eitaa logo
نویسندگان حوزوی
4.3هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
614 ویدیو
206 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🍃#شبکه_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه شما فاضل ارجمند 🌱 یادداشت شما با این مشخصات پذیرش می‌شود ۱. نام و نام خانوادگی... ۲. از استان ... ۳. نشانی کانال شخصی @Jahaderevayat 🚫 این صفحه تبلیغ و تبادل عمومی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸عکس و مکث ✍ علی اسفندیار امروز به نقطه‌ی ۳۱۳ رسیدیم نقطه‌ای تاریخی که پر از حرکت است و حضور... آن ۳۱۳ نفر هم قرار است از لابه‌لای همین نسل برگزیده شوند از همین مسیر... @HOWZAVIAN
تلخِ شیرین اغلب گندمگون هستند و سیمایی جدی دارند؛ اما نام حسین و زوارش را بشنوند شیرین می‌شوند. بارها مهربانی‌هایشان را از پس چهره‌های نیمه تلخ و آهنگ تند کلامشان تجربه کرده‌ایم. حتی چایشان هم تلخ است؛ اما با حالشان شیرین می‌شود. از قهوه نگویم که اغلب از دهان تا نافمان را تلخ کرده است، اما شیرین. مردمان عجیبی هستند با تندی خیرخواهانه‌ای دستتان را می‌کشند و به سمتی می‌برند تا مشت و مالتان دهند، تا پایتان را مرهم بگذارند حتی ببوسند و چقدر شیرین... یادم نمی‌رود در یکی از سفرها، سر شب ناامید از یافتن جای خواب به موکبی رسیدیم که سالنش پر بود ولی حصیری در حیاط کنار سالن پهن بود، با همراهان به سوی آن خیز برداشتیم و بساط کردیم، ناگهان صاحب آنجا پیش ما آمد و با حرکات تند دستانش عذرمان را خواست، نمی‌دانستیم چه می‌گوید فقط می‌فهمیدیم که می‌خواهد برویم و می‌دانستیم که خیلی خسته هستیم و با رفتن جایی پیدا نمی‌کردیم. در عین حال که از رفتارش دلگیر شدیم؛ اما خواهش کردیم که بگذارد همانجا بمانیم و او با نارضایتی رضا داد. نیمه‌های شب بود و سردی عراق غلبه کرد و از سرما به خود می‌پیچیدیم، صدای غرولند آرامی بیدارم کرد، همان مرد تلخ مزاج در حالی که غرغر می‌کرد رویمان پتو می‌کشید و گرمای پتو بعد از تحمل سرما چقدر شیرین بود. صبح برای نماز جماعت بیدار شدیم، بعد از نماز پیش ما آمد و بر روی دیواره کوچک روبه‌رویمان نشست در حالی که با چوبی در دستش ور می‌رفت و سرش پایین بود، طوری که بتوانیم بفهمیم گفت: من با امام حسین اینطور قرار نگذاشته بودم که زائرش در حیاط بدون پتو بخوابد و من و اهل و عیالم داخل اتاق با پتو بخوابیم. به خدا قسم همه پتوهایمان را شب برای شما آوردیم، از ما راضی باشید و شکایت ما را پیش امام نکنید. همینقدر تلخ و شیرین... ✍️ روح اله رضوی @HOWZAVIAN
. 🔺شیرازی یا خمینی! 🌺 جالب‌ترین خاطره‌مون از راهپیمایی اربعین تو مسیر طریق‌العما بود؛ شب ساعت یک دو خیلی خسته شده بودیم دیگه هیچ کس هم بیرون نبود که تعارف کنه بریم تو البته درب اکثر خونه ها باز بود، بالاخره از فرط خستگی دل رو به دریا زدیم و وارد یکی از خونه ها شدیم از شانس چندتا خادم ایرانی هم داشت که خیلی خوب از ما پذیرایی کردن. یه خونه باغ خیلی شیک و مجلل، برای ما رخت خواب پهن کردن دقیق روبرو کولر، زائر دیگه‌ی هم نبود به غیر ما دوتا و ما خوابیدیم وقتی گوشیم برای اذان صبح زنگ زد دیدم این برادر عراقی زیر پای ما خوابیده😭 یه دفعه دیدم گوشه آلاچیق یه عکسی بود کپی عکس سید صادق شیرازی چراغ ها هم خاموش بود به رفیقم که هنوز خواب بود گفتم پاشو بیچاره شدیم عکس شیرازی اینجاست یهو از خواب پرید تا برادر عراقی مون بره چراغ ها روشن کنه رفت از نزدیک نگاه کرد گفت نترس عکس امام خمینی(ره)، یه خورده جلوی آفتاب رنگ و روش رفته بود و تو تاریکی نمی شد تشخیص داد😅 بعد هم صبحانه یه فرنی درجه یک بهمون داد ... 😉 جاتون خالی ✍️ سیدابوالفضل موسوی @HOWZAVIAN
🍃 مسیر فرعی از گرمای هوا و خستگی پاها کلافه شده بود دخترم را می‌گویم. به آهستگی گفت میتونیم بشینیم و گفتم همینجا خوبه و نشستیم. دختری در گوشه ی دیوار، لیوانی آب را به ما تعارف کرد مثل خیلی از هم سن و سال‌هاش که بارها در مسیر پیاده روی دیده بودیم. با لبخند ازش تشکر کردم و نشستیم همونجا کنارش... چیزی وادارم کرد تا دوباره به سراغش بروم و از او بپرسم اسمت چیه؟ و گفت: مریم. گفتم من هم مریمم! تنها عکسی که امسال گرفتم از زیبایی‌های اربعین عکس از مریم بود با یک لیوان آب. همه هستی‌اش را آورد تا شریک باشد در تمام جذابیت‌های اربعین. از دور به او می نگریستم چه نیرویی باعث شده بود تا از او عکس بگیرم؟ در یک مسیر فرعی که نه دوربینی بود و نه هیاهویی! مریم به دنبال چه می گشت با پارچ و لیوانی از آب؟! ناخودآگاه دوستش داشتم و در دلم تحسینش کردم. احساس می‌کردم همه‌ی کرب و بلا و همه‌ی اکرام عراقی‌ها را در مریم یافتم. وقت خداحافظی به پشت سرم نگاه کردم او با چشمهایش همچنان ما را بدرقه می‌کرد. برایش دست تکان دادم او هم دست تکان داد. برایش از دور بوس فرستادم او هم بوس فرستاد...چقدر لذت بردم وقتی که فصل اشتراک بین مریم ۶ ساله با مریم ۴۱ ساله،امام حسین شده بود. ✍️ مریم عبدالحسینی @HOWZAVIAN
شنیدید زمان ظهور زن از شرق به غرب می‌رود با امنیت کامل برادر دست در جیب برادر می‌کند و به اندازه نیازش برمی‌دارد بدون آنکه دلخور شود. زمین همه برکات خود را بیرون می‌ریزد مردم اطعام می‌کنند؛ اما گرسنه‌ای نیست... شبیه همین را در پیاده‌روی مشاهده می‌کنید تا زمان ظهور را باور کنیم... ✍️ مهدی عامری @HOWZAVIAN
9.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 👆 👆 اینجا کسی جا نمی‌ماند هر ستاره‌ای برای خودش ماه شب چهارده است. اینجا ذره‌ها، جامانده‌ها، نرسیده‌ها، حتی دهک‌های پایین جامعه؛ قیمتی‌ترند. اینجا... سهم همه پیش "حسین" محفوظ است. @HOWZAVIAN @pooyagraph
▫️کظم غیظ چوب پرچم را زده بودم وسط دو بند کوله‌پشتی؛ حالش را نداشتم این همه راه را با دست بگیرمش. بین ازدحام جمعیت متوجه شدم پرچم از کوله جدا شد و... تا آمدم برگردم، صدای خوردن چوب بر سر کسی را شنیدم. پیرمرد عرب، عصبانی بود از اشاره و حالتش فهمیدیم می‌گوید: جمع کن پرچمت را! به فارسی و عربی شکسته، عذرخواهی کردم. هنوز عصبانی بود که رفت و هنوز شرمنده بودم که رفتم. ساعتی بعد، بین ازدحام جمعیت سنگینی دست کسی را روی شانه‌ام احساس کردم؛ برگشتم، خودش بود همان پيرمردِ عرب. اما عصبانی نبود؛ شرمنده بود. بنده خدا، کلی لای جمعیت گشته بود تا پیدایم کند؛ تا بگوید حلالم کن اگر چیزی گفتم؛ حلالم کن اگر عصبانی شدم... @HOWZAVIAN
✍محمد صادق حیدری برای شروع پیاده‌روی اربعین بود که رفتم نجف. حرم پُر بود از زائرینی که آمده بودند تا پیاده‌روی را از کنار حرم امیرالمومنین شروع کنند. صحن که هیچ؛ فضاهای اطراف حرم هم طوری دچار ازدحام شده بود که برای برخورد نکردن با نامحرم باید خیلی دقت می‌کردی. وسط همین اوضاع بود که چند تا خانم را دیدم که خیلی راحت دارند به طرفم نزدیک می‌شوند؛ انگار نه انگار که در همین شلوغی هستند. طوری سنگین راه می‌رفتند که پوشیه‌هاشان فقط نمادی از وقارشان بود و نه همه‌اش. جلوتر که آمدند، اصل قضیه معلوم شد. چند تا مرد دست‌های‌شان را در هم قفل کرده بودند و دور ِ مادر - خواهر – همسرهای‌شان را دوره کرده بودند که آن وقار و سربه‌زیری با همچین حریم ِ مردانه‌ای تکمیل شود. کِیف کردم. بی خیال ِ مسیر خودم شدم و برخلاف عادت همیشگی‌ام ـ که به چیزهایی که توجه همه را جلب می کند، نگاه نمی‌کنم ـ همینطور زل زدم به این ترکیب قشنگ از غیرت و وقار. ولی این فکر چموش که آدم را راحت نمی گذارد. دوباره تصمیم گرفت عیشم را منغّص کند. کاری کرد که تصمیم گرفتم بروم نزدیکِ یکی از همان مردهای خوش سیما و در ِ گوشش بگویم: «خدا حفظت کنه اخوی! ولی شاید بعضی موقع‌ها لازم نباشه که آدم این قدر مواظبِ ناموسش باشه. مثل همین الان. الان تو حرم کسی هستی که دخترش رو بدون محارمش به اسیری بردن» ولی نرفتم طرفش. همان جا وسط همان شلوغی، نشستم و گریه کردم... @HOWZAVIAN
💠 هلبیکم یا زوار! ✍ سعید احمدی تو از مغز سربی و پای گِلی نخواه بر بال فرشتگانی دست ببرد که زیر پای زائران خون خدا را جارو می‌کشند. تو از چشم‌های مسخ شده‌ی مبهوت، از بینی‌های چرکین، از گوش‌های سنگین، از دست‌های ننگین و از سینه‌های سنگی نخواه و نطلب که برای زائر بهشت پای بکوبند و دست بیفشانند. گنگ‌ترین و نارساترین معادله‌ی دنیا برای آن‌ها واژه «هلبیکم یا زوار!» است. به‌خیال اینان بی‌چاره‌ترین و بی‌کارترین موجود دنیا پروانه‌ای است که با سوخته‎مرگی جان می‌سپارد؛ طفلکی بیچاره! «کربلا» «حسین» «زائر» و «اربعین» مردن پیش از مرگ و شهودگاه راز مگوی شمع و پروانه است. کربلا و حسین و زائر، یک کلیدواژه سهل و ممتنع دارد: حضرت عشق عشق عشق... . @HOWZAVIAN
🌱 استعاره اربعین 🌴مسیر پیاده روی اربعین استعاره ای از کل حیات جمعی مومنانه ماست؛ یک قطعه مینیاتوری جهت سامان دادن به تمام ساحات حیات معنوی و مادی، فردی و جمعی ما؛ نه اینکه صرفا قطعه ای از زندگی باشد در کنار مسیر و جریان اصلی آن؛ رابطه عرضی بین مومنان در طول اتصال با امام که پیش برنده پروژه امام معصوم است. 🌴 نوع مواجهه دولت ها با مردم؛ نوع مواجه مردم با مردم؛ نسبت حاکمیت و مردم با ولی زمان؛ و... اینها بخشی از تاملات اربعینی است. 🌴رقم خوردن این رخداد بی نظیر نیاز به قدرت دارد؛ قدرت لایزال مردم که در مسیر اراده الهی قرار بگیرد و اجتماع قلوبی که همه یک ماموریت برای خود تعریف کرده اند یعنی اتصال به امام و نصرت ولی زمان کارهای بزرگی ازش برمی آید. چقدر به مدل سازی این رخ داد جهت دولت سازی و راهیابی به تمدن عظیم اسلامی فکر کرده ایم؟ ✍ سیدمحسن شمسا @HOWZAVIAN
🚩 هم اکنون؛ عمود یک... ✍ محمد‌حسین رمضانی ▪️پیاده روی رو از امشب شروع کردم، جاده ای شلوغ، پر از زائر و خادم هم موکب ها بیشتر شده و هم جمعیت زائر نسبت به سال گذشته بیشتر شده، از پرچم هایی که در دست دارند مشخص میشه از کشورهای مختلفی در پیاده روی حضور دارند. ▪️جالبه که تقریبا از حرم تا حرم، قریب ۱٠٠کیلومتر، پنج متر مربع فاصله خالی نمیشه پیدا کرد و جاده کاملا متصل بهم و مملو از جمعیت است. ▪️اصل و اصول زیارت اربعین به همین پیاده روی اربعین است که البته طبق چیزی که در محتوا و خوراک تولیدی رسانه های غربی دیده میشه، درصدد هستند؛ ▫️اولا همین پیاده روی رو کمرنگ کنند و چون تقریبا اربعین ده سال در فصل گرما قرار میگیره، جاده رو حداقل از حضور پرشور و مخصوصا ایرانی ها خلوت کنند ▫️ثانیا شور و حرارت عراقی ها به اربعین رو که مربوط به اعتقادات اونها و قرن ها معجزه دیدن بوده رو با روش های مختلف سرد کنند که البته طبق این روایت سرد نخواهد شد؛«إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً» @HOWZAVIAN
🔸فدای قدم‌های‌تان؛ زمان درکی از شما ندارد ✍ علی کردانی خوشا به‌حالتان و به‌نامتان؛ نامتان زائر و حالتان حسینی شد. گرما و سختی را به‌جان خریدید و در راه حسین خوش درخشیدید. شما نفس‌های زنده و قلب‌های تپنده جهان هستید که خودتان را برای یاری حسین به کربلا رساندید و مثل همیشه زمان درکی از شما ندارد که فهم حرکت شما، لاجرم به آینده موکول می‌شود. خاک پای‌تان سرمه چشم‌مان و نامتان حلاوت شهرمان. شما در مسیر کربلا از مسیر پر زرق و برق دنیا رها شدید و با این رهایی پرواز کردید و تا آسمان‌ها سفر کردید. شاید ندانید که چرا با شما دشمن‌اند؟ اما خوب می‌دانید؛ مولای‌تان معادله ظالمان را به‌هم‌ریخته است و بساطشان را کساد کرده است. امروز با نام‌ و‌ مرام حسین، دشمنی دارند و هنوز هم کربلا و کربلاها آینده را روشن می‌کند. و حسین ظالمان را پایان می‌دهد... @HOWZAVIAN