eitaa logo
حوزه انقلابی
13.8هزار دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
11.5هزار ویدیو
655 فایل
صاحب امتیاز: گروه و تشکّل جهادی «حوزه انقلابی» مدیران: جمعی از فضلای سطوح عالی «حوزه علمیه قم» هدف: نفی نظام سلطه و دنباله‌های سکولار/لیبرال/لندنی 🔰حوزه انقلابی ↘️ https://eitaa.com/joinchat/307429376Ccb9b7c02da 👈مدیریت کانال @Iran_mohammad @EAHIMI
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روزنه
خاطراتی کمتر شنیده شده از دستگیری امام خمینی در خرداد ۴۲ ❄️وقتی برای دستگیری گریه گرد.... 💥اختصاصی 💥پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔻مرحوم نقل می کند؛ 🔸حدود ساعت 10 صبح روز 17 محرم در کویت خوابیده بودم که تلفن زنگ زد. از خواب برخاستم و گوشی را برداشتم یکی از دوستان کویتی از آن طرف گفت: آقا!از ایران خبر دارید؟ گفتم: نه. گفت: رادیو را باز کنید، علم نخست وزیر دارد صحبت می کند. آیت الله خمینی را بازداشت کرده اند، آقای فلسفی و تمام وعاظ را زندانی نموده اند، گوش دهید ببینید چه می گوید.  فورا وحشت زده رادیو ترانزیستوری را از زیر تخت خواب برداشته و موج ایران را گرفتم، علم می گفت:....اینها مانند موش در دست ما گرفتارند،دادگاه صحرائی تشکیل می دهیم و آنها را محاکمه می کنیم....  تا آخر لاطائلاتی که گفت. فورا تلفن کردم به رفقا.  🔹چند سال بود که من و دیگر رفقای اهل فضل هر کدام به حسینیه ای در کویت برای وعظ و تبلیغ دعوت بودیم، و ایام محرم و صفر و ماه مبارک رمضان را در آنجا برای انجام وظیفه دینی اشتغال داشتیم.  🔸آیت الله آقای حاج که امروز از مدرسین بزرگ درس خارج قم هستند، و از گویندگان طراز اول ایران به شمار می رفتند، و از اوائل نهضت به نجف اشرف رفته و سکونت اختیار کرده بودند، از نجف آمده بودند. آقای حاج شیخ ابوالقاسم ، و مرحوم سید محمد رضا و نویسنده از قم و آقای شیخ محمد نصراللهی از مشهد به کویت رفته بودیم، و آقای سید مرتضی قزوینی که از کربلا آمده بودند، و هر کدام در حسینیه خود به سر می بردیم.  به همه آقایان تلفن زدم، معلوم شد هیچ کدام اطلاع ندارند. پس از نقل اجمالی ماجرا گفتم چون حسینیه ما در وسط شهر (محله شرق) واقع است، بهتر است آقایان تشریف بیاورند حسینیه ما تا درباره روی داد ایران مذاکره کنیم ببینیم تکلیف ما در اینجا چیست؟  🔹طولی نکشید آقایان نامبرده که حسینیه شان در نقاط دور و نزدیک کویت واقع بود، وارد شدند. نخست از این پیشامد غیر قابل پیش بینی و شده بود، ، به خصوص که گذشته از شخصیت بزرگ علمی و معنوی معظم له، غیر از آقای وحیدی و قزوینی، هر چهار نفر افتخار شاگردی ایشان را داشتیم. به خصوص آقای خزعلی و مرحوم سعیدی که از شاگردان مخصوص معظم له بودند و رابطه بیشتری داشتند.  🔸پس از مذاکرات مفصل به این نتیجه رسیدیم که برای جلوگیری از اعدام آیت الله خمینی، از وکلای شیعه کویت بخواهیم که آنها به نمایندگی شیعیان کویت و به تقاضای ما اهل منبر که مهمان ملت کویت بودیم، از شیخ عبدالله السالم الصباح که در دنیای عرب از اعتبار خاصی برخوردار بود، و شاه هم روی او حساب می کرد، که از شاه بخواهد از محاکمه صحرائی و اعدام احتمالی مرجع عالیقدر شیعه صرفنظر شود.  نمایندگان شیعه کویت گفتند: چون موضوع یک مسئله داخلی است، و مربوط به یک مرجع شیعه است، شیخ کویت دخالت نخواهد کرد و باید فکر دیگری نمود. 🔹پس از یأس از این اقدام بنا شد هر کدام ما جداگانه نامه ای به آقایان مراجع نجف اشرف بنویسیم تا هر چه زودتر پیش از آن که کار به جای باریکی بکشد و خطری متوجه امام شود دست به کار شوند و هر کاری از دستشان بر می آید انجام دهند. چون می گفتند شاید پستخانه را به دست مراجع نرساند، ناچار نامه ای نوشتم و به وسیله آقای سید مرتضی قزوینی از وعاظ معروف کربلا که او هم در کویت بود، برای مرحوم آیت الله خوئی فرستادم. روز بعد نیز طاقت نیاورده چون مسافر دیگری به نجف می رفت، دومین نامه را هم نوشتم و برای آن مرحوم فرستادم.  افسوس که آن موقع زیاد معمول نبود فتوکپی نامه ها را بگیرند و نگاه دارند، و امروز با این که حافظه ام بحمدالله قوی است، درست نمی دانم چه مطالبی را در آن دو نامه نوشته بودم. همچنین از آنجا که سخت پریشان بودیم تاریخ نامه را هم فراموشم کردم.  🔹آنچه به یاد دارم این است که نوشته بودم، از موقع قیام آقایان مراجع قم و بیش از همه آیت الله خمینی بر ضد دستگاه جبار، آقایان مراجع نجف آن طور که انتظار می رفت اقدامی نکردند، و به مخابره چند تلگراف و نامه به تهران برای شاه و دولت اکتفا نمودند. کار به اینجا رسیده که باید آیت الله خمینی را دستگیر کنند و در تهران زندانی نمایند، حتی بیم اعدام ایشان هم است. شما آقایان نجف هم دست روی هم گذاشته اید تا بعد از این که خدای نکرده ایشان را اعدام کردند، بگوئید: انالله و انا الیه راجعون! 🔸سپس کارهایی را که به نظرم می رسید خوب باشد آقایان مراجع نجف انجام دهند طی چند مطلب با شماره بعنوان پیشنهاد بر آن افزودم، و معذرت خواستم که اگر جسارت رفته است پدرانه مرا ببخشند که فکر مشوش و دل نگران است.  (منبع؛ امام خمینی در آینه خاطره ها، صص ۵۲و۵۳) @rozaneebefarda