eitaa logo
حوزه علمیه آیت الله ایروانی(رحمة الله علیه)
849 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
634 ویدیو
97 فایل
حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. امام خمینی(رحمة الله علیه) h-iravani.ir ارتباط با ادمین: @h_iravani_p
مشاهده در ایتا
دانلود
1.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 نوشتۀ روی کفن شهید نصرالله 🔻به‌دلیل علاقهٔ شهید سید حسن نصرالله به سرود "سلام فرمانده لبنانی" جملهٔ «بی‌عشق مهدی هیچ خیری در دنیا نیست» روی کفن شهید نقش بست •┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄• 📬 کانال رسمی حوزه علمیه آیت الله ایروانی(ره) 🆔 @howzeh_iravani
💠 عشق به طلبگی.... (خاطره شهید سیدحسن نصرالله) از کودکی، هرگاه در محضر برخی مشایخ می‌نشستم، ساعت‌ها به عمامه‌ی آنان خیره می‌شدم! ✨ به چین‌وپیچ‌هایش، به وقارش... انگار رازهایی در خود داشت. در خانواده‌ی ما هیچ روحانی نبود؛ نه در نسل پدرم، نه پدربزرگم و نه حتی پدرِ پدربزرگم! اما در فامیل مادرم، عموی سیدی داشتیم که روحانی بود. عکس او همیشه در خانه‌ی ما بود و من، بی‌اختیار، آرزو می‌کردم روزی مثل او در درس بخوانم و سرباز اسلام بشوم. 🔥 از همان بچگی، عشق به کسب علم در دلم بود. حتی وقتی در روستایی زندگی می‌کردیم که بیشتر جوان‌هایش کمونیست بودند، شب‌ها بیدار می‌ماندم و فکر می‌کردم: "چطور می‌توانم جوانان روستا را به اسلام متعهد کنم؟" "چطور می‌شود اهالی روستا را بیشتر با ایمان کرد؟" و حتی به این فکر می‌کردم که چگونه در لبنان یک حکومت اسلامی تشکیل دهم؟ کسی که چنین اندیشه‌هایی در سر دارد، طبیعی است که هدفش تحصیل و طلبگی باشد! 📔برگرفته از کتاب ، زندگینامه از زبان خودش •┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄• 📬 کانال رسمی حوزه علمیه آیت الله ایروانی(ره) 🆔 @howzeh_iravani
💠 عکس سید موسی.... (خاطره شهید سیدحسن نصرالله) ●تربیت مذهبی که باعث شد من طلبه بشوم، یکی از توفیقات الهی است. در خانه ما دینداری به صورت خیلی عادی بود. دینداری پدر و مادرم این بود که فقط نماز می‌خواندند و در ماه رمضان روزه می‌گرفتند. حتی شناختشان به احکام شرعی بسیار محدود بود. وقتی به آن روزها فکر می‌کنم، خداوند سبحان را بسیار شکر می‌کنم. تقریباً می‌توانم بگویم کسی با من در این باره صحبت نکرد و دستم را نگرفت که به این راه ببرد. من تا آنجا که در خاطرم هست، در خانه‌مان نسخه‌هایی از قرآن کریم بود. من قرآن را در دست می‌گرفتم و می‌خواندم. البته همه چیزش را درک نمی‌کردم، اما بهشت و جهنم و عذاب در ذهن من حک شده بود. ●بعدها از میان کتاب‌های یک کتابفروش دوره‌گرد، کتابی را یافتم که اسمش «ارشاد القلوب» بود. در آن زمان من هشت یا نه ساله بودم. «ارشاد القلوب» همه‌اش مواعظ و قصص بود که بر روی من و زندگیم تأثیر گذاشت. از آن زمان، شروع به جستجوی کتاب‌های اسلامی کردم، در حالی که کتابخانه‌های اسلامی را نمی‌شناختم. در بساط یک دست‌فروش، کتاب «قضاوت‌های امیرالمؤمنین» را پیدا کردم و خواندم. کتاب کوچکی بود، اما علاقه و عطش بسیاری به خواندن و دانستن در من ایجاد کرد. ●چند سالی همین‌گونه گذشت. در محله ما هیچ فرد متدینی نبود و من با هیچ روحانی یا آدم متدینی آشنا نشدم. در محله‌ ما حاجی مسنی بود که ریش داشت و در مغازه خود نماز می‌خواند. من با این تصور که او فرد متدینی است، می‌رفتم تا فقط ریشش و چگونگی نماز خواندنش را تماشا کنم. خیلی دوستش داشتم. ▪️پدرم که سید موسی صدر را دوست می‌داشت، عکس‌هایی از او را به خانه آورد. من می‌نشستم و زمانی طولانی به عکس سید موسی خیره می‌شدم. در جستجوی هر فرد روحانی یا متدین بودم، یا هر کسی که از او استفاده ببرم و با او مرتبط شوم. 📔برگرفته از کتاب ، زندگینامه از زبان خودش •┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄• 📬 کانال رسمی حوزه علمیه آیت الله ایروانی(ره) 🆔 @howzeh_iravani