✍ خلاصه كوتاهی از #زندگينامه #شهيد_علمدار
🌷 سید مجتبی علمدار در سحرگاه ۱۱ دی ماه ۱۳۴۵ در خانواده ای مذهبی و عاشق اهل بیت در شهرستان ساری دیده به جهان گشود.
دوران تحصیلش را در ساری طی نمود و برای اولین بار در حالی که تنها ۱۷ سال داشت به عضویت بسیج درآمد و در اواخر سال ۱۳۶۲ به کردستان رفت.
🌷 سید برای اولین بار در عملیات کربلای یک شرکت کرد و مدتی پس از آن وارد گردان مسلم بن عقیل در لشکر ۲۵ کربلا شد و تا پایان جنگ در آنجا ماند.
او در عملیات کربلای۴ و ۵ حضور داشت، در کربلای ۸ مجروح شد و مدتی بعد به جبهه بازگشت و در عملیات کربلای ۱۰ در جبهه شمالی محور سلیمانیه - ماووت شرکت نمود.
🌷 سید مجتبی علمدار در سال ۱۳۶۶ مسئولیت فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل - از گردانهای خط شکن لشکر ۲۵ کربلا را برعهده گرفت و در عملیات والفجر ۱۰ نقش آفرینی موثری داشت.
شهید علمدار در سه راهی خرمال، سید صادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادتهای فراوانی را از خود نشان داد و از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بشدت مجروح شد.
او که مردانه در مقابل دشمن می جنگید. چندین بار دیگر هم مجروح شد.
سید مجتبی بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشکر ۲۵ کربلا در ساری مشغول خدمت شد و در دی ماه سال ۱۳۷۰ ازدواج کرد که ثمره آن دختری به نام زهرا بود.
🏴پنجشنبه های شهدایی
https://eitaa.com/howzeh1399
🔸۲۰ دی ماه (۱۲۳۰)، #سالروز_شهادت #میرزا_محمدتقی_فراهانی ، ملقب به « #امیرکبیر ، توسط ناصرالدین شاه قاجار و به تحریک انگلیس خبیث است، روحش شاد و یادش گرامی باد. 🥀
#زندگینامه
✍ میرزا محمد تقیخان فراهانی (۱۲۲۲-۱۲۶۸ق.) مشهور به امیرکبیر، صدراعظم ایران در دوره ناصرالدین شاه قاجار بود. وی در دوره صدارت خود، اصلاحاتی را در زمینههای آموزشی، اجتماعی و سیاسی ایران آغاز کرد. این اصلاحات اندکی بعد از رسیدن به مقام صدارات آغاز گردید و تا پایان صدارتش دنبال شد.
✅ از جمله اقدامات امیرکبیر؛ تاسیس دارُالفُنون، انتشار روزنامهٔ وقایع اتفاقیه، رسیدگی به وضع مالیه، سر و سامان دادن به ارتش، حذف القاب و عناوین، اصلاحات مذهبی وسرکوب شورش بابیها بود.
✅ امیرکبیر در زمینه سیاست خارجی، سیاست معروف به «سیاست موازنهٔ منفی» را در پیش گرفت؛ که بر اساس آن میگفت: نه به روس امتیاز میدهیم، نه به انگلیس و نه به هیج قدرت خارجی دیگر (در مقابل، نظریه موازنهٔ مثبت، که قائل به دادن امتیاز به هر دو طرف بود)
✅ او با دسیسه اطرافیان شاه از مقام خود برکنار و به کاشان تبعید شد و در سال1268 ق، در حمام فین به دستور ناصرالدین شاه به قتل رسید. قبر وی در حرم امام حسین(ع) است.
📗تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص۱۲۲.
https://eitaa.com/howzeh1399
#زندگینامه
#شهید_نواب_صفوی
سید مجتبی تهرانی معروف به #نواب_صفوی ، در سال 1303 شمسی در خانواده ای روحانی و اصیل در خانه محقری در خانی آباد #تهران قدم به عرصه ی وجود گذاشت. وی با علاقه و عشقی وصف ناشدنی به روحانیت و به قصد ادامه راه آبا و اجداد خود، در اواخر سال 1320، پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه، رهسپار حوزه علمیه نجف اشرف شد. شهید از طرف مادر به سادات درچه اصفهان منتسب و از طرف پدر میرلوحی است.
شهید عنوان نواب صفوی را از خاندان مادر به ارث برده است. پدر او مرحوم سید جواد میرلوحی، دانشمندی روحانی بود که در اثر فشار حکومت رضاخان مجبور به ترک لباس روحانیت شد، اما از طریق تصدی وکالت دادگستری همچنان به داد مظلومان می رسید.
مرحوم سید جواد در سال 1314 یا 15 در اثر مشاجره و درگیری لفظی با (داور) وزیر عدلیه ی رضاخان، غیرت علویش به جوش آمد و یک سیلی نثار وی کرد که در اثر آن سه سال به زندان افتاد.
شهید نواب پس از چهار سال اقامت در نجف به دستور آیت اللَّه سیدابوالحسن اصفهانی جهت مبارزه با کجرویهای کسروی به ایران آمد و با تشکیل "جمعیت فداییان اسلام" به مبارزه با بدخواهان و بداندیشان پرداخت. ترور وابستگان استعماری مانند احمد کسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزمآرا و حسین علاء از جمله فعالیتهای سیاسی این جمعیت میباشد.
شهید نواب صفوی همچنین با حکومت دکتر مصدق به خاطر عدم عمل به احکام اسلامی به مخالفت برخاست و به همین جهت در ایام نخست وزیری مصدّق، دستگیر و به زندان افتاد و تا سقوط حکومت مصدق در زندان بود. سرانجام این مجاهد خستگی ناپذیر به همراه سه تن از همرزمانش به نامهای #خلیل_طهماسبی ، #مظفرعلی_ذوالقدر و #سیدمحمد_واحدی در بیدادگاه رژیم پهلوی محکوم و در صبحگاه 27 دی 1334 شمسی #تیرباران شده و به خیل شهدا پیوستند. بدین ترتیب پرونده ده سال فعالیت سیاسی و اجتماعی جمعیت فداییان اسلام بسته شد و جنایت دیگری در پرونده سیاه خاندان پهلوی ثبت گردید.
https://eitaa.com/gomnam66
#زندگینامه
#شهید_هادی_ذوالفقاری
💠سال ۱۳۶۷ بود كه هادي به دنيا آمد.
او در #شبجمعه و چند روز بعد از ايام فاطميه به دنيا آمد.
وقتی تقويم را میبینند درست مصادف است باشهادت امام هادي(ع) بر همین اساس نام او را محمدهادي میگذارند.
📚در دوران دبستان به مدرسه شهید سعیدی رفت. هادی در دوره دبستان بود که وارد شغل مصالح فروشی شد و خادمی #مسجد را تحویل داد.
دوران راهنمایی را در مدرسه ی توپچی درس خواند.
از همان سال های اولیه ی دبیرستان،زمزمه ی ترک تحصیل را کوک کرد!
🔹هادی بعد از پایان خدمت، چندین کار مختلف را تجربه کرد و بعد از آن، راهی حوزه علمیه شد.
زیرا راهی جز طلبگی در #نجف پاسخگوی غوغای درون هادی نبود.
هادی انرژیاش را وقف #بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود.
💠شهید هادی ذوالفقاری سه بار برای مبارزه با #داعش راهی منطقه سامراء شد.
روز ۲۶ بهمن بود،
در حومه ی #سامرا،ناگهان صدای انفجار مهیبی آمد،عملیات انتحاری در بین سربازان عراقی و هادی به آرزویش رسید...🕊
▪️خبر رسید که هادی ذوالفقاری #مفقود شده.
سه روز از #شهادت اش گذشته بود.
روز سوم خبر دادند در فرودگاه نظامی شهر المثنی، یک کامیون آمده که پیکر شهدا راآورده بیشتر این شهدا از سامرابودند.
ودر میان آنها یک جنازه وجود دارد که سالم است اما #گمنام!
وهیچ مشخصه ای ندارد، فقط در دست راست او دو #انگشترعقیق است.
شهید ذوالفقاری بود صورتش کمی سوخته بود اما کاملاً واضح بود که هادی است.
#سالروز_شھادت🌱
#شهدای_روحانی
📝 مروری کوتاه بر #زندگینامه
سردار #شهید_محمود_کاوه
فرمانده تیپ ویژه ۱۵۵ شهدا
🔹 محمود کاوه به سال ۱۳۴۰ ه.ش. در مشهد در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) متولد شد.
🔹 پدرش که از کسبه متعهد به شمار میرود، در دوران ستمشاهی و اختناق، با علما و روحانیون مبارز، از جمله حضرت آیت الله خامنهای (مدظلهالعالی) و شهیدان هاشمینژاد 🌷 و کامیاب 🌷 ارتباط داشت؛ وی که برای تربیت فرزندش اهمیت زیادی قایل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبی و نماز جماعت میبرد و از این راه، او را با مکتب اهل بیت و تعالیم انسانساز اسلام آشنا کرد.
🔹 محمود کاوه، دوران تحصیلات ابتدایی خود را در چنین شرایطی سپری کرد. از آنجا که آرزوی قلبی پدرش به هنگام تولد محمود این بود که وی را در سلک صالحان و پیروان واقعی مکتب اسلام قرار دهد، محمود با علاقه قلبی و تشویق پدر، وارد حوزه علمیه شد و همزمان، تحصیلات دوران راهنمایی و دبیرستان را نیز ادامه داد.
🔹 با اوجگیری انقلاب اسلامی، او که جوانی با نشاط، فعال و مذهبی بود، با شرکت در محافل درس مساجد جوادالائمه و امام حسن مجتبی (علیهمالسلام) که در آن زمان از مراکز تجمع نیروهای مبارز مشهد بود از هدایت ها و تعالیم حضرت آیت الله خامنهای (مدظلهالعالی) بهرههای فراوانی برد.
🔹 ایشان ره توشههای همین تعالیم را با خود به محیط دبیرستان و میان دانشآموزان منتقل مینمود، تا آنجا که در دبیرستان، به عنوان محور مبارزه شناخته شد. محمود با علاقه وافر، به پخش اعلامیههای حضرت امام خمینی (قدس سره) همت گماشت و فعالانه در راهپیماییها و درگیریهای زمان انقلاب، شرکت مینمود.
🌷 یازدهم شهریورماه ۱۳۶۵ روح این سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقیه الله الاعظم (ع) در عملیات کربلای۲ بر بلندای قله ۲۵۱۹ حاج عمران به پرواز درآمد و دل صخره و کوه، یاد و خاطره شجاعتهای بینظیر او را در خود ثبت کرد. آن روز، کاوه مزد جهاد را دریافت کرد و به بارگاه الهی فراخوانده شد.
🌺 خصال و ویژگیهای درخشنده کاوه در تمام مدت خدمتش و در تصدی مسئولیتهای مختلف، درسی است بس بزرگ. امید است با بکارگیری آنها و آراسته شدن به آن سجایای اخلاقی، خود را برای دفاع از حریم اسلام و ارزش های متعالی آن همواره مهیا و آماده سازیم، انشاالله.
🍃 فرازی از
#وصیتنامه
دشمن باید بداند و این تجربه را كسب كرده باشد كه هر توطئهای را كه علیه انقلاب طرحریزی كند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد كرد. آینده جنگ هم كاملا روشن است كه پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه ما نخواهیم گذاشت كه خون شهیدانمان هدر رود.
اگر امروز به انقلاب ما خدشه وارد شود، بدانید كه به مسلمانان جهان خدشه وارد شده است، به آنها آسیب رسیده است و اگر به انقلاب ما رونق داده شد، آنها پیروز شدهاند.
#زندگینامه
🌷شهید علی چیت سازیان ۱۹ آذر ۱۳۴۱ در همدان به دنیا آمد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در شرایط فقر خانواده گذراند و خود نیز برای امرار معاش خانواده اش کار می کرد.
🌷از همان کودکی تیزهوشی و توانایی جسمی او نمایان بود. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به هنرستان وارد شد. با فرمان امام خمینی مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی از طریق هنرستان وارد بسیج شد و در پادگان آموزشی قدس همدان آموزش های نظامی را گذراند.
هوش و ذکاوت شهید علی چیت سازان در کسب فنون نظامی به قدری بود که در مدت کوتاهی به عنوان فرمانده نیروهای آموزشی انتخاب شد. با شروع جنگ تحمیلی و تجاوز دشمن بعثی به خاک مقدس جمهوری اسلامی، او که شوق زیادی برای رفتن به مناطق جنگی داشت، با تشکیل و قبول فرماندهی گردان انصار الحسین (علیه السلام) و به عهده گرفتن مسئولیت آموزش جنگ های کوهستانی در این گردان به منطقه عملیاتی رفت.
در عملیات مسلم بن عقیل علیه السلام با اینکه بیش از ۱۷ سال سن نداشت ۱۴۰ نفر از نیروهای بعثی را که به اسارت رزمندگان اسلام در آمده بودند از داخل خاک عراق به پشت جبهه انتقال داد و شهامت و شجاعت خود را به اثبات رساند.
https://eitaa.com/howzeh1399
#زندگینامه
#شهید_محسن_فخریزاده
فخریزاده اصالتا اهل اردستان استان اصفهان بود، اما متولد سال ۱۳۳۶ در قم و بزرگ شده این شهر بود. از ۱۵ سالگی در جریان شکل گیری نهضت مردمی علیه استبداد شاهنشاهی وی نیز فعالیتهای انقلاب خود را آغاز کرد و از جمله افرادی بود که در راهپیماییهای ضد رژیم در قم شرکت میکرد تا اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تهران رفت به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. او در مدت هشت سال جنگ تحمیلی صدام علیه ایران در جبهههای نبرد نیز حضور یافت که اکثرا در جبهه غرب بود و دوره کوتاهی هم در جبهه جنوب حضور پیدا کرد. گفته میشود وی از رزمندگان لشکر ۱۷ علی بنابیطالب (ع) در جبهههای دفاع مقدس بود که عکس پیش رو تصویر او را در سال ۱۳۶۱ بعد از عملیاتِ «رمضان» و در ۳۵ کیلومتری خرمشهر در منطقه حسینیه در نزدیکی پاسگاه زید عراق نشان میدهد.
گفته و ناگفتههای زندگی شهید فخری زاده از نوجوانی تا شهادت
او در دانشگاه در رشته فیزیک هستهای مشغول به تحصیل شد و تا مقطع کارشناسی ارشد همین رشته تحصیل کرد و درجه نظامی سرتیپی داشت.
«پدر هستهای» و «صندوقچه اسرار» عناوین غربیها به شهید فخریزاده
از زمان فعالیتهای جدی شهید فخریزاده در زمینه فیزیک هستهای هر چند نام او در بین مردم ایران ناشناخته بود، اما دشمنان به خوبی وی را میشناختند و به اهمیت وجود او واقف بودند از این رو دهههاست که نام وی در لیست ترور سرویسهای جاسوسی غربی قرار دارد. پس از شهادت شهید فخریزاده بسیاری از شبکههای اجتماعی سخنان نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی را چند روز پیش از ترور شهید فخریزاده منتشر کردند که نام شهید فخریزاده را به عنوان یکی از دانشمند تاثیرگذار برنامه هستهای ایران آورده بود. برنامه تهدید و ترور شهید فخریزاده به دههها پیش برمیگردد، اولین ترور او مربوط به سال ۱۳۷۸ یعنی ۲۱ سال پیش میشود که شهید به لطف الهی از این ترورها جان سالم به در برد.
او هدف اول اسرائیل برای ترور بود و آمریکا او را «صندوقچه اسرار» برنامه هستهای ایران میدانست. همچنین برخی از رسانههای غربی لقب «پدر برنامه هستهای ایران» را به وی داده بودند. در قطعنامه شورای امنیت که در تاریخ ۲۴ مارس ۲۰۰۷، علیه فعالیتهای هستهای ایران تصویب شده نام وی جزو افراد تحریم شده قرار داده شده بود. نام او به عنوان ۵۰۰ شخصیت قدرتمند جهان از سوی نشریه فارین پالیسی منتشر شده بود و از جمله پنج شخصیت تاثرگذار ایرانی بود.
توجه به علم و عرفان ابعاد گوناگون شخصیت شهید فخریزاده
پس از تشکیل واحد تحقیقات ویژه اتمی او نیز از ابتدای تشکیل این مرکز فعالت خود را آغاز کرد، او همچنین سابقه همکاری با شهید طهرانی مقدم در زمینه صنعت موشکی ایران را داشت. او در کارنامه کاری خود عضویت در هیئت علمی دانشکده فیزیک دانشگاه امام حسین (ع) و ریاست دانشگاه صنعتی مالک اشتر و رئیس سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی را داشت. امیر حاتمی وزیر دفاع ایران عنوان کرده بود که شهید فخریزاده از افرادی بود که با وزارت بهداشت در جهت ساخت کیت تشخیص کرونا و واکسن کرونا همکاری داشته است.
نکته ویژه شخصیتی به گفته یکی از فرزندانش اخلاص او در انجام کارها بود و اینکه شهید فخریزاده مطالعات زیادی در زمینه عرفان و فلسفه داشت که باعث عمق نگاه توحیدی ایشان شده بود. او معمولا بعد از نماز صبح به خواندن قرآن و تفسیر آن مشغول بود.
پرواز ققنوس
روز جمعه هفتم آذر شهید فخریزاده به همراه همسرش و سه خودروی تیم حفاظت از شهر رستمکلای مازندران به سمت تهران حرکت میکنند که در منطقه آبسرد دماوند ابتدا صدای لرزیدن و خرابی خودرو فخریزاده را متوجه ماشین کرد، همزمان با شنیده شدن این صدا، دو گلوله به سمت سر شهید شلیک میشود که شهید در حالی که کنترل خودرو را در دست داشت سرش را پایین آورده و گلولهها رد میشوند. فخریزاده قصد داشت از ماشین پیاده شود به سمت خودروی محافظانش برود که از خودرو نیسان آبی که در ۱۵۰ متری از ماشین شهید متوقف بوده دستگاهی به صورت اتوماتیک شلیکهای پی در پی میکند؛ که در نتیجه آن دو گلوله به پهلو و یک گلوله به پشت شهید برخورد میکند که منجر به قطع نخاع شدن او میشود. سپس خودروی نیسانی که مواد منفجره زیادی در آن جاسازی شده بود منفجر شد. بدن مجروح او را به بیمارستان رساندند، اما به دلیل شدت جراحات به شهادت رسید. پیکر شهید ابتدا به مشهد و سپس به قم رفت و در نهایت ۱۰ آذر در امامزاده صالح (ع) تهران به خاک سپرده شد.
#زندگینامه
#شهید_شاهرخ_ضرغام
سنگینوزن بود. از بلندقامت ترین ها هم یک سر و گردن بلندتر میزد. لاتها با دیدنش قالب تهی میکردند. در هر گذر و معبری که صدای کشیده شدن کفشهای پاشنهخوابیده شاهرخ میآمد آنهایی که زورشان به بقیه میچربید برای چندساعتی هم که شده دور سروصدا بلند کردن را قلم میگرفتند. خیلی زود جذب ورزش کشتی شد. به چشم بر هم زدنی فنون کشتی فرنگی را از برمیکرد. باهوش بود و کسی یارای تنبهتن شدن با قد و قامت پرزورش را نداشت. همین شد که در جوانی قهرمان استان تهران شد وتا سال ۵۵ در تشکهای کشتی خوش درخشید.
همه می گفتند شاهرخ کجا ؟امام زمان (عج ) کجا؟
چهار طرف تشک کشتی را که بوسید و ورزش را کنار گذاشت رفقای نااهل قدیمی دوباره دورهاش کردند. مدام آتش زیر خاکستر میشدند و توی گوشش میخواندند که اگر میخواهد حرفش برو داشته باشد باید صدایش را بلند کند و زورش را به رخ دروهمسایه بکشاند. شاهرخ آن روزها پای ثابت قشونکشیهای محلهای و زدوخوردهای شبانه پای میزهای کاباره بود. چیزی به صبح نمانده با عربدهکشی و دهانی که بوی زننده مشروب میداد به خانه میآمد. خوابش که سنگین میشد مادر پیرش با چادر پرگل نماز بالای سرش میرفت. کله عقب میکشید که بوی الکل به مشامش نرسد. همینطور که اشک میریخت، امام زمان (عج) را صدا میکرد. دکمههای یکی در میانبسته پیراهنی که خون به آن شتک زده بود را آرام باز میکرد. پسر سنگینوزنش را بهزور به طرفی یله میداد و لباس را از تنش درمیآورد. همینطور که در تشت پاییندست حیاط لباس شاهرخ را چنگ میزد اشک میریخت. انگار دست آشوبی هم به دل او چنگ میزد.همسایهها صدای گریه و نجواهایش را میشنیدند. زیر لب همینطور که طعم شور اشکها را میچشید با امامش حرف میزد و از او میخواست پسرش را سربهراه کند و او تبدیل به یکی از سربازانش شود. همسایهها که این دعاها میشنیدند نیششان به خندهای تمسخرآمیز باز میشد. از گیسسفید پیرزن خجالت میکشیدند که همانجا به رویش نمیآوردند پسرش گنده لات محله و پای ثابت کاباره و قائلههای قمهکشی است. اما همهشان بیبروبرگرد زیر لب میگفتند شاهرخ کجا؟ آقا امام زمان کجا؟
از پای پیک تا پای منبر
دعای مادر سرانجام کارگر افتاد.بحبوحه انقلاب بود. آن روزها حتی قاب تلویزیونهای ۱۴ اینچ کافهها و کابارهها هم مسّخر چهره و اخبار حضرت امام در نوفللوشاتو شده بودند. رفقای شاهرخ میگویند اولین بار که صورت باصلابت امام خمینی (ره) را که دید پیک تازه لبالب شدهاش را روی میز گذاشت. با آن قامت بلند و شانههای پهنش جلوی تلویزیون ایستاده به صحبتهای آقا گوش کرد و از آن روزبه بعد بهجای قمار کردن و قشونکشی از این محله به محلهای دیگر پای ثابت تظاهرات و منبر مساجد انقلابیها شد.
تظاهرات در حلقه نوچه ها
شاهرخی که کار یومیهاش شاخوشانه کشیدن برای کوچک و بزرگ محله بود حالا مرید آقا خمینی شده بود. خیلی ساده هر چه پای منبر یاد میگرفت را به دوستان و نوچههایش منتقل میکرد. تظاهرات که پا میگرفت جزو اولین کسانی بود که خودش را به خانه آیتالله طالقانی درگذر پیچ شمیران میرساند و با آن هیکل و قد و قامتش پیش پای آقای محله با تواضع و ادب راه میافتاد. آیت الله طالقانی برای همه جوانها دعای خیر میکردند و بعد آن صدای شعار مرگ بر شاه همان جوان ها لرزه به زمین و زمان میانداخت.
السابقون السابقون ...
طعم شیرین پیروزی انقلاب هنوز دردهان ملت بود که خبری تلخکام پیر جماران را تلخ کرد. قائله جدایی کردستان کم زخمی نبود. مردم حاضر بودند جانشان را نثار شادی امام خمینی (ره) کنند. شاهرخ جزو اولین کسانی بود که مشق جنگهای تنبهتن و چریکی کرد و بیمقدمه وارد میدان شد. خودش را حرّ انقلاب میدانست. میگفت حر اولین کسی بود که در کربلا شهید شد و من هم باید جزو اولینها باشم. روی بدنش جابجا خالکوبیهای دوران جاهلی خودنمایی میکرد. در حضور کسی وضو نمیگرفت و دعای همیشگیاش این بود که درراه اسلام و امام زمان (عج) نیست و نابود شود و کسی جنازهاش را نبیند. خاطره دلاوریهای او در جنگهای نامنظم مناطق عملیاتی شاهنشین، سقز و سنندج هنوز در ذهن محلیها و همرزمانش باقیمانده است. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران امام از جوانان دعوت کرد به یاری پاسداران انقلاب در خط مقدم جبههها بروند. شاهرخ در چشم به هم زدنی هر چه از فنون نظامی و کار با اسلحه و تیراندازی میدانست را به جوانترها آموزش میداد. میگویند به سیّدها که میرسید یکپارچه ادب و تواضع میشد. حتی اگر این سیّد پسری بود که تازه پشت لبش سبز شده بود به پایش میافتاد. بلند که میشد شانهاش را میبوسید و در گوشش التماس میکرد آن جوان از جدهاش بخواهد شاهرخ که حالا نام ابوالفضل را برای خودش گذاشته بود شهید شود.
مختصری از #زندگینامه
#شهید_دستغیب
اين عالم عارف و الگوي تقوا و فضيلت در سال ۱۲۹۲ هجری شمسی در شيراز متولد شد و پس از پرورش صحيح و خواندن ادبيات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت نمود و در آنجا از محضر ايات عظام استفاده نمود و با دريافت اجازات عديده اجتهاد و غيره به شيراز مراجعت ودر مسجد جامع (عتيق) به اقامه جماعت و تبليغ دين پرداخت.
با شروع نهضت روحانيت در سال ۱۳۴۱ مبارزه ايشان با رژيم شاه که از زمان رضاخان ادامه داشت، علنی وآشکار گرديد و شب های جمعه پس از دعای کميل سخنرانی سياسی و تهييج کننده ايشان تا نيمه خرداد ۴۲ در جمع انبوه شنوندگان نقش بزرگی در پيشبرد انقلاب داشت و نوار سخنرانی های ايشان تا اقصی نقاط ايران منتشر می گرديد. در خرداد ۴۲ بازداشت و به تهران اعزام گرديدند و پس از آزادی اززندان مدتی نيز تبعيد و در سال ۴۳ نيز مجددا زندانی و تبعيد گرديدند و در سال ۵۶ نيز مدتی زندانی و يا در منزل محاصره و تحت نظر بودند و با تمام اين فشارها حاضر به مذاکره و مصالحه با رژيم پهلوی نشدند و پرچم مبارزات مردم فارس را در اين مدت پانزده ساله بر دوش داشتند.
پس از پيروزی انقلاب به نمايندگی اول فارس در مجلس خبرگان انتخاب شده و همزمان به درخواست اهالی شيراز و فرمان امام خمينی امامت جمعه را عهده دار شدند و مشغول خدمت به مردم مستضعف بودند که در تاريخ بيستم آذرماه ۱۳۶۰ مطابق با ۱۴ صفرالخير ۱۴۰۲ هنگامی که عازم نماز جمعه بود به دست منافقين از خدا بی خبر به درجه رفيع شهادت نايل گرديد و به اجداد طاهرينش پيوست.
#زندگینامه
#شهید_مسعود_علی_محمدی
✍ شهید دکتر مسعود علیمحمدی ( ۱۳۳۸، تهران - ۱۳۸۸، تهران) استاد فیزیک دانشگاه تهران بود که دکترای فیزیک با گرایش ذرات بنیادی را از دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۷۱ کسب کرد.🔸
✅ وی از دانشجویان نخستین دوره دکترای فیزیک در داخل ایران بود و نخستین شخصی است که در ایران دکترای خود را در فیزیک دریافت نمودهاست. او دهها مقاله ISI منتشر نمود. تخصص اصلی او ذرات بنیادی، انرژیهای بالا و کیهانشناسی بود. با پژوهشگاه دانش های بنیادی (مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات) نیز طی سال های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ همکاری داشتند.
✅از جمله درس های ارایه شده توسط وی میتوان به مکانیک کوانتومی و الکترومغناطیس، مکانیک آماری، ذرات بنیادی و نظریه میدانهای کوانتمی اشاره کرد. شهید علیمحمدی، یکی از برگزیدگان جشنواره بینالمللی خوارزمی در سال ۸۶ بود و در پژوهشهای بنیادی رتبه دوم را کسب کرد.
✅ وی از سال ۱۳۷۴ در دانشکده فیزیک دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد و عضو هیئت علمی و ممیزه این دانشگاه بود. همچنین به عنوان استاد راهنما و مشاور در پروژه های پایان نامه های مرتبط با علوم فیزیکی، به فعالیت مشغول بود.🔸
✅ سرانجام در بامداد ۲۲ دی ماه ۱۳۸۸ و در سن ۵۰ سالگی، به هنگام بیرون آمدن از منزل بر اثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور به دست عوامل رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
#شهدای_ترور
#معرفی_ کتاب
#زندگینامه _مادر ِ مهتاب _حضرت ام البنین ( علیها السلام )
- نام ونسب👈 فاطمه كلابيه (از تبار خورشيد)]
نام او فاطمه بود كه بعدها پس از ازدواج با حضرت علي عليه السلام با كنيه "امُّ البنين" (مادر پسران) مشهورشد.
پدر و مادرش از خاندان بني كلاب از اجداد بزرگ حضرت محمد صلي الله عليه و آله بودند و داراي خوبيها و صفات خانوادگي مشترك بودند
فاطمه دختري 👈پاكدل وباتقوا بود. وي شرافت خانوادگي و اصالت ذاتي و پاكي فطري را با نيروي جسماني و زيبايي اندام يكجا به همراه داشت. روان پاك و روح تابناك اين بانوي پاكدامن كه بعدها بهام البنين شهرت يافت چنان در آسمان ايمان ميدرخشيد كه پس از فاطمه عليها السلام دختر پيامبر صلي الله عليه و آله بلندترين مقام را در ميان زنان مسلمان احراز كرد.
فضايل اخلاقي، كمالات انساني، نيروي ايماني، ثبات و پايداري، شكيبايي و بردباري، بصيرت و دانايي، نطق و سخنداني او را به شايستگي، بانوي بانوان كرده بود.
#زندگینامه
#شهید_علی_خلیلی
علی خلیلی در سال ۱۳۷۱ در استان تهران متولد شد و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد.علی خلیلی از سنین نوجوانی با موسسه فرهنگی دینی بهشت آشنا شده و وارد این مجموعه ی فرهنگی شد. او که انگیزه و استعداد خوبی در انجام فعالیت های فرهنگی داشت خیلی زود به یکی از مربیان موفق این مجموعه تبدیل شد و پس از اخذ مدرک دیپلم وارد حوزه علمیه امام محمد باقر(ع) شد
شهید علی خلیلی ناهی امر به معروف نهی از منکر قبل از نائل شدن به درجه رفیع شهادت در گفتوگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، در مورد درگیری خود با اشراری که سال 90 قصد تجاوز به یک خانم را داشتند، گفت: نیمه شعبان دو سال پیش به نظرم ساعت دوازده شب بود که میخواستیم دو نفر از دوستانم را به خانهشان در خاک سفید برسانم که دیدیم پنج، شش نفر در حال اذیت دو خانم هستند و به زور میخواستند وی را سوار ماشین کنند.
وی افزود: دوستان من به دلیل پائین بودن سنشان جلو نرفتند اما من به آن افراد تذکر دادم و گلاویز شدیم و یکباره چاقویی که نمیدانم از کدام سو، نثار ما شد.
شهید خلیلی با بیان اینکه چاقو به ناحیه گردنم و شاهرگ خورده بود، اظهار کرد: من همان جا افتادم و آن افراد نیز فرار کردند اما یکی از همراهان من که موتور سواری بلد بود آنها را دنبال کرد و شماره پلاکشان را برداشت.
وی میگوید که من نیم ساعت در خیابان افتاده بودم و ماشینی که دو سرنشین داشت و عازم شمال بود من رو سوار کردند و به اورژانس فلکه سوم تهرانپارس بردند؛ ساعت دوازده و نیم بود که پزشکان گفتند که اگر تا نیم ساعت دیگر مریضتان را به یک بیمارستان مجهز نرسانید وی جان به جان آفرین تسلیم میکند.
«دوستان من را به بیست و شش بیمارستان دیگر هم بردند اما هیچ بیمارستانی من را به دلیل اینکه حالم وخیم بود پذیرش نمیکرد تا اینکه بالاخره ساعت پنج در بیمارستان عرفان عملم کردند».
وی با بیان اینکه ضارب نیز به دلیل در اختیار داشتن شماره پلاک اتومبیلش به زندان افتاد گفت که مدت زیادی گذشت و ما چهار الی پنج ماه بعد به دادگاه رفتیم که سردار نقدی نیز حضور داشتند و من دیدم وکیلی گرفتهاند و خود ایشان پیگیر کارها بودند.
این ناهی امر به معروف و نهی از منکر افزود: در دادگاه یکی از آن افراد به سه سال زندان و بقیه نیز که همدست بودند به شصت الی هفتاد ضربه محکوم شدند اما همه آنها به قید وثیقه آزاد هستند.
شهید خلیلی به نقش مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت وقت نیز اشاره کرد و اظهار داشت: البته ناگفته نماند دکتر دستجردی نیز تشریف آوردن و هزینه بیمارستان را حساب کردند.
وی معتقد است که اسم کارش را امر به معروف نمیگذارد بلکه آن اقدام را دفاع از ناموس میداند و به گفته وی دفاع از ناموس بر هر مسلمانی واجب است.
شهید خلیلی در پایان با تاکید بر اینکه جز خدا هیچ کسی پشت آدم نیست، خاطرنشان کرد: من آن موقع هم که رفتم با آن افراد درگیر شدم به کسی امید ندوخته بودم به خاطر لبخند آقا رفتم و دفاع کردم.
پیکر شهید ناهی از منکر حجت الاسلام علی خلیلی سه شنبه 5 فروردین ساعت 9:30 صبح از مسجد فاطمه زهرا(س) در نارمک به سمت مسجد النبی(ص) تشیع شد؛ همچنین ساعت 11 صبح در مسجد النبی نارمک آیت الله صدیقی نماز را بر پیکر شهید علی خلیلی خوانده شد و پس از آن پیکر شهید به سمت بهشت زهرا تشییع و در قطعه شهدا به خاک سپرده شد.
#اطلاع_نگاشت
#زندگینامه
#شهید_سید_احمد_پلارک
در شش سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.
او در خیابان ایران میدان شهدا و در محلهای مذهبی زندگی میکرد. مسجد حاج آقا ضیاء آبادی "علی بن موسی الرضا علیه السلام" مأمن همیشگیاش بود. وی دائماً به منطقه میرفت. او فرمانده آر پیچیزنهای گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود.
در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود. هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران، در قطعه 26 به خاک میسپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بهطوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از گلاب مرطوب می شود.
#زندگینامه
#شهید_علیاکبر_شیرودی
خلبان علیاکبر قربان شیرودی در دیماه ۱۳۳۴ در روستای بالا شیرود از توابع شهرستان تنکابن در خانوادهای کشاورز و متدین دیده به جهان گشود.
وی پس از گذراندن سال سوم متوسطه در زادگاه خویش، برای ادامه تحصیل راهی تهران شد و همراه با کار به تحصیل خود ادامه داد.
شیرودی با اتمام تحصیلات متوسطه در سال ۱۳۵۱ وارد ارتش شد و دوره مقدماتی خلبانی را در تهران به پایان رساند. سپس دوره هلیکوپتری کبرا را در پادگان اصفهان گذراند و با درجه ستوانیاری فارغ التحصیل شد.
#زندگینامه
#شهید_مهدی_فلاحتپور
«بهروز (مهدی) فلاحت پور»، در سال 1343 به دنیا آمد و از سال 1366 وارد گروه تلویزیونی جهاد سازندگی شد ، تصویر برداری چند قسمت از مجموعه روایت فتح ، دسته ایمان و ... از کارهای مهم اوست.
پدرشهیدفلاحت پور (حاج منصور فلاحت) درباره مهدی می گوید: از کودکی حال و هوای خاصی داشت، انقلاب که به پیروزی رسید، در چشمان مهدی چیزی درخشید. چندی بعد حمله نیروهای بعثی او را به جبهههای حق علیه باطل کشاند. نبرد با متجاوزین روحیه مهدی را هر روز مقاومتر میکرد. سال 1362 وارد واحد تبلیغات لشگر 27 محمدرسولالله شد، سودائی عجیب در سر داشت، چیزهائی دیده بود که باید برای مردم به تصویر میکشید، به همین علت در سال 1365 به جمع گروه #روایت_فتح پیوست.
حضور در حماسه کربلای 5 برای فلاحتپور افتخاری باورنکردنی محسوب میشد، بعد از اتمام جنگ به ادامه تحصیل روی آورد و در رشته سینما در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد و فعالیتهای خودش را در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، روایت فتح، گروه تلویزیونی جهاد، صدا و سیما ادامه داد. اردیبهشت 1371برای مهدی بوی خوش سفر را به همراه آورد. او برای فیلمبرداری جنایات اسرائیل در لبنان و انعکاس وضعیت آوارگان فلسطینی به لبنان سفر کرد.
او که در صداوسیمای مرکز تهران مدتی تهیه کننده و گزارشگر ودانشجوی رشته سینما بود بارها به جبهه های حق علیه باطل شتافت و دو بار مجروح شیمیایی شد اما روح بلندش او را به دفاع از مظلومین حزب الله لبنان کشاند و در سرزمین غربت، جبهه ای که رویاروی جنایتکاران رژیم صهیونیستی بود، در بمباران مردم مظلوم لبنان به فیض شهادت رسید.
این شهید از نزدیکان #شهید_آوینی بود که پیکرش به جوار شهیدان ایران برگردانده شد و در ده چندار ساوجبلاغ به خاک سپره شد و از این شهید بزرگوار یک فرزند دختر به یادگار مانده است.
#زندگینامه شاعر شوریده حال مرحوم #محمدرضا_آقاسی
محمدرضا آقاسي در 24 فروردين ماه 1338 در خانواده مذهبي در شهر تهران ديده به جهان گشود. او در دامان مادري مهربان و پارسا و تحت تعليم و تربيت پدري متدين و با ايمان رشد يافت. پدرش حاج قاسم آقاسي قاري قرآن بود. مادر او شاعر و مداح اهل بيت (ع) بود و در خانه علاوه بر تربيت صحيح فرزندان براي آنها اشعار حافظ، ديوان جوهري و تذکرة الاولياء مي خواند. محمدرضا آقاسي تحت تأثير محيط خانواده پا در وادي شعر و ادب گذاشت و به مدد استعداد و پشتکار فراوان و اراده خستگي ناپذير خود قله هاي رفيع ادبيات را فتح نمود و بنيانگذار فصل نويني در ادبيات ايران و بالأخص شعر مذهبي گرديد.
آقاسي مدتي نيز در جبهههاي جنگ در مناطق شوش دانيال و جزيره مجنون و سه راه جفير و شلمچه بود. شاعر مثنوي سرا كه مثنويهاي شورانگيز او در حال و هواي جبهه و دفاع مقدس با قرائت حماسي خود در خاطرهها مانده است. و عاقبت در بامداد سوم خرداد ماه 84 همزمان با نواي اذان صبح و سالروز رهايي خرمشهر، شيعه ترين شاعر بسيجي، خاک پاي اهل بيت(ع)، "محمدرضا آقاسي" در ملکوت اعلي قرار يافت و به وصال يار رسيد. پنجشنبه ۵/۵/۸۴ ستاد معراج شهداي تهران شاهد خيل عظيمي از رهپويان و عاشقان حسيني بود که براي وداع و تشيع پيکر پاک شاعر اهل بيت (ع) زنده ياد حاج محمد رضا آقاسي به آنجا آمده بودند.
#زندگینامه
#آیتالله_سیدجواد_خامنهای
🔆 سید جواد خامنهای ۱۶ آذر ۱۲۷۴ش در نجف متولد شد و در کودکی همراه خانوادهاش به تبریز آمد. علوم مقدماتی را در مدارس تبریز خواند.
🔸در مشهد از آقا حسین قمی، میرزا محمد آقازاده خراسانی (کفائی)، میرزا مهدی اصفهانی و فاضل خراسانی فقه و اصول آموخت. و در فلسفه نیز نزد آقا بزرگ حکیم شهیدی و شیخ اسدالله یزدی شاگردی کرد.
🔸وی در نجف نزد میرزا محمد حسین نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاء الدین عراقی شاگردی کرد و از آنان اجازه اجتهاد گرفت.
🔹پس از تحصیلات در نجف و کسب اجتهاد به ایران بازگشته و راهی مشهد شد و ضمن تدریس، امامت مسجد صدیقیهای بازار مشهد (مسجد آذربایجانیها) را عهدهدار گردید او همچنین از امامان جماعت مسجد جامع گوهرشاد نیز بود.
✅ایشان فردی پرهیزگار و بیتوجه به امور دنیوی بود و زندگی زاهدانهای داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با آنکه فرزندانش به مقامات عالی سیاسی و اجرایی رسیدند، همچنان به زندگی زاهدانه خود ادامه داد و به دلیل بهرهمندی از کمالات انسانی همواره مورد وثوق مردم بود.
▪️او در 15 تیر ۱۳۶۵ درگذشت. آیت الله شیخ ابوالحسن شیرازی امام جمعهٔ مشهد، بر او نماز گزارد و در رواق توحیدخانه، پشت ضریح امام رضا(ع) جنب دارالفیض به خاک سپرده شد.
امام خمینی (ره) در پیام تسلیتی به آیتالله خامنهای به مناسبت درگذشت پدرش، آیت الله سید جواد خامنهای را عالمی باتقوا و متعهد برشمرد.