.
#وداع_با_ماه_رمضان
#زمزمه
سبک:خداحافظ ای برادر زینب....
😭
خداحافظ ای سوز و آه شبانه
خداحافظ ای گریه ی بی بهانه
خداحافظ ای ماه دلدادگی ها
خداحافظ ای دلبر بی نشانه
😭
خداحافظ ماه چشمان بیدار
خداحافظ ای فرصت ناب دیدار
خداحافظ ای دیده های سحرخیز
خداحافظ ای سفره ی پاک افطار
😭
خداحافظ ای چشمه ی جاری عشق
خداحافظ ای اشک دلداری عشق
خداحافظ ای ماه مهمانی مهر
خداحافظ ای فرصت یاری عشق
😭
خدا حافظ ای ماه شبهای روشن
خداحافظ ای ذکر وتسبیح وجوشن
خداحافظ ای توبه ی لیله القدر
خداحافظ ای فرصت پرکشیدن
😭
خداحافظ ای جلوه ی نور ایمان
خداحافظ ای فصل تجدید پیمان
خداحافظ ای ماه شب زنده داری
خداحافظ ای سفره داری قرآن
😭
خداحافظ ای لحظه ی بی قراری
خداحافظ ای روضه و روزه داری
خدا حافظ ای قصه ی تشنه کامی
خداحافظ ای اشک از دیده جاری
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
سحـر گاهی اگـر سجاده وا کردی دعایم کن
بساط گـریـه در خلوت بپـا کردی دعایم کن
دلت دریاست میدانم که پیشش آبرو داری
نشستی با خدای خود صفا کردی دعایم کن
کسی این گوشه ی دنیاست محتاج دعای تو
به تسبیحت اگـر ذکـر خدا کردی دعایم کن
پر از حرف و پر از دردم، به رسم عاشقان ای دوست
دلت لرزید و یادی هم ز ما کردی دعایم کن
به هر در میزنم بسته، همه درها به روی من
خدا را زیر لب امشب صدا کردی دعایم کن
منم آن روسیاهی که خجالت میکشد از خود
شفاعت از منِ غـرق ِخطا کردی دعایم کن
غریب افتاده ام اینجاکسی سنگ صبورم نیست
بحق هـر غریبی کـه دعــا کردی دعایم کن🤲🤲
.
#وداع_با_ماه_رمضان
دست ما خالی است، فیض امّا فراوان می رسد
برکت و خیرات، از دست کریمان می رسد
غصه ی ما را فقط زهرا و حیدر می خورند
ریشه ی ما یا به فضه، یا به سلمان می رسد
هم بلای نوکر خود را به جانش می خرد
هم به داد عبد جامانده حسن جان می رسد
آخرش هم در مقام قرب، اول میشود
هرکسی با یارقیه، لنگ لنگان می رسد
من عقب ماندم، ضرر کردم، دگر تنها شدم
دست من تنها به آقای خراسان می رسد
دست هرکس که به کویت هم نیامد را بگیر
سهمی از العفوهای من به آنان می رسد
چشم یعقوب دل من کور شد، روشن نشد
یوسف گم گشته دیگر کی به کنعان می رسد؟
جای لبخند و سلام، این بار دشنامی بده
به مشامم باز دارد بوی عصیان می رسد
آی صاحبخانه! در را بر گداهایت نبند
بعد سی شب گریه دارد روز هجران می رسد
یا علی از شوق دیدار نجف پر می کشم
کی زمان دیدن تو زیر ایوان می رسد
قند من افتاده، یک خوشه از انگورت بده
آن شراب کهنه، بویش تا به ایران می رسد
بین روضه، با لبان تشنه جانم را بگیر
چون که بالای سرم ارباب عطشان می رسد
خواهری وقت وداعش با برادر، سنگ خورد
گفت می ترسم .... زمان تیر باران می رسد
خاک ها را از لب تو می تکانم، مضطرم
از نوک آن چکمه هایی که به دندان می رسد
شانه بر مو می کشم اما پریشانم حسین
دیده ام که شمر با خنجر به میدان می رسد
کهنه پیراهن تنت کردم تو هم فکری بکن
خواهرت بی روسری تا جسم عریان می رسد
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_رمضان
#رضا_دین_پرور ✍
.