eitaa logo
نویسندگان حوزوی البرز
422 دنبال‌کننده
319 عکس
36 ویدیو
55 فایل
✍️یک نویسنده، بی تردید نخبه است. 🌤نوشتن، اکسیژن است و نویسندگی، نان شب. 🍃اینجا فضایی برای نشر دیدگاه نخبگان حوزوی استان البرز است. ارسال یادداشت 👇 @Revolutionson2 #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای #جهاد_روایت
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 🔻پاسخ حجت‌الاسلام دکتر آقائی، عضو کانون نویسندگان حوزوی البرز به توئیت میلاد دخانچی👇 ‌ ‌
🔴 ریــشـــه انــحــطــاط مـا برخی با برگرداندن ریشه مسائل موجود به اصالت وجود صدرایی و تفسیر از آن در نگاه خود تصریح کرده‌اند این نگاه معرفتی ریشه انحطاط ما است. 🔻نقد: با گذر از درستی یا نادرستی معنای ارائه‌شده از اصالت وجود، نکاتی تقدیم می‌شود: ۱. گویی در ذهن نویسنده چنین است که همه آنچه هست، باید تغییر کند؛ و این علاوه بر آنکه نشان از عدم فهم مسئله اصالت وجود، چنین می‌نماید که نویسنده تمام مراتب هستی را یکنواخت، ثابت و غیر متحرک می‌داند؛ و این مسئله نشان از فهمِ ناصحیح دیگری در ذهن نویسنده است و آن اینکه: ۲. حرکت به عنوان سرفصلی مهم در مراتب مختلف وجود، در فلسفه اسلامی مطرح است؛ و این یعنی اشیاء هم آنگونه که هستند مورد توجه فلسفه است و هم آنگونه که باید در انتهای حرکت باشند؛ ✔️ با توجه به دو نکته قبلی هرچند پرداختن به اشکالات دیگر این متن کوتاه، لازم نیست؛ اما برای توجه‌دادن به نویسنده که صرف کوتاه‌نویسی، فضلی محسوب نمی‌شود؛ بلکه ظرافت و دقت در آن، ارزشمند است، عرض می‌کنم: ۳. "خلاقیت" صفتی که به فرد تعلق گرفته، و ریشه‌های مختلف تربیتی، روانی و غیره دارد؛ پس مرتبط‌کردن مستقیم آن به فلسفه‌ی کل‌نگر اسلامی، خلط مبحث است؛ هرچند فلسفه اسلامی به دلیل تبیین خطوط کلی هستی، در ارتقای میزان خلاقیت افراد بسیار موثر است؛ زیرا اگر مسائل جزئی زیرمجموعه خطوطی کلی قرار نگیرند، مانند دانه‌های تسبیحی بدون محور هستند، ۴. عبارت "قابل استنتاج‌نبودن انسان" هرچند مبهم است اما عرض می‌شود اگر مقصود استنتاج انسانِ طراز است؛ باید گفت دقیقتا فلسفه اسلامی به دنبال همین است تا با امتدادبخشیدن به‌خود در عرفان، خلیفة الله که همان انسان کامل است را به جامعه معرفی کند. ۵. گویا ذهن نویسنده میان مباحث مختلف فلسفی، جامعه‌شناسی، معرفتی و تربیتی و مانند آن خلط کرده است و اساسا از فلسفه چیزی می‌خواهد که هدف آن نیست؛ ✅ نکته پایانی: شاید مقصود نویسنده آن است که فلسفه اسلامی باید در جزییات علوم و زندگی مردم حضور بیشتری داشته باشد، که این امر صحیح است هرچند لحن متن چنین مطلبی را به ذهن متبادر نمی‌کند. 🔻 نتیجه: پس اگر انحطاطی در ما قابل فرض است، نه از نوع نگرش فلسفی صدرایی و مانند آن نشأت می‌گیرد که از خلط مباحث و عدم دقت در فهم آنها، ریشه می‌گیرد. ✍ اصغر آقائی @howzavian_alborz
fanous-30.pdf
8.35M
🔰منشور فانوس 🔹جذب حداکثری و دفع حداقلی در اربعین ▫️گفتاری از حجت‌الاسلام سید هاشم الحیدری 🔻حجت‌الاسلام والمسلمین سید هاشم الحیدری، از علما و رهبران جبهه مقاومت در عراق در «اولین همایش ملی هیأت‌های فعال در عرصه اربعین» که در آبان ماه سال ۱۳۹۴ برگزار شد، به بیان نکات و تذکرات مهمی پیرامون کیفیت حضور هیأت‌های ایرانی در پیاده‌روی عظیم اربعین حسینی پرداختند. @howzavian_alborz
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۲)اصغر آقائی 🌀 گام سوم: با ابراهیم ع: جوان قیام‌کرده (۲) 🔻شهر «اور» میزبان کودکی است که تولد او از دید سربازان نمرود، یکی از قدرتمندترین حاکمان مستکبر جهان پنهان مانده است. نهمین فرزند از نسل به دنیا آمده است، در حالی که پدرش پیش از تولد او وفات یافته و عموی مشرک او، ، سرپرستی او را به عهده می‌گیرد و خداوند که همیشه از نشدها، شد می‌سازد؛ یتیمی را در دامن دشمن خویش می‌پرواند. 🔻آن کودک اکنون که من به شهر او رسیده‌ام جوانی رعنا شده است. 🔻در شهر قدم‌زنان خانه آزر عموی را پرسان‌پرسان یافتم. دق الباب کردم. کنیزی درب را باز کرد. خود را معرفی کرده، از ابراهیم پرسیدم. او که گویی کینه‌ای از ابراهیم در دل دارد، گفت: ابراااااااهییییییم ابراااااااهییییییییم آن جوان گستاخ که همیشه ارباب را ناراحت کرده، او را به جان ما می‌اندازد. ... . 🔻هنوز سخنش تمام نشده بود که شنیدم شخصی بلند فریاد می‌زند؛ از خانه من بروووو بیرون. 🔻در پس آن صدا، فردی به آرامی گفت: پدر جان چرا چنین برآشفته شده‌ای؟ مگر من چه گفتم؟ آن صدا خشن‌تر از قبل گفت: چهههههههه گفته‌ایییییییی؟ تویِ تازه به دوران رسیده، به من، به آزر، بزرگ قبیله می‌گویی آنچه پدرانم به آموخته‌اند را رها کنم و خدااااااااااااااااااای نادیده را قبول کنم. 🔻لحظه‌ای صدای کنیز توجه مرا دوباره به خود جلب کرد. او گفت: باز هم ابراهیم سرِ هیچ با ارباب، یکی‌به‌دو می‌کند؛ آخر دیوانههههههههههه نانت نیست، آبت نیست، ... . 🔻چه سخنان آشنائی؟ چقدر سخن بت‌پرستان و مشرکان تاریخ شبیه یکدیگر است؟ آنقدر این سخن‌ها و تهمت‌ها تکرار شده است که دیگر حالم از شنیدن آنها به هم می‌خورد. 🔻از کنیز روی برگردانده به گفتگوی آزر و ابراهیم دقت کردم. 🔻ابراهیم به عموی خویش گفت: پدر جان چرا چیزی که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه نیازی از تو را برطرف می‌کند، می‌پرستی؟ «إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا»، اما آزر از تجربه خویش و میراث پدران می‌گوید و بر درستی کار خویش پافشاری کرد. 🔻واقعا نمی‌فهیدم این همه اصرار بر بت‌پرستی را. مگر می‌شود دست‌سازِ خود را، سازنده‌ی خویش بدانی. اما در طول سفر آموخته بودم تکیه جاهلانه بر میراث اجدادی، اسیر جوّ جامعه‌شدن و ثروت‌اندوزی و فریبکاری عواملی هستند که پذیرش حق را سخت می‌کنند. 🔻اما باید گفت و گفت و گفت تا اهلش دریابند. و ابراهیم ادامه داد: پدر جان من دارم که تو نداری، سخنم را بپذیر تا در مسیر صحیح قرار گیری «يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا». پدر جان، بت‌‌پرستی همان عبادت شیطان است، چنین مکن. پدرجان چرا موجودی را پرستش می‌کنی که در برابر خدای رحمان ایستاد؟ من واضح و صریح به تو می‌گویم اگر چنین مسیری را ادامه دهی، حتما دچار عذاب خواهی شد، و چنان تحت سیطره و ولایت شیطان قرار می‌گیری که دیگر راه نجاتی نخواهی یافت و عقوبتت حتمی خواهد شد. «يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا*يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا» 🔻 و آزر لجوج، گوشی برای شنیدن نداشت. ... و سفر ادامه دارد. @howzavian_alborz
◽️ ولایت، عنصر ماندگار اندیشه سیاسی شیعه ✍️ نوشتاری از حجت‌الاسلام والمسلمین سیدکاظم سیدباقری مدیر گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی 🔹 با مراجعه به تاریخ فقه سیاسی شیعه، در می‌یابیم که عنصر ولایت همواره یکی از اساسی‌ترین اصول ثابت بوده است و همین امر موجب آن گردیده که فقها را به سیاست، نقد قدرت‌های نامطلوب و هدایتگری مردم و تلاش و تکاپو برای اجرایی کردن احکام دین، نزدیک سازد و بزنگاهی و ملاکی استوار باشد برای حرکت در جهت عدالت، نقد استبداد، طرح مسئله آزادی و قانونگرایی. 🔍 ادامه را بخوانید👇 🌐 iict.ac.ir/velayaat @howzavian_alborz
❇️ مشروطیت به دلیل نبود رهبر قدرتمند، متنفذ و مردمی دچار آشفتگی شد ✏️ رهبر انقلاب، در مراسم تنفیذ رئیس‌جمهور چهاردهم: در مشروطیّت، مردم مجاهدت کردند، تلاش کردند، شهید دادند، مبارزات فراوانی انجام گرفت، لکن به دلیل اینکه یک رهبریِ قدرتمند و متنفّذ و مردمی بر سر کار نبود، تقریباً از همان اوّلین روزها کشور دچار آشفتگی شد، بیگانه‌ها دخالت کردند، خودسرهای داخلی وارد میدان شدند، حدود پانزده سال کشور در حال آشفتگی بود، بعد هم دیکتاتوریِ خشنِ رضاشاهی بر سر کار آمد؛ یعنی بین امضای حکم مشروطیّت و روی کار آمدن یک دیکتاتور خشن بی‌رحم وابسته‌ای مثل رضاخان، حدود پانزده سال بیشتر فاصله نشد؛ و همه‌ی زحمات ملّت با روی کار آمدن رضای پهلوی بر باد رفت. @howzavian_alborz
❇️ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با همکاری کمیته فرهنگی و آموزشی اربعین حسینی برگزار می کند؛ 🌀 نشست علمی اربعین از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) 🎙ارائه‌دهندگان: 👤 حجت‌الاسلام دکتر نجف لک زایی( رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) 👤 حجت‌الاسلام دکتر حبیب‌الله بابایی (رئیس پژوهشکده مطالعات اجتماعی و تمدنی) 🎙 دبیر علمی: 👤 حجت‌الاسلام‌ جلال عراقی 📆 زمان: چهارشنبه ۱۰ مردادماه ۱۴۰۳، ساعت: ۱۰ تا ۱۲ 🔗لینک حضور در فضای مجازی: 🌐 dte.bz/danaee @howzavian_alborz
1685266176_361493003.pdf
9.76M
📖 | وعده صادق 📌تحلیل و بررسی سیلی محکم جمهوری اسلامی ایران به رژیم جنایتکار صهیونیستی در عملیات وعده صادق @howzavian_alborz
🌀 پیشنهاد تشکیل جبهه فراگیر موحدان و یکتاپرستان جهان 📝 آیت الله اعرافی در محکومیت اهانت به حضرت مسیح(ع) در افتتاحیه المپیک: 🔸 اهانت به شخصیت عظیم‌الشأنی چون حضرت عیسی مسیح(ع) را نمی‌توان به‌عنوان یک حادثه‌ی گذرا تفسیر کرد. 🔺 امروز از برادران و خواهران مسیحی و متدینان جهان خود دعوت می‌کنیم با تشکیل جبهه فراگیر موحدان و یکتاپرستان جهان در مقابل این هتک حرمت‌ها ایستادگی کنیم و اجازه‌ی تکرار آن‌ها را به ملحدان و بددینان ندهیم. 🔻 از دولتمردان و حاکمانی که با نقاب آزادی، دین‌ستیزی را سرلوحه‌ی خود قرار داده‌اند و بشر را در دو قطبی های انسان سوز قرار داده اند می‌خواهیم به این نمایش‌های مزوّرانه پایان دهند تا بیش از این مورد خشم و نفرت پیروان ادیان الهی قرار نگیرند. 📎 متن کامل بیانیه @howzavian_alborz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با تمام احترامی که برای قشر روحانیت قائل هستم و بنده (نویسنده این متن) با افتخار اعلام می‌کنم که خود طلبه کوچکی هستم و به سربازِ حضرت بودن میبالم، باید چند نکته‌ای محضر هم‌لباسانم عرض کنم: چندین بار در مورد نوع پوشش امام صادق (ع) در گعده‌های طلبگی‌مان مباحثه کرده‌ایم. چندین بار روایت اینکه حضرت رسول (ص) بیشترین پول خودشان را به عطر می‌دادند بالای منبرها نقل کرده‌ایم و در مورد شانه زدن در حالت نشسته و ایستاده سخن گفته‌ایم. چندین بار در گعده‌های خودمان از تاثیر پوشش در بحث جذب مخاطب سخن گفته‌ایم . اما همچنان شاهد چه هستیم ؟ مسئولانی که در جلوی چشم جامعه هستند و چنان ژولیده و پریشان جلوی دوربین و خبرنگاران حاضر می‌شوند که اگر کسی مطلب را بخواهد بخواند ژولیدگی و پریشانی چهره مسئول او را از خواندن مطلب باز میدارد . بر فرض که مخاطب مطلب را بخواند و متوجه شود مطلب در مورد جذب نخبگان قرآنی و مذهبی است که بدون سیر مراحل می‌خواهند جذب شوند. وااای خدای من چه جبهه‌ای می‌گیرند کاری با عناد معاندین و تخریب آنها ندارم. اما به نظر حقیر که سابقه ۱۵ ساله در باب مباحث فرهنگی و جذب جوان و نوجوان و سابقه ۱۰ سال حضور مداوم در کنار اساتید و طلاب فرهیخته جامعه و سابقه ۵ ساله که در دانشگاه‌ها با دانشجویان در ارتباطم و با آن‌ها هم‌کلام و همنشین هستم می‌توانم به قاطعیت بگویم ظاهر آراسته و بوی خوش ۵۰ درصد کار جذب اولیه را محقق می‌کند و لازم نیست دیگر خودت را به آب و آتش بزنی که بخواهی تاثیرگذاری داشته باشی. فقط کافیست مقداری خوش‌پوش باشیم . ✍ مسعود گودرزی @howzavian_alborz
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۳)اصغر آقائی 🌀 گام سوم: با ابراهیم ع: جوان قیام‌کرده (۳) 🔻گفتگوی و عمویش آزر، که نمی‌دانم می‌توان نامش را گفتگو گذاشت یا خیر به پایان رسید و ابراهیم با کوله‌باری از حزن که بر قلبش سنگینی می‌کرد، از عمویش جدا شد. 🔻کناری رفتم. ابراهیم، که گویی دریایی، جهانی، امّتی است پرشکوه، از کنارم گذر کرد. «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ». زبانم به کامم چسبیده بود، جرأت سخن نداشتم. خواستم او را صدا بزنم امّا نشد که نشد. 🔻به خود جرأت دادم قدم‌به‌قدم با کمی فاصله در کوچه پس کوچه‌های شهر او را تعقیب کردم. از شهر خارج شد و کناری رفت. گویی با کسی نجوا می‌کند. در زاویه‌ای قرار گرفتم تا هم نجوایش را بشنوم و هم صورت دل‌ربای او را بنگرم. اشک‌های او بر گونه‌هایش روان بود و دانستم که با ازل سخن می‌گوید. ناخواسته گریستم. 🔻ابراهیم شروع به کرد و از خداوند آن یگانه آمرزش‌گر، طلب مغفرت می‌کرد. نام را که شنیدم، متوجه شدم که برای عموی خویش طلب غفران می‌کند. دستان به‌آسمان‌افراشته، چشمانِ اشک‌بار، سرِ به‌زیرافکنده، زانوانِ به‌ادب بر‌خاک‌نشسته، و صدای حزین، برایم دیگر آشنا بود. گویی دیگر با این حال انس گرفته‌ام. من بارها و بارها در این سفر دیده بودم که هر فرصتی که به دست می‌داد، زانوی ادب در برابر آن خدای بی‌کران بر خاک می‌زد. 🔻ابراهیم به خانه بازگشت. عموی او کنار نخلی برافراشته، خوشه انگوری را در دست گرفته، دانه دانه آن را به دهان می‌گذاشت و با لذت تمام می‌خورد. آزر گفت: این غریبه کیست که با خود آورده‌ای؟ ابراهیم گفت: عمو جان، همان طور که گفتی غریب است و من. راستش با این جمله‌ی او کمی به خود بالیدم؛ من، مهمان ابراهیم، خلیل الله شده‌ام. البته کمی شرمسار هم بودم؛ او خلیل الله و رفیق همراه خداوند و من ...؛ نه وصله ناجوری بودم؛ اما مهر و او چنان بود که احساس غربت نداشتم. 🔻عموی ابراهیم گفت: باشد و خوشه انگوری را همراهِ دو سیب در ظرفی گذاشت به ابراهیم داد و گفت: امروز درباره تو با بزرگ معبد صحبت کردم و سخن‌هایت را به او گفتم. او بسیار متعجب شد. قرار است فردا با تو به دیدارش برویم، مگر آنکه او آن بادِ کله‌ات را خالی کند و من را از این یکی‌به دو کردن‌های بی‌جای تو رها سازد. من دیگر در برابر بُت‌ بزرگ شرمسارم. 🔻ابراهیم نگاهی به من کرد و با تبسمی مرا به داخل خانه دعوت کرد. 🔻شب پس از اطعام و مهیّاکردن محل استراحت من، خود در کناری به عبادت مشغول شد؛ عبادتی که از سر بود. «وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ». 🔻از فرط خستگی خوابم برده بود که با نجوای ابراهیم از خواب بیدار شدم. ساعتی دیگر تا طلوع آفتاب نمانده بود. به صبح که نزدیک‌تر می‌شدیم به جای ابراهیم من گرفته بودم که در معبد چه خواهد گذشت؟ اما ابراهیم آرام و پرقرار، با قلب سلیم خویش «إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» در حالی که دست به آسمان داشت گفت: خداوندا من تسلیم تو هستم و راضی به قضا و حکم تو «إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ». 🔻با این جمله قامت رعنای ابراهیم در پسِ اشک‌های جاریِ چشمانم پنهان شد، و من به یاد آن قامتِ رشیدِ برزمین‌افتاده در میدان، در حالی که دشمنانش دور پیکر بی‌ر‌مقش حلقه کرده، ضربه می‌زدند، افتادم؛ و با او در آن معرکه، هم‌نجواشده، گفتم: خداوندا راضی به رضای تو هستم و بر آن صبر می‌کنم «الهی رِضاً بِرِِضِاکَ، صََبراً عَلی قَضائِک یا رََبََََّ لا الهَ سِواکَ». 🔻وه که چقدر اوصاف انسان‌های کامل به هم نزدیک است. 🔻صبح شد و ما به راه افتادیم، ... سوی معبد ... . ... و سفر ادامه دارد. @howzavian_alborz