#امام_صادق_علیه_السلام
#مقتل_الحسین
⭕️مقتل شماره 112
🩸شرحِ مصیبتِ بیرونکشاندنِ إمام صادق علیهالسلام از خانه و دواندنِ آن حضرت در پیِ مرکب...
محمد بن ربیع گوید:
🥀 منصور دوانیقی به پدرم گفت: سراغ جعفربنمحمد علیهماالسلام برو و بدون اجازه وارد خانهاش شو و او را در همان حالي که هست برایم بیاور.
🥀 پدرم مرا که در میان برادرانم به قساوت و سختدلی شهرت داشتم، صدا کرد و گفت: برو سراغ جعفر بن محمد علیهماالسلام و از دیوار خانه بالا برو و لازم نیست در خانه را به صدا درآوری تا او خود را آماده کند و وضعش را عوض کند، بلکه به یکباره بر او وارد بشو و او را در همان حالتی که هست، بیاور!
🥀 او گوید: من برای انجام این مأموریت راه افتادم. فقط کمی از شب مانده بود.
📋 فَأَمَرْتُ بِنَصْبِ السَّلَالِیمِ وَ تَسَلَّقْتُ عَلَیْهِ الْحَائِطَ فَنَزَلْتُ عَلَیْهِ دَارَهُ فَوَجَدْتُهُ قَائِماً یُصَلِّی وَ عَلَیْهِ قَمِیصٌ وَ مِنْدِیلٌ قَدِ ائْتَزَرَ بِهِ
▪️دستور دادم؛ نردبانی را گذاشتند و از دیوار بالا رفتم. امام را در حال نماز دیدم که پیراهنی به تن و قطیفهای به دور کمر داشت.
🥀 تا سلام نماز را گفت، گفتم: به دستور امیر حرکت کن. امام علیهالسلام فرمود:
📋 دَعْنِی أَدْعُو وَ أَلْبَسُ ثِیَابِی
▪️بگذار دعایم را بخوانم و لباسم (عبا و عمامه) را به تن کنم.
🥀 گفتم: نه، امکان ندارد. امام علیهالسلام فرمود: بگذار تنم را بشویم و تجدید وضو کنم. گفتم : نه؛ نمیشود؛ معطل نکن ! نباید و نمیگذارم وضع سر و صورتت را عوض نمائی!
📋 فَأَخْرَجْتُهُ حَافِیاً حَاسِراً فِی قَمِیصِهِ وَ مِنْدِیلِهِ
▪️پس او را با همان پیراهن و قطیفه با پای برهنه و بدون کفش و در حال خستگی حرکت دادم.
📋 فَلَمَّا مَضَی بَعْضُ الطَّرِیقِ ضَعُفَ الشَّیْخُ فَرَحِمْتُهُ
▪️چون مقداری راه آمدیم، نفسش به شماره افتاد و توان دویدن نداشت... دلم به رحم آمد و او را سوار بر اَستر کردم.
📚مُهج الدعوات، ص۱۹۴
📚بحار الانوار ج٩١ ص٢٨٩
✍ آه یا امام صادق ...
کاش آن نانجیبانی که عمّههای شما را دنبال مرکب میدواندند، اندکی هم رحم داشتند...
چگونه گریه کنیم بر آن مصیبتی که مقاتل نوشتهاند:
📜 ...اَتَوهُم بِحِبالٍ فَرَبَقُوهُم بِهٰا
▪️تمام اُسرا را در حالیکه با یک طناب به هم بسته بودند، به سمت کاخ یزید لعین میبردند.
📜 فكانَ الحَبلُ في عُنُقِ زَينِالعابدينَ اليٰ زينب و امّکلثوم و باقي بَناتِ رسولِ الله
▪️یک سر طناب را بر گردن إمام سجاد علیهالسلام انداخته بودند و سر دیگر طناب را به زینب کبری و حضرت امّکلثوم علیهماالسلام و دیگر دختران رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بسته بودند و آنها را میکشاندند.
📜 و كُلّمٰا قَصَروا عَنِ المَشيِ ضَرَبُوهُم
▪️و هرگاه که این زنان و بچهها، توانِ راهرفتن نداشتند، آنها را کتک میزدند.
📚مقتل الحسین علیهالسلام،مقرّم، ص۳۱۱
✍ آسمان است و زمین دور سرش میگردد
آفتاب است و قمر خاک درش میگردد
این قد و قامت افتاده درخت طوبی است
این محاسن به خدا آبروی دین خداست
این حرم خانهی زهراست مسوزانیدش
این حسینیهی دنیاست مسوزانیدش
شعله پشت حرم فاطمه زاده نبرید
پسر فاطمه را پای پیاده نبرید
آی مردم بگذارید عبا بردارد
پیرمرد است و خمیده است عصا بردارد
ببریدش ، ببرید از وسط مردم نه
هر چه خواهید بیارید ولی هیزم نه
بگذارید لبش یاد پیمبر بکند
وسط شعله کمی مادر مادر بکند
از مسیری ببریدش که تماشا نشود
چشمی از این در و همسایه به او وا نشود
اصلاً این مرد مگر پای دویدن دارد ؟
پیرمردی که خمیده است کشیدن دارد ؟!
شعلهی تازه به چشمان غمینش نزنید
آسمان است و در این کوچه زمینش نزنید
شاید این کوچه همان کوچه ی زهرا باشد
شاید آن کوچه ی باریک همین جا باشد
شاید این کوچه همان جاست که زهرا اُفتاد
گر چه هم دست به دیوار شد اما اُفتاد
این قبیله همگی بوی پیمبر دارند
در حسینیهی خود روضهی مادر دارند
#مقتل
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔 @hossinemazlom
#امام_صادق_علیه_السلام
#مصائب_رأس_مطهر
#مقتل
⭕️ مقتل شماره 113
🩸بر سر سفرهای که إمام صادق علیهالسلام نشسته بودند، - العیاذبالله - ، «شراب» حاضر کردند ...
راوی گوید:
🥀 وقتیکه امام صادق علیهالسلام را به نزد منصور دوانیقی آوردند، در خدمت در خدمت آن حضرت بودیم. یکی از فرماندهان منصور، یک مهمانی را در قصر منصور تدارک دیده بود.
🥀 امام صادق علیهالسلام نیز بین مهمانان حضور داشت؛ سر سفره وقتیکه مهمانان مشغول خوردن غذا بودند، یک نفر از آنها آب خواست و قدحی که شراب در آن بود، آوردند؛ همین که قدح بهدست آن مرد رسید، امام صادق علیهالسّلام از جا برخاست.
🥀 پرسیدند: آقا! چرا بلند شدید؟ إمام علیهالسلام فرمود: جدّم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود:
📋 مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ عَلَی مَائِدَةٍ یُشْرَبُ عَلَیْهَا الْخَمْرُ.
▪️هر کس بر سر سفرهای بنشیند که شراب در آن سفره خورده میشود، ملعون است.
📚الکافی ج۶ ص۲۶۸
✍ آه یا امام صادق...
همینکه یک شیعهٔ جعفری، میشنود که بر سر سفرهای که شما نشسته بودید، شراب آوردند، قلب او درد میگیرد...
امّا تا اسم «شُرب خمر» میآید، مصائبی را به تصویر میکشد که نزدیک است قلب انسان متلاشی شود...
➖ یکی از سربازان لشکر عمر بن سعد ملعون میگوید:
📜 وَ کُنَّا إِذَا أَمْسَیْنَا وَضَعْنَا الرَّأْسَ فِی التَّابُوتِ وَ شَرِبْنَا الْخَمْرَ حَوْلَ التَّابُوتِ
▪️در مسیر بین کربلا تا شام، هنگامی که شب میشد، سَر إمام حسین علیهالسلام را در میان صندوقی مینهادیم و در اطراف آن مینشستیم و مشغول شُرب خمر میشدیم.(۱)
📝 هر منزل و روستا که بُردند
پای سر تو «شراب» خوردند...
➖ یا امام صادق ... اگر بر سر سفره شما شراب آوردند، دیگر شراب بر سَر و رویتان نریختند؛ اما ایکاش ما میمُردیم برای آن ساعتی که مقاتل نوشتهاند:
📜 إنّ يَزيدَ شَرِبَ الخَمرَ و صَبَّ مِنها عَلَى الرّأسِ الشّريف
▪️يزيد ملعون شراب میخورد و تَهمانده آن را بر سر مطهر سیدالشهداء عليهالسّلام میريخت.(۲)
📚(۱)لهوف ص١۵٢
📚(۲)نفس المهموم، ص۴۳۹ ؛ معالي السّبطين، ج۲ص۵۸
📝 با پیرمرد خسته که دعوا نمیکنند
با دست بسته وارد بَلوا نمیکنند
بر خانهٔ امام که حمله نمیبرند
اینگونه با بزرگ حرم، تا نمیکنند
در خانهای که هست زن و بچه بین آن
آتش به پشت خانه که برپا نمیکنند
وقتی هنوز نالهٔ زهرا رسد بهگوش
تکرار داغ حضرت زهرا نمیکنند
شاید زنی به پشت درِ خانه آمده
در را که با فشار لگد وا نمیکنند
شه را پیاده در پیِ مرکب نمیکِشند
با کینه هتک حرمت آقا نمیکنند
هفتاد ساله را که دگر هول نمیدهند
یک ذرّه رحم ، یا که مدارا نمیکنند
پیش امام پشت سرِ هم شراب خورد
این رسم را به دِیر و کلیسا نمیکنند
بزم شراب ریشه ز بزم یزید داشت
یکجا بگو که ظلم در آنجا نمیکنند
با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت
یک عدّه چشم بسته ، تماشا نمیکنند
دندان سنگ خورده دوباره شکسته شد
خجلت ز جای بوسهٔ طاها نمیکنند
تَه ماندهٔ شراب خودش را به طشت ریخت
فکری به حال زینب کبری نمیکنند
#مقتل
#مقتل_الحسین
#شب_زیارتی_ارباب_بی_کفن
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔 @hossinemazlom
#معارف_حسینی #امام_صادق_علیه_السلام
#مقتل_الحسین
⭕️ مقتل شماره 114
🩸گوشهای از حالات امام صادق «علیهالسّلام» در مصیبتِ سیدالشهداء «صلواتاللهعلیه»
حضرت امام صادق علیهالسّلام همواره، روضهدارِ عزای سیدالشهداء علیهالسلام بودند و به هر بهانه به یاد آن حضرت میافتادند و منقلب میشدند ... در پارهای از روایات، به احوالاتِ امام صادق علیهالسلام به هنگام یاد سیدالشهداء «صلواتاللهعلیه» ، اشاراتی شده است که برخی از آنها را ذکر میکنیم:
🔖 چنان غَمی بر قلب آن حضرت مینشست که دیگر اختیار حال خود را نداشتند ...
روزی جناب ابابصیر در محضر امام صادق علیهالسلام بودند که یکی از فرزندان آن حضرت وارد شدند؛ امام علیهالسلام آن پسر را به آغوش کشیدند و به شدت گریه کردند ... سپس به جناب ابابصیر فرمودند:
📋 یَا أَبَا بَصِیرٍ إِذَا نَظَرْتُ إِلَی وُلْدِ الْحُسَیْنِ أَتَانِی مَا لَا أَمْلِکُهُ بِمَا أَتَی إِلَی أَبِیهِمْ ... (۱)
▪️ای ابابصیر! هر گاه به یکی از فرزندان امام حسین علیهالسلام نگاه میکنم، حالتی به من دست میدهد که دیگر اختیار آن حال را ندارم به خاطر مصیبتی که بر سر جدّشان اباعبدالله الحسین علیهالسلام آوردند ... (امام صادق علیهالسّلام «فرزند خودشان» را میبینند، اما به یاد مصائب جدّ غریبشان سیدالشهداء علیهالسلام میافتند!؟ گوئیا دنبال بهانهاند برای بیتاب شدن برای اباعبدالله الحسین علیهالسلام ...)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🔖 مانند مروارید، قطرات اشک از چشمانشان میافتاد ...
عبدالله بن سنان گوید: در روز عاشورا خدمت امام صادق علیهالسّلام رسیدم؛
📋 فَأَلْقَیْتُهُ کَاسِفَ اللَّوْنِ ظَاهِرَ الْحُزْنِ وَ دُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَیْنَیْهِ کَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ.(۲)
▪️دیدم که رنگ چهره آن حضرت پریده، سرتاپای وجودش را حزن گرفته است؛ اشک از چشمان مبارکش همانند دانههای مروارید، میافتاد.
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🔖 با یاد سیدالشهداء علیهالسلام دیگر در آن روز، تبسّمی هم بر لب نداشتند ...
در روایت آمده است:
📋 مَا ذُکِرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ فِی یَوْمٍ قَطُّ فَرُئِیَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُتَبَسِّماً فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ إِلَی اللَّیْلِ (۳)
▪️هیچ روزی نبود که یادی از سیدالشهداء علیهالسلام در نزد امام صادق علیهالسّلام بشود، مگر آنکه دیگر کسی آن حضرت را تا شب، خندان نمیدید.
و یا در جای دیگر فرمودند:
📋 فَمَا أَنْغَصَ ذِکْرَ الْحُسَیْنِ علیهالسلام لِلْعَیْشِ!إِنِّی مَا شَرِبْتُ مَاءً بَارِداً إِلَّا ذَکَرْتُ الْحُسَیْنَ (۴)
▪️یادِ سیدالشهداء علیهالسلام چقدر عیش و آسایش را تلخ و ناگوار مىكند! من هيچ گاه آب سرد نمىنوشم مگر اينكه امام حسين علیهالسلام را ياد مىكنم!
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🔖 به گونهای گریه میکردند که نزدیک بود از حال بروند و غشّ کنند ...
راوی گوید: وقتی که از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: چگونه میشود در یک بدن (پیکر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام) بیش از هزار زخم جا شود؟!
📋 فبَکیٰ عِندَ ذٰلکَ یَکادُ اَنْ یُغشیٰ عَلَیه.(۵)
▪️در این هنگام، حضرت آنقدر گریه کردند که نزدیک بود، غش کنند و از حال بروند!
📚(۱) کامل الزیارات، ص۸۳
📚(۲) مصباح المتهجد، ص۵۴۷
📚(۳) الأمالی الصدوق، ص۱۲۲
📚(۴) الأمالی الصدوق، ص۲۰۵
📚(۵) بحر المصائب، ج۵ ص۲۴۵
#مقتل
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔 @hossinemazlom
#معارف_حسینی #آداب_نوکری
#امام_صادق_علیه_السلام
🩸به فدای آن آقایی که هیچگاه از «روضهٔ سیدالشهداء علیهالسلام» سیر نمیشد ...
جناب «ابا عُماره» گوید:
🔖 به محضر امام صادق علیهالسّلام شرفیاب شدم و حضرت به من فرمودند:
📜 یَا أَبَا عُمَارَةَ أَنْشِدْنِی فِی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهماالسلام
▪️ای ابا عُماره! در مصیبت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام شعری برایم بخوان!
🔖 «اباعمارة» گوید:
📜 فَأَنْشَدْتُهُ فَبَکَی علیهالسلام
▪️وقتی که من شعری در عزای سیدالشهداء علیهالسلام خواندم، آن حضرت گریان شدند.
📜 ثُمَّ أَنْشَدْتُهُ فَبَکَی علیهالسلام
▪️دوباره شعر گفتم و روضه خواندم و آن حضرت دوباره گریستند.
🔖 «اباعُماره»گوید:
📜 فَوَ اللَّهِ مَا زِلْتُ أُنْشِدُهُ وَ یَبْکِی حَتَّی سَمِعْتُ الْبُکَاءَ مِنَ الدَّارِ
▪️به خدا قسم من همچنان شعر میگفتم و روضه میخواندم و آن حضرت میگریستند تا اینکه صدای گریه را از داخل خانه آن حضرت شنیدم.
🔖 سپس امام صادق علیهالسلام به من فرمودند:
➖ ای ابا عُماره! کسی که در عزای امام حسین علیهالسلام شعر بگوید و تعداد پنجاه نفر را بگریاند بهشت بر او واجب خواهد شد.
➖ اگر کسی در عزای امام حسین علیهالسلام شعر بگوید و تعداد سی نفر را گریان کند جزای او بهشت است.
➖ هر کس در مصیبت امام حسین علیهالسلام شعر بگوید و تعداد بیست نفر را بگریاند بهشت جزای او خواهد بود.
➖ کسی که در عزای امام حسین علیهالسلام شعر بگوید و تعداد ده نفر را گریان نماید بهشت از آن اوست.
➖ و هر کس که در عزای امام حسین علیهالسلام شعر بگوید و یک نفر را گریان کند جزایش بهشت خواهد بود.
➖ اگر کسی در عزای امام حسین علیهالسلام شعر بگوید و خودش گریه کند اهل بهشت میشود.
➖ اگر شخصی در مصیبت امام حسین علیهالسلام شعر بگوید و تظاهر به گریه کند پاداش وی بهشت خواهد بود.
📚ثواب الأعمال، ص ۴۷.
📚کامل الزیارات ص ۱۰۵.
✍ گویا امام صادق علیهالسّلام خطاب به روضهخوان های سیدالشهداء علیهالسلام میخواهند این را بفرمایند که به هیچوجه دنبال عِدّه و عُدّهٔ جلسه و مستمعتان نباشید ... چه یک نفر مستمع باشد چه هزار نفر ... فرقی ندارد ؛ حتی اگر مستمع نداشتی، برای خودت روضه بخوان! که اگر «خالصًا لِوَجهِ الله» روضه خواندی، پاداش تو بهشت است ...
#روایت
#حدیث
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔 @hossinemazlom
#امام_صادق_علیه_السلام
#معارف_اهل_البیت_علیهم_السلام
🔰 ما اهلبیت، چیزی را که دادهایم، پَس نمیگیریم... | کرامت بینظیر إمام صادق علیهالسلام به مردی که به آن حضرت، تهمت دزدی زد...
در روایت آمده است:
🔹 روزی یکمردی در مسجد مدینه خوابیده بود و سراسیمه از خواب بیدار شد و توهم کرد که هَمیان پولش را دزدیدهاند. از جای خود برخاست؛ در نزدیکیِ او، امام صادق علیهالسلام مشغول عبادت بودند.
🔸 آن مرد آمد و دامن إمام علیهالسلام را گرفت و گفت: تو هَمیان(کیسه پول) مرا دزدیدهای! امام علیهالسلام فرمود: در هَمیانت چه داشتی؟ گفت: هزار دینار.
🔹إمام علیهالسلام آن مرد را به منزل خود بُردند و هزار دینار به او دادند. وقتی که آن مرد، پول را گرفت و به منزل خود برگشت، دید همیانش در خانه است.
🔸 با عذرخواهی خدمت امام صادق علیهالسّلام رسید و پول را تقدیم کرد. امام علیه السّلام از گرفتن آن پول خودداری نمودند و فرمودند:
📋 شَیْ ءٌ خَرَجَ مِنْ یَدِی لَا یَعُودُ إِلَیَّ
🔻ما چیزی را که دادهایم، پَس نمیگیریم.
🔹 آن مرد بعداً در مورد امام علیهالسلام پرس و جو کرد و به او گفتند:
📋 هَذَا جَعْفَرٌ الصَّادِقُ علیهالسلام
🔻این آقا، جعفر بن محمّدٍ الصادق علیهالسلام است.
📚المناقب ج۱۱ ص۴۱0
#روایت
#حدیث
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔@hossinemazlom
#امام_صادق_علیه_السلام
🔰 به فدای آن امامی که بر بالین غلامش مینشیند و با دستان مبارکش، غلامش را باد میزند ...
در روایت آمده است:
🔹 امام صادق علیهالسّلام یکی از غلامان خود را در پی کاری فرستاد. غلام دیر کرد. امام علیهالسلام به دنبال او رفت تا پیدایش کند و او را در حالی که خوابیده بود، یافت.
📋 فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ یُرَوِّحُهُ حَتَّی انْتَبَهَ
🔻امام علیهالسلام آمدند و بالای سرش نشستند و با دستان مبارکشان، آن غلام را باد میزدند تا اینکه که غلام از خواب بیدار شد...
📚الکافی ج۸ ص۸۷.
#روایت
#حدیث
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔@hossinemazlom