5acc9ae638239423a62ff979_5647106029671145409.mp3
31.46M
☑️ سخنرانی #شب_13_محرم1441 توسط: حجت الاسلام والمسلمین #استاد_حیدری
🏴 موضوع: #فهم_مجتهدانه_از_عوامل_غیبت_کبری_زمینه_تلاش_مجاهدانه_برای_ظهور_ولایت_عظمی
🔘 مکان: قم المقدسه، مسجد اهل بیت علیهم السلام
🔘 #محرم1441
5acc9ae638239423a62ff979_5988163682285577065.mp3
35.96M
☑️ سخنرانی #شب_14_محرم1441 توسط: حجت الاسلام والمسلمین #استاد_حیدری
🏴 موضوع: #فهم_مجتهدانه_از_عوامل_غیبت_کبری_زمینه_تلاش_مجاهدانه_برای_ظهور_ولایت_عظمی
🔘 مکان: قم المقدسه، مسجد اهل بیت علیهم السلام
🔘 #محرم1441
5acc9ae638239423a62ff979_-2777637129352366041.mp3
41.37M
☑️ سخنرانی #شب_15_محرم1441 توسط: حجت الاسلام والمسلمین #استاد_حیدری
🏴 موضوع: #فهم_مجتهدانه_از_عوامل_غیبت_کبری_زمینه_تلاش_مجاهدانه_برای_ظهور_ولایت_عظمی
🔘 مکان: قم المقدسه، مسجد اهل بیت علیهم السلام
🔘 #محرم1441
هدایت شده از کانال رسمی حسینیه اندیشه
متن سخنران شب چهارم محرم 98 ـ استان سمنان.pdf
348.1K
📄 متن کامل سخنرانی شب چهارم محرم 1398
🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینهی
تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی»
☑️ حجتالاسلام محمدصادق حیدری
🔅 موضوع شب چهارم: ابعاد همهجانبهی دستگاه طغیان و مصائب و بلاهای ناشی از آن برای دستگاه ایمان، رکنی اساسی برای فهم عوامل غیبت و موانع ظهور
🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیهالسلام
هدایت شده از کانال رسمی حسینیه اندیشه
متن سخنران شب پنجم محرم 98 ـ استان سمنان.pdf
344.9K
📄 متن کامل سخنرانی شب پنجم محرم 1398
🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینهی
تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی»
☑️ حجتالاسلام محمدصادق حیدری
🔅 موضوع شب پنجم: نقدِ «تحلیل رایج» از روایاتِ ناگهانیبودن ظهور (بَغْتَهً): الف) انصراف آن به محاسبات کفار و منافقین؛ ب) تنافی با روایاتِ وابستگی «ظهور» به «روند امتحانات طولانی مؤمنین» (تمحیص)
🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیهالسلام
هدایت شده از کانال رسمی حسینیه اندیشه
متن سخنران شب ششم محرم 98 ــ استان سمنان.pdf
270K
📄 متن سخنرانی شب ششم محرم 1398
🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینهی
تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی»
☑️ حجتالاسلام محمدصادق حیدری
🔅 موضوع شب ششم: ضرورت فهم اجتهادی از عوامل غیبت بر اساس آیات و روایات (فقه فرج) و دستهبندیِ اولیه از روایاتِ دالّ بر علت غیبت: الف) عدم بیعت با طواغیت؛ ب) تمحیص شیعه؛ ج) خوف از قتل
🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیهالسلام
هدایت شده از کانال رسمی حسینیه اندیشه
متن سخنران شب هفتم محرم 98 ـ استان سمنان.pdf
365.7K
📄 متن سخنرانی شب هفتم محرم 1398
🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینهی
تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی»
☑️ حجتالاسلام محمدصادق حیدری
🔅 موضوع شب هفتم: جایگاه محوری «خوف» در میان عوامل غیبت و تبیین موضوع خوفِ حضرت ولیعصر(عج) به «خوف از ضعف مؤمنین در توازن قوا با کفار و منافقین»؛ بر اساس فرهنگ آیات و روایات
🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیهالسلام
هدایت شده از کانال رسمی حسینیه اندیشه
متن سخنران شب هشتم محرم 98 ـ استان سمنان.pdf
402.3K
📄 متن سخنرانی شب هشتم محرم 1398
🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینهی
تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی»
☑️ حجتالاسلام محمدصادق حیدری
🔅 موضوع شب هشتم: بازگشت «روایات تمحیص» به «روایات خوف و مسأله توازن قوا» بر اساس قرائن نقلی و عقلی؛ زمینهای برای درک جدید از چالشهای انقلاب اسلامی از دوران مبارزه تا کنون
🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیهالسلام
برای #ابامحمد
#یادداشت_ها_ی_حجت_الاسلام_حیدری
این قدر دلهای مردم پشت سرت نباشد و
این قدر دلشان غنج برود برای یک زندگی از جنس کاخ سبز
و این قدر بی یاور شوی که حتی کینه قومیتی ِ عراقیها از شامیها هم، کمکی نشود برایت و از روی ناچاری
حکومت را در مقابل چشم همه، بدهی دست دشمن خونی ات و
میراثی که جدت تمام وجودش را برایش گذاشت، تحویل بدهی به عنودترین حیله گرها
بعد او بیاید در مرکز حکومتت و بالا برود از منبر و یک پله تو را پایین تر قرار دهد و بگوید:
آی مردم! این پسر علی است که ما را برای خلافت، شایسته دیده و خودش را نه!
و تو در همچین وضعیتی و در اوج ضعف ظاهری بلند شوی و در خطبه ات
تمام آیات قران را به پدر و مادرت تطبیق بدهی و از سقیفه آغاز کنی و چنان همهی دم و دستگاه معاویه و سابقینش را به در مقابل تاریخ به افتضاح بکشانی که معاویه بگوید:
وَ اللَّهِ مَا نَزَلَ الْحَسَنُ حَتَّى أَظْلَمَتْ عَلَيَّ الْأَرْضُ، وَ هَمَمْتُ أَنْ أَبْطِشَ بِهِ، ثُمَّ عَلِمْتُ أَنَّ الْإِغْضَاءَ أَقْرَبُ إِلَى الْعَافِيَةِ.
بخدا قسم #حسن از منبر پایین نیامد مگر اینکه دنیا برایم تاریک شد و تصمیم به قتلش گرفتم اما دیدم که «چشم پوشی»، به «دوری از خطر» نزدیکتر است!
تو چنین مقتدر ِ مظلومی بودی، مولای من!
پینوشت: خدا توفیق بدهد که بخوانیم این خطبه عجیب را در کنار خطبه غدیر و خطبه فدک ...!
@msnote
@hoseiniyehandisheh
🔆 «ولایت» اِبایی از «تفاهم» ندارد، بلکه سلطهگر است که از تفاهم اِبا دارد
💠 علامه آیت الله سید منیرالدین حسینیِ الهاشمی:
"«ولایت» ابایی از «تفاهم» ندارد، بلکه سلطهگر است که از تفاهم ابا دارد! آن کسی که میخواهد مسائلی را به مردم تحمیل کند، بیمعنی است که بهدنبالِ تفاهم باشد؛ امّا آنکه مسئولیتِ ولایت را داراست، میتواند تفاهم کند؛ چون در نفسِ این تفاهم، سرپرستیِ رشد واقع میشود. اگر کسی مسئول
رشد شد، تفاهم برایش بهترین راه است." (۱۳۷۹)
☑️ @moniroddin
#اندیشه_مرحوم_علامه_سید_منیر_الدین_حسینی_الهاشمی
🔸دوره دوم ریاست یکی از رؤسای مجلس بود، من به دیدن ایشان رفتم. گفت « آقای حسینی چه کار میکنید؟» گفتم: « #جامعه دو ماشین #تولید_اطلاعات دارد: در یکی مطلق گرایی حسی اصل است و پیش فرض روش و شاخصه کارآمدی در آن باید حسی باشد و از وحی شرط نمیپذیرد، حتی وقتی که به وحی و ایمان و عقل نظر میکند، آنها را به صورت حسّی تفسیر میکند.
#تولید_اطلاعات این ماشین بر اساس این #روش است. شخصیتهایی را هم که تحویل میدهد، کارآمد هست و قدرت اداره دارند.
جامعه ماشین دیگری نیز برای #تولید_اطلاعات دارد که #حوزه_علمیه است که #منطق آن از #انتزاع آغاز میکند و به التزامات قبلی معتقد است و به این که موضوع این عنوان و حکمش چیست، اکتفا میکند ولی نمیتواند به عمل و #عینیّت دست بزند».
گفتم: « بین این دو دستگاه #تولید_اطلاعات(#دانشگاه و #حوزه) اختلاف وجود دارد. شما که رئیس مجلس هستید گاهی مجبور هستید به نفع این دسته کنار بروید و گاهی به نفع دسته دیگر کنار بروید».
ایشان در آن زمان-که زمان حضرت امام(رحمه الله علیه) بود- گفت: « ما این مشکل را از طریق #شورای_تشخیص_مصلحت حل کرده ایم». من تبسّم کردم و گفتم: « این حل #سیاسی است و نه حل #منطقی. رابطه بین دو دستگاه تولید معرفت اگر به صورت منطقی هماهنگ نشود، چالش اجتماعی آن فقط به تأخیر میافتد، نه اینکه از بین برود» ایشان متوجه شد که من چه میگویم و گفت: « اول صبح، اوقات مرا تلخ کردی». گفتم: « من نخواستم اوقات شما را تلخ کنم، شما سوال کردید که چه کار میکنید. من هم این مقدمه را برای این گفتم که بگویم #فرهنگستان دارد درباره « رابطه #اعتقاد و عمل» کار میکند؛ یعنی این که «#اعتقاد به خدا و دین» چگونه میتواند «اداره #عینیت و عمل» را به صورت #تکاملی به دست گیرد.»
شاید ایشان در آن زمان احتمال نمیداد که ما موفق شویم چون این کار را بسیار بزرگ میدانست.
منبع: ص 27 کتاب معرفی دفتر فرهنگستان علوم اسلامی از زبان استاد
#تولید_اطلاعات
#روش
#جامعه
#حوزه_علمیه
#دانشگاه
#منطق
#انتزاع
#شورای_تشخیص_مصلحت
#سیاسی
#فرهنگستان
#اعتقاد
#عینیت
#تکاملی
@hoseiniyehandisheh
ادرک دین جدک یا ابامحمد!
فرقی نمیکند که «بیست و چند سال» بعد از هجرت پیامبر و در «مدینه» باشد یا سال «دویست و پنجاه و چند قمری» و در «سامرّاء». فرقی نمیکند که آن صدای خشن، نرم شود و هی بگوید «لولا علیٌ لهلک ...» یا آن گردنِ کلفت، کج شود و ناله کند: «أدرک دین جدّک ...». فرقی نمیکند چون نطفهی نفاق را با افتضاح و رسوایی بستهاند: وقتی امّت به نزدیکی پرتگاه برسد و حاکمیت در چند قدمی سقوط قرار بگیرد، فقط امام و مؤمنین به او هستند که میدانند چطور باید از این مهلکهها عبور کنند. در همچین وضعیتی حتی ائمّهی نفاق هم ناچار میشوند تمام فریبهای خود را کنار بگذارند و از بزرگترین دشمن خود کمک بخواهند و با نمایش استیصال و انفعال خودشان، پرده را از روی خورشیدی کنار بزنند که همیشه میخواستند پشت ابرِ انکار و عناد بماند.
خلیفهی عباسی هم چارهای جز این نداشت. وسط آن خشکسالی وحشتناک که حتی گردش اموال دربار و سودهای کلان خزانه را تهدید میکرد، تمامیت قدرت و هویت حکومتش هم به رعشه افتاده بود. مساله این نبود که مسلمین سه روز برای نماز باران به بیرون شهر رفته بودند و دریغ از یک چکّه از آسمان که به زمین آبرو بدهد. اوضاع وقتی به هم ریخت که در روز چهارم، اسقف نصاری پیروانش را جمع کرد و به بیرون شهر رفت و دعای باران خواند و هنوز از جایش تکان نخورده بود که سامرّا خیس خیس شد. باورها به شدت و سرعت همان باران وا رفت و ریسمانهای ایمان طوری ول شد که ولوله به پایتخت امپراطوری مسلمین افتاد. بدتر اینکه روز پنجم مسلمانها دوباره از شهر خارج شدند و نماز استسقاء خواندند و امید داشتند که «خدا امّت محمّد را در برابر منکرین پیامبرش بیآبرو نمیکند» اما باز هم بیآبرو شدند. بعد هم خبر رسید که روز ششم نصاری دوباره خواهند آمد تا کار را تمام کنند.
همان جا بود که خلیفهی عباسی دستور داد زندانی بزرگ سامرّاء از زندان بیرون آورده شود. گزارشی از حال خلیفه در وقت دیدار با حضرت #عسکری نرسیده؛ اما وقتی پایههای قدرت یک دنیاپرست ـ که از قضا بر نبوّت محمّد تکیه کرده و مردم را با ادعای خلافت او فریب داده ـ به لزره بیفتد، حتماً بدنش هم به رعشه افتاده و زبانش لکنت گرفته و گردن کج کرده تا تنها نوادهی محمدّ، یوسفوار به میدان بیاید و امپراطوری فرعونیش را از خشکسالیِ تردید و شکّ و کفر نجات دهد. حالت خلیفه شاید حدسی و تخمینی باشد اما جملهای را که برای این التماس انتخاب کرده، به دقّت برایمان ثبت کردهاند: أدرک دین جدّک یا ابامحمّد
روز ششم وقتی نصاری پشت سر کشیششان آمدند تا کار امّت پیامبر را تمام کنند، همان موقعی که اسقف دستش را به سمت آسمان بلند کرد تا دعا بخواند و با آمدن باران، ایمان مردم را بشورد و ببرد، #ابامحمّد بود که به یکی از غلامانش گفت: «برو و آنچه در دست راست اوست، از او بگیر.» هنوز آن استخوان سیاهرنگ در دست غلام آرام نگرفته بود که ابامحمد رو به اسقف کرد: «حالا باران بخواه» اما هرچقدر اسقف دعاهایش را تکرار کرد، ابرها بیشتر پراکنده شدند. مردم صدای گرم حضرت عسکری را شنیدند که: «باید استخوان پیامبری باشد. خاک از روی استخوان هیچ پیامبری کنار نمیرود مگر اینکه باران ببارد.»
حالا دیگر آسمان صاف شده بود.
ـــــــــــــ
کفّار به سطحی از کارآمدیِ عینی رسیدهاند که انبوه مسلمین از تردید گذشتهاند و یقین کردهاند که زندگی همانی است که اغیار برایشان تعریف کردهاند و تدارک دیدهاند. میخواستم نه از زبان خلیفهی عباسی، که با لحن صادقانهی دوستدارانتان بگویم «دین جدّت را دریاب یا ابامحمد» اما راستش را بخواهید شما و پدرانتان و پسرتان خیلی خوب هوای ما را داشتهاید و اگر چیزی از دین ما باقی مانده، صدقهسر مهربانی و رأفت و رسیدگی شماست. اگر دیروز خمینی گُردهی کفّار را در همان «جزیرهی ثبات»ی که برای خودشان ساخته بودند، شکست و اگر امروز خامنهای میدان مبارزه را از فکّه و شلمچه و شرهانی، به نوار غزّه و کرانهی باختری و مزارع شبعا و بلندیهای جولان و دشتهای آمرلی و تکریت و خیابانهای صنعاء و صعده و کوچههای منامه و ستره و پسکوچههای قطیف و عوامیه و حسینیههای زاریا و نارداران و کراچی کشانده، بخاطر همان اسمی است که وسط سختیها و میانهی تنهاییها بعد از حرف نداءِ یا به زبان و قلبشان جاری کردهاند: ابامحمّد ... شما هم معروفید دیگر؛ دست ردّ به سینهی نوکرها نمی زنید...
@msnote
@hoseiniyehandisheh