🔴 #عمامه_پرانی در زمان پیامبر خدا(ص)؟!
وقتی در آشوبهای فواحش، رفتار زشت برخی ها در #عمامه پرانی و توهین به لباس روحانیت شیعه را دیدم، به یاد ماجرای همسایه پیامبر افتادم.
زمانی که #پیامبر عزیز اسلام در مکه زندگی میکردند، مردی بنام «عقبه بن ابی معیط» در همسایگی پیامبر اسلام زندگی میکرد، علیرغم آنکه مسلمان نبود، آداب همسایگی را در قبال پیامبر رعایت میکرد. رعایت حال پیامبر توسط وی موجب شده بود که اراذل قریش به او بگویند که به پیامبر علاقهمند شده است و قصد گرویدن به اسلام دارد. هراندازه که عقبه انکار میکرد آنها نمیپذیرفتند و به او گفتند که باید اثبات کنی به پیامبر ارادتی نداری. عقبه برای اثبات همین موضوع روزی عبای خود را دور گردن پیامبر اسلام انداخت و میخواست ایشان را خفه کند و نزدیک بود پیامبر عزیز خدا کشته شود که مردم جلوی او را گرفتند. 😞 حتی این کار نیز مورد پذیرش اراذل قریش قرار نگرفت و عقبه با انداختن آب دهان کثیف خود به صورت مبارک پیامبر اسلام، عدم ارادت خود را نشان داد.
قریشیان چنان عقبه را سفیه می دیدند که هر اهانت و آزاری را از او میخواستند تا مثلا ثابت کند مسلمان نیست. روزی ابوجهل و عدهای از قریش به همراه عقبة بن ابی معیط بودند. پیامبر اسلام را دیدند که نماز میخواند و سجده نمازش طولانی شده است. ابوجهل به اراذل قریش گفت محمد مشغول سجده است، کدام یک از شما فضولات شکمبه شتری را میآورد و بر سر محمد میریزد؟ عقبة عهدهدار این کار شده و فضولات شکمبه شتر را آورده و بر سر و بین دو کتف پیامبر خدا ریخت. 😔
پیامبر عزیز اسلام چنان از آزار و اذیت های عقبه به ستوه آمده بود که فرمودند روزی را میبینم که در جنگ به دست ما اسیر شدی و جزای کار خود را خواهی دید.
در جنگ بدر وقتی چشم پیامبر به عقبه افتاد و گفت: روزی نماز میخواندم و به سجده رفته بودم که ناگاه عقبه آنچنان با لگد به گردنم کوبید که از شدت آن ضربه چشمانم داشت از حدقه بیرون میزد. 😭عقبه در همین جنگ بدر اسیر شد و با وجود آنکه پیامبر(ص) سنت نکشتن اسرا در جنگ را باب کرده بود، دستور داد تا او به دلیل اهانت به جایگاه رسالت، کشته شود.
🔺اگر روزی حجاج، سادات را قتل عام میکرد، اگر روزی متوکل به جرم اسم علی بر روی پسران، آنها را گردن میزد، اگر روزی رضاشاه، لباس روحانیت را ممنوع کرد، اگر روزی ساواک، طلبه ها را از عمامه شان در مدرسه فیضیه خفه میکرد، اگر روزی اوباش و سفها را وادار کردند به عمامه و لباس علما توهین کنند، اینها جدید نیست. اولین کسی که همه این آزارها را تجربه کرد شخص پیامبر عزیز اسلام بود که دین پاک و مومنان دینش تا ابد، در این گنبد دوار ماندگار است.
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
کپی کن
روشنگری = گسترش آگاهی 👇👇
👉 https://eitaa.com/joinchat/1244856320Ccc8cd009b9 🚩
*روزی که آیتالله جوادی آملی خاک بر سر ریخت !*
در زمان دفاع مقدس روزی آیتالله جوادی آملی به جبهه مشرف شده بود تا با رزمندگان بسیجی دیداری داشته باشند
در میان رزمندگان ، یک نوجوان بسیجی باصفایی بود که حدود ۱۴ سال داشت...
.. پایین ارتفاع چشمهای بود و باران گلوله از سوی عراقیها میبارید؛
لذا فرمانده ها گفته بودند
برای وضو هم به آنجا نروید.
بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید.
آیتالله جوادی که وارد منطقه شده بود
آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه میرفت تا وضو بگیرد!
بچه ها، فریاد می زدند؛ نرو خطرناکه
ولی او گوش نمی کرد.
بچه ها آخرسر متوسل شدن به این عالم وارسته یعنی حضرت آیتالله جوادی آملی که آقا جان ؛ شما یه کاری بکنید
آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا میروی؟
گفت؛ میروم پایین وضو بگیرم. گفتند پسر عزیزم!
پایین خطرناک است.
فرمانده ها گفته اند
میتوانید تیمم کنید لذا
شما تکلیفی ندارید و نماز با تیمم کافی است.
نوجوان بسیجی نگاهی بسیار زیبا
به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخندی زد و گفت؛
حاج آقا بگذارید #نماز_آخرم را با حال بخونم
رفت وضو گرفت و نماز باحالی خواند....
دقایقی بعد قرار بود عدهای از بسیجیا برند جلو و با عراقیا درگیر بشند.
اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود.
یکی دو ساعت بعد آیتالله جوادی را صدا کردند و گفتند
حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. آقا رفت پایین! جنازهای آوردند؛
آقای جوادی آملی بالاسر جنازه نشستند، دیدند همان نوجوان با
همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته...
آیت الله جوادی آملی کنار جنازه اون بسیجی و روی خاک نشستند،
#عمامه خود را از سر برداشتند و خاک بر سر #مبارکشان ریختند و گفتند:
جوادی ، #فلسفه_بخوان
جوادی ! #عرفان_بخوان.
امام به اینها #چی_یاد_داد که
به ما یاد نداد؟!
من به او می گویم نرو ولی
او می گوید بگذار نماز آخرم را
با حال بخونم !
تو از کجا می دانستی که این نماز ، نماز آخر توست؟!
🌺 هفته دفاع مقدس بر دلیر مردان ایران اسلامی مبارک باد