصیلات دانشگاهیِ تاریخ هم داشته باشم. از اونجایی که کارشناسی ارشد دانشگاه دولتی قبلا خونده بودم نمیتونستم مجدد دولتی بخونم. بین آزاد و پیام‌نور میتونستم انتخاب‌ کنم، باتوجه به شرایطم که نمیتونستم سر کلاس برم، پیام‌نور رو انتخاب کردم. آذرماه کنکور کارشناسی ارشد پیام‌نور رو دادم در رشته تاریخ اسلام گرایش تاریخ تشیع، دیروز نتایجش اومد رتبه‌ام 6 شد و انتخاب اولم قبول شدم😎 البته کنکور واقعا سختی بود، اینطوری نبود که بشه راحت قبول شد، یکی از رفقامون که باهم درس میخوندیم قبول نشد. البته ریا نباشه، قبلا هم یه رتبه تک رقمی دیگه هم تجربه کرده بودم اونم تو کنکور دکتریِ مهندسی عمران سال 91، وارد دانشگاه هم شدم ولی دیدم واقعا علاقه ندارم و اتلاف وقته، انصراف دادم اومدم بیرون. از لیسانس تا دکتری حدود 10سال تو دانشگاه خواجه نصیر تهران بودم. یعنی بیشتر کارمندا و استادا تقریبا عوض شده بودن من هنوز اونجا بودم با دوتا گربه سیاه که میومدن دم رستوران دانشگاه غذا بخورن. اونا از دبستان اونجا بودن. درباره پیام‌نور هم یه نکته بگم، چون بعد تحصیل تو دانشگاه دولتی تجربه تحصیل تو پیام‌نور هم داشتم در مقطع لیسانس، اولش فکر میکردم هلو بپر تو گلوعه، ولی واقعا اینطوری نبود، یه مزایایی از لحاظ علمی داشت که شاید دانشگاه‌های دیگه نداشت، کتابهای عمیق و سختی رو میخوندیم که جای بحثش نیست. البته مطالعات نباید محدود به درسای دانشگاه باشه، چون آدم متوقف میشه. خدای نکرده فکر نکنید برای پز دادن اینو گذاشتما، یک سالها اعضا میپرسن آقا تحصیلات شما چیه تو همه چی نظر میدی؟ گفتم یه معرفی مختصری بکنم. راستی در رشته روانشاسی هم ابتدا مطالعاتی داشتم بعدش از طریق دانشگاه ادامه‌اش دادم. علاوه بر تحصیلات دانشگاهی از محضر اساتیدی بهره‌مند شدم که قطعا از تحصیلات دانشگاهی تاثیرش بیشتر بوده که بد نیست ازشون نام ببرم: آیت الله مجتبی تهرانی استاد محمدتقی فیاض‌بخش استاد محمد شجاعی استاد حامد کاشانی و استاد بزرگوارم که قبلا هم آدرس کانالشون و نوشته‌هاشونو گذاشتم براتون @tabyin @hoseindarabi
حالا یه سری اومدن میگن شغلت چیه؟ دیگه خدایی این دیگه به شما ربطی نداره 😄، قول میدم نون حلال ببرم سر خونه زندگیم، خمسمم میدم 😅تحصیلات رو نوشتم که مطالبو میخونید خیالتون تاحدی راحت بشه
آقا من اصلا نمیدوستم بازیهای آسیایی شروع شده، وقتی ایران از گروه اومد بالا فهميدم، تا امروزم هیچکدوم از بازیارو کامل ندیده بودم، امروز نشستم بازی با ژاپنو دیدم، حتی مقداری تخمه هم تو کابینت بود برداشتم با شور و شوق بازی رو میدیم و میخوردم، تخمه هندونه بود خیلیم سفت بود. یعنی تقصیر من بود؟ یاتقصیر تخمه‌ها؟ خیلی خوب بازی می‌کردن که تو این بازی با کنعان زاده آشنا شدم، که کاشکی آشنا نمیشدم. نمیدونم چرا ما وقتی گل میخوریم، می‌پاشیم. به‌جای این‌که تلاشمونو بیشتر کنیم. خداروشکر بازی زودتر تموم شد وگرنه رکورد گل خوردن رو می‌شکوندیم.
برخی از ما ایرانی‌ها چندتا خصلت بد داریم که اگه بتونیم ترک کنیم خیلی خوب می‌شه. مثلا همین بازی فوتبالو ببینید 1_حسرت خوردن از آنچه گذشت‌: الان حرفایی که بین مردم درباره فوتبال رد و بدل میشه چیه؟ آخ آخ اگه گل اول فلانی توپ رو ول نکرده بود شاید الان برده بودیم رفته بودیم فینال، حیف شد. اگه پنالتی نمیدادیم فلان می‌شد. بقول قدیمیا ‌"تخمِ اگه رو کاشتن در نیومد". قدیمیا اعصاب نداشتنا، آدم فکر می‌کنه فحشه. ولی واقعیته. تموم شد رفت، اگه اینطوری شده بود اونطوری میشد نداریم. 2_غر زدن و دنبال مقصر گشتن همش دنبال مقصریم. که باعث بانی این اتفاق بد کی بود؟ اصلا مقصرو پیدا کردیم چی میشه؟ همه چی درست میشه؟ الان درباره بازی فوتبال اکثرا دنبال مقصر باخت هستن. آخرشم میرن تو پیجش انواع و اقسام فحش‌هارو میدن بهش. تموم شد رفت دیگه بحث کردن نداره. قدیمیا یه چیز خوب میگفتن "تخم اگه رو کاشتن درنیومد" که ربطی به این قسمت نداشت. قدیمیا هرچی میشد اینو میگفتن. خلاصه دنبال مقصر نباشیم چند روز پیش یکی از فامیلامون دست بچه یکی دوساله‌اش رو گرفته بودن تاب بدن، دستش در رفته بود. بدون اینکه دنبال مقصر بگردن مسئولانه پاشدن بچه رو بردن دکتر جاانداختن اومدن، خیلی راحت و آسوده. آدم لذت می‌برد. خود آدمم آرامش داره اینطوری، حالا شما بیا بگرد دنبال مقصر و هی غُر بزن، دست بچه خوب میشه؟ روی گل اول بازی ببینید، چهارتا بازیکن ایرانی توپو ول کردن رفتن سراغ داور برا غُرزدن و اعتراض، ژاپنیه هم فقط تمرکزش روی توپ بود رفت گل زد. 3_ناامیدشدن تا یه شکستی تو زندگی می‌خوریم، یا یه اشتباهی می‌کنیم انقدر ناامید میشیم که کلا همه چیو ول میکنیم، به‌جای جبران کردن کارو بدتر خراب میکنیم. تیم ملی هم همین‌طوری شد، ژاپنو لوله کرده بود، یه گل خورد دیگه ناامید شد بدتر بازی کرد. درحالیکه تیمای حرفه‌ای وقتی گل میخورن بیشتر وحشی میشن و میرن سراغ گل زدن و جبران. زندگی عرصه شکست و اشتباه یا پیروزیه، کسی برنده است که در هر حال ناامید نشه. ✍ حسین دارابی @hoseindarabi
یکی از رفقام می‌گفت چند شب پیش مهمونی بودیم، دختر و پسرم با هم درگیر شدن، پسرم یه حرف زشتی زد که معلوم نبود از کجا یاد گرفته. به دخترم گفت (.....) تو دهنت. منظورش از.... رو متوجه شدید دیگه؟ یا نام ببرم؟ بی ادبیه، باعرض پوزش ولی تا واضح نگم حق مطلب ادا نمیشه. پسرش گفته بود "ر‌ ی‌د‌ م تو دهنت" متوجه شدید دیگه؟ یا لغاتو بچسبونم به‌هم؟ میگفت، اولین بار بود از‌ پسرم این حرفارو می‌شنیدیم، به پسرم با رعایت اصول تربیتی داشتیم تذکر میدادیم، که نباید از این حرفها بزنی، خیلی زشته و این حرفا. که یکی از بابابزرگ مامان بزرگهاش که اصلا هم نفهمیده بود نوه‌اش چی گفته و از حرفها فهمیده بود که نوه گلش حرف زشت زده. سریع از اتاق اومد بیرون و گفت: حرف زشت زدی‌ی‌ی؟ دیگه حرف زشت نزنیا. هرکی حرف زشت بزنه شیطون م‌ی‌ر‌ی‌نه تو دهنش😳 میگفت ما که کُپ کرده بودیم، نمیدونستیم بخندیم یا بخندیم، گفتیم والا اونم دقیقا همینو گفت خب. بیشتر تایید بود تا نصیحت. خلاصه نشستیم یکم اون بزرگوارو نصیحت کردیم، که از این حرفا نزن خوبیت نداره. بهش گفتم حالا فهمیدید پسرت از کی این حرفارو یاد گرفته😃 @hoseindarabi
هممون دوست داریم فقر ریشه‌کن بشه و هیچ فقیری از تنگدستی رنج نبره. برای این کار دوتا کار میشه کرد 1_صدقه و انفاق 2_ کار دیگه ای که میتونیم برای فقرا بکنیم اینه‌که کاری بکنیم تحمل فقر براشون راحتتر بشه. چجوری؟ 👈 دوری از تجمل در زندگیامون زندگیِ ساده‌ی ما برای فقرا، پول نمیشه ولی تحمل فقر و نداری خودشونو راحتتر میکنه، میبینن مردم دور و برشون هم تقریبا مث اونا دارن زندگی میکنن. ولی زندگی تجملی، و جار زدن اون و به رخ کشیدنش رنج فقرارو مضاعف می‌کنه. چون علاوه بر رنجی که از فقرشون میبرن، رنج حسرت از زندگی دیگران هم بهش اضافه میشه. وقتی عروسی میگیریم با هزارتا آپشن، خب کسایی تو عروسی هستن که نمیتونن همچين عروسی‌هایی بگیرن ناراحت میشن، دلشون میشکنه. یا مثلا جهیزیه تمام و کمال میچینیم بعدشم به معرض نمایش میذاریم خانومای فامیل بیان ببینن، خیلیا نمیتونن همچین جهیزیه‌ای برا دخترشون فراهم کنن، غم دلشونو ميگيره. خیلی از مردها شرمنده زن و بچشون میشن با زندگی‌های ما. این دل‌شکستن‌ها قطعا تو زندگی های ما تاثیر خواهد گذاشت و گریبانمونو خواهد گرفت. عروسی و جهیزیه یک مثال بود، صدها مثال دیگه هست که ماها روزانه داریم انجام میدیم، از ظاهرزندگیامون گرفته‌ تا نکات پنهانی اون که لزومی نداره همه بدونن. مثلا جلوی یه بدبختی که باهمسرش مشکل داره از خوبی همسرمون بگیم و پُز بدیم. خب چه کاریه؟ چه مشکلی‌ رو از طرف حل میکنه؟ جز اینکه دلشو میشکونیم. دو روز بعد میبینیم یه مشکلی باهمسرمون پیدا کردیم، هرچی میگردیم دلیلشو پیدا نمیکنیم. بیاید تلاشمونو بکنیم رنج دیگرانو اگه نمیتونیم کم کنیم، زیاد نکنیم. اسرار زندگیامونو برای همه تعریف نکنیم. کسی که دنبال فخرفروشیه نشون میده هنوز بزرگ نشده و رشد نکرده و میخواد کمبودهاشو با پز دادن و جلب توجه دیگران جبران کنه. @hoseindarabi
👇در ادامه مطلب قبل👆 به به
امیرالمؤمنین (ع) وقتی شنید استاندارش در بصره به یک میهمانی تجملاتی رفته براش نامه نوشت: اى پسر حنيف شنیدم كه مردى از جوانان بصره تورو به یه میهمانی دعوت کرده و تو هم به اونجا رفتی و سفره‌اى رنگين برات انداختن و غذاهای رنگارنگ جلوت گذاشتن. اصلا فکر نمی‌کردم كه تو دعوت مردمى رو قبول كنى كه فقرارو ازخود دور می‌کنن و توانگران رو بر سفره مى‌نشانند. در اواخر نامه حضرت میفرماید: تو میدونی اگر من بخوام انقدر توانایی مالی دارم که غذام فقط عسل مصفا و مغز دانه‌های گندم باشه و لباسمم از پارچه‌های ابريشمين. ولى، هيهات كه هواى نفس بر من غلبه کنه و حرص و طمع منو به گزينش انواع غذاها بکشونه در حالی‌که، در حجاز يا در يمامه (که من دسترسی بهشون ندارم) بينوايى باشه كه نون شب نداره بخوره و هیچوقت مزه سيرى رو نچشيده. يا شب با شكم پر از غذا راحت بخوابم و در اطرافم شكمهايى گرسنه باشد و جگرهايى تشنه؟ آيا چنان باشم كه شاعر گويد: ((تو را اين درد بس كه شب با شكم سير بخوابى و در اطراف تو گرسنگانى باشند در آرزوى پوست بزغاله اى )) آيا به همين راضى باشم كه بمن میگویند اميرالمؤمنين؟ و با مردم در سختيهاى روزگارشون مشاركت نداشته باشم؟ يا آنكه در سختى زندگى مقتداشون نشم؟ منو براى این نيافريدن كه چون چارپایان در آغل بسته باشم كه همه مقصد و مقصودشان نشخوار علفه، غذاهاى لذيذ و دلپذير منو به خودم مشغول کنه يا همانند آن حيوان رها شده باشم كه تا چيزى بيابد شكمش را پر كنه. قسمتی از نامه 45 نهج‌البلاغه @hoseindarabi
👆این ترجمه از نهج البلاغه رو هیچ‌جا پیدا نمیکنیداااا، این ترجمه به زبون منه😎 یکی از ترجمه‌های نهج‌البلاغه رو مجددا ترجمه کردم. خدایی بعضی ترجمه‌ها اصلا قابل فهم نیست، از متن عربی سختتره. شاید یکی از دلایلی که خیلی سمت نهج‌البلاغه و قرآن نمیریم همین غيرقابل فهم بودن ترجمه‌هاست. البته ترجمه آقای ملکی از قرآن که تازه چاپ شده خیلی ترجمه‌ روان و جذابیه.
آقا گوشت کیلو 100تومن شده، هنوز بعضی جاها کباب میدن 6 تومن، تازه بابرنج. انقدر منصفن. اینایی که قیمت غذاشون بالا نمیره علاوه بر انصافشون احتمالات دیگه‌ای هم برای این قیمت‌ها وجود داره: 1_از میزان گوشت در کباب کم میکنن و چیزای دیگه میریزن توش 2_اندازه کبابو کوچیک‌تر می‌کنن 3_از گوشت حیوانات نجیب دیگه مثل خر استفاده میکنن 4_گوشت خوک یا گراز هم شاید استفاده کنن، میرن تو جنگلا این حیوونارو رایگان شکار میکنن میان استفاده‌ می‌کنن. یه آشپزخونه بغل خونمون بود این چندسال قیمتش ثابت بود، هی. گوشت گرون می‌شد این قیمتاش ثابت بود، نمی‌دونم وزارت بهداشت هم ازش غذا می‌گرفت یا مردم به وزارت بهداشت اطلاع دادن که این آشپزخونه مشکوکه. یاچی؟ خلاصه اومدن رفتن تحقیق کردن دیدن از گوشت خَر و دیگر اَنیمال استفاده می‌کرده. ماهم چند بار کوبیده ازش گرفتیم معلوم بود مزه‌اش فرق داره. من تاحالا خَر نخوردم ولی خیلی مزه گوشت خَر می‌داد. خدایی خیلی خوشمزه بود غذاش. نمیدونم چرا خَر گرون نمیشه. حالا چلوکبابی‌های عزیز خدایی الکی قیمتاتونو بالا نبرید که کسی شک نکنه. خلاصه آشپزخونه بغل خونمونو پلمپ کردن. چون تابستونا کولرو روشن می‌کردیم یَک بوی جوجه‌کبابی تو خونه میپیچید، همون لحظه هم اسیدمعده ترشح می‌شد، چشمام سیاهی می‌رفت. من ریاضت نفس زیادی کشیدم تا به این مقامات رسیدم😃. بچه‌هامم بوی غذارو که میفهمیدن بهونه میگرفتن جوجه میخایم، خدا هیچ پدری رو شرمنده زن و بچه‌اش نکنه😭😃 خلاصه خیلی نامردیه این چلوکبابی‌هایی که بغل خونه‌ها هستن، واقعاً حق‌الناسه و باید جواب پس بدن. حداقل کاری که می‌تونن بکنن اینه که چند وقت یکبار یه پرس غذا بدن به همسایه‌هاشون تا رضایتشون جلب بشه. @hoseindarabi
انتظار قائم فقط مختص الان نیست از زمان پیامبر بحث مهدویت و منجی مطرح بوده. مردم در زمان ائمه‌ دنبال مهدی بودن و گهگاه با امامان اشتباه می‌گرفتن. روایات بسیاری وجود داره که مردم به امام زمان خودشون می‌گفتن شما همان مهدی موعود هستید؟ امام هم می‌فرمود خیر. ولی خیلی مشتاق دیدنش هستیم. امیرالمؤمنین(ع) درباره امام زمان(عج) می‌فرمایند: آه آه شوقا‌ََ الی رویتهم آه که چقدر مشتاق دیدن او هستم یا درجایی دیگر می‌فرمایند: ای کاش در دولت آن حضرت بودم. همچنین از امام حسین، امام سجاد، امام باقر، امام صادق و دیگر ائمه (علیهم السلام) هم روایاتی در شوق دیدن حضرت وجود داره. خلاصه ماها نمی‌دونیم در چه دوران گرانبها وطلایی‌ای قرار گرفتیم، البته اگر ظهور امام زمان رو درک کنیم. خیلی باید بترسیم که به ظهور حضرت نرسیم. حالا معنی این شعرو بهتر میشه فهمید که میگه: ترسم که بیایی و من آن روز نباشم... ای کاش که من خاک سر کوی تو باشم @hoseindarabi
نمیدونم ما چرا خودباوری نداریم؟ امروز قطر با نتیجه قاطع ژاپنو برد همه باخودشون گفتن عجب تیمیه این قطر همین چند ماه پیش یه تیم باشگاهی‌مون تیم السد قطر که 7تا بازیکنش تو تیم ملیشون هست بعلاوه ژاوی و گابی و چندتا بازیکن خفن دیگه رو برد، اونم تو کشور خودشون قطر. تیم باشگاهی السد بنظر از تیم ملی قطر قوی‌تره ولی ما بردیمش. من خیلی تعصب فوتبالی ندارم و طرفدار باشگاه خاصی نیستم به‌خاطر همین اسم تیم باشگاهیمونو نیاوردم که نگن پرسپولیسی هستی. و استقلالیا ناراحت نشن. ولی حرف حق رو باید زد. ببینید پرسپولیس واقعا مهره زیاد نداشت و نمیتونست بازیکن جدید بخره تو این یکی دوسال اخیر ولی خودشو نباخت. 3 تا چیز پرسپولیس رو تا فینال آسیا برد. امید، تلاش و خودباوری. آقا تعصبی به این مطلب نگاه نکنید. من طرفدار پرسپولیس نیستم، طرفدار استقلال که اصلاََ حرفشو نزن. من انقدر فوتبالی نیستم که نمیدونم فصل قبل کی قهرمان لیگ شد. البته معلومه کی شد. یه خبر شنیدم چند روز پیش خیلی خنده‌دار بود، نمیدونم خبر بود یا جوک. نوشته بود شفر میخواد مربی تیم‌ملی بشه😂😂 خلاصه خودباوری، تلاش و امید خیلی کارا میتونه بکنه. فوتبال هم ایشالا کلا جمع شه راحت شیم. @hoseindarabi
چرا امام خمینی (ره) در جواب خبرنگاری که توی هواپیما پرسید چه احساسی دارید که به ایران برمی‌گردید؟ پاسخ داد "هیچی"، هیچ احساسی ندارم. بعضیا از این جمله امام سوءاستفاده کردن. از این "هیچی" خیلی چیزا از امام رو میشه فهمید. روح امام، معنویت امام انقدر بالاست که نه از انفجار هواپیما و تیربارون شدن بعد از پیاده شدن ترسی داره نه هیجانی از برگشتن به خاک ایران. اصلا اگه امام این‌طور نبود شایستگی اینو نداشت که بتونه همچین کار بزرگی رو انجام بده و انقلاب کنه. البته امام بعد از این کلمه "هيچی" گفتن: "مگر این‌که یک حقی را استوار و یک باطلی را سرنگون کنم". خدا از انسان انجام وظیفه رو میخواد، نتیجه هرچی می‌خواد باشه، امام هم وظیفه‌اش رو انجام میداد. وقتی از ایران تبعیدش کردن هم هیچ احساسی نداشت چون داشت وظیفه الهی‌اش رو انجام می‌داد. وقتی از عراق هم مجبور شد بره بیرون احساسی نداشت، وقتی تو فرودگاه کویت هم برگردوندنش همین‌طور. نه احساسی داشت، نه ناامید شد، نه هیچی، فقط وظیفه‌اش رو انجام داد. انقدر ادامه داد تا موفق شد. مرزهای جغرافیایی برای امام اهمیتی نداشت. پسرش مصطفی هم وقتی از دنیا رفت، گریه نکرد، مردم ضجه می‌زدن امام استوار و باصلابت خم به ابرو نیاورد و حتی مردمو دلداری می‌داد و آروم می‌کرد. و فرمود مرگ مصطفی از الطاف خفیه الهی بود. این یعنی اوج عرفان و توحید امام هنگام وفاتش هم احساسی نداشت، و فرمود با دلی آرام و قلبی مطمئن... ازخدمت شما مرخص می‌شوم. اصلاََ روز قیامتم هیچ احساس و نگرانی‌ای نخواهد داشت. چون، لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ (آیه 103 انبیأ) وحشت بزرگ روزقیامت آنهارا اندوهگین نخواهد کرد. همچنین اولياء خدا نه می‌ترسند و نه اندوهگین می‌شوند(یونس ایه62) حاج‌آقا مجتبی تهرانی شاگرد همین امام در جلسه اخلاق و درصفات متقین می‌فرمودند‌: انسان با تقوا وظیفه‌اش رو انجام میده‌، و کاری به حرف مردم نداره و نه از بَه بَه دیگران خوشحال میشه و نه از اَه اَه دیگران ناراحت. مثال بارز این مورد (ره) بود که فرمود اگر همه این جمعیت که میگن درود برخمینی، بگن مرگ برخمینی ذره ای برای من فرقی نمی‌کند. همه ماها دوست داریم انقدر بر روح، روان و نفسمون مسلط بشیم که به‌راحتی نه عصبانی بشیم، نه ناراحت، نه نا امید، نه هیجان‌زده و نه صفاتی از این قبیل. امام در اوج تسلط بر این صفات نفسانی بود. خلاصه تو اون "هیچی" امام "خیلی چیزا" نهفته بود ... ✍ حسین دارابی @hoseindarabi
اگه اینستاگرام دارید منو فالو کنید فالوورام بره بالا تا به امید خدا شاخ اینستا بشم😝 👇 Instagram.com/hosein__darabi
👆اگه اینستاگرام دارید فَفالونی (پس فالو کنید مرا)
آقا من تو تلگرام و اینستاگرام تا وقتی باشه، هستم و با قدرت فعالیت می‌کنم و صحنه رو خالی نمیکنم. بعضیا شاید بگن آقا از شما بعیده تو زمین دشمن بازی نکنید و این حرفا ببینید وقتی نیروهای انقلابی از این پیام‌رسان ها خارج بشن کلا فضا دست کی میفته؟ دست یه مشت ضد انقلاب و ضد دین با یه مشت مردم عادی که خواننده مطالب اونا هستن و هرچی دستشون بیاد به خوردشون میدن و روز به روز ذهنها مسموم تر میشه. اتفاقا باید بود و فعالیت کرد رهبری هم چند هفته پیش گفتن که باید باهمین فضای مجازی تو دهن دشمن زد قطعا منظورشون ایتا و سروش نبوده که یک میلیون نفرم عضوفعال ندارن. با اینستاگرام و تلگرام که هرکدوم 40 ميليون عضو فعال دارن باید فعالیت کرد و تو دهن دشمن زد. مث اینه‌که دشمن حمله کرده به مرزها، بعد ما بریم تو یه حسینیه بشینیم باهم درباره دشمن حرف بزنیم و همدیگه رو تایید کنیم. الان ایتا شده حسینیه. یه بمب بزنن تو ایتا همه بسیجیا و ولایتی‌ها از بین میرن. حداقل وظیفه من اینه، وظیفه شمارو نمیدونم. هر وقت همه اومدن بیرون ماهم میایم بیرون. ولی تا وقتی اونجا فعالیت داره انجام میشه ماهم ادامه میدیم. هاتگرام و تلگرام‌طلایی هم قانونی داره کارشو ادامه میده و بدون فیلترشکن راحت میشه وصل شد. البته کسی که اینستا نداره رو بهیچ‌وجه سفارش نمی‌کنم نصب کنه و فعالیت کنه. مخصوصا نوجوان‌ها. ولی کسی که فعالیتی داره و میتونه تاثیرگذار باشه رها نکنه این فضارو. یکی از دلایلی که اینستاگرام انقدر داغون شده بخاطر اینه که آدم ‌حسابی‌ها کمتر تو اینستا فعالن. @hoseindarabi
پسرم گفت: معلممان گفته فردا برای درس جمله سازی با هر کدام از واژه هایی که میگویم لااقل پنج جمله بسازید و بیاورید. و جمله ها را برایم میخواند. اجازه بده این جمله ها را برای تو هم بخوانم تا به رسم همیشگی دلم را با گفتگوی با تو آرام کنم. 🔻واژۀ اول: مادر ما در خانه، مادر داریم. مادر ما همیشه لبخند به لب دارد. ما وقتی مادر را میبینیم، خوشحال میشویم. اگر روزی مادر در خانه نباشد، دلمان میگیرد. پدر هم مادر را خیلی دوست دارد. دلم گرفته بود به یاد مادرت! به پسرم گفتم: اگر دلت خواست به جای این جمله ها بنویس: ما در خانه، مادر نداریم. ما دلمان برای لبخند مادر پر میزد. مادر ما خیلی گریه میکرد. گریۀ مادر آتشمان میزد، مخصوصا پدر را. مردم، صدای گریۀ مادر را دوست نداشتند. مادر، همین مردم سنگدل را دعا میکرد. حالا که مادر در خانه نیست، دلمان برایش تنگ شده. خانۀ بی مادر، جان آدم را میگیرد. 🔻واژۀ دوم: پدر پسرم نوشته بود: پدر من خیلی قوی است. مادرم میگوید: پدر، تکیه گاه خانه است. پدر که در خانه باشد، بچه ها دلشان آرام است. پدر خانه هر چه قدر هم که قوی باشد دلش با مادر خانه، آرام میشود. پدر در برابر مشکلات همیشه باید محکم بایستد. من دلم در هوای خانۀ مادرت پر میکشید و لحظه ای از یاد پدرت خالی نمیشدم. به پسرم گفتم اگر دلت خواست این جمله ها را هم بنویس: پهلوانان از پدر من میترسند. مادرم میگفت: هیچ پهلوانی نتوانسته بر پدر تو پیروز شود. اما خبری، پدرم را بر زمین زد. اشک پدر بیشتر از اشک مادر، دل آدم را میسوزاند گریۀ پدر اگر صدادار باشد، آدم را میکشد. پدر تن بیجان مادر را شست. پدر، مادر را در دل خاک گذاشت. پدر، تنها به خانه برگشت.... 📚 کتاب جلدسوم (دل‌نوشته های فاطمی_مهدوی) استاد عباسی ولدی @hoseindarabi
ادامه مطلب قبل 🔻واژۀ سوم: خانه ما در خانۀ خودمان زندگی میکنیم. خانه، پناهگاه انسان است. انسان در خانه، آسوده زندگی میکند. من در هیچ خانه ای به اندازۀ خانۀ خودمان آرام نیستم. من از این خانه خاطره های خوبی دارم. چه کنم؟ نام خانه که میآید، دست خودم نیست دلم بی اجازه، هوای خانۀ مادرت را میکند. به پسرم گفتم: اینها را که نوشته ای، باشد اما اگر دلت خواست اینها را هم اضافه کن: ما در غم‌ْخانه زندگی میکنیم. غم‌خانۀ ما پناهگاه ما نیست. حتی مادرم هم در این خانه پناه نداشت. از وقتی که آن حادثه رخ داده خیال ما در خانه راحت نیست. در خانه که نشسته ایم هر لحظه فکر میکنیم که کسی پشت در ایستاده. ما در بیابان، آرام‌تریم تا این خانه چون بیابان در ندارد؛ ولی خانۀ ما دارد و ما از در خانه اصلا خاطره خوبی نداریم خانه ما هنوز هم بوی آتش میدهد. 🔻واژه چهارم: خانواده خانواده از پدر، مادر و فرزند تشکیل میشود. ما خانوادۀ خوشبختی هستیم. پدر، نان آور خانواده است. مادر، کارهای خانه را انجام میدهد. بچه ها مادر را در کارهای خانه کمک میکنند. آیا زیر سقف کبود آسمان خانواده ای آسمانی تر از خانوادۀ مادرت پیدا میشود؟ پدر، معصوم، مادر، معصومه و دو فرزند، معصوم. می‌شود نام خانواده بیاید و آدم یاد خانوادۀ مادرت نیفتد؟ به پسرم گفتم: اگر دلت خواست این را هم بنویس: خانوادۀ ما مادر داشت. خانوادۀ ما دیگر مادر ندارد. بعد از مادر، پدر هم نان آور خانه است، هم غمخوار بچه ها داغ مادر، جانفرساست. خواهر ما باید به جای مادرمان، مادر خانواده باشد. خانواده ما مدت کمی مادر داشت. مادر خانواده ما خیلی زود رفت. 📚 کتاب جلدسوم (دل‌نوشته های فاطمی_مهدوی) استاد عباسی ولدی @hoseindarabi
👆 کتاب از استاد عباسی ولدی که چند قسمتش رو طی روزهای اخیر گذاشتم، چهار جلده، بسیار زیبا و جذابه یادتونه گفتم چاپ قبلیش 4 جلد 35 تومن بود😱چاپ جدید رو نمیدونم؟ ظاهرا از چاپ قبلی تعدادی باقی مونده که ان شاءالله طی روزهای آینده اعلام میکنم برای سفارش چیکار کنید احتمال هم داره تخفیف هم بگیرم
امروز سوار تاکسی شدم، تا نشستم، دیدم راننده و یه مسافر دارن طبق معمول بحث سیاسی می‌کنن، دیگه از بحث گذشته بود. داشتن دعوا می‌کردن و دادمی‌زدن. من از اینجاش رسیدم که مسافر می‌گفت الانم می‌کُشن. راننده می‌گفت خودت رفتی شعار دادی مرگ بر شاه، مسافر داد زد نه من نگفتم مرگ بر شاه، دوتا حرف بد هم زد. منم وسط دعوا گفتم ما الانم می‌گیم مرگ برشاه. منتظر بودم دو تا فحش بهم بدن. یکم تنم می‌خاره خب. راننده با من موافق بود. بعد گفتم چیه همه جا دارن آه و ناله می‌کنن که انگار بدبخت‌ترین مردم جهانیم و افتضاح‌ترین دوره تاریخ ایران رو داریم سپری می‌کنیم، مشکل ما اینه تاریخ کشورخودمونو بلد نیستم و خودمونو با تاریخ سوئیس مقایسه می‌کنیم. راننده هم هی تایید می‌کرد. منم شیر شدم ادامه دادم، گفتم همین صد سال پیش تو ایران قحطی اومد، روز به روز مردم می‌مردن، تو خیابونا اگه راه می‌رفتی مرده‌هارو میدیدی روهم افتادن، بچه‌های برهنه که پوست به استخونشون چسبیده بود التماس می‌کردن یه تیکه نون بهشون بدن. گربه، سگ، کلاغ و حتی موش دیگه پیدا نمی‌شد. بدتر از این که قلب آدمو به درد میاره این بود که یه سری اجساد مرده‌هارو می‌خوردن و بدتر از اون یه سری بچه‌های کوچیکو می‌دزدیدن می‌کشتن و می‌خوردن. دیگه بدترشو نمی‌گم. این قحطی همزمان با جنگ‌جهانی اول بود و ایران با این‌که اعلام بی‌طرفی کرده بود بازهم انگلیس‌ها و روس‌ها اومدن تو ایران که جلوی آلمان‌ها مقابله‌ کنن چون خاک ایران بهترین جا بود. چیزی که آدمو داغون می‌کنه اینه که مردم ایران از قحطی داشتن می‌مردن، انگلیسی‌ها گندم و مواد غذایی ایرانیارو احتکار کرده بودن برای نظامی‌های خودشون. اصلا عامل اصلی قحطی همین جمع کردن منابع غذایی توسط انگلیس بود. طی این قحطی حدود 9میلیون نفر کشته شدن که نصف جمعیت ایران بود. چه ذلتی بالاتر از این؟ الان تصورشم نمی‌تونیم بکنیم ؟ شاه ایرانم انقدر ضعیف بود که نمی‌تونست چیزی بهشون بگه، تازه خودشم احتکار کرده بود. خدایی الان وضعیت بدتره؟ بعد می‌گیم آقا موشک و قدرت نظامی می‌خوایم چیکار؟ اقتصادو بچسب. خب قدرت نداشته باشی کشورت مث صدسال پیش کاروانسرا میشه هرکی بخواد میاد، می‌چاپه می‌بره. اینجا اون مسافر مخالف پیاده شد. منم میخواستم کم‌کم پیاده شم گفتم مردم همه غُر می‌زنن و از دزدی‌ها و بقیه مشکلات ناراحتن که حق دارن ولی بعضاً خودشونم به دیگران رحم نمی‌کنن و جاهای دیگه سر مردمو کلاه می‌ذارن، راننده گفت بله دقیقا درسته. جالب اینجا بود که وقتی پیاده شدم بقیه پولمو داد دیدم 500 تومن بیشتر برداشته😑😂 ✍ حسین دارابی @hoseindarabi