حسینیه مقتل
✅یاران و اصحاب امام 1⃣6⃣ #مسلم_ابن_عوسجه اسدي 🔹«مسلم » فرزند «عوسجه»، فرزند «سعد» پسر «ثعلبة بن دو
✅یاران و اصحاب امام
2⃣6⃣ #وهب_بن_عبدالله بن عمير حباب الكلبي
🔹شمر با گروهي از يارانش به طرف چپ سپاه امام حسين عليهالسلام حمله كرد . لشكريان امام سخت مقاومت كردند و سپاه كوفه را درهم شكستند. در اين هنگام بود كه عبدالله بن عمير كلبي درگير شد :
🔻شهادت وهب
🔸«وهب » فرزند «عبدالله بن عمير» از قبيله «بنيكلاب» است. او همراه مادر و همسرش در لشكر امام حضور داشت. از آنجايي كه مادرش (اموهب) او را به جهاد و حمايت از امام و اهداف آن حضرت تشويق كرده بود، رو به ميدان اسب راند. او پس از مبارزه دليرانه، تعدادي از دشمنان را به خاك و خون كشيد و سپس به خيمهگاه، براي ديدار دوباره مادر و همسرش بازگشت.
هنگام ملاقات به مادر گفت:
▪️«آيا شما از من راضي و خشنود شديد؟»
✳️مادر پاسخ داد:
😭«از تو راضي نخواهم شد تا اين كه در پيش روي امام حسين عليهالسلام شهيد شوي»(۱).
✳️همسر او چون كلام مادر شوهر خود را بشنيد به وهب گفت:
😭«تو را به خدا سوگند مرا بيشوهر مكن و مپسند كه بر مصيبت تو گرفتار آيم»
✳️مادر گفت:
😭«اي عزيزم! سخن همسرت را دور انداز و به ميدان برو و در ياري امام حسين عليهالسلام تا مرز شهادت بشتاب تا در روز رستاخيز به شفاعت جدش نائل شوي»(۲) پس از اين گفت و گوي كوتاه، وهب بار ديگر به سپاه دشمن روآورد و اين رجز را سر داد .
▪️«اني زعيم لك اموهب بالطعن فبهم تارة و الضربضرب غلام مؤمن بالرب حتي يذيق القوم مر الحرب؛
▪️اي مادر وهب! من خود ضامنم كه با ته نيزه و شمشيرگاه ضربه بزنم؛ آن هم ضربت زدن نوجوان مؤمن در راه پروردگار تا به اين گروه تلخي جنگ را بچشاند ».
وهب در ستيزي دوباره نوزده سواره و دوازده پياده دشمن را از پاي درآورد، تا اين كه دو دستش در راه احياي دين خدا قطع شد(۳ ).
🔻كمكخواهي فرمانده سواره نظام از پياده نظام
🔹درگيري و حملات ياران حسين عليهالسلام شدت گرفته بود «عزره بن قيس احمسي» از اين بههم پاشيدگي سواره نظام به وحشت افتاده بود. او پيكي را به جانب ابنسعد فرستاد تا درماندگي خود گزارش نموده و از او بر عليه ياران امام حسين عليهالسلام ياري بگيرد .
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) مناقب آل ابيطالب، ج ۴، ص ۱۰۱؛ مقتل الحسين خوارزمي، ج ۲، ص ۱۲-۱۳
( ۲ ) مقتل الحسين خوارزمي، ج ۲، ص ۱۲-۱۳
( ۳ ) منتهي الامال، ج ۱، صص ۶۶۳-۶۶۲
✅ @hosenih_maghtal
✅یاران و اصحاب امام
4⃣6⃣ #حر_بن_رياحي تميمي
🔹«حر» پسر «يزيد» فرزند «ناجيه» فرزند «قعنب» فرزند «عتاب بن هرمي»(۱) پسر «رياح بن يربوع» است(۲ ).
🔻خروج حر از كوفه
🔸«شيخ ابننما» گزارش كرد: هنگامي كه حر از قصر ابنزياد در كوفه خارج شد تا به استقبال امام بيايد،
✳️ندايي را شنيد كه از پشت سر ميگويد:
▪️«اي حر! تو را به بهشت بشارت باد» او به پشت سر نگريست و كسي را نديد با خود گفت:
▪️«به خدا قسم، اين بشارت نيست در حالي كه من اسير به جنگ حسين هستم». او پيوسته اين خاطره را در ذهن داشت تا هنگامي كه خدمت امام رسيد و آن داستان را بازگو كرد.
امام به او فرمودند:
▪️«تو به واقع به پاداش و نيكي راه يافتهاي»(۳ ).
امام در يكي از خطابههاي كوتاه خود اين گونه حر را آگاه كرد :
▪️«الا حر يدع هذه الماظة من دنياكم ... ؛ آيا آزادمردي نيست كه واگذارد اين ريزهي غذاي داخل دهان را (تهمانده منافع دنيا را كه شبيه به ريزهي غذاي دهان است) براي آنها؟»(۴) شايد اين سخن حسين عليهالسلام بود كه انقلاب و طوفان ظلمت براندازي را در افكار و انديشه حر بهپا ساخت .
🔻رودررويي حر با امام حسين
🔹ابومخنف از «عبدالله بن سليم» و «مرزي بن مشمعل» نقل كرده كه گفتند: ما همراه حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام راه (حجاز تا عراق) را طي ميكرديم كه امام در منزل اشراف فرود آمد و جوانان خود را امر فرمود كه آب بردارند و هر چه ميتوانند آب بردارند. صبحگاهان (كاروان) حركت كرد، حدود نيمروز شده بود كه مردي از آن گروه تكبير گفت.
حضرت حسين عليهالسلام فرمود:
«الله اكبر؛ ولي چرا تكبير گفتي؟»
گفت: «نخلي را ديدم». آن دو نفر گفتند: ما در اين مكان هرگز درخت خرمايي نديدهايم.»
امام فرمود: «من از آن چه شما نظر ميدهيد، اين گونه نظر ندارم»
گفتيم: «ما گرد و غبار اسبان را ميبينيم»
پس آن حضرت فرمودند: «به خدا قسم من نيز آن را ميبينم» سپس امام حسين عليهالسلام فرمود: «آيا پناهگاهي نيست كه آن را پشت سر خود قرار دهيم و با اين قوم از يك جهت روبهرو شويم؟» گفتيم: «چرا، آن ذوحسم است كه به طرف چپ شما متمايل است. پس اگر اين گروه (بر ما) سبقت گيرند هر اتفاقي ممكن است بيفتد» پس امام به طرف چپ، مسير را تغيير داد. اسبان با شتاب به ما نزديك شدند. آنها هم به سوي چپ متمايل شدند. ما زودتر از آنها به ذوحسم رسيده بوديم و خيمهگاه امام برافراشته شده بود. آن گروه سررسيدند؛ او حر بود، با هزار سپاه كه در گرماي آن روز رو به روي حسين عليهالسلام قرار ميگرفت. حسين عليهالسلام و يارانش همگي شمشيرهاي آويخته داشتند.
😭حسين عليهالسلام به جوانان خود فرمودند:
▪️«قوم را سيراب كنيد و اسبها را آب دهيد».
مردان سيراب و اسبها خنك شدند(۵). وقت نماز فرارسيد، حسين عليهالسلام به «حجاج بن مسروق جعفي» كه او را همراهي ميكرد فرمود: «اذان بگو» او اذان گفت و نماز بپا شد. حسين عليهالسلام در حالي كه پيراهن و ردائي به تن و نعليني به پا داشتند از خيمه خارج شدند. پس از آن حمد و ثناي الهي گفتند و فرمودند :
▪️«ايها الناس! انها معذرة الي الله اليكم اني لم آتكم حتي اتتني كتبكم؛
▪️اي مردم، اين گفتار عذري در برابر خداي تعالي نسبت به شماست. من به سوي شما نيامدهام تا اين كه نامههايتان را دريافت كردم». سپس حضرت خطبه را به پايان رسانيد، در حالي كه مردم سكوت كرده بودند، سپس به موذن فرمود : «اقامه بگو». و او اقامه گفت. امام حسين عليهالسلام به حر فرمود:
✳️«آيا ميخواهي كه با اصحابت نماز بخواني؟»
✳️گفت: «نه، بلكه به نماز شما (اقتدا خواهم كرد)».
پس همه به حسين عليهالسلام اقتدا كردند. بعد از نماز، آن حضرت وارد خيمه خود شد و ياران در اطراف امام جمع شدند. حر نيز وارد خيمهاي كه برايش نصب كرده بودند شد و ياران گرداگرد او را گرفتند. سپس به ميدان بازگشتند و هر كس دهنه اسبش را گرفت و در زير سايه آن به زمين نشست . هنگام عصر شده بود كه امام حسين عليهالسلام فرمان آمادهباش براي كوچ از اين محل را صادر فرمود و نماز عصر را با آن قوم بپا داشت. اين بار پس از نماز به مردم روي گردانيده پس از حمد خداوند و مدح او فرمود :
«ايها الناس! انكم ان تتقوا ...»
حر گفت: «به خدا قسم، ما نميدانيم اين نامههايي كه از آن ياد كرديد كدام است».
امام فرمودند: «اي عقبة بن سمعان! آن خورجين، نامههايي را كه به من نوشتهاند بيرون آور»(۶) عقبه آن دو خورجين را كه پر از نامه بود بيرون آورد و در برابر آنها پخش كرد.
حر گفت: «البته ما از اين كساني كه نامه به سوي شما نوشتهاند نسيستيم و به ما امر شده كه وقتي شما را ملاقات كرديم از شما جدا نشويم تا اين كه شما را نزد عبيدالله ببريم» امام حسين عليهالسلام فرمود: «مرگ به تو، از آن نزديكتر است»(۷)سپس به يارانش فرمود : «اركبوا؛ سوار شويد» پس همه سوار شدند و منتظر ماندند تا زنها سوار شوند.
پس فرمود : «انصرفوا؛ بگذري
د». وقتي راه افتادند كه از آنجا بگذرند، آن گروه جلوي (ياران امام) را گرفتند.
🔻امام حسين عليهالسلام به حر فرمود :
🔺«ثكلتك امك ! ما تريد؟؛
😭مادرت به عزايت بنشيند چه قصدي داري؟ »
حر گفت: «آگاه باشيد كه به خدا قسم اگر غير شما از عرب به من آن عبارات را ميگفت - در حالي كه وضعيت او چون شما باشد همين عبارت را به او باز ميگفتم(۸) اما به خدا قسم براي من اين (حق) نيست كه ياد مادر شما كنم مگر به نيكوترين وجهي كه ميتوانم»(۹ ).
🔻توبه حر
هنگامي كه حر فرياد غريبانه امام حسين عليهالسلام را كه طلب ياري ميكرد شنيد، نزد عمر سعد رفت و پرسيد:
«آيا تو با اين مرد خواهي جنگيد؟»
عمر گفت: آري به خدا قسم، با او جنگي خواهيم داشت كه دست كم، سرها قطع گردد و دستها جدا گردد»(۱۰).
حر گفت: «شما چه خواهيد كرد؟ آيا پيشنهاد او مورد پسند شما نيست؟» ابنسعد گفت: «اگر كار دست من بود (هر آينه از جنگ با او) دست ميكشيدم، اما امير تو (ابنزياد) از اين كار سر باز ميزند»(۱۱) حر او را ترك كرد و با ديگران در انتظار ايستاد، در حالي كه در كنار او قره پسر قيس قرار داشت.
حر به قره گفت: «آيا اسب خود را امروز آب دادهاي؟» قره گفت : «نه»(۱۲) حر گفت:
«آيا ميخواهي آن را سيراب كني؟»
قره گمان كرد حر قصد كنارهگيري از سپاه ابنسعد را دارد، در حالي كه حر چندان تمايلي نداشت كه قره جدا شدن او را مشاهده كند. پس او را ترك كرد و رفت. اينجا بود كه حر به امام حسين عليهالسلام قدري نزديك شد(۱۳).
✳️مهاجر پسر اوس به حر گفت:
✳️«آيا تو ميخواهي كه حمله كني؟»
در پاسخ اين سؤال حر ساكت شد و بر خود ميلرزيد، پس در حالي كه مهاجر از اين حال حر به شك افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت:
«اگر از من درباره شجاعترين مرد كوفه سؤال ميشد، تو را معرفي ميكردم، اين چه حالتي است كه در تو ميبينم؟»
حر گفت: «همانا خود را بين بهشت و دوزخ مخير ميبينم، به خدا سوگند اگر مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چيزي را انتخاب نخواهم كرد.» پس از آن با شلاق به اسب خود نواخت و به سوي امام حسين رهسپار شد(۱۴ ).
🔻لحظات ديدار با امام
🔹او به سبب آن چه پيش از آن به آل رسول روا داشته بود و آنها را در مكاني بيآب و گياه وانهاده بود، سر از خجالت به پايين انداخته بود و به سوي آنها پيش ميرفت .
«پروردگارا! من به سوي تو بازميگردم، پس توبهام را پذيرا باش. من دل اوليا و فرزندان پيامبرت را به وحشت انداختهام. اي اباعبدالله! من بازگشتهام و تائب هستم، آيا براي من راهي به توبه هست؟(۱۵)»
امام در پاسخ حر فرمود : «آري، خداوند به تو روي خواهد كرد »(۱۶ ). اين گفتار امام حسين عليهالسلام حر را شادمان كرده بود. او به يقين دريافت كه به زندگاني بيپايان و نعمتهاي هميشگي راه يافته است. حر داستان نداي هاتفي را هنگامي كه او از كوفه خارج ميشد به امام حسين عليهالسلام اين گونه بازگو ميكرد:
«من با گوش جان شنيدم، كسي اين گونه هشدارم ميداد كه حر! تو را بشارت به بهشت. گفتم واي بر حر، آيا تو او را به بهشت مژده ميدهي، در حالي كه او براي جنگ با پسر دخت پيامبر به حركت در آمده است؟(۱۷ ). «امام فرمود: «تو به خير و پاداش (نيكو) دست يافتهاي »( ۱۸ ).
🔻شهادت حر
🔸پس از حبيب بن مظاهر، حر در حالي كه زهير بن قين از پشت سر او را حمايت ميكرد به ميدان آمد. هرگاه كه دشمن بر يكي از آن دو يار حسين عليهالسلام سخت ميگرفت، ديگري براي نجات دوست خود ميشتافت. ساعتي درگيري «حر» با سپاه «ابنسعد» به طول انجامد،(۱۹) تا اين كه اسب حر مضروب شد و از گوشهايش خون ميچكيد. «حصين» به «يزيد بن سفيان» گفت: «اين حري است كه تو آرزوي قتل او را داشتي» يزيد در پاسخ گفت: «آري» و از سپاه «ابنسعد» براي مبارزه بيرون آمد. همين كه به ميدان رسيد، توسط «ايوب بن مشرح الخيواني» تيري به سوي اسب حر پرتاب كرد كه به پاي اسب خورد و اسب به زمين خورد. حر قبل از آن كه به زمين بخورد با چالاكي تمام از اسب پايين پريد(۲۰). او در حالي كه شمشير در دست داشت، در برابر دشمن ايستاد و دلاورانه مبارزه كرد تا اين كه حدود چهل نفر را به قتل رسانيد(۲۱). در همين هنگام بود كه پيادهنظام بر او حملهور شد و جسم بيهوش او به زمين افتاد.(۲۲) ياران امام او را در برابر خيمه شهدايي كه در راه حسين عليهالسلام شهيد ميشدند قرار دادند. امام فرمود :
▪️«قتله مثل قتلة النبيين و آل النبيين؛(۲۳ ) شهادت او چون شهادت انبيا و خاندان انبياست»
سپس امام نظري به جانب حر افكند، او هنوز جان در بدن داشت. امام خون از صورت او برگرفت و فرمود :
✳️«أنت الحر كما سمتك امك و انت الحر في الدنيا و الاخرة؛(۲۴ )
✳️تو آزادهاي! همان طور كه مادرت تو را ناميده است و تو در دنيا و آخرت آزادهاي» پس از آن مردي از ياران حسين در رثا و غم حر اشعاري را سرود كه گفته شد او «علي بن الحسين عليهالسلام» بود(۲۵) و برخي گفتهاند
كه خود اباعبدالله الحسين عليهالسلام براي او اشعاري را سروده كه اين گونه است :«لنعم الحر بنيرياح صبور عند مشتبك الرياحو نعم الحر اذ نادي حسينا و جاد بنفسه عند الصباح(۲۶)، چه آزادهاي است حر پسر رياح؛ او در هنگام فرورفتگي تيرها بسيار شكيباست. آري آزاده خوبي است هنگامي كه حسين فرياد و ندايش بلند شد، او از جانش در صبحگاهان گذشت ». در زيارت ناحيه مقدسه به حر سلام داده شده است(۲۷ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت :
امام صادق عليهالسلام فرمود:
▪️«ان الحر حر علي جميع احواله ان نابته نائبة صبر لها و ان تداكت عليه المصائب لم تكسره و ان اسر و قهر؛(۲۸ )
▪️آزاده آزاده است در همه حالاتش، حتي اگر مصيبتي سخت بر او وارد شود. حتي اگر مصيبتها بر او محكم كوبيده شود او شكيبايي ميكند. آري او شكسته نميشود، هر چند اسير و مقهور شود».
▪️از امام علي عليهالسلام نقل شده :
▪️«و لا تكن عبد غيرك لقد جعلك الله حرا؛ »( ۲۹ )
▪️بنده غير خود مباش؛ چرا كه خداي تعالي تو را آزاد آفريده است».
در كربلا هم حضرت امام حسين عليهالسلام لشكر ابنسعد را اين گونه مورد خطاب قرار دادند :
🔻«يا شيعة آل ابيسفيان، ان لم يكن لكم دين و لا تخافون المعاد فكونوا احرارا في دنياكم ( ۳۰ ) ؛
🔻اي پيروان خاندان ابيسفيان، اگر دين نداريد و از روز رستاخيز نميترسيد، پس لااقل در دنياي خود آزادمرد باشيد ».
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) جمهرة انساب العرب، ص ۲۲۷ .
( ۲ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۲۹-۲۲۷ .
( ۳ ) روي الشيخ ابننما: ان الحر اخرجه ابنزياد الي الحسين و خرج من القصر نودي من خلفه ابشر يا حر بالجنة. قال: فالتفت فلم ير احدا، فقال في نفسه، و الله، هذه بشارة و انا اسير الي حرب الحسين، و ما كان يحدث نفسه في الجنة، فلما صار مع الحسين قص عليه الخبر، فقال له الحسين: «لقد اصبت اجرا و خيرا». مثير الاحزان، ص ۵۹ و ۶۰ .
( ۴ ) تحف العقول، ص ۲۹۲؛ الانوار البيهة، ص ۱۰۱. ترجمه از كتاب المنجد، ترجمه محمد بندرريگي، ج ۲، ص ۱۷۱۲ .
( ۵ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۰۰؛ مقتل الحسين مقرم، ص ۲۱۴ .
( ۶ ) «يا عقبة بن سمعان اخرج الخرجين الذين فيهما كتبهم الي». ابصار العين، ص ۲۰۵ .
( ۷ ) قال الحسين عليهالسلام: «الموت اوني اليك من ذلك». تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۰۱-۴۰۲؛ ركك كتاب الفتوح، ج ۵، ص ۷۶، ۷۸ - ابصار العين، ص ۲۰۵ .
( ۸ ) كتاب الفتوح، ج ۵، ص ۷۸؛ مقتل الحسين خوارزمي، ج ۱، ص ۲۳۲ .
( ۹ ) مقتل الحسين خوارزمي، ج ۱، ص ۲۳۲ .
( ۱۰ ) «امقاتل انت هذا الرجل؟» قال: «اي والله، قتالا ايسره ان تسقط الرؤوس و تطيح الايدي ».
( ۱۱ ) قال: «ما لكم فيما عرضه عليكم من خصال؟» فقال: «لو كان الامر الي لفعلت ولكن اميرك ابي ذلك ».
( ۱۲ ) فاقبل حتي وقف من الناس موقفا و معه رجل من قومن يقال له قرة بن قيس. فقال لقرة: «هل سقيت فرسك اليوم؟» قال: «لا ».
( ۱۳ ) قال: فظننت والله أنه يريد ان يتنحي فلا يشهد القتال و كره ان اراه حين يصنع ذلك، فيخاف ان أرفعه عليه؛ فقلت له: لم أسقه، و أنا منطلق فساقيه فأخذ الحر يدنوا من الحسين قليلا .
( ۱۴ ) «فقال له المهاجر بن اوس: اتريد ان تحمل؟ فسكت و اخذه من العرواء. فقال له يابن يزيد، والله ان امرك لمريب، والله ما رايت منك في موقف قط مثل شيء أراه الان، و قال له لو قيل لي من اشجع اهل الكوفه رجلا ما عدوتك فما هذا الذي أري منك؟ فقال الحراني اخير نفسي بين الجنة و النار و والله لا اختار علي الجنة شيئا و لو قطعت و حرقت، ثم ضرب جواده نحو الحسين». تاريخ الامم و الملوك، ۵، ص ۴۲۷ .
( ۱۵ ) منكسا برأسه حياء من آل الرسول بما اتي اليهم و جعجع بهم في هذا المكان علي غير ماء و لا كلاء رافعا صوته. اللهم اليك انيب فتب علي، فقد ارعبت قلوب اوليائك و اولاد نبيك. يا اباعبدالله اني تائب فهل لي من توبه؟ .
( ۱۶ ) فقال الحسين عليهالسلام نعم يتوب الله عليك. اللهوف، ص ۴۵؛ امالي الصدوق، مجلس ۳۰، ص ۱۴۱ .
( ۱۷ ) فسره قوله و تيقن الحياة الا بدية و النعيم الدائم و وضح له قول الهاتف لما خرج من الكوفه فحدث الحسين عليهالسلام بحديث قال فيه لما خرجت من الكوفة نوديت ابشر يا حر بالجنة فقلت ويل للحر يبشر بالجنة و هو يسير الي حرب ابن بنت رسول الله. امالي الصدوق، مجلس ۳۰، ص ۱۳۸ .
( ۱۸ ) فقال له الحسين عليهالسلام لقد اصبت خيرا و اجرا. مثير الاحزان، ص ۶۰؛ مقتل الحسين مقرم، ص ۲۹۰ .
( ۱۹ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۰-۴۴۱ .
( ۲۰ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۷ .
( ۲۱ ) مناقب آل ابيطالب، ايران، ج ۴، ص ۱۰۰ .
( ۲۲ ) مقتل الحسين خوارزمي، ج ۲، ص ۱۱ .
( ۲۳ ) بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۱۱۷ .
( ۲۴ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۳۰۳ .
( ۲۵ ) مقتل العوالم، ص ۸۵ .
( ۲۶ ) امالي الصدوق، ص ۴۱۴، مجلس ۳۰؛ مقتل الحسين خوارزمي، ج ۲، ص ۱۱ .
( ۲۷ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۸ و ۳۴۴ .
( ۲۸ ) اصول كافي، ج ۲، ص ۸۹، كتاب ايمان و كفر، باب صبر، ح ۶ .
(
✅یاران و اصحاب امام
5⃣6⃣ #سعيد_بن_عبدالله_حنفي
🔹«سعيد » فرزند «عبدالله حنفي» است. او از محترمان و مردي شناخته شده از اهالي كوفه است كه به شجاعت و عبادت نيز شهرت داشت. سيرهنويسان و تاريخنگاران، نوشتهاند هنگامي كه خبر مرگ معاويه به مردم كوفه رسيد، شيعيان گرد هم آمدند و نامهاي به امام حسين عليهالسلام نوشتند كه در وهله اول نامه توسط «عبدالله بن وال» و «عبدالله بن سبع» و مرتبه دوم توسط «قيس بن مسهر» و «عبدالرحمن بن عبدالله» و بار سوم توسط «سعيد بن عبدالله حنفي» و «هاني بن هاني» ارسال شد. نويسندگان نامهاي كه توسط سعيد ارسال شد، عبارت بودند از : «شبث بن ربعي، حجار بن أبجر، يزيد بن حارث، يزيد بن رويم، غزرة بن قيس، عمرو بن حجاج و محمد بن عمير».نوشته بزرگان كوفه به امام عليهالسلام چنين بود : «به نام خداوند بخشنده مهربان اما بعد؛ البته مرغزار، سبز و ميوهها رسيده است، هرگاه خواستيد به سوي سپاهي آراسته و آماده (كه در خدمت شما است) گام پيش نهيد»( ۱ ).
🔸امام به محض دريافت نامهي آنها، نامهاي را توسط سعيد و هاني از مكه به كوفه ارسال فرمودند. نوشته امام چنين بود :
🔹«به نام خداوند بخشنده مهربان. اما بعد؛ سعيد و هاني نامه شما را به من رسانيدند، در حالي كه آخرين كسي هستند كه بر من نامه آوردهاند. من همهي آن داستاني را كه بيان و يادآوري كردهايد فهميدم اكثر شما گفته بوديد كه ما امامي نداريم پس تو (به سوي ما) رو كن، اميد است خداي تعالي بين شما و ما بر هدايت و حق جمع كند. بنابراين، برادر و پسر عمو و مورد اعتماد از اهل بيتم، - مسلم بن عقيل - را به سوي شما ميفرستم. از او خواستهام كه براي من از حال شما، امر شما و ديدگاههايتان بنويسيد. اگر او بر من نوشت كه همه شما همراه و نيز صاحبان فضل و انديشه بر آن چه نوشته و فرستادهايد اتفاق نظر دارند، به زودي به سوي شما - انشاء الله - خواهم آمد. پس به جانم قسم، امام نيست مگر كسي كه خود عامل به كتاب باشد و به قسط عمل نمايد، و حق را بپردازد و خويشتندار براي خداوند متعال باشد. والسلام(۲ ).
🔹امام نامه را توسط «سعيد» و «هاني» به سوي اهل كوفه فرستاد و سپس مسلم را همراه قيس و عبدالرحمن به سوي آنها گسيل داشت(۳ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت : چند نكته
۱. امام حسين عليهالسلام مسلم بن عقيل را برادر خود خطاب فرمودهاند؛
۲. امام حسين عليهالسلام مقام امام را در چند ويژگي بيان فرمودهاند:
الف. امام خود اهل عمل و عامل به قرآن و قسط و عدل است؛
ب . امام حق را ميپردازد؛
ج. امام در راه خدا خويشتندار است. اين همه، گوياي تقواي عملي اوست. پس بايد در عمل بكوشيم تا به امام نزديك شويم .
🔸سعيد در كوفه
🔹هنگامي كه سعيد نامه امام را به اهل كوفه رسانيد. خود به انتظار قدوم مسلم لحظهشماري ميكرد تا اين كه مسلم وارد كوفه شد و به منزل مختار فرود آمد . «عابس» و سپس «حبيب» خطبه خواندند و پس از آن دو نفر «سعيد» از جاي برخاست و سوگند ياد كرد كه بر ياري حسين پافشاري خواهد كرد و خود را فداي او خواهد كرد(۳).
مسلم نامهاي را توسط «سعيد» به امام حسين عليهالسلام ارسال داشت . سعيد دستنوشته مسلم را به امام تحويل داد و با آن حضرت پيوسته باقي ماند تا اين كه همراه او در كربلا به فوز شهادت نائل آمد(۴ ).
🔻حمايت سعيد از امام
🔹از آنجا كه امام حسين عليهالسلام از عاقبت جنگ آگاه بود و ميدانست كه همه ياران به شهادت خواهند رسيد، شبهنگام همه ياران را فراخواند و پس از اتمام حجت، بيعت را از گردن آنها برداشت تا آن كه آمادگي ماندن ندارد يا دلبستگي و تعقل خاطري به دنيا دارد، بدون احساس شرم از آن سرزمين رخت بربندد .
🔸در پاسخ امام، بسياري از ياران چون مسلم بن عوسجه، زهير و سعيد سخنها گفتند . آن چه به نقل از ابومخنف و نيز زيارت ناحيه مقدسه به دست ميآيد اين است كه سعيد بن عبدالله از جاي برخاست و اين گونه امام خود را پاسخ گفت :
«به خدا سوگند، شما را رها نخواهيم كرد، تا كه خداوند بداند كه در دوران غيبت رسول او صلوات الله عليه در حفظ و حراست شما كوشا بودهايم، آگاه باش اي عزيز! به خدا سوگند اگر بدانم كه در ركاب شما كشته ميشوم، سپس زنده شده بار دگر ميسوزم و زنده ميشوم و تا هفتاد بار ديگر كشته و زنده ميشوم، از تو جدا نخواهم شد، تا اين خونم را نثارت كنم، و چرا اين گونه نكنم در حالي كه كشته شدن را يك بار بيش نيست و پس از آن كرامت و بزرگواري به گونهاي است كه نهايت ندارد.»(۵ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت : سعيد نه تنها خود مرد بود، بلكه حمايت مردانهاش از امام نيز به گونهاي است كه ديگران چون زهير در رتبه بعد از او قرار دارند. پيشگام بودن در مسير الهي و ديگران را چراغ راه شدن نيز كم بها ندارد. سعيد مردي راهنما بود. ناگفته نماند كه سعيد دو بار (تا اينجا) از جاي برخاست و شجاعانه راه امام را هموار ساخته است. بار اول راه را بر مسلم هموار
كرد و ديگربار راه را بر ياران امام هموار كرد تا كه امام را تا سرحد جان ياري رسانند .
🔻شهادت سعيد
🔸هنگام ظهر روز عاشورا، امام حسين عليهالسلام با ياران باقي مانده خود به اقامه نماز ظهر ايستادند. اما چگونه ميتوانستند نماز را به پايان برند در حالي كه دشمن، تيرها را به سوي آن حضرت و يارانش نشانه گرفته بودند. در اين ميان دو تن از ياران وفادار امام به نامهاي «زهير» و «سعيد» سپر بلاي آن حضرت شدند و تيرها را به جان خريدند. آن قدر تير بر جسم آن دو عزيز نشسته بود که در این میان سعید بعد از سلام بر امام بر زمين افتاد و جام شهادت را نوشيد(۶). سعيد هنگامي كه بر بدن جاي نيزه و شمشير و سيزده تير داشت اين چنين گفت : «خدايا! اينها را چون قوم عاد و ثمود از خود دور ساز و مورد لعن قرار ده. پروردگارا! سلام مرا به پيامبرت برسان، و به او از درد جراحاتم بگو، من ثواب تو را خواستهام تا ذريه پيامبرت صلي الله عليه و آله و سلم را ياري رسانم»(۷ ). سپس رو به امام حسين عليهالسلام كرد و گفت : «اوفيت يابن رسول الله؟؛ اي فرزند رسول خدا! آيا من به عهد خود وفا كردهام؟» امام فرمود : «نعم، انت امامي في الجنة؛ آري، تو در بهشت پيش مني(۸)سپس به شهادت رسيد .
✳️درسي كه ميتوان گرفت :
الف. ايمان راسخ سعيد به پيامبر اسلام و امام ستودني است؛
ب. وفاي به عهد، وظيفه هر رادمرد است و سعيد از خيل وفاداران بود؛
ج. هر كس در اين دنيا خود را سپر بلاي امام خود سازد، در قيامت نيز پيش او خواهد بود؛ مانند سعيد كه به اعتراف حضرت امام حسين عليهالسلام در جوار او خواهد بود؛
د. بايد خود را چون سعيد در راه احياي دين و نام اهل بيت عليهمالسلام فدا كرد .
🔻مقام معنوي سعيد
🔹در زيارت ناحيه درباره سعيد آمده است :
«فقد لقيت حمامك و واسيت امامك، و لقيت من الله الكرامة في دارالمقامة، حشرنا الله معكم في المستشهدين، و رزقنا مرافقتكم في اعلي عليين؛(۹)
تو مرگت را ديدار و امامت را ياري كردي و با كرامت و گراميداشت خداوند، سراي جاويدان را ديدار خواهي كرد؛ خداوند ما را با شما خواستاران شهادت محشور سازد؛ و دوستي و همراهي شما را در والاترين مقامات روزي ما گرداند».
🔺درسي كه ميتوان گرفت: امام معصوم امثال سعيد را حتي سرمشق رفتاري خود معرفي ميكند. اين، گوياي رفعت و منزلت اين مرد مجاهد است. ما نيز بايد از خدا بخواهيم كه اينان را سرمشق رفتار و كردار ما قرار دهد .
🔻گفتار امام پس از نماز ظهر
🔹نماز پايان يافت امام رو به ياران كرد و فرمود :
«يا كرام! هذه الجنة قد فتحت ابوابها و اتصلت انهارها، و اينعث ثمارها، و هذا رسول الله و الشهداء للذين قتلوا في سبيل الله يتوقعون قدومكم، يتباشرون بكم، فحاموا عن دين الله و دين نبيه و ذبوا عن حرم الرسول. فقالوا نفوسنا لنفسك الفداء و دمائنا لدمك الوقاء فوالله لا يصل اليك و الي حرمك سوء و فينا عرق يضرب؛(۹)
▪️اي محترمان! اين بهشت است كه درهايش گشوده شده، و نهرهايش امتداد يافته، و ميوههايش...، و اين رسول خدا و شهدايند كه در راه خدا كشته شدهاند و آنها چشم به راه قدمهاي شما هستند. آنها شما را هم به بهشت بشارت ميدهند. پس از دين خدا و دين پيامبرش حمايت كنيد و از حرم رسول او دشمن را دور نماييد. پس همه گفتند : جانهاي ما فداي جان شما و خونهاي ما نگهدار خون شماست. پس به خدا سوگند هرگز به شما و حرم شما تا رگ (خون) در بدن داريم بدي نخواهد رسيد ».
✳️درسي كه ميتوان گرفت : اگر وفاي به اين عهد و پيمان نميبود چه ميشد؟! وفاداري ياران، چگونه دشمن را به خاك ذلت نشاند و سره را از ناسره جدا ساخت؟امام از ياران خود به عنوان «يا كرام» ياد كرد. كرامت نفس، صفت نيكان است و همگان را به اين وصف نستودهاند.اين صفت در قرآن درباره خدا در «اقرأ و ربك الأكرم »( ۱۰ ) ، درباره رسول اكرم صلي الله عليه و آله در«انه لقول رسول كريم »( ۱۱ ) ، درباره فرشتگان در «كرام بررة »( ۱۲ ) ، درباره دو فرشته نامه عمل در «كراما ماتبين »( ۱۳ ) ، درباره قرآن در «في صحف مكرمة»(۱۴)درباره اهل تقوي در «ان أكرامكم عند الله أتقاكم»(۱۵)درباره بنيآدم در «و لقد كرمنا بنيآدم »( ۱۶ ) ، درباره رزق در «فالذين آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفرة و رزق كريم »( ۱۷ ) ، و در دعاها درباره حكومت امام عصر عجل الله تعالي فرجه الله الشريف عبارت «دولة كريمه »( ۱۸ )آمده است .
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) «بسم الله الرحمن الرحيم. اما بعد، فقد اخضر الجناب و اينعت الثمار و طمت الجمام فان شئت فاقدم علي جند لك مجندا». الارشاد، ج ۲، ص ۳۸؛ تاريخ الامم و الملوك، ج۵، ص ۳۵۳
( ۲ ) بسم الله الرحمن الرحيم اما بعد، فان سعيدا و هانيا قدما علي بكتبكم، و كانا آخر من قدم علي من رسلكم، و قد فهمت كل الذي اقتصصتم، و ذكرتم. و مقالة جلكم انه ليس علينا امام فاقبل لعل الله ان يجمعنا بك علي الهدي و الحق و قد بعثت اليكم اخي، و ابن
عمي، و ثقي من اهل بيتي، مسلم بن عقيل و امرته ان يكتب الي بحالكم و امركم و رأيكم، فان بعث الي انه اجمع رأي ملئكم و ذوي الفضل و الحجا منكم علي مثل ما قدمت به علي رسلكم و قرأت في كتبكم اقدم و شيكا ان شاء الله. فلعمري ما الامام الا العامل بالكتاب و الاخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه علي ذات الله، والسلام». الارشاد، ج ۲، ص۳۹؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۵۳
( ۳ ) #ابصار_العين ، ص ۲۱۷-۲۱۶
( ۴ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۵۵
( ۵ ) ابصار العين، ص ۲۱۷
( ۶ ) «والله لا نخيلك حتي يعلم الله أنا حفظنا غيبة رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فيك، والله لو علمت اني اقتل ثم احيا ثم احرق حيا ثم أذر يفعل ذلك بي، سبعين مرة لما فارقتك حتي القي حمامي دونك، فكيف لا افعل ذلك و انما هي قتلة تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص۴۱۹
( ۷ ) اللهوف، ص ۴۸
( ۸ ) اللهم العنهم لعن عاد و ثمود، اللهم ابلغ نبيك عني السلام و ابلغه ما لقيت من الم الجراح فاني اردت ثوابك في نصرة نبيك. اللهوف. ص ۴۸
( ۹ ) ذخيرة الدارين، ص ۳۳۲
( ۱۰ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۷
( ۱۱ ) اسرار الشهادة، ج ۱، ص ۶۵۳ و ج ۲، ص ۳۵۷
( ۱۲ ) علق، آيه ۳
( ۱۳ ) حاقه، آيه ۴۰
( ۱۴ ) عبس، آيه ۱۶
( ۱۵ ) انفطار، آيه ۱۱
( ۱۶ ) عبس، آيه ۱۳
( ۱۷ ) حجرات، آيه ۱۳
( ۱۸ ) اسراء آيه ۷۰
( ۱۹ ) حج، آيه ۵۰
( ۲۰ ) كليات مفاتيح الجنان، بخشي از دعاي سحر ماه مبارك رمضان و دعاي افتتاح
✅ @hosenih_maghtal
✅یاران و اصحاب امام
6⃣6⃣ #ابوثمامة_عمرو_الصائدي
🔹«عمر » پسر «عبدالله بن كعب صائد» پسر «شرحبيل» و كنيه او «ابوثمامة» بوده است(۴). ✳️او از اهالي كوفه و شخصي با نفوذ و محترم در آن شهر بوده است . «ابوثمامة» از تابعين (ياران امام اميرالمؤمنين عليهالسلام) بوده و در جنگهاي بسياري امام علي عليهالسلام را ياري كرده بود. ✳️او پس از آن در ياري امام حسن مجتبي عليهالسلام كوشيد و از اصحاب آن حضرت نيز بود . «ابوثمامة» در كوفه با سفير امام حسين عليهالسلام بيعت كرد(۵). ✳️او از شيعيان سلحشور و از ياران شجاع و بيدار «مسلم بن عقيل» در مبارزات كوفه بود، چنان كه «مسلم بن عقيل» او را مسئول امور مالي خود كرده بود تا كه سلاح براي رويارويي با ابنزياد فراهم كند(۶).
ابنزياد پس از ورود به كوفه، بر شيعيان سخت گرفت و در نهايت كار به شهادت «مسلم» انجاميد. پس از آن بود كه «ابوثمامة» از ديدهها پنهان شد؛ اما عبيدالله بن زياد سخت به دنبال او بود تا اين كه✳️ او از مكه متواري شد و به سمت امام حسين عليهالسلام حركت كرد، «نافع بن هلال جملي» نيز او را همراهي ميكرد. نافع در بين راه با او برخورد كرده بود(۷).سرانجام، هر دو به سلامت خود را به كاروان امام حسين عليهالسلام رساندند و با خون سرخ خود، به حمايت از امام خويش پرداختند(۸ ).
🔻مراقبت ابوثمامه از امام
🔸عمر بن سعد هنگامي كه همراه چهار هزار نفر وارد كربلا شد، ميپنداشت كه خواهد توانست امام را به صلح وادارد و در ضمن به ملك ري كه شديدا به آن اشتياق داشت - بدون درگيري با امام - دست يابد. از اين رهگذر هم دنياي خود را آباد و هم آخرت خود را تأمين كند. وي باور نداشت كه امام زير بار ظلم نخواهد رفت و او يا بايد از رياست بگذرد يا اين كه با امام پيكار كند. او از «غزرة بن قيس» خواست كه برود و با امام مذاكره كند. «عزره» از قبول اين كار سر باز زد، زيرا خود از كساني بود كه حضرت را به كوفه دعوت كرده بود. ديگران هم اصرار كردند، اما او حيا ميكرد.
«كثير بن عبدالله شعبي» كه شخصي گستاخ بود از جاي برخاست و گفت: «من اين كار را خواهم كرد و اگر شما بخواهيد حاضرم كه او را ترور كنم» ابنسعد گفت: «نه، اما از او بپرس كه چه چيز باعث شده به اينجا بيايد» كثير به سمت حسين عليهالسلام آمد. همين كه قدري نزديك شد، ابوثمامه به خدمت امام آمد و گفت :
▪️«اصلحك الله اباعبدالله، قد جاءك شر اهل الارض و اجرئهم علي دم وافتكهم؛
▪️اي اباعبدالله! خداوند امور شما را اصلاح فرمايد، بدترين و گستاخترين شخص اهل زمين به سمت شما ميآيد. او اهل ترور است!»
سپس ابوثمامه خود در برابر كثير ايستاد و گفت:
▪️«شمشيرت را به زمين بگذار» كثير گفت:
«نه به خدا، كه اين بزرگواري نيست. من فقط پيامآورم، پس اگر به من گوش بدهيد، من آن پيامي را كه آوردهام به شما خواهم رسانيد، و اگر سر باز زنيد من برميگردم ».
ابوثمامه گفت: «البته من دسته شمشيرت را خواهم گرفت، پس بگو آن چه ميخواهي»
كثير گفت: «نه به خدا قسم، نبايد دست به شمشيرم بگذاري » ،
ابوثمامه گفت: «بگو بدانم براي چه آمدهاي؟ تا من به جاي تو به او (امام حسين عليهالسلام) برسانم.
من نميگذارم كه تو به (آن حضرت) نزديك شوي، تو فاجر هستي» پس از مشاجره لفظي، كثير به سوي عمر بن سعد بازگشت و او را از آن چه گذشته بود باخبر كرد، عمر سعد «قرة بن قيس تميمي حنظلي» را فرستاد و او با امام حسين عليهالسلام گفت و گو كرد .
🔹حضرت در پاسخ او فرمودند : «مردم شهرتان به من نامه نوشتند كه به سوي ما بيا، پس اگر آمدنم را ناخوش داريد بازميگردم »( ۹ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت : در روايت آمده است :
«المومن كيس؛ مومن زيرك است». چگونگي برخورد ابوثمامه شايسته قدرداني است؛ او با هوش سرشارش، جان امام عليهالسلام را از خطر نجات داد. اهل ايمان نبايد با تسامح و تساهل با مسائل رو به رو شوند. چنان كه در قرآن آمده است :
(ودوا لو تدهن فيدهنون ( ۱۰ ) ، كفار دوست دارند كه روغن مالي (مسامحه) كنيد و آنها نيز چنين كنند». غفلت، زيبنده مؤمن نيست .
🔻توجه ابوثمامه به نماز جماعت در اول وقت
🔸از ابومخنف نقل شده: روز عاشورا و نزديك زوال ظهر بود، «ابوثمامه» متوجه خورشيد شد كه از وسط آسمان در حال گذر است، ولي آتش جنگ برافروخته است، به امام حسين عليهالسلام گفت: «اي اباعبدالله! جانم فداي شما، من اين گروه را ميبينم كه به شما نزديك شدهاند. به خدا قسم، شما شهيد نخواهيد شد، تا اين كه من پيش از شما شهيد شوم - ان شاء الله -
✳️ من علاقهمندم در حالي كه اين نماز را كه وقت آن فرارسيده است با شما به جاي آورم و خداي را ملاقات كنم» آنگاه امام سر به آسمان بلند كرد و فرمود :
▪️«ذكرت الصلاة، جعلك الله من المصلين الذاكرين، نعم، هذا اول وقتها؛
▪️شما نماز را يادآوري كردي، خداوند تو را از نمازگزاران و اهل ذكر قرار دهد. آري اكنون اول وقت براي نماز است» پس از آن امام ف
رمود :
«سئلوهم ان يكفوا عنا حتي نصلي ( ۱۱ ) ؛
از آنها بخواهيد كه از (جنگ) با ما دست بردارند تا نماز را به جاي آوريم »در پاسخ «حصين بن تميم» گفت: «البته آن نماز از شما قبول نخواهد شد»(۱۲ ).
✳️درسي كه ميتوان گرفت : وقتشناسي در انجام دادن نماز آثار و بركات بسياري را به دنبال دارد؛ از جمله:
۱.انسان مورد دعاي امام خود قرار ميگيرد تا خدا او را از نمازگزاران قرار دهد؛
۲. از ذاكرين كه خدا را هماره ياد ميكنند به شمار آيد .
🔻شهادت ابوثمامه الصاعدي
🔹ابومخنف گزارش كرده: نماز تمام شده بود و ابوثمامه با امام نماز گزارده بود. او كه به امام حسين عليهالسلام عرض كرد : «اي اباعبدالله! من عجله دارم تا كه به دوستانم ملحق شوم.برايم ناخوشايند است كه بمانم و شما را تنها ببينم در حالي كه ياران شما كشته شده باشند» امام حسين عليهالسلام به او فرمود : «تقدم، فانا لاحقون بك عن ساعة؛ پيش رو كه ما به زودي به شما ملحق خواهيم شد» ابوثمامه وارد ميدان شد و نبرد سختي كرد تا آن كه مجروح شد، پسر عموي او «قيس بن عبدالله صاعدي» در سپاه ابنسعد حضور داشت. او با ابوثمامه دشمني ديرينه داشت و «قيس» با ابوثمامه درگير شد و او را به شهادت رساند. (۱۳ ).
🔸ابوثمامه صاعدي در زيارت ناحيه مقدسه و رجبيه مورد سلام قرار گرفته است. او در ظهر روز عاشورا نيز مورد دعاي امام حسين عليهالسلام قرار گرفته بود كه پيش از اين اشاره كرديم.درسي كه ميتوان گرفت: عاقبت دو پسر عمو به گونهاي بود كه يكي در اعلي عليين و ديگري در اسفل السافلين جاي گرفت و اين شايان تأمل است .
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) مثير الاحزان، ص ۶۶؛ الكامل في التاريخ، ج ۲، ص۵۵۶ و ۵۶۹
( ۲ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۵۵؛ ابصار العين، ص۶۶. گفتني است وي بنابر گزارش طبري با امام عليهالسلام شرط نمودند در صورتي كه امام ياران خود را از دست دادند، بتوانند از امام كنارهگيري كنند و امام به ايشان اجازه دادند، با توجه به اين كه ضحاك در اواخر درگيري و شهادت اصحاب امام عليهالسلام اعلام آمادگي نمود، و از طرفي شرط كردند در صورت شهادت اصحاب جدا شوند؛ اين گزارش مورد قبول نيست، چون در اين زمان امام ياري نداشتند كه با امام عليهالسلام اين شرط را بگذراند .
( ۳ ) مقتل العوالم، ص ۸۵؛ اقبال مناقب مقتل الحسين خوارزمي، ج ۲، ص ۲۵
( ۴ ) ابصار العين، ص ۱۱۹
( ۵ ) ابصار العين، ص ۱۱۹؛ الارشاد، ج ۲، ص ۴۶
( ۶ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۱۷۷
( ۷ ) #ابصار_العين ، ص ۱۱۹-۱۲۰
( ۸ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۳۸
( ۹ ) قال ابوعبدالله عليهالسلام: ان اهل مصركم كتبوا الي ان اقدم علينا فاما اذا كرهتموني انصرفت عنكم» تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۱۰-۴۱۱؛ الارشاد، ج ۲، ص ۸۴-۸۵
( ۱۰ ) قلم، آيه ۹
( ۱۱ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۹؛ ابصار العين، ص ۱۲۰
( ۱۲ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۳۰۱ .
( ۱۳ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۳۰۵؛ سماوي، ابصار العين، ص ۱۲۱
✅ @hosenih_maghtal