eitaa logo
❤یاوران حسین(علیه السلام )❤
608 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
11.6هزار ویدیو
57 فایل
لطفا نظرات ، انتقادات ، و پیشنهادات خود را با آیدی زیر در میان بگذارید ... تعجیل در فرج حضرت صاحب الزمان که خورشید است برای ما شب نشینان، صلوات🤲 @Heidar159 ناشناس بگو https://harfeto.timefriend.net/16765789941073
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹شهید : ❇️ میگوییم آقا در حضور ذهن داشته باش. می‌گوید نمی‌شود! اگر نمی شد نمی گفتند داشته باش. نداری. 👈 اگر مراقبه کنی، میتوانی در نماز حضور قلب داشته باشی. مراقبه کن. خیال تو در اختیار تو قرار می‌گیرد. خیال، یعنی خاطر ذهنی، بدون اجازه‌ی تو به ذهنت نمی‌آید، تا چه رسد به قسمتهای دیگر. 📚 گفتارهای معنوی، ص۲۶ @hosin159
13.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان شکل‌گیری از زبان شهید اونایی که نمیدونن یه چند دقیقه وقت بگذارن گوش بدن، هم نوجوونا هم مامان بابای نوجوونا 🖇🌸⃟🕊🇮🇷჻ᭂ࿐✰ @hosin159
اگر چنین می کردی اصلا مسلمان نبودی...!!! سید جواد ، فقیه و نویسنده کتاب مفتاح الکرامه، شبی در منزل مشغول صرف شام بود که درِ خانه اش به صدا درآمد. وقتی فهمید که پیش خدمتِ استادش، سیدمهدی بحرالعلوم، پشت درب است، با عجله به طرف او دوید و منتظر صحبت با او شد. پیش خدمت گفت: «حضرت استاد بر سر سفره شام نشسته اند، امّا دست به غذا نخواهند برد تا شما را ببینند. » جای معطّلی نبود. سیدجواد بدون آنکه غذا را به آخر برساند، با شتاب تمام به طرف خانه بحرالعلوم حرکت کرد. تا چشم استاد به سیدجواد افتاد، با خشم و تَغَیُّظ بی سابقه ای گفت: «سیدجواد! از خدا نمی ترسی؟ از خدا شرم نداری؟ » سیدجواد غرق حیرت گردید که چه شده و چه واقعه ای رخ داده که استادش او را این چنین مورد عتاب قرار داده است. هر چه فکر کرد، نتوانست علت ناراحتی را بفهمد. سرانجام از استاد سؤال کرد. استاد فرمود: «هفت شبانه روز است که فلان همسایه ات با آن عائله زیاد، گندم و برنج ندارند و در این مدت از مغازه محله شان خرما نسیه کرده و با آن به سر برده اند. امروز نیز که برای نسیه کردن خرما رفته، قبل از آنکه اظهار کند، مغاز ه دار گفته است که حساب شما زیاد شده است. او هم خجالت کشیده و دست خالی به خانه برگشته و امشب خودش و عائله اش بی شام مانده اند». سیدجواد گفت: «به خدا قسم که من از این جریان خبر نداشتم و اگر می‌دانستم، حتماً به احوالش رسیدگی می‌کردم. » استاد گفت: «همه داد و فریادهای من برای آن است که تو چرا از احوال همسایه ات بی خبر و غافلی؟ چرا باید آنها هفت شبانه روز به این وضع بگذرانند و تو متوجّه نباشی؟ اگر باخبر بودی و اقدام نمی کردی که اصلاً مسلمان نبودی! 📚شهید آیت الله مرتضی ، داستان و راستان. @hosin159