یا بر سر من ، از سر نی ، سایبان بده
یا بر بلند نیزه مرا آشیان بده
با گیسوی رها شده در دست بادها
از نی ، مسیر قافلهات را نشان بده
جانم به لب رسیده ، ولی جان ندادهام
گفتم به دل ، که صبر کن و امتحان بده
نیزه سوار گشتهای و تند میروی؟
جا ماندهام ، برای رسیدن ، زمان بده
پایم دگر برای خودم نیست ، باغبان!
بر ساقههای مردهی من ، باز جان بده
دیدم که گفت ، چشم ربابت به نیزهدار
گهوارهی عزیز دلم را تکان بده
خون تو و حجاب من ، ارکان کربلاست
کشتی به گل نشسته ، مرا بادبان بده
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#محسن_عربخالقی