eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
530 ویدیو
186 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در مدح مولا علی علیه السلام، بیانی زیباتر و شیرین‌تر از این ندیده‌ام👇 🔹خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران، که تو را آفرید! از تو در شگفت هم نمی توانم بود که دیدن بزرگی‌ات را، چشم کوچک من بسنده نیست؛ مور، چه می داند که بر دیواره‌ی اهرام می گذرد یا بر خشتی خام.... 🔹چگونه این چنین که بلند بر زَبَرِ ما سوا ایستاده ای؟ در کنار تنور پیرزنی جای می گیری، و زیر مهمیز کودکانه بچّگکان یتیم، و در بازارِ تنگِ کوفه...! پیش از تو، هیچ را نمی‌شناختم که عمود بر زمین بایستد... پیش از تو، هیچ خدایی را ندیده بودم که پای‌افزاری وصله‌دار به پا کند، و مَشکی کهنه بر دوش کشد و بردگان را برادر باشد! 🔹آه ای ... 🔹شگرفیِ تو، عقل را دیوانه می کند و منطق را به خودسوزی وا می دارد... برای تو با چشمِ همه‌ی محرومان می گریم با چشمانی ! ✅هنگامی که به همراه آفتاب به خانه ی یتیمکان بیوه زنی و را دستمایه ی کردی و بر آن شانه، که پیامبر پای ننهاد کودکان را نشاندی و از آن دهان که می‌خروشید تراوید، آیا تاریخ، به تحیّر، بر دَرِ سرای، خشک و لرزان نمانده بود؟⁉️ ✅کدام وامدار ترید؟ دین به تو، یا تو بدان؟ هیچ دینی نیست که نیست! ✅الله اکبر آیا خدا نیز در تو به شگفتی در نمی نگرد؟ فتبارک الله، تبارک الله، تبارک الله احسن الخالقین! خجسته باد نام خداوند، که نیکوترینِ آفریدگاران است؛ و نام تو که ! سید علی موسوی گرمارودی  @HOWZAVIAN
فرزند کعبه ✍️ علی خسروی علی یا آدم؟ گفت: «از خود ستایی بیزارم» و سکوت کرد.. سکوتی معطر! در چشمان پر مهرش شعله‌ای از شرم افروخته بود. همه منتظر بودند تا واژه‌ها مثل پرنده‌هایی رنگارنگ از آشیانه دهانش بیرون آیند و فضا را پر کنند و ترانه بخوانند. ادامه داد: اگر نبود که: «از نعمت‌های پروردگارتان سخن بگویید» خاموش می‌ماندم و سخنی نمی‌گفتم. باز هم سکوت کرد. شعله شرم در نگاهش می‌سوخت. گفت: «آدم در بهشت عدن متنعم بود. تنها خداوند از او خواست که به خوشه گندم نزدیک نشود. شد و از گندم خورد. از دستور خداوند سرپیچید. به من گفته نشده بود که نان گندم نخورم. اما گویی همان فرمان عتیق در گوشم زنگ می‌زد. گفتم من بار آن فرمان را در زندگی‌ام بر دوش می‌گیرم. من در تمام عمرم به اختیار نان گندم نخورده‌ام.» ابراهیم؟ ابراهیم در ملکوت آسمان‌ها سیر می‌کرد. اما جانش هنوز طمانینه ایمان را پیدا نکرده بود. مثل ریشه‌ای بر خاک در برابر توفان تردید می‌لرزید. از خداوند پرسید: چگونه مرده‌ها را زنده می‌کنی؟ خداوند در برابر پرسش او پرسش دیگری مطرح کرد. مگر ایمان نداری؟ گفت دارم؛ اما دیدن ایمانم آرزوست... من در تمام عمرم هیچگاه غبار تردید و تشویش بر خاطرم ننشست. اگر همه حجاب‌ها بر طرف شوند بر یقین و طمانینه جانم اندکی هم افزوده نمی‌شود. نوح؟ نوح در راه دعوت مردمش بسیار آزار دید. عمر دراز و پیکر رنجورش سرشار از آزار و زخم زبان بود. سرانجام دلش گرفت و بی‌تاب شد و مردم خود را نفرین مرگ کرد. من هم بسیار آزار دیدم. زخم‌هایی که روح را می‌سوزانید. در هر دم به من زرداب درد نوشانیدند. بی‌تاب نشدم و همیشه از خداوند خواستم آنان را کمک کند، آن‌ها نمی‌دانند چه می‌کنند؛ نمی‌دانند چه می‌گویند. موسی؟ هنگامی که خداوند به موسی گفت. به نزد فرعون برو و او را به راه خداوند دعوت کن. موسی در دلش هراسی پدیدار شد. به خداوند گفت: من یکی از آنان را کشته‌ام. اکنون ترس جانم را دارم؛ مبادا مرا بکشند. هنگامی که پیامبر به من گفت: به کعبه برو و بت‌ها را بشکن. به خاطرم نیامد که من بسیاری از سران قریش را کشته‌ام. ممکن است در اندیشه کشتنم برآیند؛ راحت و روان مثل ماهی در آب؛ رفتم و بت‌ها راشکستم. عیسی؟ عیسی برادرم! هنگامی که مریم پاک درد زایمان گرفت از حرم بیرون رفت تا در خارج بیت‌المقدس کودکش به دنیا بیاید. مادرم فاطمه به درون حرم رفت. من پسر کعبه‌ام... و.. محمد؟ لبخندی زد و شکفت: «من یکی از بندگان محمدم.» @HOWZAVIAN
🔴 اخراج قدرتمندانه ✍️ علی محمدی راد 🔺این دوکلمه عبارتی است که حضرت آقا در معنای کلمه حشر بیان میکنند. نام سوره‌ای که اشاره به یک واقعه سیاسی در صدر اسلام یعنی اخراج یهودیان از شهر مدینه دارد. آیه‌ اول و آخر آن تسبیح خداوند متعال است و صفات عزیز و حکیم را توجه میدهند. 🔺آنچیزی که در این اخراج قدرتمندانه مورد توجه است یک سنت الهی است. و آن اینکه کفار و منافقین در مقابل ایمان مومنان و مکر الهی تاب مقاومت ندارند و کاملا آسیب پذیرند. البته آسیب پذیر بودنشان نه به این معنا که آنها نیز تدبیر میکنند و تدبیرشان خطا میرود و مومنین تدبیر میکنند و آنها را از پای در می‌آورند. 🔺با نگاهی دقیقتر باید گفت تدبیر آنها در واقع تدبیر خداوند را تکمیل میکند. آنها خود بخشی از طرح حرکت مومنین هستند. مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین. یعنی هر دست و پایی که آنها میزنند در واقع در حال جلو بردن طرح جبهه حق و مومنین‌اند و این است معنای انتم الاعلون ان کنتم مومنین. این اخراج را در حالی قدرتمندانه وصف میکنند که اصلا جنگی بین مسلمانان و یهودیان شکل نگرفت. یعنی قدرتمندانه به این معنای سخت ظاهری محقق نشد. بلکه از اتفاق دیگری تعبیر به قدرت میکند و آن را آتاهم الله من حیث لم یحتسبوا میداند که همان قذف فی قلوبهم الرعب است. از جایی ضربه خوردید که گمان نمیکردید. 🔺این است معنا موضع برتر و دست بالا را داشتن. تا جایی که خود بیوتشان را تخریب کردند و فعلشان نقشه مومنین را تکمیل کرد. از جهت دیگری نیز این اخراج قدرتمندانه است. اخراج یهودیان تسبیح امت مسلمان بود. تسبیحی که بروز و ظهور میدهد صفت عزیز و حکیم را. نفی و تنزیهی که خود از بروزات صفت عزیز خداوند متعال است. 🔹مومن اگر به ایمانش تکیه کند و آن را بالا بگیرد احساس ضعف و انفعال نمیکند. هیچ گاه در فکرچاره جویی برای برون رفت از مشکلات نیست. بلکه همواره در موضع تهاجم است. در موضع حمله است. مومن از موضع اعلی به جبهه کفر ضربه میزند توجه به این سنت الهی به مومنین احساس قدرت میدهد. مومنین را امیدوار میکند. گره امید را همین احساس قدرت باز میکند. سوره حشر را این روزها بیشتر قرائت کنیم. غَلَیان @HOWZAVIAN
💠 حسنک وزیر ۳ ✍️ ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی ویرایش و پی‌نگاری:
سعید احمدی

چون حسنک را از بُست (از شهرهای به‌تاریخ‌پیوسته در افغانستان و پس‌ از غزنین دومین‌ شهر مهم‌ غزنویان‌)‌ به هرات آوردند، بوسهل زوزنی او را به علی رایض، چاکرِ خویش سپرد و رسید بدو از انواع استخفاف (خواری و تحقیر) آنچه رسید، که چون بازجُستی نبود کار و حال او را (هیچ وکیل و حمایت‌گری نداشت) انتقام‌ها و تشفی‌ها رفت (بلایی سرش آورد تا دل‌شان خنک شود). و بدان سبب مردمان زبان بر بوسهل دراز کردند (سرزنش کردند) که زده و افتاده را توان زد؟ مرد آن مرد است که گفته‌اند «العفو عند القدره» (بخشیدن هنگام قدرت‌داشتن بر تلافی‌جویی) به‌کار تواند آورد. قال الله، عز ذکره و قوله الحق: «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ». (آل‌عمران، 134) و چون امیر مسعود، رضی‌الله عنه از هرات قصد بلخ کرد، علی رایض، حسنک را به بند (به سوی هرات) می‌برد و استخفاف می‌کرد و (هرچه بر وزیر معزول غزنوی می‌رفت) تشفی و تعصب و انتقام می‌بود؛ هر چند (بعدها) می‌شنودم از علی، پوشیده‌وقتی (پنهانی و در خلوت) مرا (به من) گفت که: «هرچه بوسهل مثال (فرمان) داد از کردار زشت در باب این مرد، از ده، یکی کرده آمدی (از ده‌تا یکی را انجام می‌دادم) و بسیار محابا (ملاحظه) رفتی». و (بوسهل) به (در) بلخ در امیر می‌دمید (در گوش مسعود می‌خواند) که ناچار حسنک را بر دار باید کرد. و امیر، (از) بس حلیم و کریم بود، جواب نگفتی (اعتنا نمی‌کرد). و معتمدِ عبدوس (کسی که عبدوس به او اعتماد داشت) گفت: «روزی پس از مرگ حسنک از استادم (بونصر) شنودم که امیر (مسعود) بوسهل را گفت: حجتی و عذری باید کشتن این مرد را. بوسهل گفت: حجت بزرگ‌تر که مرد قرمطی (پیروان حمدان قرمط؛ جنبشی مذهبی و سیاسی علیه فرمانروایی عباسیان با زیرساخت باورهای اسماعیلیه) است و خلعت (هدیه) مصریان (امرای فاطمی مصر) استد (پذیرفت) تا امیرالمؤمنین القادر بالله (بیست‌وپنجمین خلیفه عباسی) بیازرد (آزرده‌خاطر شد) و نامه از امیر (سلطان) محمود (غزنوی) بازگرفت (ارتباطش را قطع کرد) و اکنون (خلیفه عباسی) پیوسته ازین (ماجرا) می‌گوید؟ و خداوند (سلطان مسعود) یاد (در خاطر) دارد که به نشابور (نیشابور) رسول (پیک و فرستاده) خلیفه آمد و لوا (پرچم) و خلعت (هدیه) آورد و منشور (دستور) و پیغام درین باب (درباره حسنک) بر چه جمله (چگونه) بود. فرمان خلیفه درین باب نگاه باید داشت». امیر گفت: «تا درین معنا بیندیشیم». @HOWZAVIAN
🔴 روان‌شناسي فرومايگان در کلام اميرمؤمنان علیه السلام ✍️ حسین انجدانی، عضو تحریریه‌ی مدادالفضلاء 🔹فرومايگي و پستي يکي از رذايل اخلاقي است که در برخي از انسان‌ها وجود دارد. اين رذيله ممکن است ريشه‌هاي تربيتي و ژنتيکي هم داشته باشد، اما بيشتر محصول رفتارهاي اختياري خود فرد است. 🔹اين صفت حتي ممکن است در ميان افرادي که به دليل ثروت، قدرت،‌ شهرت يا علم، از موقعيت‌هاي بالاي اجتماعي هم برخوردارند، نمود داشته باشد. 🔹جا دارد که اين صفت از ابعاد مختلف مورد تحليل روان‌شناسان و عالمان اخلاق قرار گيرد. 🔹در متون ديني ما، ده‌ها روايت دربارة شاخصه‌هاي فرومايگي و خصلت‌هاي فرومايگان وارد شده است. 🔹از مهم‌ترين شاخصه‌هاي فرومايگي و خصلت‌هاي فرومايگان مي‌توان به موارد زير، که همگي در سخنان اميرمؤمنان وارد شده است، اشاره کرد: ۱. فريب‌کاري و مکاري (در عالم سياست، اقتصاد، اجتماع يا روابط فردي)؛ (فَإِنَّهَا (=الْخَدِيعَةَ) مِنْ خُلُقِ اللَّئِيم)؛ ۲. توجه بيشتر مردم به او موجب قساوت بيشترش مي‌شود؛ (اللَّئِيمُ يَقْسُو إِذَا أُلْطِفَ) ۳. افتخار او به ملک و موقعيت‌هاي مادي‌اش است؛ (اللَّئِيمُ يَفْتَخِرُ بِمِلْكِهِ‏) ۴. اهل جوانمردي نيست؛ (اللَّئِيمُ لَا مُرُوَّةَ لَهُ) ۵. روحيه طلبکارانه از ديگران دارد؛ (اللَّئِيمُ يَرَى سَوَالِفَ إِحْسَانِهِ دَيْناً لَهُ يَقْتَضِيهِ) ۶. بر ديگران منت‌ مي‌گذارد (اللَّئِيمُ مَنْ كَثُرَ امْتِنَانُهُ) ۷. حيا و عفت ندارد؛ (اللَّئِيمُ‏ لَا يَسْتَحْيِي) ۸. بدزبان است و بي‌وفا (اللَّئِيمُ‏ إِذَا قَدَرَ أَفْحَشَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ) ۹. خدمت‌هاي ديگران به خود را انکار مي‌کند (اللَّئِيمُ‏ إِذَا أُعْطِيَ جَحَدَ) ۱۰. به جايگاه بالاتري که مي‌رسد، حالاتش دگرگون مي‌شود (اللَّئِيمُ‏ إِذَا بَلَغَ فَوْقَ مِقْدَارِهِ تَنَكَّرَتْ أَحْوَالُهُ) ۱۱. اميد خير از او نمي‌رود و از شرش درامان نيستند (اللَّئِيمُ‏ لَا يُرْجَى خَيْرُهُ وَ لَا يُسْلَمُ مِنْ شَرِّهِ) ۱۲. با آزادگان دشمني مي‌ورزد (اللَّئِيمُ‏ يُعَادِي الْأَحْرَارَ) ۱۳. آبروي خود را فداي موقعيت‌هاي مادي و دنيوي‌اش مي‌کند (اللَّئِيمُ‏ مَنْ صَانَ مَالَهُ بِعِرْضِهِ) ۱۴. قابل اعتماد نيست؛ (إِيَّاكَ أَنْ تَعْتَمِدَ عَلَى اللَّئِيمِ‏ فَإِنَّهُ يَخْذُلُ مَنِ اعْتَمَدَ عَلَيْهِ) ۱۵. به هنگام قدرت، معايب او نمايان مي‌شود (دَوْلَةُ اللَّئِيمِ‏ تُظْهِرُ مَعَايِبَهُ) ۱۶. به ميزاني که جايگاه او بالاتر مي‌رود، مردم را کوچک مي‌بيند (كُلَّمَا ارْتَفَعَتْ رُتْبَةُ اللَّئِيمِ‏ نَقَصَ النَّاسُ عِنْدَهُ)؛ ۱۷. وعده‌هاي او امروز و فردا کردن و بهانه‌جويي است (وَعْدُ اللَّئِيمِ‏ تَسْوِيفٌ وَ تَعْطِيلٌ)؛ ۱۸. بدرفتار، بداخلاق و بخيل است (يُسْتَدَلُّ عَلَى اللَّئِيمِ‏ بِسُوءِ الْفِعْلِ وَ قُبْحِ الْخُلُقِ وَ ذَمِيمِ الْبُخْلِ) ۱۹. پيروزي او، موجب سربزرگي و طغيان مي‌شود (ظَفَرُ اللِّئَامِ تَجَبُّرٌ وَ طُغْيَانٌ)؛ ۲۰. سنگدل و بي‌رحم است (مِنَ اللِّئَامِ تَكُونُ الْقَسْوَةُ) @HOWZAVIAN
🌹 یا امیرالمؤمنین یا ذا الکرم یا امام المتقین یا ذا النعم انّنا جئناک فی حاجاتنا لا تخیّبنا و قل فیها نعم محبت کسی را در دل داریم که فقط او مولود کعبه است. تنها کسی است که سزاوار لقب امیرالمؤمنین است؛ جان پیامبر اکرم، وصی بلافصل او، زوج بتول عذراء و مدار حق است. علی علیه‌السلام کسی است که اگر مردم بر محبت او اجماع داشتند، خداوند آتش را خلق نمی‌کرد. پس بر این محبت، باید بی‌نهایت شکرگزار خداوند منان باشیم. علیه السلام @HOWZAVIAN
📷 آخرین تصویر قبل از شهادت 🌹 مرجع شهید حضرت آیت الله العظمی علامه شیخ فضل الله نوری، شهید رابع(اعلی الله مقامه الشریف ) زعیم نهضت مشروعه‌خواهی(اسلام‌خواهی) در مشروطه ✍ آرا، نظرات، آثار تألیفی، گفتمان و اندیشه های سیاسی مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، شهید رابع اعلی الله مقامه الشریف در موضوعات ◽️حکومت ◽️سلطنت قاجار ◽️ولایت فقیه ◽️آزادی ◽️مساوات ◽️مجلس شورا ◽️قانون اساسی ◽️قانونگذاری ◽️حقوق زنان 👈 در «۱۲ بخش» برای مشاهده @HOWZAVIAN
🔍 ساعت لوکس ✍️ مرتضی بذرافشان از جلسه انتخاباتی ام با اصحاب رسانه، هنوز چندروزی نگذشته که تیک تاک عقربه های ساعت لوکس سوئیسی و لونژینی ام در فضای سیاسی کشور، طنین انداز و خوشبختانه، خیلی به سرعت، همچون کلیدم، جهانی شد. کیف، کفش، لباس و خودروی سیاستمداران، برای جلب آراء خاکستری، همواره مد نظر و حتی طراح لباس و ریش، در کنار آنان حاضر بوده؛ بطوری که کت و شلوارهای مشکی، سرمه ای، طوسی و قهوه ای و پیراهن سنجاق یقه آخوندی و دکمه سردست مثل ظریف، جایگزین لباسهای چروک و اتو نکشیده، همچون کاپش احمدی نژاد شده است. من هم از تجربه کلید در انتخابات ۹۲ خاطره خوش و پیروزمندانه ای داشته؛ این بارهم در آستانه انتخابات، با رونمایی از ساعت ارزان قیمت، به صحنه آمده ام. گرچه این برند با بند استیل و سنگ قیمتی اش را تا ۳۰۰ میلیون تومن قیمت گذاشته اند، لکن من بی تقصیرم؛ چون خریداری ام، بعد از ۹۲ با ارز ترجیحی جهانگیری بوده نه ۵۰ هزار تومنی مخبر. در هر صورت از اقلیت حاکم و هم اکثریت لبخندی و خاکستری تقاضا دارم، به این بحث تا ۱۱ اسفند، ادامه دهند. تا ۶۰ تن طلا و ۱۸ میلیارد دلار و سرقت ۴۸ فرش نفیس، با تدبیر و امید به فراموشی سپرده شود. البته اگر دادگاهم ختم به خیر شود... @HOWZAVIAN
. «از گاندی هندی تا گاندی ایرانی» ✍زهرا سبحانی گاندی هندی بعد از تحولش، یک دست هوتی بیشتر نداشت. آن را هم همه جا می‌پوشید. هوتی که نخش را دستگاه ریسندگی هندی ریسیده بود و تواصی می‌کردکه دیگران همین کار را بکنند. معتقد بود اگر همه‌ی هند، دست‌ساز خودش را بپوشد و راضی به کار خویشتن باشند و قناعت کنند از پس همه‌ی مشکلات بر خواهند آمد. لباس‌هایش را هم خودش می‌شست. مال و مکنتش کم نبود، اما ساده زیستی و ساده پوشی، خط قرمزش بود. می‌گویند لباسش از فقیرترین هندی‌ها هم ساده‌تر بود. همین خصلتش بود که از او چهره‌ی جهانی ساخت؛ تا آنجایی که همین دیشب، بیخ گوشمان، یک جرقه‌ی آتش باز هم شهرت او را به روی‌مان آورد و پرده از آوازه‌ی این مرد برداشت. خبر آتش سوزی بیمارستانی در تهران، شد تیتر اول خیلی از خبرگزاری‌ها. بیمارستان گاندی، که 17 طبقه‌ش، مختص بیمارستان است و 21 طبقه‌ی دیگرش برای هتل و نهایت با 85 بیمار. سال 92، مدیرعامل ریش پروفسوری‌اش، با مرتب کردن کروات، جلوی دوربین‌ها و مسئولین کشور آمد که مراسم افتتاحش را شروع کند. گفت: هزینه‌ی ساختش 200 میلیاردتومان، آب خورده. بخواهیم با تورم امروز حسابش کنیم ماشین حساب ساده ی دم دستی‌مان از پس صفرهایش بر نمی‌آید. مفتخر بودند به اینکه بعضی از سرمایه‌دارهایش پزشکان ساکن فرنگند و البته چند بانک داخلی و صد نفر از اعضای هیات علمی چند دانشگاه پزشکی داخلی و فلان شرکت نوبنیاد داخلی. اسمی از هیچ کدام نیاورد. چه لزومی دارد حالا بفهمیم کدام بانک، کدام دانشگاه و کدام شرکت نوبنیاد. همینکه احساس تکلیف کرده بودند که سرمایه شان جای دوری نرود و تحریم اجانب که بدبختی‌اش برای ملت است، دستشان را در گِل نگذارد، خودش فتح الفتوح ست. و البته که مردم باید بی‌خیال نرخ بهره و سود وام و توزیع بودجه باشند، بهشان مربوط نیست. مدیر عامل محترم، از مزیت این بیمارستان هم گفتند: مکان توریستی‌ست و منجر به جذب توریست می‌شود و اینکه دیگر «همراه بیمار» نگرانی برای مکان آسایش نخواهد داشت. در نتیجه از بیمارستان‌های اروپایی به صرفه‌تر است و به نفع جیبشان ست که بیایند این بیمارستان و در یک کلام، هتل بیمارستان خاورمیانه بود. و به اصطلاح از آن اولی‌ها! منظورش از همراهان بیمار، بیماران خارجی بود. ناگفته نماند که از حرفه‌ای بودن کادر پزشکی هم گفتند. برای تعصب پوچ ایرانی‌های ملی‌گرا که نه، ولی برای بستن دهان باز آرمان‌گرایانی که دنبال عدالتند، گفتند که 30 تا 35 درصدش هم برای بیماران داخلی ست. البته ایشان نگفتند کدام بیماران! ولی ما می‌دانیم همان بیمارانی که از سر بی‌دردی بیمار شده‌اند یا حالا این وسط فنگشان گرفته باشد و برای رو کم کنی کتی و متی و... حاضرند کلی میلیون برای فیلمبرداری و بادکنک اتاق زایمان نوزادشان، خرج کنند و صد البته برای به دنیا آمدنش در فلان روز، پول که چه عرض کنم، دست و پای همدیگر را هم بشکنند... خودمانیم گاهی آتش سوزی هم سبب خیر می‌شود. اگر خبر سوختگی‌ش تیتر اول خبرگزاری‌ها نشده بود و زمین و زمان مأمور نمی‌شدند که علت را بیابند، حتی نمی‌فهمیدیم، که ما هم گاندی داریم. آن هم از نوع توریستی‌اش. ما که سهل است به گمانم حتی وزیر همیشه نگران حاضر در پیج مجازی‌اش هم نمی‌دانست. کاش جناب وزیر الوزاری میراث را برای چند دقیقه می‌بردن سرکی بکشد که حداقل فارغ از دغدغه‌ی توالت‌ها یک شب را راحت سر روی زمین که نه، همان تختی که کلاسش به حقوق 50 میلیونی وزیری بخورد، بگذارد و بخوابد. فقط بالا غیرتا هیأت مدیره‌ی آن هتل بیمارستان لطف کنند و نام گاندی را از بیمارستان بردارند که از این همه خلاقیت ما، فسیل گاندی در گور نلرزد. به آن ژورنالیست فلان خبرگزاری که تز داده بودند بجای اسم گاندی اسم شهدا را بگذارند؛ سَردر بیمارستان، برسانید که این بار را بیاید و بخاطر خدا، دست از مسخره کردن شهدا بردارند؛ و الا شهدا کجا و این همه ابتکار و نبوغ در فیس و افاده کجا؟! به جریان ماستمالیزاسیون مدعی انقلابی هم بگویید: «بلای اشرافیگری، بلای بزرگی است. مسئله‌ی اشرافیگری اگر چنانچه رایج شد، جزو سبک زندگی ما شد، آثار و تبعات آن و ریزش‌هایی که به وجود می‌آید، دیگر انتهائی ندارد.» مقام معظم رهبری 97/3/30 حرف ما نیست منبعش را گذاشتم تا دیگر نخواهند برایش توجیه راه بیندازند و انگ‌‌های بوقشان را نثار ما کنند. پس زحمت بیهوده نکشند و اقلا این بار، شرافتمندانه، در گناه بی‌عدالتی و تبعیض و شکاف طبقاتی، شریک نشوند. بی‌عدالتی که نه به تیپ و قیافه‌ی گاندی می‌خورد و نه به اصول و اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران. @AFKAREHOWZAVI
«قهرمان كربلاء زينب در كلام بنت شاطئ» ▪️کتاب «قهرمان کربلا؛زینب دختر زهرا» تالیف یکی از مهمترین زنان اندیشمند مصر، عائشه عبدالرحمن(بنت الشاطئ) دختر استاد الازهر شیخ محمد علی عبدالرحمن است. ▪️او اولین زن استاد در الازهر، اولین زن عرب برنده جایزه ملک فیصل، همسر امین الخولی و مفسر قران بود. ترجمه آزاد بخشی از مقدمه کتاب: ▪️یک شب در ماه رجب من و خواهر بزرگم کبری در خانه، نگران وضعیت مادرمان بودیم که نشانه های به دنیا آمدن فرزندش آشکار شده بود....پدرم هم عازم سفری بود، ما به او التماس کردیم سفرش را لغو کند، او که در محراب مشغول عبادت بود، ما را کنارش نشاند و گفت: چون فردا سفرم به قاهره برای حضور در مراسمی درباره «» است نمی توانم آن را لغو کنم و سپس برایمان از زینب سخن گفت...فردا هم گفت: نگران نباشید خدا با مادرتان است.اگر فرزند دختر بود نامش را زینب بگذارید...از آن شب در من حسی شکل گرفت که آن را فراموش نمی کنم... و امروز مشتاق نوشتن درباره زینب هستم... 🔻منظاری ایرانی؛ منظری عربی @HOWZAVIAN
⚫️ لشکر استوار در برابر وقایع 🔻 شهیده بنت‌الهدی صدر: سخن از زینب کبری دختر امیر‌مؤمنان و خواهر حسین است. آن سلاله خاندان پیامبر و عقیله بنی‌هاشم، شکوفه اهل‌بیت، گل خوشبوی خاندان نبوتِ آسمانی و شرارۀ درخت مبارکی که اصل و ریشه آن ثابت است و شاخسارش سر در آسمان دارد: زینب. همو که در گهوارۀ بهشتی فاطمه و دامان پرعطوفت محمد رشد کرد و تربیت یافت و گویی از آغاز مهیا شده بود تا پرشورترین صفحات حماسه و جهاد زن مسلمان را رقم زند. چراکه از لحظه ولادت، «عاشورا» بر سرش سایه‌گستر شده بود. در صفحات کتاب‌های تاریخ و حتی در نوشته‌های شرق‌شناسانی چون رونالدسون و مانس آمده است که خاندان پیامبر آن نوزاد کوچک را به‌تنهایی «لشکری» استوار در برابر وقایع آینده به‌شمار می‌آوردند و از همان ابتدا او را برای رویارویی با حوادث بزرگ آماده و مهیا کردند. هنگامی که امیرمؤمنان درباره نقش زینب در وقایع بزرگ آینده با او سخن گفت، زینب با صلابتی بی‌مانند به پدر عرضه داشت: «پدر جان از همه آنها باخبرم. مادرم مرا از آن آگاه ساخته است تا برای آن روزها آماده شوم». 📚 جایگاه زن در اسلام، بنت‌الهدی صدر، ص۷۱ 🔗 قلم @HOWZAVIAN