eitaa logo
مدیریت حوزه علمیه خواهران استان تهران
2.4هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
مدیریت حوزه علمیه خواهران استان تهران انتشار آخرین اخبار مدارس علمیه خواهران استان تهران ارتباط با ما: @m3721f https://eitaa.com/joinchat/3728801837C49d47ebf93
مشاهده در ایتا
دانلود
28.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠گزارش تصویری از نماز جمعه شهرستان رباط کریم 🎥کلیپ تصویری حماسه عاشورایی؛ ◾روایتگری وقایع پس از عاشورا توسط طلاب مدرسه علمیه امام خمینی(ره) ⬅️ روایتگری وقایع پس از عاشورا، از عصر روز یازدهم محرم تا خطبه حضرت زینب سلام الله علیها و احتجاج امام سجاد علیه السلام لازم به ذکر است،این روایتگری بصورت سلسله وار تا اربعین حسینی ادامه خواهد داشت. #قسمت_سوم https://eitaa.com/joinchat/3728801837C49d47ebf93
🌹وصیت‌نامه ‌‌شهیدحاج‌قاسم‌ سلیمانی 💖‌‌«‌‌‌» 🔸 سارُق، چارُقم پر است از امید به "تو و فضل و ڪرَم تو" ⚜️همراه خود دو چشم بسته آورده ام، ڪه ثروت آن در ڪنار همه ناپاڪی‌ها یڪ ذخیره ارزشمند دارد...! و آن گوهر اشڪ بر حسین فاطمه است...گوهر اشڪ بر اهل بیت است....گوهر اشڪ دفاع از مظلوم، یتیم..... دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.... 💗خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ • نه برای عرضه چیزی دارندو نه قدرت دفاع دارند....• 🔅 اما در دستانم چیزی را ذخیره ڪرده ام ڪه به این ذخیره امید دارم....!! •||و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است||• 🌷 وقتی آن‌ها را به سمتت بلند ڪردم، وقتی آن‌ها را برائت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ این‌ها ثروتِ دست من است ڪه امید دارم قبول ڪرده باشی. ❣️خداوندا! پاهایم سست است.رمق ندارد.😔 جرأت عبور از پلی ڪه از «جهنّم» عبور می‌ڪند،ندارد... 💠من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو ڪه از مو نازڪ‌تر است و از شمشیر بُرنده تر؛ اما یڪ امیدی به من نوید می‌دهد ڪه ممڪن است نلرزم، ممڪن است نجات پیدا ڪنم. 🌺من با این پا‌ها در حَرَمت پا گذارده ام... و دورِ خانه ات چرخیده ام... و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین و عباست آن‌ها را برهنه دواندم...و این پا‌ها را در سنگر‌های طولانی، خمیده جمع ڪردم...!! 🔹و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. 🥀 🌻امیددارم آن‌جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم ها، آن‌ها را ببخشی. خـــ❤️ــــداوندا، « سر من، عقل من، لب‌ من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر می‌برند... https://eitaa.com/joinchat/3728801837C49d47ebf93
مدیریت حوزه علمیه خواهران استان تهران
🚨 #فوری | به علت اهمیت فوق‌العاده فرزندآوری در این برهه که کشور ما رو به پیری می‌رود از امروز بخش‌ها
🚨 بخشی از کتاب کندوی عنکبوت 💠ابراهیم که از پرسش‌های الهام استقبال می‌کرد، از جایش بلند شد و کنار الهام نشست. با لحنی آرام گفت: «ببین همسرم! تمام سؤالات تو را دین پاسخ داده. اینکه می‌گویی ما کجا و اهل‎بیت کجا و این مقایسه را پوششی برای ترک وظیفه‌ات کرده‌ای، جوابش کاملاً روشن است، چون فرمول خدا در قرآن این است که تکلیف هرکس به‎اندازۀ وسع و ظرفیت و توان اوست. یک مثال ساده می‌‎زنم تا برایت جا بیفتد. اگر در مسابقات المپیک در رشتۀ دو میدانی یک نفر قهرمان شود، به او مدال طلا می‌دهند. درست است؟» الهام با تکان دادن سرش، حرف ابراهیم را تأیید کرد و با حالت کنایه گفت: «خب که چه؟» ابراهیم گفت: «عجله نکن. بعد از مسابقات المپیک، مسابقات پاراالمپیک که مخصوص معلولان است، برگزار می‌شود. در این مسابقات نیز اگر کسی در دو میدانی قهرمان شود، به او چه مدالی می‌دهند؟» الهام که منظور ابراهیم را فهمیده بود، سکوت کرد، اما ابراهیم خودش به‎سرعت جواب داد: «بله، به او هم مدال طلا می‌دهند. الآن سؤال من این است که آیا مدال طلای این فرد معلول که قهرمان شده، با مدال طلای آن قهرمانی که جسمش سالم است، فرق دارد؟ مسلماً جنس هر دو مدال، طلای ناب و واقعی است.» ابراهیم نگاه محبت‌آمیزی به چهرۀ الهام انداخت و گفت: «ببین عزیزم! خدا نیز برای پاداش دادن بندگانش به میزان توانایی و شرایط آن‎ها نگاه می‌کند. اگر در یک کلاس، شاگردی حافظه‌اش خوب باشد و بتواند روزی یک صفحه از قرآن را حفظ کند، ولی روز امتحان نصف آن صفحه را حفظ کرده باشد، نصف نمره را می‌گیرد. حالا اگر در همان کلاس، شاگردی وجود داشته باشد که ذهنش بیشتر از دو خط کِشِش ندارد و در روز امتحان، دو خط خودش را با تمام تلاش حفظ کند، حتماً نمرۀ کامل می‌گیرد. تفاوت این شاگرد با شاگرد قبلی در تعداد خطوط حفظ‎شده خیلی زیاد است، چراکه این شاگرد دو خط حفظ کرده و شاگرد قبلی نصف صفحۀ قرآن را، اما معلم برای نمره دادن به کمیتِ کار آن‎ها نگاه نمی‌کند، بلکه به میزان سعی و همت و توانمندی و ظرفیت آن‎ها نظر می‌کند و به اولی که چندبرابرِ دومی قرآن را حفظ کرده، نصف نمره‌ را می‌دهد.» ابراهیم باز تبسمی کرد و گفت: «خب الهام‎خانم! اگر ما خودمان را با اهل‎بیت مقایسه کنیم و این‎طور نتیجه بگیریم که چون ما مثل آن‎ها توانمند و باایمان نیستیم، پس باید به آن‎ها توسل و تمسک کنیم خوب است، چراکه واقعاً آن‎ها در اوج عصمت و عبودیت و علم هستند، اما این قیاس کردن نباید منجر به ناامیدی شود و نباید بگوییم چون به گرد پای آن‎ها نمی‌رسیم، پس بی‌خیال وظایف خود شویم. نه، این قضاوتِ نادرستی است، چراکه خدای ما این‎قدر مهربان است که در روز حساب و کتاب، حتماً در کنار فعالیت و نیتمان، به وسعت و ظرفیت روحی و جسمی ما نیز نگاه می‌کند و مطابق آن به ما اجر می‌دهد. پس دقت کن که اگر ما با همین ظرفیت موجود، تمام اهتمام و کوشش خود را به میدان بیاوریم و با نیت خالص، عمل صالح انجام دهیم، خدای بزرگ به ما همان مدال طلایی را عطا می‌کند که به اهل‎بیت می‌دهد، بنابراین در مضمون روایات داریم که اگر با تمام توانمان از خدا و اهل‎بیت اطاعت کنیم، در بهشت همنشین و هم‎جوار آن‎ها و اولیای خاص خدا می‌شویم. این یعنی به ما در بهشت جایگاهی را می‌دهند که به خوبان خاص خدا داده‎اند.» ابراهیم همان‌طور که انگشتان دستش را در هم گره کرده بود، گفت: «بله، برای خدا در روز قیامت، عناوین و منصب‌های دنیایی ملاک نیست. ممکن است در روز قیامت یک کارگر ساده و بی‌سواد به‌خاطر نیت خالص و به‎کارگیری تمام تلاشش، از یک عالم باسوادی که در دنیا کلی بروبیا داشته و حتی به کارهای خوب و خیرخواهانه شهرت داشته، هزاران درجه بالاتر برود.» الهام که از سخنان ابراهیم در سکوت عمیقی فرو رفته بود، همان‎طور که گوشی موبایلش را از روی زمین برمی‌داشت، گفت: «ببین ابراهیم! تو با این حرف‌هایت می‌خواهی مرا از سقط بچه‌ای که در شکم دارم، منصرف کنی، اما این قضیه توی کَت من نمی‌رود که چرا من اختیار بدن خودم را ندارم؟» 👈ادامه دارد ... همراه ما باشید با بخشهایی از کتاب کندوی عنکبوت https://eitaa.com/joinchat/3728801837C49d47ebf93