✅ساعات آخر عمر، امام حسن عسكری علیه السلام
🔹رو به غلامش عقید كرد و فرمود: به آن حجره برو، كودكی را می بینی كه در پشت پرده به سجده افتاده است، او را نزد من بیاور. غلام به آن جا رفت، كودكی را كه چهره ای درخشان داشت در حال سجده دید، او را متوجه كرد نزد پدر آمد. وقتی نگاه امام حسن عسكری به چهره ی نورانی امام زمان افتاد، گریه كرد و فرمود: یا سَیِّدَ اَهْل ِ بَیْتِهِ إسْقِنِی الْمَاءَ فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی؛ ای سرور اهل خانه ی من، به من آب بیاشام همانا من به سوی پروردگارم می روم( وفاتم نزدیك است) در حالی كه دست های امام عسكری از شدت مسمومیت می لرزید، حضرت ولی عصر(عج) با دست های مبارك خود آب در دهان مبارك پدر می ریخت.1 بعد از مدتی امام به شهادت رسید، امام زمان هم بر بدن پدر نماز خواندند.2
🔸نمی دانم با چه حالی امام زمان بر بدن بابا نماز خواندند؟
🔹 كربلا هم طایفه ی بنی اسد آمدند. نخست تصمیم داشتند بدن امام حسین را دفن كنند، ولی پیكر او و سایر شهدا را كه سر در بدن نداشتند، نشناختند. حیران بودند چه كنند؟ ناگاه دیدند سوار ناشناسی نزد آ نها آمد و به آن ها گفت: برای چه اینجا آمده اید؟ گفتند: برای دفن این اجساد مطهر آمده ایم ولی بدن ها را نمی شناسیم. صدا زد، من این بدن ها را می شناسم.آمد كنار بدن بابا، گریه كرد و قبری مهیا كرد، بدن بابا را به خاك سپرد. قبر را پوشاند و با سرانگشت روی قبر نوشت: هَذَا قَبْرُ الحُسَیْن ِ بِن ِ عَلِّی بِنِ ابیطالب الذی قَتَلُوه عَطْشَاناً غَریْباً؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است كه او را با لب تشنه و غریبانه كشتند.3
▪️بحارالانوار،ج52،ص16؛ غیبة الطوسیف ص273: منتخب الانوار، ص142
▪️منتهی الآمال،ص1206؛ سوگنامه آل محمد، ص149
▪️سوگنامه آل محمد، ص 408-406
📚منبع كتاب مقتل\" روضه های استاد رفیعی \" ص78-
✅ @hosenih_maghtal
✅لحظات آخر امام حسن عسکری(ع) و آمدن فرزند به بالین پدر
🔹پس ابو سهل گفت كه: داخل شدم بر امام حسن عسكرى علیه السّلام در مرضى كه به همان مرض از دنیا رحلت فرمود و در نزد آن حضرت بودم كه امر فرمود خادم خود عقید را- و این خادمى بود سیاه از اهل نوبه و خدمت كرده بود حضرت امام علىّ نقى علیه السّلام را و پروریده و بزرگ كرده بود امام حسن علیه السّلام را- فرمود: اى عقید! بجوشان از براى من آب را با مصطكى، پس جوشانید و صیقل جاریه كه مادر حضرت حجت علیه السّلام باشد آن آب را براى امام حسن علیه السّلام آورد. پس همین كه قدح را به دست آن جناب داد و خواست بیاشامد دست مباركش لرزید و قدح به دندانهاى ثنایاى نازنینش خورد پس قدح را از دست نهاد و به عقید فرمود: داخل این اطاق مىشوى مىبینى كودكى را به حال سجده او را بیاور نزد من.
🔸ابو سهل گوید كه: عقید گفت من داخل شدم به جهت پیدا كردن آن طفل ناگاه نظرم افتاد به كودكى كه سر به سجده نهاده بود و انگشت سبّابه را به سوى آسمان بلند كرده بود، پس سلام كردم بر آن جناب، آن حضرت مختصر كرد نماز را و چون تمام كرد عرض كردم كه: سیّد من مىفرماید تو را كه نزد او بروى، پس در این هنگام مادرش صیقل آمد و دستش را گرفت و برد او را به نزد پدرش امام حسن علیه السّلام.
🔹ابو سهل میگوید: چون آن كودك به خدمت امام حسن علیه السّلام رسید سلام كرد نگاه كردم بر او.
▪️و اذا هو درّىّ اللّون و فى شعر رأسه قطط، مفلّج الاسنان.
🔸یعنى: دیدم كه رنگ مباركش روشنایى و تلألؤ دارد و موى سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندانهایش گشاده است،
🔹همین كه امام حسن علیه السّلام نگاهش به كودك افتاد بگریست و فرمود:یا سید اهل بیته، اسقنى الماء فانى ذاهب الى ربى.
🔸اى سیّد اهل بیت خود! مرا آب بده همانا من میروم به سوى پروردگار خود (یعنى وفاتم نزدیك شده). پس آن آقا زاده آن قدح آب جوشانیده با مصطكى را گرفت به دست خویش و حركت داد لبهایش را و سیرابش كرد، چون امام حسن علیه السّلام آب را آشامید فرمود: مرا مهیّا كنید از براى نماز، پس در كنار آن حضرت دستمالى افكندند و آن طفل وضو داد پدر خود را به یك مرتبه یك مرتبه (یعنى به اقلّ واجب) و مسح كرد بر سر و قدمهاى او، پس امام حسن علیه السّلام با وى فرمود: بشارت باد تو را اى پسرك من! تویى صاحب الزّمان و تویى مهدى و حجّت خدا بر روى زمین و تویى پسر من و كودك من و منم پدر تو، تویى م ح مّ د بن الحسن، بن على، بن محمّد، بن على، بن موسى، بن جعفر، بن محمّد، بن على، بن الحسین، بن على، بن ابى طالب علیهم السّلام و پدر تو است رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و تویى خاتم ائمّه طاهرین و بشارت داد به تو رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و نام و كنیه داد تو را، و این عهدى است به سوى من از پدرم از پدرهاى طاهرین تو.
▪️صلّى اللّه على اهل البیت ربّنا انّه حمید مجید.
▪️پس وفات كرد امام حسن علیه السّلام در همان وقت- صلوات اللّه علیهم اجمعین-.(1)
✅متن عربی:
🔸قَالَ إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیٍ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فِی الْمَرْضَةِ الَّتِی مَاتَ فِیهَا وَ أَنَا عِنْدَهُ إِذْ قَالَ لِخَادِمِهِ عَقِیدٍ وَ كَانَ الْخَادِمُ أَسْوَدَ نُوبِیّاً قَدْ خَدَمَ مِنْ قَبْلِهِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ رَبَّى الْحَسَنَ ع فَقَالَ لَهُ یَا عَقِیدُ أَغْلِ لِی مَاءً بِمُصْطُكَى فَأَغْلَى لَهُ ثُمَّ جَاءَتْ بِهِ صَقِیلُ الْجَارِیَةُ أُمُّ الْخَلَفِ ع فَلَمَّا صَارَ الْقَدَحُ فِی یَدَیْهِ وَ هَمَّ بِشُرْبِهِ فَجَعَلَتْ یَدُهُ تَرْتَعِدُ حَتَّى ضَرَبَ الْقَدَحَ ثَنَایَا الْحَسَنِ فَتَرَكَهُ مِنْ یَدِهِ وَ قَالَ لِعَقِیدٍ ادْخُلِ الْبَیْتَ فَإِنَّكَ تَرَى صَبِیّاً سَاجِداً فَأْتِنِی بِهِ قَالَ أَبُو سَهْلٍ قَالَ عَقِیدٌ فَدَخَلْتُ أَتَحَرَّى فَإِذَا أَنَا بِصَبِیٍّ سَاجِدٍ رَافِعٌ سَبَّابَتَهُ نَحْوَ السَّمَاءِ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَأَوْجَزَ فِی صَلَاتِهِ فَقُلْتُ إِنَّ سَیِّدِی یَأْمُرُكَ بِالْخُرُوجِ إِلَیْهِ إِذْ جَاءَتْ أُمُّهُ صَقِیلُ فَأَخَذَتْ بِیَدِهِ وَ أَخْرَجَتْهُ إِلَى أَبِیهِ الْحَسَنِ ع قَالَ أَبُو سَهْلٍ فَلَمَّا مَثُلَ الصَّبِیُّ بَیْنَ یَدَیْهِ سَلَّمَ وَ إِذَا هُوَ دُرِّیُّ اللَّوْنِ وَ فِی شَعْرِ رَأْسِهِ قَطَطٌ مُفَلَّجُ الْأَسْنَانِ فَلَمَّا رَآهُ الْحَسَنُ بَكَى وَ قَالَ یَا سَیِّدَ أَهْلِ بَیْتِهِ اسْقِنِی الْمَاءَ فَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی وَ أَخَذَ الصَّبِیُّ الْقَدَحَ الْمَغْلِیَّ بِالْمُصْطُكَى بِیَدِهِ ثُمَّ حَرَّكَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ سَقَاهُ فَلَمَّا شَرِبَهُ قَالَ هَیِّئُونِی لِلصَّلَاةِ فَطُرِحَ فِی حَجْرِهِ مِنْدِیلٌ فَوَضَّأَهُ الصَّبِیُّ وَاحِدَةً وَاحِدَةً وَ مَسَحَ عَلَى رَأْسِهِ وَ قَدَمَیْهِ فَقَالَ لَهُ أَبُو مُحَمَّدٍ ع أَبْشِرْ یَا بُنَیَّ فَأَنْتَ
صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ أَنْتَ الْمَهْدِیُّ وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى أَرْضِهِ وَ أَنْتُ وَلَدِی وَ وَصِیِّی وَ أَنَا وَلَدْتُكَ وَ أَنْتَ محمد بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَلَدَكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنْتَ خَاتِمُ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِینَ وَ بَشَّرَ بِكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ سَمَّاكَ وَ كَنَّاكَ بِذَلِكَ عَهِدَ إِلَیَّ أَبِی عَنْ آبَائِكَ الطَّاهِرِینَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْبَیْتِ رَبُّنَا إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَ مَاتَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ مِنْ وَقْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ.(2)
📚پی نوشت ها:
▪️1. منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، ج3،1946
▪️2. الغیبة، ص 165 و بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج52، ص16
✅ @hosenih_maghtal
4_590680839264665732.pdf
563.2K
مقاله بررسی اخبار #محسن بن علی(ع) در منابع #فریقین.
📍پاسخی به سوالات اساسی درباره وجود،علت و زمان شهادت جناب محسن.
📚نگاشته حجت الاسلام دکتر محمدرضا #جباری و حجت الاسلام دکتر #یاوری.
@hosenih_maght
✅#اسناد_سقط_حضرت_محسن علیه السلام
🔹 آیا در میان نقلهای اهل سنّت، اسنادی وجود دارد که در آنها به سقط شدن حضرت محسن علیه السّلام اشاره شده باشد؟
✅ پاسخ:
🔸از آنجایی که حوادث تلخ و رسواکننده هجوم به «بیت فاطمه علیها السّلام» و اسناد تاریخی حاکی از ایراد «ضرب و جرح» به حضرت زهراعلیهاالسّلام به دست تاریخنویسانِ مکتب خلافت، از صفحات کتب اهل سنّت محو شده است، بازخوانی ماجرای جانگداز سقط حضرت محسنعلیهالسّلام نیازمند به کشف سرنخهای پنهان و معدودی میباشد که بایستی از لابهلای انبوهی از اوراق، استخراج گردد.(1) چرا که بخش عمدهای از مدارک تاریخی و اسناد مرتبط با سقط حضرت محسنعلیهالسّلام ـ با انگیزه پاکسازی صفحات تاریخ از یورش هوادارانِ خلیفه اول به حضرت فاطمهعلیهاالسّلام ـ دستخوش تحریف و کتمان گردیده است.
با این وجود، با جستجو در لابهلای اسناد تاریخی اهل سنّت، به اسنادی برخورد میکنیم که به سقط شدن حضرت محسنعلیهالسّلام اشاره مستقیم داشتهاند.
امّا در اکثر این نقلها علیرغم اعتراف به سقط حضرت محسنعلیهالسّلام، از بازگویی حوادث ناگواری که به این واقعه منجر گردید، اجتناب میشود و به عوامل تأثیرگذار در وقوع سقط، هیچ اشارهای نمیگردد. به نمونههای زیر توجّه فرمایید:
🔸سند شماره یک
ابن صبّاغ مالکی (متوفّای 855) مینویسد:
... وَ أنـَّهُ کانَ سِقْطاً.(2)
که وی، بچّهای سقط شده بود.
🔸سند شماره دو
صَفّوری شافعی (متوفّای 894) مینویسد:
... وَ الْمُحْسِنُ کانَ سِقْطاً.(3)
و محسن، کودکی سقط شده بود.
جالب است که وی در کتاب دیگرش به نام «المحاسن المجتمعة فی الخلفاء الأربعه» سقط شدن حضرت محسنعلیهالسّلام را از کتاب «الإستیعاب» تألیف ابن عبد البَرّ (متوفّای 463) نقل مینماید:
«من کتاب الإستیعاب لابن عبد البَرّ قال: و أسقطت فاطمة سقطاً سمّاه علیّ محسناً.»
(صفحه 164 از نسخه خطّی موجود در کتابخانه محقّق طباطبائی، مجموعه شماره 36، قم.)
در حالی که در چاپهای فعلی از کتاب الإستیعاب، عبارت فوق به چشم نمیخورد!؟
با بهرهگیری از نقل ذیل، زمان حادثه را نیز میتوان دریافت:
🔸سند شماره سه
ابن بطریق (متوفّای 600) مینویسد:
وَ فِی رِوایَةٍ: أنَّ فاطِمَةَ أسْقَطَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ ذَکَراً کانَ سَمّاهُ النَبِیُّ ـ وَ هُوَ حَمْلٌ ـ مُحْسِناً.(4)
و در روایتی نقل شده است: فاطمه پس از [رحلت] رسول خدا، فرزند پسری را سقط نمود که پیامبر وی را ـ در حالی که جنین بود ـ محسن نامگذاری کرده بود.
🔸کتمانی شگفتانگیز
ابن أبیالحدید معتزلی (متوفّای 656) از استادش ابو[یحیی] جعفر النقیب (متوفّای قبل از 644) پرسید:
... أرْوِی عَنْکَ مایَقُولُهُ قَوْمٌ:
«إنَّ فاطِمَةَ رُوِّعَتْ فَألْقَتْ الْمُحْسِنَ.»؟
فَقالَ: لاتَرْوِهِ عَنِّی وَ لا تَروِ عَنِّی بُطْلانَهُ...(5)
آیا از تو روایت کنم قول گروهی را که میگویند:
«فاطمه ترسانده شد، پس محسن را سقط نمود.»؟
او گفت: از من روایت نکن و بطلان این ماجرا را نیز از قولِ من نقل ننما...
در میان اسنادی که به سقط حضرت محسنعلیهالسّلام تصریح کردهاند، به ندرت به نقلهایی برمیخوریم که نظام حاکم را عامل اصلی وقوع این جنایت معرّفی میکند:
ادامه دارد...
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
--------------------------------------------------
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#حضرت_محسن علیه السلام
♻️در ثواب نشر حدیث سهیم باشید♻️
🌐📚حسینیه مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
@hosenih_maghtal
ادامه...👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
✅#اسناد_سقط_حضرت_محسن علیه السلام
🔹 آیا در میان نقلهای اهل سنّت، اسنادی وجود دارد که در آنها به سقط شدن حضرت محسن علیه السّلام اشاره شده باشد؟
🔸سند شماره یک
ذهبی (متوفّای 748) در شرح زندگانی ابن ابیدارم(6) (متوفّای 352) از قول ابن حَمّاد کوفی(7) چنین مینویسد: ... حضرته و رجل یقرأ علیه:نویسد: ... حضرته و رجل یقرأ علیه:
إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فاطِمَةَ حَتّی أسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ.(8)
بر او وارد شدم؛ شخصی نزد او میخواند:
خلیفه دوم چنان با لگد به سینه فاطمه(س) کوبید که وی، محسن(ع) را سقط نمود.
یادآور میشویم که ذهبی در آثار خود، به تضعیف شخصیّت ابن ابیدارم همّت گماشته و سخن ابنحَمّاد را نیز با همین هدف نقل کرده است؛(9) چرا که ذهبی، از زمره باورمندان به «عدالت همه صحابه، به ویژه عدالت خلفا و هواداران آنها» میباشد؛ تا آنجا که «پرهیز از نقل مطاعن صحابه» را «مبنای نگارش» کتابهای خود قرار داده و به صراحت نیز به لزوم رعایت این مبنا در تاریخنگاری، اعتراف کرده است.(10)(11)های خود قرار داده و به صراحت نیز به لزوم رعایت این مبنا در تاریخنگاری، اعتراف کرده است.(10)(11)
به هر حال باید توجّه داشت: «تضعیف یک راوی» آن هم به این دلیل که وی از «مطاعن خلفا» سخن به میان آورده است؛ یکی از شیوههای اهل سنّت، برای سرپوش نهادن بر حقایق میباشد.
خاطرنشان میگردد که اگر اتّهاماتی چون: رافضی بودن و شَتْم شیخین، سبب تضعیف یک راوی گردد، در سلسله راویان صحاح ستّه با افرادی مواجهه میشویم که علیرغم اصابت این قبیل اتّهامات به آنان، صحّتِ حدیثشان پذیرفته شده است.(12)
🔸سند شماره دو
شهرستانی(13) (متوفّای 548) مینویسد که وی معتقد بود:
إنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّی ألْقَتْ الْجَنِینَ مِنْ بَطْنِها.(14)
خلیفه دوم در روز بیعت چنان ضربهای بر شکم فاطمه کوبید که وی جنین را از شکمش فرو انداخت.
🔸سند شماره سه
صَفَدی (متوفّای 764) مینویسد که وی معتقد بود:
إنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّی ألْقَتْ الْمُحْسِنَ.(15)
خلیفه دوم در روز بیعت چنان ضربهای بر شکم فاطمه کوبید که محسن را فرو انداخت.
🔸توجّه
ابن أبیالحدید معتزلی (متوفّای 656) از قول جاحظ (متوفّای 255) مینویسد: نَظّام، شیعیان را به دلیل بدگویی کردنشان از صحابه، به شدّت مورد ردّ و نفی (انکار) قرار میداد.(16)
🔸لازم به ذکر است در فضایی که تمام همّت حدیثنگاران و تاریخنویسان اهل سنّت به «تبرئه خلفا از طریق تضعیف راویان مطاعن آنها» معطوف میباشد؛(17) سندهای تاریخی فوق، همچون «بانگ بیدارباشی» است که هر پژوهشگر ژرفنگری را به بازنگری در «نقلهای متعارف اهل سنّت درباره حضرت محسنعلیهالسّلام» وا میدارد و هر محقّق کنجکاوی را به جستجوی بیشتر برای کشف حقیقتِ ماجرا ترغیب مینماید.علیهالسّلام» وا میدارد و هر محقّق کنجکاوی را به جستجوی بیشتر برای کشف حقیقتِ ماجرا ترغیب مینماید.
ادامه دارد...
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
--------------------------------------------------
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#حضرت_محسن علیه السلام
♻️در ثواب نشر حدیث سهیم باشید♻️
🌐📚حسینیه مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
@hosenih_maghtal
ادامه...👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
✅#اسناد_سقط_حضرت_محسن علیه السلام
🔹 آیا در میان نقلهای اهل سنّت، اسنادی وجود دارد که در آنها به سقط شدن حضرت محسن علیه السّلام اشاره شده باشد؟
🔸پی نوشت ها:
1- جهت آشنایی با برخی از اسناد و مدارک، به کتاب «دانشنامه شهادت حضرت زهراعلیهاالسّلام»، بخش یکم، کتابهای دوم و سوم (چاپ: مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر) مراجعه فرمایید.
2- الفصول المهمّه، ص 126 .
3- نزهة المجالس، ج 2، ص 184 و ص 194 .
4- عمدة عیون، ص 74 .
5- شرح حدیدی، ج 14، ص 193 .
6- ابن عماد حنبلی (متوفّای 1350) درباره شخصیّت علمی او میگوید:
کانَ مُحَدِّثَ الْکُوفَةِ وَ حافِظَها.
او در کوفه «محدّث» و «حافظ» (از حفظدارنده احادیث بسیار) بود.
(شذرات الذهب، ج 3، ص 11)
7- بسیاری از بزرگان اهل سنّت، وی را ستودهاند) :ر.ک: سِیَر أعلام النُبَلاء، ج 14، ص 309؛ تذکرة الحفّاظ، ج 2، ص 759؛ لسان المیزان، ج 5، ص 615).
8- میزان الإعتدال، ج 1، ص 139؛ ابن حَجَر عَسْقلانی (متوفّای 852) نیز مشابه مطلب فوق را درباره ابن ابیدارم مینویسد. (لسان المیزان، ج 1، ص 268)دارم مینویسد. (لسان المیزان، ج 1، ص 268)
9- به دریافت حدیث از شیخ، در اصطلاح تحمّل حدیث گویند. تحمّل حدیث شیوههای متعدّدی داشته که یکی از آنها قرائت حدیث توسّط راوی (شاگرد شیخ) نزد شیخ بوده است. در این شیوه روایت از سوی راوی خوانده شده و شیخ به استماع آن میپردازد، که به اینگونه تحمّل، در اصطلاحِ محدّثانِ پیشین «عرض» گفته میشده است، زیرا راوی در حقیقت روایت را بر شیخ عرضه میکند، و شیخ پس از شنیدن، صحّت آن را مورد تأیید قرار میدهد.
مجلسی که ابن حَمّاد از آن یاد کرده که در آن روایتی نزد ابن ابیدارم خوانده میشده، چنین مجلسی بوده، که به تضعیف ابن ابیدارم توسّط متعصّبین اهل سنّت منجر شده است.
10- ر.ک: سِیَر أعلام النُبَلاء، ج 10، ص 92 ـ 93 .
11- از دیگر نمونههای این تفکّر، یعنی لزوم رعایت پرهیز از نقل مطاعن صحابه، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
«ابن العربی ـ محمّد بن عبدالله ابوبكر ـ ، متوفّای 543» در كتاب «العواصم من القواصم» اظهار مىدارد:
از سختترین و ناگوارترین امور در جامعه، یكى اندیشمند ناآگاه و دیگرى بدعتگذار حیلهگر است؛ امّا اندیشمند ناآگاه همچون ابن قُتَیْبَه است كه در كتاب «الإمامة و السیاسه» رسم [پردهپوشى] را در مورد صحابه مراعات نكرده... (العواصم من القواصم فی تحقیق مواقف الصحابة بعد وفاة النبی، ج 1، ص 261، (تحقیق: محب الدین الخطیب - محمود مهدی الاستانبولی؛ ناشر: دار الجیل، لبنان، بیروت، الطبعة الثانیة: 1407هـ ـ 1987م.))
«ابن حجر هیثمی، متوفّای 974» مینویسد :
پیشوایان ما و دیگر فِرَق تصریح دارند كه بر همگان واجب است تا از نقل مشاجرات و درگیریهاى میان صحابه اجتناب كنند ...
ابن حجر هیثمى سپس در مورد «ابن قُتَیْبَه» و كتابش اظهار مىدارد :
نظر به كتابهایى كه بعضى از محدّثان والامقام همانند ابن قُتَیْبَه [در حوادث صدر اسلام] نوشتهاند، شایسته این بود كه وى از ذكر جزئیّات حوادث اجتناب مىنمود، و چنانچه ناچار از نقل آنها بوده، مىبایست جریان این حوادث را مطابق قواعد اهل سنّت تعدیل و تبیین مىنمود. (الصواعق المحرقة، ص93.)
ابن حجر هیثمی، حتّى سكوت و اجتناب را هم كافى نمىداند؛ بلكه توصیه به «تحریف» و «تعدیل» حوادث تاریخى مىكند!
12- ر.ک: سایت مؤسّسه تحقیقاتی حضرت ولیّعصرعلیهالسّلام، مقاله اعتراف ابن ابیدارم.
13- هرچند که شهرستانی (و امثال او) به دلیل تعصّبات تند تسنّنگرایانه، این اعتراف را با هدف «بیاعتبار جلوه دادن نَظّام» نقل میکنند؛ ولی باید توجّه داشت: این شیوه از تضعیف ـ که برخاسته از طرفداری کورکورانه از نظریه عدالت صحابه میباشد ـ خود قرینهای است که با اتّکا بر آن، میتوان بر اعتبار نقل مذکور پای فشرد.
14- الملل و النحل، ج 1، ص 57.
15- الوافی بالوفیات، ج 6، ص 17.
16- شرح حدیدی، ج 20، ص 31 .
17- برای مثال: از احمد بن حنبل (متوفّای 241) ـ مؤلّف کتاب المُسْـنَد ـ سؤال شد: آیا ازحسین بن الحسن الأشقر روایت نقل میکنی؟ احمد پاسخ داد: او کسی نیست که دروغ بگوید... گفتند: او درباره ابوبکر و عمر روایاتی نقل کرده و بابی را در معایب آن دو تألیف نموده است .احمد گفت: اگر چنین باشد، او صلاحیّت آن را ندارد که از وی روایت کنیم.
(تهذیب التهذیب، ج 2، ص 291)
--------------------------------------------------
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#حضرت_محسن علیه السلام
♻️در ثواب نشر حدیث سهیم باشید♻️
🌐📚حسینیه مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
@hosenih_maghtal