🔰 گام به گام با انسان کامل (۱۳)
✍ اصغر آقائی
🌀 گام دوم: با نوح ع (۵): همراهی با مخالفان نوح
🔻به #مخالفان نوح که نزدیکتر شدم. دو گروه بودند؛ عدهای که بیشتر از سران قوم بودند، پر شرر و داغ سخن میگفتند و گروه دیگر که بیشتر از افراد #طبقات ضعیف جامعه بودند، گوش میدادند؛ اما یک امر مشترک میان همه آنها بود، عجیبشمردنِ سخنان نوح. البته نمیدانم سران قوم نیز سخنان نوح برایشان عجیب بود یا خود را به تعجب میزدند تا دیگران سخنان آنها را باور کنند.
🔻آن قومِ درتعجب فرورفته، با یکدیگر میگفتند: نوح نیز مانند ما #بشری بیش نیست؟ ادعاهای او عجیب است؟ مگر چنین چیزی ممکن است ... . «َقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ». آنان ادامه دادند: نوح تنها فردی قدرتطلب است «يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ» و اگر خداوند میخواست فرشتگانی را نازل میکرد «وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَائِكَةً»؛ او سخنانی عجیب میگوید که پیش از این سابقه ندارد «مَّا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ». حتما او دیوانه است که چنین سخنانی میگوید او را تا زمانی رها کنید شاید از دیوانگی دست بردارد «إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ»
🔻تمام سخنان آنان همین بود: «نمیشود، قدرتطلب است، دیوانه است و مانند آن»؛ مجموعهای از تهمت و جهل و غرور؛ حق با نوح بود آنان قومی جاهل بودند «وَلَكِنِّيَ أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ»
🔻سخنان قوم نوح من را یاد چند روز پیش انداخت. کنار صخرهای بلند ایستاده بودم و به این #سفر خویش در طول تاریخ و همراهی با #انسان_کامل میاندیشیدم که عاقبتش چه خواهد بود؛ که محاجّه همیشگی نوح با قومش مرا به خود آورد.
🔻نوح میگفت: آیا تعجب میکنید که ذکری از سوی پروردگارتان بر فردی از شما نازل شود «أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ».
🔻من هم راستش آن موقع تا حدی به مخالفان حق داده بودم؛ اما گویی نوح در ادامه پاسخ من و امثال من را داد. او گفت: آمدن این «ذکر» از آن جهت است که شما را انذار کند، شاید اهل تقوا شده، مورد رحمت قرار گیرید «لِيُنذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ».
🔻در غوغای درونم، پاسخ حق واضح بود و آن اینکه مگر میشود فردی که نه مالدوست است و نه در پی موقعیت، بیخود ادعایی کند که خود را در چنین دردسرهای بیشماری قرار دهد. به ویژه آنکه او ادعای خاصی هم ندارد، نه میگوید خزائن حق تعالی و غیب او نزد من است و نه آنکه فرشتهای هستم که شما را نمیفهمم. او تنها انذاردهنده بود، همین.
«وَلاَ أَقُولُ لَكُُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ».
🔻من که گویی کم کم آرام میشدم و یقین مییافتم حق با نوح است؛ با #تهدیدات دوباره نوح توسط قوم جاهلش، مطمئن شدم که تمام حق با نوح است؛ زیرا هیچگاه فرد منطقی و حقطلب، در برابر یک فرد بیسلاح که تنها سخن حق میگوید، دست به خشونت و تهدید نمیزند؛ اما قوم نوح باز چون گذشته تهدیدات خویش را تکرار کردند: ای نوح اگر دست برنداری، سنگسار خواهی شد. «قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ».
🔻و نوح نیز در مقابل این تهدید، عبارتی پرتکرار در کلامش را بیان کرد: «قومِ من». آنقدر این عبارت در زبان نوح تکرار شده بود، که من نمیدانستم چه کنم و چه گویم؛ گاه حرصم میگرفت و خودخوری میکردم؛ آخر این چه قومی است که تو داری؛ و پشت سر هم قومِ من، قومِ من، میگویی؟! آخر این میزان محبت و دلسوزی از چه روست؟!
🔻نوح در پی آن عبارت پر مهر، گفت: خدایا قوم من مرا تکذیب کردند. «قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ». گویی نوح باز تمام اشکال را به خود بازمیگرداند.
... و سفر ادامه مییابد.
#سفر_عشق
#حیات_معقول
#نویسندگان_حوزوی_البرز
@howzavian_alborz