🔴 اسناد همکاری #علی_شریعتی با #ساواک
🔴 از زبان حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی، مورخ امین و مورد اعتماد امام راحل و رئیس اسبق مرکز اسناد انقلاب اسلامی.تنها مورخی که از حضرت امام خمینی(ره) حکم تاریخ نویسی انقلاب اسلامی را دریافت نمود.
💠 سید حمید روحانی:
وقتی جلد سوم کتاب نهضت امام خمینی منتشر شد، بخشی از آن مربوط میشد به دکتر علی شریعتی. من خودم از کسانی بودم که نسبت به دکتر علی شریعتی علاقهمند بودم. به عنوان مثال وقتی که من در لبنان مشغول چاپ جلد اول کتاب نهضت امام بودم، خبر شهادت حاج آقا مصطفی به ما رسید. من در آن کتاب اشاره کردم که در آخرین روزهایی که این کتاب زیر چاپ بود، خبر شهادت حاج آقا مصطفی به ما رسید و بعد از مقدمهای این طور نوشتم که این تنها فرزندی نیست که امام به میدان شهادت تقدیم میکند و تاکنون فرزندانی مانند سعیدی، غفاری و شریعتی را در این راه داده است. من به شریعتی علاقهمند بودم و زمانی هم که در کتابهای او اشتبـــاهاتی میدیـــدم، این طور میگفتم کدام نویسنده است که اشتباه نداشته باشد. ایشان میخواسته به اسلام خدمت کند و حالا اشتباهاتی هم کرده است. در مورد برخوردش با روحانیت هم این طور توجیه میکردم که به هر حال "کلوخانداز را پاداش سنگ است" و از بس که روحانیون سربهسر او گذاشتند و به او حمله و انتقاد کردند، او هم پاسخ داد.
وقتی که در سال ۱۳۶۱ از طرف حضرت امام مسوول مرکز اسناد ساواک شدم، یکی از نخستین پروندههایی که با عشق به سراغ آنها رفتم، پرونده شریعتی بود و میتوانم بگویم که بعد از پرونده حضرت امام، این دومین پروندهای بود که من به آن عنایت داشتم. من آنجا با مسائلی مواجه شدم که دریافتم دید من اشتباه بوده است. مثلا ایشان در سال ۱۳۴۳ وارد ایران میشود. در آن زمان سر مرز دستگیر میشود و از او سوال میشود که برای چه به ایران آمدهاید. شریعتی پاسخ میدهد که من از آمدن به ایران ۲ هدف دارم؛ اول مبارزه با مارکسیستها و دوم مبارزه با آخوندزدگی. این مربوط میشود به سال ۱۳۴۳ که ایشان هنوز فعالیتش را در ایران شروع نکرده بود و برنامهای هم نداشت. باز من با خودم این احتمال را دادم که شاید این یک تاکتیک بوده است و با توجه به اینکه شریعتی میدانسته که رژیم شاه هم بر روی مارکسیستها حساسیت دارد و هم روی آخوندها، خواسته است از این طریق، ساواک را فریب دهد. ولی ایشان از سال ۴۸ که به حسینیه ارشاد میآید، حمله به روحانیت را شروع میکند. باز این هم مهم نیست ولی من میبینم این آدمی که در سخنرانیهایش این شعار را مطرح میکند که «اگر شمع آجینم کنند، حسرت یک آخ گفتن را بر دلشان میگذارم.» در آن نامه ۴۰ صفحهای که در مشهد نوشت هم از رضاشاه ستایش میکند، هم انقلاب سفید شاه را تایید میکند و هم به جبهه ملی حمله میکند که چرا از فرصت انقلاب سفید استفاده نکردهاند. شریعتی آن نامه را در زمان آزادی مینویسد و این طور نبوده که بگوییم این نامه در زندان نوشته شده است. ظاهرا در آن زمان ایشان در مراسمی در مشهد حاضر بوده که سرتیپ بهرامی، رئیس سازمان امنیت مشهد هم در کنارش قرار میگیرد و پس از صحبتی که با هم داشتند، بهرامی خوشحال میشود و میگوید شما که اینقدر دیدگاههای قشنگ و خوبی دارید، چرا آنها را مطرح نمیکنید که مورد استفاده همه قرار گیرد. بعد از این مراسم بود که ایشان آن نامه ۴۰ صفحهای را مینویسد. ما زمانی که میخواستیم منعکس کنیم یادم هست که با چند نفر مشورت کردیم و من بلافاصله بعد از اینکه اسناد را دیدم، رفتم و به همه آقایان رساندم. خدمت رهبر معظم انقلاب رفتم و با آقای هاشمی رفسنجانی، آقای منتظری و حاج احمد آقا هم مسائل را بازگو کردم. ولی موضوع جالب از جاهایی شروع شد که بعضیها سعی کردند ما را از انتشار این اسناد بازدارند. بعضی از اساتید آمدند و ۲ دفعه اتفاق افتاد که از شب تا صبح در منزل ما بحث کردیم و حرفشان این بود که این اسناد منتشر نشود. من حرفم این بود که اگر این اسناد را منتشر نکنیم، اولا باید جواب مردم را چه بدهیم. ما با این کارمان واقعیت را منعکس نمیکردیم و مردم را در تاریکی نگه میداشتیم.
دوم اینکه این اسناد را که نمیشود دفن کرد و اگر من آنها را منتشر نکنم، شاید فردا شخص دیگری بیاید که تعصب شدیدی هم نسبت به شریعتی داشته باشد و او این اسناد را منتشر کند. اینکه من با علاقهای که به شریعتی داشتم این اسناد را منتشر کنم، متفاوت است با کسی که از اول نسبت به شریعتی دید منفی داشته و شمشیر را علیه او از رو بسته است و حالا او بخواهد دست به انتشار این اسناد بزند. کسانی که برای صحبت با من آمده بودند جوابی نداشتند و فقط معتقد بودند که با توجه به محبوبیت شریعتی در میان جوانان، نباید این کار را کنیم، اما به هر حال ما طبق همان رسالتی که داشتیم، این اسناد را منتشر کردیم./مصاحبه با تاریخ ایرانی
#قدیس_التقاطیون
@h