eitaa logo
حوزه علمیه امام جعفر صادق( علیه السلام)
309 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
7.7هزار ویدیو
69 فایل
حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام مفتخراست تا کانال ارتباطی خودرا به علاقمندان به دین مبین اسلام معرفی نماید.
مشاهده در ایتا
دانلود
اَلسَّلامُ عَلَی المَهدی اَلَّذی وَعَدَاللهُ بِهِ الاُمَم اَن یَجمَعَ بِهِ الکَلِم وَ یَلُمُّ بِهِ الشَّعَث وَ یَملَاُ بِهِ الاَرض قِسطَاً وَ عَدلَاً بَعدَ ما مُلِاَت ظُلماً وَ جَوراً تهنیت عرض میکنم میلاد فرخنده حضرت بقیة الله الاعظم را به شما منتظران و محبان و خانواده های گرامیتان. تقاضا میکنم برای تعجیل در ظهور امام زمان علیه السلام صلواتی تقدیم بفرمایید. میلیونها نفر در این روزها و شبها در سراسر جهان برای مراسم نیمه شعبان زحمت کشیدند چراغانی کردند اطعام دادند شیرینی دادند شعر سرودند سخنی گفتند و شنیدند برای سلامتی همه عزیزان که برای مولود نیمه شعبان دل سوزاندند زحمت کشیدند صلواتی هدیه بفرمایید. به روان پاک شهیدان منتظران واقعی حضرت مهدی علیه السلام عالمانی که معارف مهدوی را در طی این هزار و چند صد سال به ما سپرده اند و به روح بلند بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران صلوات بفرستید. خب ما تفسیر سوره انبیا را میگفتیم
داستان هایی از ملاقات علما با امام زمان عج فهرست این نوشتار: جبران کردن اشتباه شیخ مفید توسّط امام زمان (علیه السلام) می گویند از روستایی کسی خدمت شیخ مفید رسید ودر مورد زنی حامله که فوت کرده وفرزندش زنده است سؤال کرد که: «آیا باید شکم این زن را پاره کرده وطفل را بیرون آوریم ویا این که با آن بچّه، او را دفن کنیم؟» شیخ مفید فرمود: «با همان بچّه او را دفن کنید». پس آن مرد برگشت. در وسط راه دید مرد اسب سواری از پُشت سر، سریع می آید، وقتی به نزدیک مرد رسید، گفت: «ای مرد! شیخ مفید فرموده است که شکم آن زن را پاره کنید وطفل را بیرون بیاورید وزن را دفن کنید». آن مرد نیز همین کار را کرد. پس از مدّتی اتّفاق را برای شیخ مفید بیان کردند، شیخ فرمود: «من کسی را نفرستادم ومعلوم است که آن شخص صاحب الامر (علیه السلام) بوده است. حالا که در احکام دینی اشتباه می کنم همان بهتر که دیگر احکام دینی را بیان نکنم». پس به خانه رفتند ودرب خانه را بستند وبیرون نیامدند. ناگاه از حضرت ولی عصر (علیه السلام) نامه ای برای شیخ مفید آمد که: «بر شما واجب است تا احکام دینی را بیان کنید وما هم شما را همراهی کنیم ومواظب باشیم که اشتباه نکنید». پس شیخ مفید دوباره شروع به بیان احکام دین کرد(۱). چگونه صاحب الزّمان را نمی توان دید در حالی که دست او در میان دست توست علاّمه حلّی شب جمعه ای به زیارت سیّد الشّهداء (ع) می رفت. ایشان تنها بر روی الاغی سوار شده بود وتازیانه نیز در دستش بود. در بین راه شخص عربی پیاده به همراه علاّمه راه افتاده وبا هم به صحبت مشغول شدند. وقتی مقداری از راه رفتند علاّمه متوجّه شد که این شخص مرد دانایی است بنابراین در مورد همه مسائل علمی با هم صحبت کردند وعلاّمه بیشتر متوجّه می شد که این مرد صاحب علم وفضیلت بسیاری است. علاّمه مشکلاتی که برایش در علوم پیش آمده بود را یکی یکی از آن شخص سؤال می کرد وآن شخص همه آنها را جواب می فرمود تااینکه به مسئله ای رسیدند که آن شخص فتوایی داد ولی علاّمه آن فتوا را ردّ کرد وگفت: «حدیثی در مورد فتوای شما نداریم». آن مرد گفت: «حدیثی در این مورد شیخ طبرسی در کتاب تهذیب بیان کرده است و شما از اوّل کتاب تهذیب فلان قدر ورق بزنید در فلان صفحه در سطر چندم این حدیث را مشاهده خواهید نمود». علاّمه تعجّب کرد که این شخص چه کسی است؟! آنگاه علاّمه از آن شخص پرسید: «آیا در زمان غیبت کُبری می توان امام زمان (علیه السلام) را زیارت کرد یا نه؟!» در این هنگام تازیانه از دست علاّمه افتاد وآن شخص بزرگوار خم شد وتازیانه را از روی زمین برداشته ودر دست علاّمه گذاشت وبه علاّمه فرمود: «چگونه صاحب الزّمان را نمی توان دید در حالی که دست او در میان دست توست». پس علاّمه بی اختیار خود را از روی حیوان به پایین انداخت که پای آن حضرت را ببوسد واز هوش رفت. چون به هوش آمد کسی را ندید، به خانه برگشت وبه کتاب تهذیب مراجعه کرد وآن حدیث را در همان صفحه وسطری که حضرت نشان داده بود ملاحظه نمود»(۲). کمک کردن امام زمان (علیه السلام) به علاّمه حلّی در نوشتن یک کتاب قطور در یک شب از جمله مقام های بزرگی که برای آیت الله حلّی امتیاز به شمار می آید آن است که جزء افراد با ایمان به شمار می آید. یکی از دانشمندان سنّی که در بعضی رشته های علمی استاد علّامه حلّی بود، کتابی در مورد مذهب شیعه امامیّه نوشته بود ودر مجالس، آن را برای مردم می خواند وآنها را گمراه می کرد واز ترس آنکه نکند کسی از دانشمندان شیعه نوشته های آن را ردّ کنند کتاب را به کسی نمی داد که بنویسد وجناب شیخ همیشه در فکر طرح نقشه ای بود تا آن را بدست آورد ونوشته های آن را ردّ کند. ناچار از محبّت بین استاد وشاگرد استفاده کرد واز او خواهش کرد تا آن کتاب را به او قرض بدهد. چون استاد سنّی نمی خواست که بلافاصله دست ردّ بر سینه او بزند گفت: «من قسم خورده ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم». علّامه حلّی نیز آن مدّت زمان را غنیمت شمرد وکتاب را گرفت وبه خانه برد که در همان شب آن کتاب را تا جایی که ممکن است بازنویسی کند. چون به نوشتن مشغول شد ونصفی از شب گذشت خوابش گرفت، ناگهان حضرت صاحب الام (علیه السلام) ظاهر گشت وبه علّامه حلّی گفت: «کتاب را به من بده وتو بخواب». وقتی که شیخ از خواب بیدار شد دید که باز نویسی شده آن کتاب از کرامت صاحب الام (علیه السلام) تمام شده است. در نقل دیگری آمده است: علّامه حلّی کتابی از بعضی از دانشمندان خواست که نسخه برداری کند. استاد سنّی آن کتاب را به علاّمه نداد چون آن کتاب مهمّی بود تا اینکه این اتّفاق افتاد که به او کتاب را داد به شرط آنکه یک شب بیشتر پیش او نماند ونسخه برداری آن کتاب کمتر از یک سال نمی شد که انجام شود.
پس علّامه حلّی کتاب را به منزل خودش آورد ودر همان شب شروع به نوشتن آن کرد، پس از اینکه چند صفحه نوشت خسته شد. ناگهان دید مردی که شبیه مردم حجاز است از در وارد شد وسلام کرد ونشست. آن شخص گفت: «ای شیخ! تو این اوراق را مسطر بکش ومن می نویسم». پس شیخ برای او مسطر می کشید وآن شخص می نوشت واز سرعت کتابت، مسطر به او نمی رسید. وقتی خروس هنگام صبح شروع به خواندن کرد کتاب تمام شده بود. بعضی گفتند: چون شیخ خسته شد خوابید. ووقتی بیدار شد کتاب نوشته شده بود(۳). تأیید اجتهاد شیخ انصاری توسّط امام زمان (علیه السلام) بعد از فوت مرحوم صاحب جواهر، آیت الله حاج شیخ محمّدحسن مردم به مرحوم شیخ انصاری (رضوان الله تعالی علیه) مراجعه کردند واز او رساله عملیّه خواستند. شیخ انصاری فرمود: «با بودن سیّد العلماء مازندرانی که از من اعلم است ودر بابل زندگی می کند من رساله عملیّه ندارم واین عمل را انجام نمی دهم». لذا خود شیخ انصاری نامه ای برای سیّد العلماء به بابل نوشت واز او خواست، که به نجف اشرف مشرّف شود وزعامت حوزه علمیّه شیعه را به عهده بگیرد. سیّد العلماء، در جواب نامه شیخ انصاری نوشت: «درست است من وقتی در نجف بودم وبا شما مباحثه می کردم، از شما در فقه قویتر بودم، ولی چون مدّتها است که در بابل زندگی می کنم وجلسه بحثی ندارم و تارک شده ام شما را از خود اعلم می دانم، لذا باید مرجعیّت را خود شما قبول فرمائید». با این حال شیخ انصاری فرمود: «من یقین به لیاقت خود برای این مقام ندارم، لذا اگر مولایم حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) به من اجازه اجتهاد بدهند ومرا برای این مقام تعیین کنند، من آن را قبول خواهم کرد»
: «صبر، شرط استقامت است، و عشق شرط صبر!» ✍️ حرم، شاید نه، از نگاه من یقیناً، تنها خانه‌ی حقیقی ماست! ما شاید این را ندانیم ولی درونمان باورش دارد. مگر جز این است که وقتی دردمان آنقدر سنگین می‌شود که کسی توان برداشتنش و یا شراکت در آن را ندارد، سراسیمه خود را می‌رسانیم و می‌اندازیم داخل حرم و آنقدر می‌مانیم تا صاحبخانه تیمارمان کند و بعد راهی می‌شویم. آیا این خاصیت یک خانه‌ی اَمن نیست؟ • نشسته بودم ظهر یک روز آفتابی در حیاط حرم، خانمی نزدیک شد و گفت؛ ممکن است با تلفن شما تماسی بگیرم؟ نگاهش کردم و گفتم : حتماً که می‌شود، و قفل گوشی را باز کردم و دادم دستش! خیلی کم فاصله گرفت از من، و دو تا جمله گفت و تلفن را قطع کرد. اشکش آرام می‌چکید. آرام و بدون هیچ صدایی! • نگاهم کرد و گفت: تقصیر خودش نیست! زمان جنگ تحت موج انفجار قرار گرفته و از آن سال به بعد هر از گاهی حالش خراب می‌شود و همه چیز را به سمت من پرت می‌‎کند و اگر نتوانم خودم را نجات دهم، مرا به باد سخت‌ترین کتک‌ها می‌گیرد. اما من دیگر یاد گرفته‌ام یک عبا و چادر همیشه دم در آماده دارم. از خانه می‌زنم بیرون و می‌آیم اینجا تا شرایط به حال عادی برگردد. چند ساعتی می‌مانم، آرام که شد برمی‌گردم! من فقط مبهوت نگاهش می‌کردم آرامشِ کلامش آنهم وقتی از سخت‌ترین دردهایش حرف می‌زد برایم آنقدر تحسین برانگیز بود که بی‌اختیار بلند شدم و ایستادم. • ادامه داد : آن قدیم‌ترها بیشتر به سرم میزد ولش کنم و بروم، ولی میدانی او مرد عجیبی است، بی‌نهایت خیرخواه است، یک عالمه فرزند یتیم را سرپرستی می‌کند که دیگر همه‌ی آنها به خانه‌ی ما رفت و آمد دارند و شبیه یک خانواده واقعی هستیم... • اما همه‌ی اینها را بگذاریم کنار، راستش را بخواهی من عاشقش بودم که زنش شدم، هنوز هم هستم که تحمل این درد برایم آسان است. حتی یکبار هم نشده که این درد را پیش خانواده‌ام ببرم تا نکند از احترامی که دارد کم شود. هیچ نگفتم ! تلفنم را داد و تشکر کرد و رفت... و مرا با یک سوال دردناک تنها گذاشت! ✘ اگر «صبر» میوه‌ی «عشق» است؛ پس من در مسیری که برگزیده‌ام هرجا بی‌صبری کردم و شدائدی که بر من وارد شد، توانست کنارم بزند یا جیغم را دربیاورد، سقف عشق مرا مشخص می‌کند. من تا آنجایی می‎‌ایستم و ادامه می‌دهم که شعاع دایره‌ی عشقم مشخص می‌کند! و همانجا جا خالی می‌دهم که چیزی به نام «من» از این محبت بالا می‌زند. این بزرگ زن، بزرگ زاده، بزرگ دل، یادم داد، برای استقامت روی «عشقت» کار کن! هرچه عاشق‌تر = صبورتر هرچه عاشق‌تر = شجاع‌تر و ... هرچه عاشق‌تر = وفادارتر او یادم داد، اگر قرار است پای امامت بمانی اول باید عاشقش باشی! @ostad_shojae
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 🔸 معرفى كتاب ارزشمند صحيفه سجاديه 🌷 به بهانه ولادت امام سجاد علیه السلام صحیفه سجادیه کتابی حاوی ۵۴ دعا از امام سجاد عليه السلام است كه پس از قرآن و نهج البلاغه مهم‌ترین میراث مکتوب شیعه به حساب می‌آید . امام سجاد علیه السلام بسیاری از معارف دینی را در دعاهای خود بیان می‌کند؛ موضوعاتی مثل خداشناسی، انسان‌شناسی و مباحث عالم غیب، فرشتگان، رسالت انبیا، جایگاه پیامبر(ص) و اهل بیت علیه السلام، امامت، فضایل و رذایل اخلاقی، گرامیداشت اعیاد، مسائل اجتماعی و اقتصادی، اشارات تاریخی، نعمت‌های مختلف خداوند، آداب دعا، تلاوت، ذکر، نماز و عبادت. معروف‌ترین دعای صحیفه دعای مکارم الاخلاق است. سند صحیفه سجادیه: صحیفه سجادیه از نظر سندی، در حد تواتر است. آقا بزرگ تهرانی در این باره می‌گوید: «صحیفه اولی که سند آن به امام زین العابدین علیه السلام می‌رسد... از متواترات و نزد اصحاب است؛ چرا که از ویژگی آن، این است که تمام اصحاب از اساتید خود اجازه نقل آن را در تمام طبقات رجالی و در تمام عصرها گرفته‌اند. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ۱۴۰۳ ق، ج ۱۵، ص۱۸–۱۹. از علمای اهل سنت نیز، سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص و سلیمان بن ابراهیم قندوزی در ینابیع المودة از صحیفه نام برده و بخش‌هایی از دعاهای آن را نقل کرده‌اند. صحیفه سجادیه مشتمل بر ۵۴ دعا است که برخی عناوین آن بدین شرح است: حمد الهی،در بلا و سختی ، در طلب آمرزش، در اعتراف و توبه، هنگام بیماری، در مکارم اخلاق، برای ازدیاد روزی ،طلب عفو و رحمت، دریاد مرگ و ...... محمدتقی مجلسی در شرح احوال خود می‌نویسد: «در اوایل جوانی به جهت برخی از مشکلات به امام زمان(عج) توسل جستم.ایشان در مکاشفه‌ای مرا به صحیفه ارجاع دادند.بعد از انس با این کتاب همه مشکلاتم حل شد و به تبلیغ این کتاب در اصفهان پرداختم. در نتیجه در خانه‌های مردم اصفهان، در کنار قرآن یک نسخه از صحیفه هم یافت می‌شد و به برکت انس مردم با این اثر، نیمی از مردم اصفهان مستجاب الدعوه شده بودند. مجلسی،روضه المتقین، ج۱۴، ص۳۸۲. سبط ابن جوزی از دانشمندان اهل سنت درکتاب تذکره الخواص می‌گوید: علی بن الحسین، زین العابدین در املاء و انشاء و کیفیت سخن گفتن و خطاب و عرض حاجت به پیشگاه الهی بر مسلمین حق تعلیم دارد؛ زیرا اگر آن حضرت نبود، مسلمانان آیین سخن گفتن و عرض حوائج خود را به خدای متعال نمی‌دانستند؛ لذا آن امام به مردم آموخت که هنگام استغفار چگونه با خدا سخن بگویند و در موقع درخواست باران رحمت با چه زبانی از خداوند نزول باران بخواهند، و زمان ترس از دشمن چگونه به خدا پناه برده، دفع شر دشمنان را بخواهند. 🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
💢تأثیر رفیق مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) میفرمودند: 🔻دو کیلو قند و یک کیلو زعفران را بگذار کنار پیت نفت ، صبح که شد دیگر نمی توان از آنها استفاده کرد. 🔻رفیق بد هم همین طور است ، برای انسان ضرر دارد. 🔻پنبه رو بذار کنار آتش بگو نسوز، مگر میشود! پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد . عزیزان ... استاد میرباقری میفرمودند: در دبستان دوستی داشتم که خط اش ، خوب نبود و خط من از خط او بهتر بود. مدتی که با او معاشرتم بیشتر شد ، متوجه شدم که خطم بد شده است. آری ، ای برادر ، وجود رفیق در خط انسان موثر است چه رسد به جان و روح تو ! 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام، مثلاً مردها رفتن داخل واگن مترو خانم ها، رفتار پلیس با اونا رو ببین، فکر میکنید اگه این اتفاق داخل ایران می‌افتاد چی میشه
15.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
والمسلمین محمد صادقی سرایانی! شهید زنده‌ای که یکبارکفن و ۸۲ بار جراحی شده اند...و هنوز با عنایت امام رضا علیه السلام در قید حیات میباشند و از خاطرات شیرین خود می‌گویند... https://eitaa.com/joinchat/910361170C995d479438
تجلیل و قدردانی رهبر انقلاب از همسرشان «از باب حق‌گزاری هم که شده، باید به نقش همسرم در زندگی‌ام اشاره کنم. ایشان قبل از هرچیز از طمأنینه و آرامش و روحیه‌ای قوی برخوردار است. من بارها دربرابر او بازداشت شدم، بارها مورد ضرب و جرح واقغ شدم و علی‌رغم همه این‌ها هیچگاه ترس و ضعف و ملالتی در او مشاهده نکردم. باید به صبر و شکیبایی فراوانش در تحمل سختی و مشقت زندگی پیش از انقلاب و اصرار او بر ساده‌زیستی در دوران انقلاب اشاره کنم. بحمدالله خانه ما همواره تا کنون از زوائد زندگی و زرق و برق‌های دنیوی به دور مانده است و همسرم در این امر بالاترین نقش را داشته است. این بانوی صالحه، هرگز از من درخواست خرید لباس نکرده، هیچوقت برای خود زیورآلات نخرید و مقداری زیورآلات از هدیه بستگان داشت که برای خرید زغال جهت کمک به سرمای فقرا در زمستان مشهد آن‌ها را فروخت...» کتاب «خون دلی که لعل شد»، ص159 و 160
39.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عیدتون مبارک منت بذارید و این ۷ دقیقه رو با حال خوش تماشا کنید. اگر ضرر کردید حقیر ضامن ضررتون خواهم شد. اگر هم حظ بردید، نوش جانتان...
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه اصابت تیر بر پیشانی راننده لودر و همچنین بر قلب جوانی که جای راننده اول را می گیرد را در فیلم بالا می‌بینید! مسئولين، کارگزاران و نمایندگان بیشتر ببینند و متوجه، صندلی هایی که بر روی آن نشسته اند باشند. برای هر پست حساس در این نظام، ۷۳ نفر از جوانان این مملکت شهید شدند، تا شما مسئول و نماینده بشوید. اون روزها سر صندلی های لودر برای شهادت دعوا بود و اکنون بر سر صندلی های ریاست!! در فیلم دیدید که تا راننده جوان لودر تیر خورد و شهید شد، یک دقيقه طول نکشید، جوان دیگری جای او را پر کرد، جگر شیر می خواست نفر دوم باشی و روی آن صندلی بنشینی! ولی امروز صندلی‌ های ریاست، برای بعضی ها، محل فخرفروشی، زیرآب زنی، تبختر، تفاخر و تکبر شده است؟ چی بودیم، چی شدیم!!