eitaa logo
حسینیه مقتل
5.4هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
358 ویدیو
63 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، خود با وضعیت وخیم جسمی، درد بازو، صورت کبود شده، پهلو شکسته، چشمان کم سو، بدنی که دچار سوختگی شده و قلبی شکسته و پُر از غم، ماجرای هجوم و لطمات و صدمات وارده را، این گونه بیان می فرماید : ▪️《..فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونا، فَوَقَفتُ بِعِضادَةِ البابِ وَ ناشَدتُهُم بِاللهِ وَ بِأبِی أن یَکُفُّوا عَنّا وَ یَنصُرُونا》 🔺بر درب خانه ی ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را آتش بزنند. من در پشت درب ایستاده بودم و آن‌ ها را به خدا و پدرم قسم می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند. ▪️《فَأخَذَ عُمَرُ السَّوطَ مِن یَدِ قُنفُذٍ ـ مَولی أبِی بَکرٍـ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی! فَالتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی، حَتّی صارَ کَالدُملُجِ وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ ـوَ أنا حامِلٌ ـ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی》 🔺ناگهان تازیانه را از دست ـ غلام ابوبکر ـ گرفت و با آن به بازوی من زد. در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد ـ و من در آن هنگام باردار بودم ـ پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند. ▪️《فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی وَ جائَنِی المَخاضُ فَأسقَطتُ مُحْسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ!》 🔺سپس عُمَر چنان به صورتم سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و مُحسن راـ که بی گناه بود- سقط کردم. 📋《فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَیَّ؟!! وَ قَد تَبَرَّاَ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنهُم، وَ تَبَرَّاتُ مِنهُم》 ♦️آیا این‌ ها مردمانی هستند که می خواستند بر جنازه ی من نماز بخوانند؟!! در حالی كه خداوند و فرستاده ی او از آنان بيزاری جسته‏ اند، من نيز از آنان برائت می ‏جويم.(۱) 📚منبع : ۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
بن خطاب در طی نامه ای که به معاویه می نویسد، در آن نامه، جریان یورش وحشیانه خود و مهاجمین را به خانه امیرالمومنین(ع) و جسارت به حضرت فاطمه زهرا(س) شرح می دهد. عمر می گوید : بعد از سخنانی که آن روز بین من و فاطمه(س) زده شد، من خانه و اهلش را تهدید به آتش زدن کردم و گفتم : ▪️《إِنْ لَمْ يَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِيهِ، أَوْ يُقَادَ عَلِيٌّ إِلَى الْبَيْعَةِ》 🔺اگر علی(ع) از خانه خارج نشود، چوب و هیزم فراوانی خواهم آورد و خانه و اهلش را به وسیلۀ آن می سوزانم یا آنکه علی(ع) برای بیعت به مسجد بیاید. در این هنگام تازیانه را از دست قنفذ گرفتم و به خالد بن ولید گفتم : ▪️《أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِي جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّي مُضْرِمُهَا》 🔺تو و همراهانت به سرعت بروید و هیزم جمع کنید تا آن هیزمها را آتش بزنم. آنگاه فاطمه(س) از پشت در به من گفت : ▪️《يَا عَدُوَّ اللَّهِ! وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ! وَ عَدُوَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ! فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ يَدَيْهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِي مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَيَّ فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَاءً فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، وَ كَيْدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَكَلْتُ‏ الْبَابَ وَ قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ، وَ سَمِعْتُهَا وَ قَدْ صَرَخَتْ صَرْخَةً حَسِبْتُهَا قَدْ جَعَلَتْ أَعْلَى الْمَدِينَةِ أَسْفَلَهَا》 🔺ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا(ص) و دشمن امیرالمؤمنین(ع)! پس فاطمه(س) دست خود را بر درب خانه گذاشت تا مرا از باز کردن درب، منع کند. به طرف در رفتم، استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم. نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(ع) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب و نیرنگ محمد(ص) و سحرش افتادم؛ پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم ناگهان فریادی کشید که گمان کردم مدینه زیر و رو شد. در این هنگام فاطمه(س) ناله زنان گفت : ▪️《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》 🔺ای پدرم! ای رسول خدا(ص)! این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت! آه ای ! مرا بگیر به خدا قسم فرزندی که در شکم داشتم کشته شد. ▪️《وَ سَمِعْتُهَا تَمْخَضُ‏ وَ هِيَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَى الْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ الْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَيَّ بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِي، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ》 🔺صدای ناله اش را از درد سقط در حالی که به دیوار تکیه داده بود شنیدم. در را باز کردم و داخل شدم، به من چنان رو کرد که چشم هایم تاریک شد. از روی مقنعه طوری بر دو گونه اش زدم که گوشواره‌ها پاره شد و به زمین ریخت. در این هنگام علی(ع) از خانه بیرون آمد. همین که چشمم به او افتاد، به سرعت از خانه خارج شده و فرار کردم به خالد و و همراهانشان گفتم : از گرفتاری بزرگی رها شدم.(۱) 📚منبع : ۱)بحار الأنوار مجلسی، ج‏۳۰، ص۲۹۴ @hosenih_maghtal
(س) از زبان (ع) 🔹امام صادق(ع) فرمود: 🔸فاطمه(س) در سوم ماه جمادی الثانی سال 11 هجری در روز سه شنبه به شهادت رسید! علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام خلیفه دوم با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان خلیفه دوم زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند) پس آن دو نفر از اصحاب پیامبر(ص)-خلیفه اول و دوم- از امیرالمومنین(ع) خواستند که نزد فاطمه برایشان وساطت نماید. پس امیرالمومنین(ع) از زهرا(س) درخواست کرد تا ایشان را بپذیرد. –و زهرا(س) پذیرفت- پس زمانی که به خدمت فاطمه(س) رسیدند به حضرت عرض کردند: حالت چطور است ای دختر رسول خدا(ص)؟ فرمود: حالم خوب است به حمد خدا. سپس فاطمه(س) فرمود: از پیامبر(ص) نشنیدید که فرمود فاطمه(س) پاره تن من است پس هر کس که وی را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازرد همانا خداوند را آزرده است؟ هر دو گفتند: بله شنیده ایم. حضرت فرمود: پس قسم به خدا شما دو نفر مرا آزردید. پس آن دو نفر از نزد فاطمه(س) رفتند در حالی که حضرت از دستشان غضبناک بود. -------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُبِضَتْ فَاطِمَةُ ع فِی جُمَادَى الْآخِرَةِ یَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِكَ مَرَضاً شَدِیداً وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یَدْخُلُ عَلَیْهَا وَ كَانَ الرَّجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ص سَأَلَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ص أَنْ یَشْفَعَ لَهُمَا إِلَیْهَا فَسَأَلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلَمَّا دَخَلَا عَلَیْهَا قَالَا لَهَا كَیْفَ أَنْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ بِخَیْرٍ بِحَمْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَتْ لَهُمَا مَا سَمِعْتُمَا النَّبِیَ‏یَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ قَالَا بَلَى قَالَتْ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ آذَیْتُمَانِی قَالَ فَخَرَجَا مِنْ عِنْدِهَا ع وَ هِیَ سَاخِطَةٌ عَلَیْهِمَا. -------------------------------------------------- 📘بحارالأنوار ج : 43 ص : 171 ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal
سلام الله علیها 🔹 خروش فاطمه و تصمیم او بر نفرین 🔸عیّاشی روایت کرده است (پس از بیرون بردن علی (ع) از خانه) فاطمه (س) بیرون آمد و به ابوبکر رو کرد و فرمود: 🔸«آیا می‌خواهید شوهرم را از دستم بگیرید و مرا بیوه کنید، سوگند به خدا اگر دست از او برندارید، موی سرم را پریشان می‌کنم و و کنار قبر پدرم می‌روم و به درگاه خدا ناله می‌کنم». آنگاه فاطمه (س) دست حسن و حسین (ع) را گرفت و از خانه بیرون آمد تا کنار قبر پیامبر (ص) برود. 🔸حضرت علی (ع) از جریان آگاه شد و به سلمان فرمود: برو فاطمه (س) دختر محمّد (ص) را دریاب (گوئی) دو طرف مدینه را می‌نگرم که بلرزه درآمده و در زمین فرومی‌روند، سوگند به خدا اگر فاطمه (س) موی خود را پریشان کند و گریبان چاک نماید و کنار قبر پیامبر (ص) برود و به پیشگاه خدا ناله نماید، دیگر مهلتی برای مردم مدینه باقی نمی‌ماند و زمین همه‌ی آنها را در کام خود فرو می‌برد. 🔸سلمان با شتاب نزد فاطمه (س) آمد و عرض کرد: «ای دختر محمّد! خداوند پدرت را مایه‌ی رحمت جهانیان قرار داده است، به خانه بازگرد و نفرین مکن». فاطمه (س) فرمود: ای سلمان، آنها می‌خواهند علی (ع) را به قتل برسانند، صبرم تمام شده، بگذار کنار قبر پدرم بروم و مویم را پریشان کنم گریبان چاک نمایم، و به درگاه پروردگار بنالم. 🔸سلمان عرض کرد: «من ترس آن دارم، مدینه به لرزه درآید و زمین دهان باز کند و مردم را در خود فروببرد! علی (ع) مرا نزد شما فرستاده است و فرموده که به خانه بازگردی و از نفرین نمودن منصرف شوی». 🔸در این هنگام حضرت زهرا (س) فرمود: 🔹اِذاً اَرْجِعُ وَ اَصْبِرُ وَ اَسْمَعُ لَهُ و اُطِیعُ 🔸: «در این صورت (چون شوهرم فرموده) به خانه بازمی‌گردم و صبر می‌کنم، و سخن آن حضرت را می‌پذیرم و از او اطاعت می‌کنم». 🔸علّامه طبرسی در کتاب احتجاج نقل می‌کند که امام صادق (ع) فرمود: وقتی علی (ع) را از خانه‌اش بیرون آوردند، تمام بانوان بنی‌هاشم از خانه‌های خود بیرون آمدند تا نزدیک قبر رسول خدا (ص) رفتند، حضرت فاطمه (س) صدا زد: «پسر عمویم را آزاد کنید، سوگند به خداوندی که محمّد (ص) را به حق مبعوث نمود، اگر او را رها نکنید، مویم را پریشان می‌کنم، و پیراهن پیامبر (ص) را بر سرم می‌افکنم، و در درگاه خدا ناله می‌کنم، ناقه‌ی صالح پیغمبر در پیشگاه خدا، گرامی‌تر از فرزندان من نیست». 🔸سلمان می‌گوید: نزدیک فاطمه (س) بودم سوگند به خدا دیدم که پایه‌ی دیوارهای مسجد رسول خدا (ص) از زمین جدا و گشوده می‌شود، که اگر کسی خواسته باشد می‌تواند از آن عبور نماید، نزدیک رفتم و عرض کردم «ای بانوی بزرگوار و ای سرور من! خداوند پدرت را مایه‌ی رحمت جهان قرار داد، شما سبب عذاب مردم نشوید، فاطمه (س) از زمین جدا و گشوده می‌شود، که اگر کسی خواسته باشد می‌تواند از آن عبور نماید، نزدیک رفتم و عرض کردم «ای بانوی بزرگوار و ای سرور من! خداوند پدرت را مایه‌ی رحمت جهان قرار داد، شما سبب عذاب مردم نشوید، فاطمه (س) به خانه‌ی خود مراجعت نمود، و شکاف مسجد بهم پیوست، بطوری که غبار از پایه مسجد برخاست و در بینی ما رفت. 🔸محدّث بزرگ شیخ کُلینی از امام باقر و امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمودند: «وقتی که کار آن گروه آن گونه به پیش رفت، فاطمه (س) لباس عمر را گرفت و به طرف زمین کشید و سپس فرمود: سوگند به خدا ای پسر خطاب! اگر من از آن اکراه نداشتم که بلا به بی‌گناهان برسد، البتّه می‌دانی که سوگند یاد می‌کردم و به خدا پناه می‌بردم و به زودی خداوند خواسته‌ام را اجابت می‌کرد». 🔸و نیز روایت شده: وقتی که علی (ع) را از خانه بیرون آوردند، فاطمه (س) پیراهن رسول خدا (ص) را بر سرش نهاد، دست حسن و حسین علیهماالسلام را گرفت، و نزد ابوبکر آمد و گفت: «ای ابوبکر مرا با تو چکار، که می‌خواهی فرزندانم را یتیم کنی و شوهرم را از دستم بگیری؟، سوگند به خدا اگر درست بود، موی سرم را پریشان می‌نمودم، و به درگاه خدا شیون می‌کردم». 🔸شخصی از هواداران ابوبکر، به ابوبکر گفت: «شما چه تصمیمی دارید؟ آیا می‌خواهید همه‌ی مردم به هلاکت برسند؟!» (آنگاه علی (ع) را رها کردند) علی علیه‌السلام دست زهرا (س) را گرفت و او را به خانه برد. 🔹و در روایت دیگر آمده امام باقر (ع) فرمود: وَاللَّهِ لَوْ نَشَرتْ شَعْرَها ما تُواطُرّاً «سوگند به خدا، اگر فاطمه (س) مویش را پریشان می‌کرد، همه‌ی مردم می‌مردند». -------------------------------------------------- 📘 (ره) رض ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚حسینیه مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal