eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
409 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پرسید از قبیله كه این سرزمین كجاست این سرزمین غم‌زده، در چشمم آشناست این سرزمین كه بوی نی و نیزه می‌دهد این سرزمین تشنه كه آبستن بلاست @hosenih گفتند: «طفّ» و «ماریه» و «شاطِیءُ الفُرات» گفتند: «غاضریّه» و گفتند: «نینوا»ست دستی كشید بر سر و بر یال ذوالجناح آهسته زیر لب به خودش گفت: «كربلا»ست طوفان وزید از وسط دشت، ناگهان افتاد پرده، دید سرش روی نیزه‌هاست زخمی‌تر از مسیح، در آن روشنای خون روی صلیب دید، سر از پیكرش جداست طوفان وزید، قافله را بُرد با خودش شمشیر بود و حنجره و دید در مناست باران تیر بود كه می‌آمد از كمان بر دوش باد دید كه پیراهنش رهاست @hosenih افتاد پرده، دید به تاراج آمده ا‌ست مردی كه فكرِ غارتِ انگشتر و عباست برگشت اسب، از لب گودال قتلگاه افتاد پرده، دید كه در آسمان، عزاست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پرسید از قبیله كه این سرزمین كجاست این سرزمین غم‌زده، در چشمم آشناست این سرزمین كه بوی نی و نیزه می‌دهد این سرزمین تشنه كه آبستن بلاست @hosenih گفتند: «طفّ» و «ماریه» و «شاطِیءُ الفُرات» گفتند: «غاضریّه» و گفتند: «نینوا»ست دستی كشید بر سر و بر یال ذوالجناح آهسته زیر لب به خودش گفت: «كربلا»ست طوفان وزید از وسط دشت، ناگهان افتاد پرده، دید سرش روی نیزه‌هاست زخمی‌تر از مسیح، در آن روشنای خون روی صلیب دید، سر از پیكرش جداست طوفان وزید، قافله را بُرد با خودش شمشیر بود و حنجره و دید در مناست باران تیر بود كه می‌آمد از كمان بر دوش باد دید كه پیراهنش رهاست @hosenih افتاد پرده، دید به تاراج آمده ا‌ست مردی كه فكرِ غارتِ انگشتر و عباست برگشت اسب، از لب گودال قتلگاه افتاد پرده، دید كه در آسمان، عزاست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
عصر آشوب و بلا ...ولوله و بحران‌ها جامعه از همه سو دستخوش توفان‌ها رویش معتزله، زیدیه و جنبش فخ عصر سرکوب و فراوان شدن زندان‌ها ای امامی که دلت نرم‌تر از باران بود یا ابا الصبر! شمارا چه به این زندان‌ها خاک‌پای تو چه بسیار هشام بن حکم تربیت‌یافته‌ی مکتب تو صفوان‌ها کاظمین است دل شیعه ...ز داغ غمتان به فدای تن رنجور تو گردد جان‌ها عطری از پیرهن پاره تو در زندان می‌کند باز دل و چشم همه کنعان‌ها ای عزیزی که خداوند فرومی‌ریزد از دعا و نفس گرم شما باران‌ها زینت مجتهدان! لطف تو کاری کرده است که مرید تو شدند آن‌همه زندان‌بان‌ها پیکرت روی پل و...رافضی‌ات می‌خواندند از همان نسل که بر نیزه زده قرآن‌ها گرچه تشییع تو بسیار غریبانه گذشت وای بر آن بدن دوخته با پیکان‌ها... چند دربان تن بی‌جان تو را چرخاندند روی یک‌تخته‌ی چوبی وسط میدان‌ها زیر تابوت تو رفتند ملائک تا عرش ختم در نور شده با تو همه جریان‌ها... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای چشم‌هایت جاری از آیات فروردین سرشارتر از شاخه‌های روشنِ «والتّین» لبخندهایت مهربان‌تر از نسیم صبح پیشانی‌ات سرمشق سبز سوره‌ی یاسین ای با تو صبح و عصر و شب «فی أحسَنِ التقویم» ای بی تو صبح و عصر و شب، دل‌مرده و غمگین ای وعده‌ی حتمی! بگو کی می‌رسی از راه کی می‌شکوفد شاخه‌های آبی آمین؟ رأس کدامین ساعت از خورشید می‌آیی؟ صبح کدامین جمعه‌ها با عطر فروردین؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e