🍀 #یک_دقیقه_مطالعه
بلال حبشی حضرت را در خواب دید که به او میگویند:
بلال این چه جفایی است؟ آیا هنوز وقت آن نرسیده که به زیارت بیایی؟
بلال هراسان و غمگین از خواب بیدار شد، بر مرکب خویش سوار و راهی مدینه شد.
وقتی به مدینه رسید، نزد قبر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم آمد. اشک از دیدگانش روان شد و چهرهی خود را بر مزار آن حضرت گذاشت.
در این هنگام، امام حسن و امام حسین علیه السلام را دید. آن دو بزرگوار را هم به سینه چسبانید و بوسید.
برای عاشق، حتی خانهای که روزی معشوق در آن ساکن بوده، کوچهای که روزی دلبر از آن گذشته، زمینی که بر آن قدم نهاده، شهری که روزی در آنجا میزیسته، سنگی که دست محبوب به آن خورده، لباسی که بر اندام او بوده و کفشی که در پایش داشته،
دلربا و جذاب است و دوست داشتنی و شوق انگیز...
چگونه میشود که عاشق خدا، دوستدار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام محب صالحان و صدیقان و شهدا و اولیاءالله، شوق دیدار خانهی خدا و مزار، مرقد، خانه، شهر و دیار معشوق را نداشته باشد.
📚برگرفته از کتاب کاشیهای رنگی حرم، ص ۱۶ و ۱۷
🔖 | #داستان | حجتالاسلام #رضایی_قمی
🔻 | کانالحجتالاسلاموالمسلمینرضاییقمی
https://eitaa.com/joinchat/4167893208C457c5437ca