eitaa logo
حسینیه مقتل
5.4هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
358 ویدیو
63 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
رفت و او را دربند نموده به مدینه فرستاد. به او گفت تصمیم دارم كه شركت در خون هیچ كدام از اولاد پیامبر نكنم و گر نه ترا می كشتم. نامه اى نیز براى پدرم نوشت كه پسر عمویت را فرستادم با او به خوبى رفتار كن. 🔹وقتى زید آمد به او فرمود واى بر تو زید چه كارهاى بزرگى می كنى چه از دست تو كه بر نمی آید؟ من می دانم این زین از كدام درخت جدا شده ولى مقدر چنین است واى بر كسى كه شر از او بر خیزد. 🔹مركبى را زین كردند پدرم سوار شد وقتى پائین آمد پاهایش ورم كرده بود دستور داد كفن برایش تهیه كنند. یك قسمت از كفنش لباس سفیدى بود كه با آن احرام بسته بود. فرمود: این پارچه سفید را هم جزء كفن من قرار دهید. سه روز بیشتر زنده نبود از دنیا رفت. آن زین در نزد آل محمد است و آویزان كردهایم. 🔸زید بن حسن نیز چند روز بیشتر زنده نبود. مبتلا به دردى شد كه پیوسته ناتوان می گردید و دیوانه شد. به طورى كه نماز را ترك كرد و از دنیا رفت. ✳️توضیح مرحوم مجلسی:  مثل این كه یك قسمت از آخر خبر حذف شده باشد و چنین معلوم میشود كه در بند نمودن زید و فرستادن او را به آن وضع یك تبانى بوده بین عبد الملك و زید تا آن آقا را سوار بر زین مسموم نمایند. به همین جهت فرمود من میدانم این زین از چه درختى درست شده چطورى نمیدانم كه آلوده بسم است ولى مقدر است كه شهادت من بر این وضع باشد. به همین جهت فرمود زین در نزد ما آویزان است تا كسى به آن دست نزند و یا در رجعت از آن كافر انتقام بگیرند. 🔹ضمناً در این خبر اشكال دیگرى است كه مخالف تاریخى است كه قبلا در مورد شهادت امام نوشتیم و بعد نیز خواهد آمد ممكن است به جاى عبد الملك هشام بن عبد الملك بوده و نسخه برداران اشتباه نوشته اند. -------------------------------------------------- 📘 و الجرائح ص 230. الأنوار، المجلسی،ج46،331 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
امام باقر(ع) را در بقیع غسل دادند 🔹ابو بصیر گفت: از حضرت صادق(ع) شنیدم كه فرمود: مردى به فاصله چند میل از مدینه زندگى می كرد. در خواب دید كه به او گفتند برو نماز بخوان بر بدن حضرت باقر(ع). ملائكه او را در بقیع غسل می دهند. آن مرد به مدینه آمد؛ دید حضرت باقر(ع) از دنیا رفته. -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸الكافی عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَ رَجُلًا كَانَ عَلَى أَمْیَالٍ مِنَ الْمَدِینَةِ فَرَأَى فِی مَنَامِهِ- فَقِیلَ لَهُ انْطَلِقْ فَصَلِ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ- فَإِنَ الْمَلَائِكَةَ تُغَسِّلُهُ فِی الْبَقِیعِ- فَجَاءَ الرَّجُلُ فَوَجَدَ أَبَا جَعْفَرٍ ع قَدْ تُوُفِّیَ. -------------------------------------------------- 📘 ج 8 ص 183. الأنوار، المجلسی،ج46،219 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
علیه السلام 🔹درد دل کردن علی برای 🔸 (ره) در کتاب از از ابن‌عباس (پسر عموی علی علیه‌السّلام) نقل می‌کند که گفت: 🔸من (ع) را تحت نظر می‌گرفتم آن هنگام که چیزی را بیاد می‌آورد، یا از خبری هیجان‌زده می‌شد، در یکی از روزها، یکی از پیروانش در شام نامه‌ای برای آن حضرت نوشت، در آن نامه آمده بود که: ، بن ابی‌سفیان، بن عقبه و در نزد اجتماع کرده و سخن از امیر مؤمنان علی (ع) به میان آورده و از او انتقاد کرده‌اند، و به زبان مردم انداخته‌اند که علی (ع) اصحاب پیامبر (ص) را (با کشتار خود) کم می‌کند، و هر کدام از آنها هر عیبی را که خود به آن سزاوارترند به علی (ع) نسبت داده‌اند». 🔹این نامه وقتی به آن حضرت رسیده بود که به سپاه خود فرمان داده بود که به اردوگاه «نُخَیْلَه» بروند، و در آنجا منتظر بمانند تا آن حضرت به آنها بپیوندد (و از آنجا روانه‌ی جبهه‌ی که جنگ بر ضدّ معاویه بود حرکت نمایند). امّا اصحاب، سستی کرده وارد کوفه شدند، و علی (ع) را تنها گذاشتند. این جریان، امیر مؤمنان را بسیار ناراحت کرد، خبر آن منتشر گردید، من وقتی به آن آگاه شدم، شبانه به درِ خانه‌ی امام علی (ع) رفتم، با خادم آن حضرت ملاقات نمودم، به او گفتم: خبر امیر مؤمنان چه بوده است؟ 🔸قنبر گفت: آن حضرت در خواب است. ولی آن حضرت سخن قنبر را شنید و فرمود: کیست؟ 🔹قنبر گفت: ای امیر مؤمنان! ابن‌عباس است (یا ابن‌عباس خودش گفت: من هستم) ابن‌عباس می‌گوید: امام اجازه‌ی ورود داد، وارد شدم دیدم آن حضرت در گوشه‌ای از بستر خود نشسته، خود را به جامه‌ای پیچیده است، بسیار ناراحت به نظر می‌رسید، عرض کردم: «امشب شما را می‌نگرم در حال خاصّی هستی ای امیر مؤمنان!» (چرا نمی‌خوابی؟) 🔸فرمود: ای پسر عباس، وای بر تو، چشم در خواب است ولی قلب مشغول است، قلب تو پادشاه سایر اعضاء تو است، وقتی که دل نگران شد، خواب از او ربوده می‌شود، اکنون که مرا می‌بینی از اوّل شب تا حال در فکر فرورفته‌ام، فکر در مورد آنچه که گذشته که چگونه در آغاز (بعد از رحلت پیامبر- (ص)) امّت، پیمان خود را شکستند، و نقض عهد بر آنها (با سوء اختیارشان) مقدّر گردید، رسول خدا (ص) در زمان حیاتش به اصحاب خود امر کرد (آنان که به آنها امر نمود) تا بر من به عنوان امیر مؤمنان سلام کنند (و این جریان در غدیر واقع شد) من بعد از رحلت آن حضرت کوشش داشتم که چنین باشم، ای پسر عباس! من بهترین مردم و نزدیکترین آنها به آنها بعد از رحلت پیامبر (ص) هستم، ولی دلبستگی مردم به دنیا و ریاست، اموری را روی هم آورده که برگشته‌اند و دلهایشان را از جانب من برگردانیده‌اند، و از من اطاعت نمی‌کنند. 📚مؤلّف گوید: آن حضرت در این سخن به شکایت از متجاوزین پرداخت، تا گفتارش به اینجا رسید: 🔸ای پسر عباس! اکنون کار من به اینجا رسیده که پسر هند جگرخوار (معاویه) و عمروعاص و عتبه و ولید و مروان و پیروان آنها را با من در یک ردیف قلمداد نموده‌اند، بنابراین من تا کی در تردید بسر برم و بنگرم که امر خلافت و وراثت پیامبر (ص) در دنیا به دست چنین کسانی است که خود را رئیس مردم می‌دانند، و مردم از آنها اطاعت می‌نمایند، و آن رؤساء از اولیاء خدا عیبجوئی می‌کنند، و نسبتهای ناروا به دوستان خدا می‌دهند، و با دروغسازی و کینه‌توزی دیرینه، دشمنی خود را نسبت به آنها آشکار می‌سازند، اصحاب و یاران محمّد (ص) که حافظین و نگهداران اسرار او هستند به خوبی می‌دانند که عموم دشمنان من، در مخالفت با من از شیطان اطاعت نمودند، و مردم را نسبت به من بی‌اعتنا کردند، و از هوسهای نفسانی پیروی نموده و آخرت خود را تباه ساخته‌اند، بی‌نیاز مطلق، خدا است، و اوست توفیق بخش به راه هدایت و درست. ادامه دارد... 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 -------------------------------------------------- 📘 (ره) سلام الله علیها علیه السلام ♻️در ثواب نشر حدیث سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 @hosenih_maghtal
رفت و او را دربند نموده به مدینه فرستاد. به او گفت تصمیم دارم كه شركت در خون هیچ كدام از اولاد پیامبر نكنم و گر نه ترا می كشتم. نامه اى نیز براى پدرم نوشت كه پسر عمویت را فرستادم با او به خوبى رفتار كن. 🔹وقتى زید آمد به او فرمود واى بر تو زید چه كارهاى بزرگى می كنى چه از دست تو كه بر نمی آید؟ من می دانم این زین از كدام درخت جدا شده ولى مقدر چنین است واى بر كسى كه شر از او بر خیزد. 🔹مركبى را زین كردند پدرم سوار شد وقتى پائین آمد پاهایش ورم كرده بود دستور داد كفن برایش تهیه كنند. یك قسمت از كفنش لباس سفیدى بود كه با آن احرام بسته بود. فرمود: این پارچه سفید را هم جزء كفن من قرار دهید. سه روز بیشتر زنده نبود از دنیا رفت. آن زین در نزد آل محمد است و آویزان كردهایم. 🔸زید بن حسن نیز چند روز بیشتر زنده نبود. مبتلا به دردى شد كه پیوسته ناتوان می گردید و دیوانه شد. به طورى كه نماز را ترك كرد و از دنیا رفت. ✳️توضیح مرحوم مجلسی:  مثل این كه یك قسمت از آخر خبر حذف شده باشد و چنین معلوم میشود كه در بند نمودن زید و فرستادن او را به آن وضع یك تبانى بوده بین عبد الملك و زید تا آن آقا را سوار بر زین مسموم نمایند. به همین جهت فرمود من میدانم این زین از چه درختى درست شده چطورى نمیدانم كه آلوده بسم است ولى مقدر است كه شهادت من بر این وضع باشد. به همین جهت فرمود زین در نزد ما آویزان است تا كسى به آن دست نزند و یا در رجعت از آن كافر انتقام بگیرند. 🔹ضمناً در این خبر اشكال دیگرى است كه مخالف تاریخى است كه قبلا در مورد شهادت امام نوشتیم و بعد نیز خواهد آمد ممكن است به جاى عبد الملك هشام بن عبد الملك بوده و نسخه برداران اشتباه نوشته اند. -------------------------------------------------- 📘 و الجرائح ص 230. الأنوار، المجلسی،ج46،331 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
امام باقر(ع) را در بقیع غسل دادند 🔹ابو بصیر گفت: از حضرت صادق(ع) شنیدم كه فرمود: مردى به فاصله چند میل از مدینه زندگى می كرد. در خواب دید كه به او گفتند برو نماز بخوان بر بدن حضرت باقر(ع). ملائكه او را در بقیع غسل می دهند. آن مرد به مدینه آمد؛ دید حضرت باقر(ع) از دنیا رفته. -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸الكافی عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَ رَجُلًا كَانَ عَلَى أَمْیَالٍ مِنَ الْمَدِینَةِ فَرَأَى فِی مَنَامِهِ- فَقِیلَ لَهُ انْطَلِقْ فَصَلِ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ- فَإِنَ الْمَلَائِكَةَ تُغَسِّلُهُ فِی الْبَقِیعِ- فَجَاءَ الرَّجُلُ فَوَجَدَ أَبَا جَعْفَرٍ ع قَدْ تُوُفِّیَ. -------------------------------------------------- 📘 ج 8 ص 183. الأنوار، المجلسی،ج46،219 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
علیه السلام 🔹 🔸از لوط بن يحيى: عليه السلام‏ ساعتى طولانى بی‏هوش بود و به ‏هوش آمد (پيامبر خدا نيز چنين بود، يعنى ساعتى طولانى بی‏هوش می‏شد و دوباره به ‏هوش می آمد؛ چرا كه آن حضرت هم مسموم شده بود). چون به هوش آمد، امام حسن عليه السلام ظرف شيرى به وى داد. اندكى از آن نوشيد. سپس آن را از دهانش دور ساخت و فرمود: نزد اسيرتان ببريد. سپس به حسن عليه السلام فرمود: فرزندم! به حقّى كه بر تو دارم، قَسمت می‏دهم كه آب و غذايش را خوب قرار دهيد و تا لحظه مرگ من با او مدارا كنيد. از آنچه خود می‏خورى و می‏نوشى به او هم بخوران و بنوشان تا برتر از او باشى. در آن هنگام شير نزد ابن ملجم بردند و آنچه را امير مؤمنان درباره او گفته بود، به او خبر دادند. ------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸عن ابن يحيى: اغمِيَ عَلَيهِ ساعَةً طَويلَةً و أفاقَ وكَذلِكَ كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُغمى عَلَيهِ ساعَةً طَويلَةً ويُفيقُ اخرى؛ لِأَنَّهُ صلى الله عليه و آله كانَ مَسموما فَلَمّا أفاقَ ناولَهُ الحَسَنُ عليه السلام قَعباًمِن لَبَنٍ، فَشَرِبَ مِنهُ قَليلًا ثُمَّ نَحّاهُ عَن فيهِ وقالَ: احمِلوهُ إلى أسيرِكُم، ثُمَّ قالَ لِلحَسَنِ عليه السلام: بِحَقّي عَلَيكَ يا بُنَيَّ إلّا ما طَيَّبتُم مَطعَمَهُ ومَشرَبَهُ، وَارفُقوا بِهِ إلى حينِ مَوتي، وتُطعِمُهُ مِمّا تَأكُلُ وتَسقيهِ مِمّا تَشرَبُ حَتّى تَكونَ أكرَمَ مِنهُ، فَعِندَ ذلِكَ حَمَلوا إلَيهِ اللَّبَنَ و أخبَروهُ بِما قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام في حَقِّه‏. -------------------------------------------------- 📘 الأنوار ج 42 ص 289 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
وهُوَ خَيرُ الحاكِمينَ.ثُمَّ قالَ: يا أبا عَبدِ اللّهِ أنتَ شَهيدُ هذِهِ الامَّةِ؛ فَعَلَيكَ بِتَقوَى اللّهِ وَالصَّبرِ عَلى بَلائِهِ، ثُمَّ اغمِيَ عَلَيهِ ساعَةً، و أفاقَ وقالَ: هذا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وعَمّي حَمزَةُ و أخي جَعفَرُ و أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وكُلُّهُم يَقولونَ: عَجِّل قُدومَكَ عَلَينا فَإِنّا إلَيكَ مُشتاقونَ، ثُمَ‏أدارَ عَينَيهِ في أهلِ بَيتِهِ كُلِّهِم وقالَ: أستَودِعُكُم اللّهُ جَميعاً سَدَّدَكُمُ اللّهُ جَميعاً حَفِظَكُمُ اللّهُ جَميعاً، خَليفَتي عَلَيكُمُ اللّهُ وكَفى بِاللّهِ خَليفَةً.ثُمَّ قالَ: وعَلَيكُمُ السَّلامُ يا رُسُلَ رَبّي.ثُمَّ قالَ: «لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ» «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ» وعَرِقَ جَبينُهُ وهُوَ يَذكُرُ اللّهَ كَثيراً، وما زالَ يَذكُرُ اللّهَ كَثيراً ويَتَشَهَّدُ الشَّهادَتَينِ.ثُمَّ استَقبَلَ القِبلَةَ وغَمَّضَ عَينَيهِ ومَدَّ رِجلَيهِ ويَدَيهِ وقالَ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، و أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ، ثُمَّ قَضى نَحبَهُ عليه السلام.و كانَت وَفاتُهُ في لَيلَةِ إحدى وعِشرينَ مِن شَهرِ رَمَضانَ، وكانَت لَيلَةُ الجُمُعَةِ سَنَةَ أربَعينَ مِنَ الهِجرَةِ. -------------------------------------------------- 📘 الأنوار: ج 42 ص 293290. ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
بن الحسن و آن حضرت 🔹(قاسم بن الحسن) براى جهاد در راه خدا به سوی میدان جنگ بیرون آمد. ✳️او كودك صغيرى بود كه بالغ شده بود. 🔸هنگامى كه امام حسين عليه السلام به او نگاه كرد و ديد براى مبارزه قيام نموده است با وى معانقه كرد و ✳️هر دو به قدرى گريستند كه غش نمودند. 🔹سپس از امام حسين عليه السلام اجازه جهاد خواست. ولى آن بزرگوار اجازه نداد. 🔸آن كودك همچنان دستها و پاهاى امام عليه السلام را ميبوسيد تا اينكه به او اجازه داد. وى در حالى كه اشكهايش بصورتش ميريخت متوجه كارزار شد و اين رجز را ميخواند: 🔻اگر مرا نمیشناسيد من پسر حسن هستم 🔻كه او سبط پيامبر برگزيده و امين است. 🔻اين حسين است كه نظير شخصى اسير در بين اين مردم می‏باشد. 🔻خدا كند اين مردم از باران رحمت خدا سيراب نشوند. -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸ثم خرج... و هو غلام صغير لم يبلغ الحلم ✳️فلما نظر الحسين إليه قد برز اعتنقه و جعلا يبكيان حتى غشي عليهما ثم استأذن الحسين في المبارزة فأبى الحسين أن يأذن له فلم يزل الغلام يقبل يديه و رجليه حتى أذن له فخرج و دموعه تسيل على خديه و هو يقول‏ : إن تنكروني‏ فأنا ابن الحسن سبط النبي المصطفى و المؤتمن‏ هذا حسين كالأسير المرتهن بين أناس لا سقوا صوب المزن‏ -------------------------------------------------- 📘 الأنوار ، علامه مجلسی، ج‏45، ص: 33 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
ب به خشم آمد و گفت: ▪️ادعاى دروغ مى كنى اگر بخواهم مى توانم. ▪️زينب فرمود: چنين نيست خدا چنين اختيارى به تو نداده است مگر آن كه از دين ما خارج شوى و به دين ديگرى درآئى.  🔹يزيد سخت خشمگين شد و گفت: اين چنين با من سخن مى گوئى؟ پدرت و برادرت از دين خارج شدند! ▪️زينب فرمود: به دين خدا و جد و پدر و برادرم تو و پدرت و جدت هدايت شده ايد اگر مسلمان باشيد. ▪️يزيد گفت: دروغ مى گوئى اى دشمن خدا. 🔸زينب فرمود: تو اميرى به ظلم و ستم دشنام مى دهى و با قدرتت به طرفت تحميل مى كنى. يزيد از سخن زينب خجالت كشيد و سكوت كرد. 😭مرد شامى دوباره سخنش را تكرار كرد و گفت: اين دختر را به من ببخش. ▪️يزيد گفت: خفه شو خدا مرگ حتمى به تو ببخشد. 🔹لذا زينب مظلومانه با اين كه در دست يزيد اسير است و حامى و پشتيبانى ندارد، اما با يك شجاعت بى نظير و شهامت بى مانند بياناتى ايراد مى فرمايد كه بينى يزيد را به خاك مى مالد تا آنجا كه مى فرمايد: 🔸من تو را انسانى بى قدر و بى ارزش مى دانم و سخت تو را مى كوبم و بسيار تو را توبيخ و سرزنش مى كنم، تو هر چه تلاش كنى و مكر و حيله بكار برى نمى توانى نام ما را از سر زبانها بردارى. محبت ما را از دلها خارج كنى و احکام دين را از بين ببرى، ليكن عار و ننگ كار تو هرگز و با هيچ آبى شسته نمى شود. 🔹راستى عجيب شجاعانه، يزيد را با خاك يكسان مى كند، آرى او دختر اميرمؤمنان على بن ابيطالب است لذا در برابر همه حضار مجلس بپا خواست و پس از حمد و ثناى پروردگار و درود بر پيامبر و دودمان او فرمود: 🔸 يزيد گمان مى كنى از اين كه همه راههاى زمين و آسمان را به روى ما بستى و ما را مانند اسيران شهر به شهر مى گردانى، نزد خدا خوار و بى مقدار مى شويم و تو مورد عنايت الهى گرديده اى و مقاومت نزد خدا فزون گشته كه اين چنين باد به دماغ افكنده و اظهار خوشحالى و شادمانى مى كنى؟ 🔹چون مى بينى دنيا به كام تو است و كارها بر وفق مرادت جريان دارد؟ و حكومت ما در دست تو قرار گرفته؟ نه چنين نيست، آرام باش، به جهل و نادانى اتكا مكن، مگر گفته خدا را فراموش كرده اى: كفار گمان نكنند كه مهلت دادن به آنها به خير آنها است بلكه به آنها مهلت مى دهيم تا بر گناهانشان بيفزايند كه براى آنان عذابى دردناك است. 😭اى پسر آزادشدگان آيا از عدالت است كه زنان و كنيزان خود را در پس پرده نگهدارى و دختران رسول خدا (ص) به اسارت بسر برند و پرده حجاب آنها دريده و صورت هاشان در برابر دشمنان باز تا افراد دور و نزديك چهره آنان را بنگرند. در حالي كه مرد و محرمى ندارند تا از آنها حمايت كند؟! 🔸آرى چگونه انتظار حمايت داشته باشيم از كسى كه جگر پاكان را به دندان مى كشد و گوشت او از خون شهدا روئيده است و چگونه ممكن است از دشمنى با ما كوتاهى كند كسى كه از روى بغض و كينه به ما نگاه مى كند. 🔹و با چوب خيزران بر لبان و دندان سيد جوانان اهل بهشت مى زند چرا چنين نگوئى كه به خيال خود فتنه را با كشتن ذريه رسول خدا و ستارگان زمين ريشه كن كرده اى، آنگاه پدران خود را مى خوانى، بزودى به آنان ملحق خواهى شد در حالي كه آرزو مى كنى كاش فلج بودم و لال مى شدم و چنين جملاتى را نمى گفتم و چنان كارهائى را انجام نمى دادم، خدايا حق ما را بستان و انتقام ما را از دشمنان بگير و آنها را كه خون ما را ريختند مورد غضب خود قرار ده... 🔸هر چند سخن گفتن با تو مصيبتم را تشديد و اندوهم را افزون مى سازد ليكن بايد تو را از اين گردن فرازى فرود آورم و تو را كوچك سازم و بكوبم و توبيخ و ملامت بسيار گويم، هر چند چشم ها اشكبار و سينه سوزان است و چقدر شگفت آور است كه افراد حزب اللّه به دست آزادشدگان حزب شيطان كشته شوند. 🔹مكر خود را بكار گير و كوشش خود را انجام ده ولى بخدا قسم نمى توانى ياد ما را از ميان مردم محو و نابود كنى و احکام الهى را نمى توانى از بين ببرى اما عار و ننگ عمل زشت تو هرگز شسته نمى شود، زيرا راى تو ضعيف و مدت زندگانيت كوتاه و جمعيت و همدستانت اندك و در روز قيامت منادى پروردگار ندا مى دهد: آگاه باش كه لعنت خدا بر ستمكاران محقق است! 📚منابع ▪️ ▪️ ▪️ ▪️ علیه السلام ▪️ جلد 45 ▪️                    س س ع @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
🔹پاسخ فاطمه به احوالپرسی ام سلمه در کتاب از تفسیر عیّاشی نقل شده: اُمّ‌سَلَمه (یکی از همسران نیک رسول خدا «ص») به عیادت فاطمه (س) آمد و عرض کرد: ای دختر رسول خدا (ص) شب را با بیماری، چگونه به صبح آوردی؟ فاطمه (س) فرمود: صبح کردم که خود را بین دو اندوه جانکاه می‌نگرم: 🔹۱-جگرم از داغ فراق پدرم یکپارچه خون شده است. 🔹٢-دلم بر ظلمی که به وصیّ رسول خدا (ص) شده، شعله‌ور شده است، سوگند به خدا به حریم ساحت مقدس امیر مؤمنان علی (ع) توهین کردند، آن حضرت صبح کرد در حالی که مقام خلافت و امامت را از او ربودند، و برخلاف کتاب خدا و سنّت پیامبر (ص) رفتار نمودند، انگیزه‌ی این انحراف آنها این است که: دلهای آنها نسبت به علی (ع) پر از کینه و عداوت بود، زیرا آن حضرت رجال آنها را در جنگ بدر و اُحُد کشت، آنها شعله‌های کینه و حسادتشان را با انتقام‌گیری از علی (ع) خاموش ساختند، به این ترتیب که حق او را غصب نمودند، و بعد از رحلت رسول خدا (ص) تیر آنها به نشانه‌گیری هدف پرداخت، کینه‌های انباشته و مخفی آنها بروز کرد و با دستیارهای مفسدین و سخن‌چینان، به دشمنی با ما برخاستند و ما را هدف انتقامجوئیهای خود ساختند، یکباره کمند ایمان را بریدند، و چلّه‌ی ایمان را از کمال ایمان قطع نمودند، و به رسالت سیّد رسولان و کفالت امیر مؤمنان پشت پا زدند، پس از آنکه منافع دنیای فریبای خود را برای خود حفظ کردند، آنها به یاری‌طلبی علی (ع) توجه نکردند، چرا که آن حضرت پدران آنها را در جنگها و درگیریها به هلاکت رسانده بود. -------------------------------------------------- 📘 (ره) سلام الله علیها ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 @hosenih_maghtal
🔹پاسخ فاطمه به احوالپرسی ام سلمه در کتاب از تفسیر عیّاشی نقل شده: اُمّ‌سَلَمه (یکی از همسران نیک رسول خدا «ص») به عیادت فاطمه (س) آمد و عرض کرد: ای دختر رسول خدا (ص) شب را با بیماری، چگونه به صبح آوردی؟ فاطمه (س) فرمود: صبح کردم که خود را بین دو اندوه جانکاه می‌نگرم: 🔹۱-جگرم از داغ فراق پدرم یکپارچه خون شده است. 🔹٢-دلم بر ظلمی که به وصیّ رسول خدا (ص) شده، شعله‌ور شده است، سوگند به خدا به حریم ساحت مقدس امیر مؤمنان علی (ع) توهین کردند، آن حضرت صبح کرد در حالی که مقام خلافت و امامت را از او ربودند، و برخلاف کتاب خدا و سنّت پیامبر (ص) رفتار نمودند، انگیزه‌ی این انحراف آنها این است که: دلهای آنها نسبت به علی (ع) پر از کینه و عداوت بود، زیرا آن حضرت رجال آنها را در جنگ بدر و اُحُد کشت، آنها شعله‌های کینه و حسادتشان را با انتقام‌گیری از علی (ع) خاموش ساختند، به این ترتیب که حق او را غصب نمودند، و بعد از رحلت رسول خدا (ص) تیر آنها به نشانه‌گیری هدف پرداخت، کینه‌های انباشته و مخفی آنها بروز کرد و با دستیارهای مفسدین و سخن‌چینان، به دشمنی با ما برخاستند و ما را هدف انتقامجوئیهای خود ساختند، یکباره کمند ایمان را بریدند، و چلّه‌ی ایمان را از کمال ایمان قطع نمودند، و به رسالت سیّد رسولان و کفالت امیر مؤمنان پشت پا زدند، پس از آنکه منافع دنیای فریبای خود را برای خود حفظ کردند، آنها به یاری‌طلبی علی (ع) توجه نکردند، چرا که آن حضرت پدران آنها را در جنگها و درگیریها به هلاکت رسانده بود. -------------------------------------------------- 📘 (ره) رض ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal