● مستقیم آقا...آقامستقیم! 🚕
وقتے نشستم گفتم: ببخشید عزیز، میشه ضبطو خاموش کنی؟؟؟؟
○ گفت: اینا مجازه؛ چیز بدے هم نمیخونه.....😕
● میدونم .....ولے عزادارم!
○ "شرمنده" 😟
و ضبط رو خاموش کرد.
○تسلیت میگم اقوام نزدیکتون بوده؟؟؟؟
● بله #مادرم ....
○ واقعا تسلیت میگم. #داغ_مادر خیلے سخته....منم تو بیست و پنج سالگے مادرم مریض بود و زجر میکشید. بنده ے خدا راحت شد. 😔
● خدا رحمتش کنه
○ خدا مادر شمارم بیامرزه...
بعد پرسید
○ مادر شما هم مریض بودن؟
● گفتم :نه.مجروح بود....
○ مجروح جنگی؟؟ یاشیمیایے بود؟؟😳
● نه ... یه عده اراذل و اوباش ریختن سرمادرم و زدنش.
○ جدأ؟😳😳شمام هیچکارے نکردی؟
● ما نبودیم وگرنه میدونستم چیکار کنیم.....
○ خدا لعنتشون کنه... یعنے اینقد ضربات شدید بوده؟؟؟ 😳
● آره... مادرم #سه_ماه بسترے شد و بعد از دنیا رفت.... 😭
○ ببخشیدا...عجب پست بودن!
بغضم گرفت ...
سکوتمو که دید گفت ظاهرأ ناراحت هستید....😕
● نه خواهش میکنم ... واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه #جوون باشه...
○ آخ آخ... جوون بودن؟؟
● آره #فقط_هجده_سالش_بود...💔
○ گرفتے ما رو ؟؟؟؟؟
شما خودت بیشتر از هیجده سالته😒
حرفش رو قطع کردم و گفتم: مادر شما هم هست... این هجده ساله #فقط مادرسادات نیست بلکه مادرتمام شیعه ها #حضرت_زهراست.....🥀
یه مکثے کرد و با تعجب نگام کرد و بعد دوباره خیره شد به جاده....😶
○ آها ببخشید تازه متوجه شدم..... راست میگی... هیچوقت اینجورے به قضیه نگاه نکرده بودم...😔
● لحظاتے به سکوت گذشت
○ یه سیدے مداحے هم دارم؛ البته برا محرمه....
..
خودش داشبورد رو باز کرد و یه سے دے گذاشت تو ضبط.
چند ثانیه بعد یه نواے آشنا بلند شد.
#یاحسین_غریب_مادر🎼تویے ارباب دل من😭😭😭😭😭😭😭
من بودم و راننده و صداے مداحے و نگاه خیسم به اطراف.... 😭