eitaa logo
حسینیه مقتل
5.4هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
365 ویدیو
64 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹هفته وحدت 🔻ولادت پیامبر اعظم 🔺ولادت امام صادق علیه السلام مبارک باد. ✅ @hosenih_maghtal
بْی سَبَبْ نْيسْتْ شُمٰا جِلْوه ی اَسْرٰارْ شُدْي اَوَلْينْ فٰاطِمــــهْ هَسْتْي كِهْ حَرَمْ دٰارْ شُدْي #یا_فاطمه_معصومه_اشفعی_لنا_فی_الجنه 🔻 #حضرت_معصومه_س_شهادت ✅ @hosenih_maghtal
4_6005588427091739874.mp3
993K
🔹روضه حضرت معصومه سلام الله علیها 🔸حجت الاسلام سید حسین مومنی @hosenih_maghtal
4_6005588427091739876.mp3
1.1M
🔹روضه حضرت معصومه سلام الله علیها 🔸حجت الاسلام سید حسین مومنی @hosenih_maghtal
🔹سیلی بی هوا اثرش تار دیدن است... ✅ @hosenih_maghtal
▪️بسم الله الرحمن الرحیم 🔹شروع مطالب #فاطمیه سال ۱۳۹۸ ✅ @hosenih_maghtal
4_6039403327383406445.pdf
563.2K
✅مقاله بررسی اخبار بن علی(ع) در منابع . 📍پاسخی به سوالات اساسی درباره وجود،علت و زمان شهادت جناب محسن. 📚نگاشته حجت الاسلام دکتر محمدرضا و حجت الاسلام دکتر . @hosenih_maght
🔹کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند... 🔸سند تیر به اصغر زدن امضا کردند... #حضرت_محسن_بن_علی_ع ✅ @hosenih_maghtal
🔷چگونه مرگ یک مادر چهل تن متهم دارد... @hosenih_maghtal
✅رفتن پیامبر به بقیع-حادثه قلم و دوات-منع ابوبکر و عمر از امامت جماعت-وصیت نمودن به امیرالمومنین(ع) 🔹در روز شنبه‏ و یا یك‏ شنبه‏ چند روز به‏ آخر ماه‏ صفر مانده‏ مرض‏ حضرت‏ رسول‏ شدت‏ پیدا كرد، در این‏ هنگام‏ دست‏ علی‏ بن‏ ابى‏ طالب‏ را گرفت‏ و در حالى‏ كه‏ گروهى‏ از اصحابش‏ پیرامون‏ وى‏ بودند بطرف‏ قبرستان‏ بقیع‏ حركت‏ كردند پس‏ از ورود به‏ محوطه بقیع روی خود را بطرف قبرها كرده و فرمودند: سلام و رحمت بر شما باد اى اهل قبول، گوارا باد بر شما آنچه را كه اكنون داده شده‏اید از خیر و بركت، اینك مردم در ابتلاء بسر میبرند و فتنه‏ها مانند شب تاریك از هر طرف روى مى‏آورند و آخرین این ملت مانند اولین گرفتار خواهند شد. 🔸پس از این جمله فرمود: جبرئیل هر سال یك بار قرآن را بر من عرضه میداشت و لیكن در این سال دو بار قرآن را بر من عرضه داشته است، و من این مطلب را علامت مرگم میدانم و بهمین زودى از میان شما رخت برخواهم بست. 🔹بعد فرمود اى علی من مخیر شدم بین خزائن دنیا و زندگى جاودانی در این جهان و بهشت پروردگار، لیكن من بهشت و لقاء خداوند را اختیار كردم و از این جهان چشم پوشیدم، هر گاه مرگم در رسید مرا غسل ده و عورتم را بپوشان زیرا هر كس چشم بر عورتم بیفكند كور خواهد شد. 🔸حضرت رسول پس از این فرمایشات از بقیع به منزل تشریف آوردند، و مدت سه روز گرفتار تب شدیدى بودند، بعد از سه روز در حالى كه سر مباركش را بسته بودند به اتفاق امیر المؤمنین و فضل بن عباس به مسجد آمدند، و از فرط ضعف و ناراحتى با كمك این دو نفر راه میرفتند. 🔹پیغمبر بالاى منبر قرار گرفت و حمد و ثناى خداوند را بجاى آورد و فرمود: اى گروه مردمان من اندكى بیش در نزد شما نخواهم ماند و بهمین زودى از میان شما خواهم رفت اكنون هر كس از من دینى طلب دارد اظهار كند، و یا به كسى وعده داده‏ام مطلب خود را بازگو نماید تا بوعده خود وفا كنم. در این میان مردى برخاست و عرض كرد: یا رسول اللَّه شما بمن وعده دادید هر گاه ازدواج كردم به من سه وقیه عطا كنید حضرت رسول فرمود: اى فضل حاجت این را رفع كنید. 🔸پیغمبر روز چهارشنبه و پنجشنبه مكث فرمودند، روز جمعه بار دیگر مسجد تشریف بردند و براى مردم خطبه خواندند و فرمودند: اى مردم در پیشگاه خداوند جز عمل صالح چیز دیگرى جلب منفعت و دفع ضرر نمیكند، اى مردم ادعاى بى‏جا نكنید و آرزوى دور و دراز را به خود راه ندهید، فقط كارهاى شایسته انسانى را نجات میدهد و بس، و من كه پیغمبر شما هستم اگر نافرمانى خداوند را بكنم از مقام رسالت سقوط خواهم كرد. 🔹پس از این گفتار سه مرتبه فرمود: «اللهم بلّغت» بارخدایا مطلب را به این مردم رسانیدم و تبلیغ رسالت كردم، بعد از منبر فرود آمد و براى مردم اقامه نماز فرمود، و سپس به منزل ام سلمه تشریف فرما شد، و یكى دو روز هم در منزل ام سلمه اقامت كردند. 🔸عایشه خدمت آن جناب آمد و عرض كرد: به منزل من منتقل شوید تا از شما پرستارى كنم، پیغمبر به منزل عایشه آمدند و چندى با حالت مرض در اینجا بسر بردند، در یكى از روزها كه مرض آن حضرت شدت پیدا كرده بود بلال مؤذن آمد و پیغمبر را بسیار سنگین مشاهده كرد و گفت هنگام نماز است خداوند شما را رحمت كند حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: یكى از شما برود مسجد و براى مردم اقامه نماز كند، عایشه گفت: دستور دهید ابو بكر نماز بخواند، حفصه اظهار داشت امر كنید عمر اقامه نماز كند، پیغمبر از این گفته‏ها ناراحت شد و فرمود: دست از این گفته بردارید شما مانند آن زن‏هائى هستید كه حضرت یوسف را اذیت میكردند و او را به كارهاى خلاف وا می داشتند. 🔹به پیغمبر اطلاع داده بودند كه ابوبكر و عمر اكنون در جیش اسامة هستند، هنگامى كه مشاهده كردند تصمیم دارند ابو بكر و یا عمر را به مسجد بفرستند با شدت تب و ناراحتى اراده كردند به مسجد بروند، در این هنگام از بستر مرض حركت كرده و با كمك امیرالمؤمنین و فضل بن عباس در حالى كه پاهاى مباركش از زمین كشیده میشد به سوى مسجد روان شدند. 🔸چون به مسجد رسیدند مشاهده كردند ابو بكر در محراب نماز میخواند و مردم هم در دنبال وى قرار گرفته‏اند، به ابو بكر اشاره فرمودند و او خود را عقب كشید حضرت رسول خود در محراب قرار گرفت و بار دیگر اقامه و تكبیر گفت و نماز را به‏ پایان رسانید. 🔹پس از اقامه نماز به منزل مراجعت فرمود، و ابوبكر و عمر و گروهى از مردم را كه در مسجد بودند به منزل خواندند و به آنان فرمودند: آیا من شما را امر نكردم كه در لشكر اسامه حاضر شوید، ابوبكر عرض كرد، من در جیش اسامه بودم و لیكن برگشتم تا با شما وداع كنم، عمر گفت: من در لشكر اسامه شركت نكردم زیرا دوست نداشتم كه از جریان این لشكر از شما سؤال كنم. 🔸حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: اكنون در لشكر اسامه شركت كنید و این موضوع را سه مرتبه تكرار فرمود، بعد از این مطلب از شدت تب از حال رفتند و مدتى در بیهوشى بسر بردند، مسل
مین در این هنگام به گریه افتادند و زنان و اهل بیت او نیز شیون نمودند. 🔹پس از اینكه بهوش آمدند فرمودند دوات و كاغذى بیاورید تا براى شما نامه‏اى بنویسم كه هرگز گمراه نگردید، پس از این مطلب بار دیگر از حال رفتند یكى از حاضران برخاست تا دوات و كتف گوسفندى براى نوشتن نامه بیاورد، در این هنگام عمر گفت برگرد و او را به حال خود واگذار زیرا وى اكنون بى‏هوش است و هذیان می گوید. 🔸هنگامى كه پیغمبر بهوش آمد یكى از اهل مجلس عرض كرد: آیا براى شما دوات و كتف گوسفند بیاوریم؟ فرمود: بعد از گفتن آن جمله دیگر لازم نیست در این موضوع گفتگو شود، ولیكن به شما تاكید میكنم اهل بیت مرا نگهدارى كنید و از آنان حمایت نمائید، و از اهل ذمه دستگیرى كنید، و از فقراء و مساكین و بردگان دلجوئى نمائید. 🔹پیغمبر همواره از این وصیت‏ها میفرمود تا آنگاه كه از قوم اعراض كرد و صورت خود را از آنان برگردانید، آن جماعت هم از خدمت حضرت بیرون شدند و جز عباس و امیر المؤمنین و فضل بن عباس كسى در منزل نماند. 🔸عباس عرض كرد: یا رسول اللَّه اگر خلافت و امامت در خاندان ما باقى خواهد ماند ما را به آن بشارت دهید، و اگر چنانچه ما را مغلوب كردند و خلافت را از ما گرفتند تكلیف ما چیست؟ حضرت فرمود: شما را پس از من خوار و ضعیف خواهند كرد و حق را مغلوب میكنند، پیغمبر پس از اظهار این مطالب سكوت كردند. 🔹مردم در حالى كه گریه میكردند از منزل پیغمبر بیرون شدند، هنگامى كه همگان از محضر شریف آن جناب خارج شدند فرمود: برادرم علی بن ابى طالب و عمویم عباس را نزد من حاضر كنید، آنان در خدمت حضرت رسول حاضر شدند و پس از استقرار در مجلس پیغمبر فرمود: اى عباس و اى عم رسول خدا اكنون وصیت مرا قبول كن و وعده‏هایم را انجام ده و دیون مرا ادا نما. 🔸عباس عرض كرد: یا رسول اللَّه عمویت اینك پیرمرد است و داراى زن و فرزند زیادى میباشد، و شما در جود و سخاوت مانند ندارى و من هرگز قدرت ندارم وعده‏هاى شما را انجام دهم، در این هنگام پیغمبر روى مبارك خود را بطرف علی علیه السّلام كرد و فرمود: اى برادر تو وصیت مرا قبول میكنى و وعده‏هاى مرا انجام میدهى و دیون مرا ادا می سازى؟ 🔹علی علیه السّلام عرض كرد یا رسول اللَّه من اینك حاضرم وصیت‏هاى شما را قبول كنم فرمود: اینك نزدیك من بیا، امیر المؤمنین نزدیك رفتند، پیغمبر او را به سینه خود چسبانید و انگشتر خود را از دست بیرون كرد و به امیر المؤمنین داد و فرمود: 🔹انگشتر را در دست خود قرار دهید، و شمشیر و زره خود را نیز به آن جناب بخشید روایت شده است جبرئیل علیه السّلام زره و شمشیر را از آسمان آورد و به حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله داد و آن حضرت هم به امیر المؤمنین بخشیدند و استر را با زین و برگ به علی علیه السّلام دادند و فرمودند اینها را به منزل خود ببرید. 📚منبع: ▪️ترجمه إعلام الورى،200،وفات حضرت رسول صلى الله علیه و آله ✅ @hosenih_maghtal
🌐📚حسینیه مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 @hosenih_maghtal