#حضرت_مسلم_علیه_السلام
✴️9روز تا شهادت حضرت مسلم علیه السلام
◾️ اشک بر مصیبت حضرت مسلم عليهالسلام، مَحک ایمان هر مؤمن...
⚡️ رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بر غریب کوفه چنان گریستند که اشکشان بر سینه مبارکشان جاری شد...
در روایت آمده است:
روزی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پرسیدند:
ای رسول الله! آیا شما برادرم عقیل را دوست دارید؟
فرمود: آری والله او را به دو جهت دوست میدارم. یکی به خاطر خودش و دیگر به خاطر اینکه ابوطالب او را دوست میداشت.
وَ إِنَّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ فِی مَحَبَّةِ وَلَدِکَ فَتَدْمَعُ عَلَیْهِ عُیُونُ الْمُؤْمِنِینَ وَ تُصَلِّی عَلَیْهِ الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ
▪️به درستی که فرزند او (مسلم علیهالسلام) در راه محبت فرزند تو (حسین علیهالسلام) کشته خواهند شد. دیدههای مؤمنان بر او خواهد گریست و ملائکه مقرب درگاه حق بر او صلوات خواهند فرستاد.
ثُمَّ بَکَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَتَّی جَرَتْ دُمُوعُهُ عَلَی صَدْرِهِ
▪️پس رسول خدا صلی الله علیه و آله آنقدر گریستند که اشک چشمانشان بر سینه مبارکش جاری شد.
سپس فرمود: به خدا شکایت میکنم از مصائبی که بر اهل بیتم بعد از من خواهد رسید.
📚الامالی،شیخصدوق؛ ص ۷۸
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔 @hossinemazlom
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
#مقتل_الحسین
✴️8 روز تا شهادت حضرت مسلم علیه السلام و ایام مسلمیه
◾سیدالشهدا علیهالسلام دست نوازش بر سر دختر یتیم مسلم علیهالسلام میکشد...
حضرت مسلم بن عقيل عليهالسلام را دخترى یازده ساله بود به نام «حمیده»كه با دختران امامحسین عليهالسّلام مى زيست و شبانه روز با ايشان مصاحبت داشت.
چون امام حسين عليه السّلام خبر شهادت مسلم عليه السّلام شنيد،
قَامَ الْحُسَيْنُ مِنْ مَجْلِسِهِ وَ جَاءَ إِلىٰ الْخَيْمَةِ فَعَزَّزَ الْبِنْتَ، وَ قَرَّبَهَا مِنْ مَنْزِلِهِ، فَحَسَّتِ الْبِنْتُ بِالشَّرِّ،
▪️به خیمه آمد و دختر مسلم را پيش خواست و دست نوازشى بر سر او کشید. دختر مسلم احساس امر ناگواری کرد.
لِأَنَّهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ كَانَ قَدْ مَسَحَ عَلىٰ رَأسِهَا وَ نَاصِيَتِها، كَمَا يُفْعَلُ بِالْأَيْتَامِ
▪️چراکه داییاش، گاهی دست بر روی سر او میکشید همانگونه که سر یتیمان را نوازش میکنند.
لذا عرض كرد:
يا ابن رسول اللّه! با من ملاطفت بى پدران و عطوفت يتيمان دارى. مگر پدرم را کشته اند؟
فَلَمْ يَتَمَالَكِ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ قَالَ: يَا اِبْنَتِي! أَناْ أَبَوكِ، وَ بَنَاتِي أَخَوَاتُكِ
▪️امام حسين عليه السّلام دیگر نتوانست جلوی گریهاش را بگیرد ، پس شروع به گریه کردن نمود و فرمود :
«اى دخترم! اگر مسلِم نباشد، من پدر تو هستم و دخترانم مثل خواهرانت هستند.
دختر مسلم نالهای سر داد و شروع به گریه نمود. دیگر فرزندان مسلم آه سردی کشیدند و به شدت گریستند و عمامه.ها را از روی سر بر زمین گذاشتند.
📚معالي السّبطين،ج ۱ ص۲۶۶
📚المنتخب،ج ۲ ص۳۷۲
📚الدّمعة السّاكبة، ج۴ ص ۲۴۷
📚أسرار الشّهادة ص۲۵
✍ یا اباعبدالله...
چه خوب دست نوازشی بر سر یتیمه مسلم کشیدهای...
اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که دختر یتیمهات ، فاطمه صغری(حضرت سکینه سلام الله علیها) میگوید:
من بر در خيمه ايستاده بودم و به پدرم و اصحاب او نگاه ميكردم كه با بدنهاى بىسر نظيرقرباني ها بر روى رمل افتادهاند و اسبان بر فراز اجسادشان جولان ميزدند.
➖ من با خودم فكر ميكردم كه آيا بعد از پدرم از دست بنى اميه چه بر سر ما خواهد آمد!؟ آيا ما را بقتل ميرسانند، يا اسير ميكنند؟
➖ناگاه ديدم مردمى كه بر اسب خود سوارند، زنان را با كعب نيزه خود ميراند و آن زنان به يك ديگر پناهنده ميشدند. تمام معجران و دستبند زنان را ربوده بودند.
آن زنان فرياد ميزدند:
وَا جَدَّاهُ، وَا اَبَتَاهُ، وَا عَلِيَّا، وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهُ، وَا حَسَنَاهُ!
آيا فريادرسى نيست كه بفرياد ما برسد، آيا كسى نيست كه از ما دفاع نمايد!؟
➖قلب من از اين منظره دلخراش دچار خفقان شد و اعضايم به لرزه افتادند. لذا از خوف اينكه مبادا آن مرد نزد من بيايد از طرف راست و چپ خود را به عمهام ام كلثوم ميرساندم.
➖من در همين حال بودم كه ناگاه ديدم آن مرد متوجه من گرديد. من از او فرار كردم- گمان ميكردم كه از دست او سالم خواهم بود. ناگاه ديدم وى مرا دنبال كرد و من از خوف او از خود بيخود شدم، ناگاه ديدم به كعب نيزه به من ضربه ای زد و من با صورت به روى زمين افتادم و او گوشم را پاره كرد و گوشواره و معجرم غارت كرد و خون ها به صورت و سر من فرو ميريخت و آفتاب سرم را ميگداخت...
📚جلاء العيون،ص۶۹۴
#مقتل
#سفیر_الحسین
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔@hossinemazlom
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
#مقتل_الحسین
⭕️مقتل شماره 118
✴️7روز تا شهادت حضرت مسلم علیه السلام
◼️ گریه من برای حسین است و آل حسین...
نقل کردهاند:
وَ اجْتَمعُوا حَولَهُ، وَ انْتَزعُوا سَيفَهُ مِن عُنُقِه، فَكأنّهُ عند ذلكَ آيِسٌ مِن نَفسِه، فَدَمَعَتْ عَيناهُ،
▪️دوْر مسلم علیهالسلام را گرفتند و شمشیرش را گردنش نهادند.
در این هنگام گویا از خودش ناامید شد و اشک از چشمانس سرازیر شد و فرمود:
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ.
➖ عمرو بن عبيد اللّه رو به حضرت کرد و گفت:
پهلوانی مثل تو در اینگونه مواقع که گریه نمی کند؟!
حضرت مسلم فرمود:
إنّي وَ اللّهِ ما لِنَفسي أبكي،وَ لٰكِن أبكي لِأهلي الْمُقبلينِ إلَيَّ، أبكي لِلحسينٍ و آلِ الحسينٍ.
▪️به خدا من برای خودم گریه نمیکنم. گریه من برای کسانی است که دارند به این سرزمین میآیند. گریه من برای حسین است و آل حسین علیهم السلام.
📚 التّاريخ،الطّبري، ج۵ ص۳۷۳
📚 البداية و النّهاية، ج۸ ص۱۵۸
📚 نفس المهموم،ص۱۱۳
#مسلمیه
#مقتل
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔 @hossinemazlom
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
✴️6روز تا شهادت حضرت مسلم علیه السلام
◾خواب عمویم امیرالمؤمنین علیهالسـلام را ديدم...
هنگام صبح، وقتي طوعه براي حضرت مسلم عليه السلام آب وضو برد، به او گفت:
اي مولاي من! چرا ديشب را نخوابيدي؟
فرمود:
اندکی خوابم برد، و در عالم خواب عموي خود اميرمؤمنان علي عليهالسلام را ديدم كه به من ميفرمود:
ألْوحا ألْوحا، اَلْعَجَل اَلْعَجَل
▪️«زود باش، زود باش! شتاب كن، شتاب كن! »؛
وَ ما أظَنّ ألاّ أنَّهُ آخَر أيّامِي مِنَ الدُّنْيا.
▪️و گمان ميكنم كه اين روز؛ آخرين روزم از دنيا باشد
📚 المنتخب،طُريحي ص ۴۱۵
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔 @hossinemazlom
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
✴️5 روز تا شهادت حضرت مسلم علیه السلام
◾ سنگ و آتش، به درون خانه طوعه انداختند و بدین وسیله سفیر امامحسین عليهالسلام را از خانه بیرون کشیدند...
... سپیده دم بود که لشکریان ابن زياد لعین به درِ خانه طوعه آمدند. وقتی که مسلم عليهالسلام صدای پای اسبان و همهمه لشکریان را شنید
فتَبَسَّمَ مُسلِمٌ رَحِمَهُ اللّهُ، ثمّ قالَ: يا نَفسُ! اَخرِجي إلى الْمَوتِ الَّذي ليسَ مِنهُ مَحيصٌ
▪️حضرت مسلم علیه السلام تبسمی نمود و گفت:
ای نفْس!به پا خیز و مرگ را در آغوش بگیر که هیچ گریزی از آن نيست.
طوعه عرضه داشت:
ای آقای من! خودت را آماده مرگ ساخته ای؟
حضرت فرمود:
آری به خدا، چارهای از آن نيست.
وَالْقُومُ يَرمُونَ الدّارَ بِالْحِجارَةِ، و يَلهَبونَ النّارَ في نَواحِي الْقَصَبِ
▪️لشکریان از بیرون خانه ، خانه را به زیر بار سنگ گرفتند و سر نیزه ها را آتش زده و به داخل خانه انداختند.
فقالَ:يا اُمّاهُ أخْشیٰ أن يَهجُموا عَليَّ، و أناْ في داركِ
▪️حضرت مسلم رو به طوعه کرد و فرمود: مادرجان! میترسم که بر من هجوم آورند و من در خانهات باشم! (گويا مسلم به یاد آتش زدن خانه زهرای مرضيه سلام گاللهعلیها افتاد و نمیخواست دوباره یک زن را بین آتش و دود، گرفتار کنند)
ثُمَّ إنّه عَمَدَ إلى الْبابِ، وَ قَلَعَها، و كانَ ضَخِمَ السّاعِدَيْنِ و إذا الْتَقَىٰ مَعَ الْفَوارِسِ يَقومُ شَعرَ بَدَنِهِم مِن بَينِ ثِيابِهِم
▪️از جا بلند شد و به سمت در رفت و در خانه را از جا کَند و از خانه خارج شد.
بازوان او به گونهای بود که لشکریان تا که با او مواجه شدند ،موی تنشان چنان راست شد که از لباسشان بیرون زد.
🔻در وصف شجاعت و قدرت حضرت مسلم بن عقیل علیهما السلام نوشتهاند:
كانَ مِن قُوَّتِهِ أن يَأخُذَ الرَّجُلَ بِيَده، و يَرمِي به مِن فَوقِ الْبَيتِ
▪️آنگونه قدرت داشت که با دستانش مردی را بلند میکرد و به پشت بام خانه میانداخت.
برگرفته از:
📚مقتل أبي مخنف ص ۳۳
📚أسرار الشّهادة، ص ۲۲۵
📚معالى السّبطين، ج۱ ص۲۳۵
📚الفتوح(ابن اعثم) ج۵ ص۹۲
📚تاريخ طبرى، ج۷ ص۲۹۲۱
#ایام_مسلمیه
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔@hossinemazlom
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
✴️2روز تا شهادت حضرت مسلم علیه السلام و عرفه
◾️ به فدای آن سفیری که مقدّر بود مثل مولایش، با کام عطشان به شهادت برسد...
... حضرت مسلم عليهالسلام از غایت ضعف و تشنگی تکیه بر دیوار زد و نشست.
عمرو بن حریث بر حال مسلم علیهالسلام رقّتی کرد و غلام خود را فرمان داد که آب برای آن حضرت بیاورد.
آن غلام کوزهای را پر آب با قدحی نزد مسلم علیهالسلام آورد و آب در قدح ریخت و به آن حضرت داد.
فأخذَ کلّما شَربَ امْتَلأَ القَدحُ دَمًا مِن فَمِه
▪️چون خواست بیاشامد قدح از خون دهانش سرشار شد.
آن آب را ریخت و آب دیگر طلبید این دفعه نیز خوناب شد.
در مرتبه سوم خواست که بیاشامد،
سَقطَتْ ثنایاهُ فِی القَدح
▪️دندانهای ثنایای او در قدح ریخت.
🔻در این هنگام حضرت مسلم علیهالسلام فرمود:
اْلحمْدُ لِلِّهِ لوْ کان مِن الرِّزْقِ اْلمقْسُوم لشرِبتُهُ.
▪️الحمدالله،گویا مقدور نشده است که من از آب دنیا بیاشامم.
📚بحارالانوار ج۴۴ص۳۵۵
#مسلمیه
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔@hossinemazlom
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
✴️شهادت حضرت مسلم سلام الله علیه
🩸جنازه مطهر حضرت مسلم عليهالسلام را ابتدا در بازار کشاندند، سپس به صورت واژگون در بازار قصابها به دار آویختند …
در نقلها آمده است:
📋 ثُمّ إنَّهم أخَذُوا مُسلماً و هانیًا يَسحَبُونٕهما في الأسواق،
▪️وقتی که حضرت مسلم و حضرت هانی علیهماالسلام به شهادت رسیدند، مأموران ابن زیاد ملعون، جنازه مطهر آن دو را گرفتند و در بازار میکشاندند.
📚المنتخب،ص۴۲۸
📚الدّمعة السّاكبة، ج۴ص۲۲۴
📚نفس المهموم،ص۱۲۱
🔖 در وصف جنازه مطهر حضرت مسلم و حضرت هانی علیهماالسلام، اینگونه نقل کردهاند:
📋 مَصلوبَين مُنَكّسَين في سُوقِ القَصّابين.
▪️ جنازه مطهر آن دو شهید را به صورت واژگون در بازار قصابها به دار آویختند.
📚الفتوح، ج ۵ ص۱۱۰
📚مقتل الحسين علیهالسلام،خوارزمي،ج۱ ص۲۱۵
✍ تنِ بىسر شده چون بيکس و بىيار شود
بازىِ دست اراذل سر بازار شود
ترسم اين است بلايى که سر من آمد
بين گودال سر جسم تو تکرار شود
پوشيه چادر خلخال النگو معجر
همه را کوفهی نامرد خريدار شود
سنگ از بام کُنَد کار عمود آهن
همه سرها به خدا مثل علمدار شود
سر هر کوچه کمى از بدنم ريخته است
خاکِ راه پسر حيدر کرار شود
سر بر نيزه و سنگ و چقدر چشمچران
دختران فاطمه بد جور گرفتار شود
سر دروازه حسين منتظرت ميمانم
تا که اى نيزه نشين لحظهی ديدار شود
حنجر پاره شده ارثيهی پهلو شد
نوک نيزه اثرش چون نوک مسمار شود
کانال رأس الحسین علیه السلام 👇
🆔@hossinemazlom