eitaa logo
حوزه علمیه حضرت نرجس(س)ساری
503 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
220 فایل
اینستاگرام↯ https://www.instagram.com/tv/CgAOX7nK_EY/?igshid=YmMyMTA2M2Y= ارتباط با ادمین↯ @Em_moghadam55 #غـ𓂆ـزه 🇵🇸
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️| ذکر؛ بازخوانی بیانات رهبری در سالروز سخنرانی ۲۱ آبان ماه 👈۲۱ آبان ۱۳۶۸ بیانات در دیدار جمعی از مدیران، نویسندگان و هنرمندان حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی https://khl.ink/f/2219 👈۲۱ آبان ۱۳۸۰ بیانات در جمع نیروهای بسیجی شرکت‌کننده در اردوی رزمی-فرهنگی علویّون https://khl.ink/f/8994 👈۲۱ آبان ۱۳۸۵ بیانات در دیدار مردم گرمسار https://khl.ink/f/3368 🌊 قطره‌ای از دریا؛ مهم‌ترین بخش بیانات رهبری 🗓۲۱ آبان ۱۳۶۸ 💧 در حرکت عظیم و در صف‌آرایى بین این فکر پاک و مقدّسى که در دنیا به وجود آمده [یعنى] فکر انقلابى و فکر توحیدى و فکر ‌الهى، و فکر شیطانى و اهریمنى، اهل هنر باید این هنر را و این مایه‌ی هنر را به کار ببرند و در خدمت این تفکّر مقدّس قرار بگیرند؛ یعنى از هنر، از مایه‌ی هنر و ابزار هنر حدّاکثر استفاده را بکنند‌. 🗓۲۱ آبان ۱۳۸۰ 💧 بسیجی، هر یک از آحاد ملت است که در هرجایی که به حضور او نیاز هست، آماده باشد. 🗓۲۱ آبان ۱۳۸۵ 💧 خیلی از ملت‌ها این نجابت، این صبر، این واقع‌بینی ، این همراهی و همدلی و این آگاهی و هشیاری ملت ایران را ندارند. 🆔 @avand98
💠 روبین وود زورث، خبرنگار آمریکایی در تشریح جریان ملاقات خود با امام(ره) در جماران می نویسد: زمانی که امام خمینی(ره) از در وارد می شد احساس می کردم که از لابه لای آن گردبادی از نیروی معنوی وزیدن گرفت. گویا در ورای آن عبای قهوه ای، عمامه مشکی و ریش سفید روح زندگی جریان داشت، به طوری که همه بینندگان را محو تماشای خود کرد. در آن هنگام حس کردم که با حضور او همه ما کوچک شده ایم و گویا در سالن کسی جز او باقی نمانده است. زمانی که بر روی صندلی خود نشست احساس کردم که نیرویی از وجودش ساطع می شود؛ نیرویی بسان یک گردباد که اگر با دقت نگاه می کردی در می یافتی که نوعی آرامش مطلق درون آن نهفته است چرا که امام خمینی(ره) بسیار جدی و استوار و مسلط بود. کمترین چیزی که می توانم بگویم این است که گویا او یکی از انبیای گذشته است و یا اینکه او مواسات اسلام است و آمده تا فرعون کافر را از سرزمین خود براند. منبع: کتاب زیباترین خاطره زندگی من، اثر روبین وود زورث، ۳۱ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ما را دࢪ ایتا و اینستاگࢪام دنبال کنید: ╔═••••═════╗ 🆔@howzehnarjes ╚═════••••═╝
حوزه علمیه حضرت نرجس(س)ساری
💠 روبین وود زورث، خبرنگار آمریکایی در تشریح جریان ملاقات خود با امام(ره) در جماران می نویسد: زمانی
💠 شهدای دفاع مقدس یاران آخر الزمانی امام عشق بودند و چه عاشقانه عازم جبهه میشدند به عنوان نمونه وصیت نامه شهید باغانی را ببینید: سخنم را درباره عشق آغاز میکنم هر آنکه نیست در این حلقه زنده به عشق بر او نمرده به فتوای من نماز کنید ما را به جرم عشق مواخذه میکنند گویا نمی دانند که عشق گناه نیست... اما کدام عشق!؟ خداوندا ، معبودا ، عاشقا، مراکه ،آفریدی ، عشق به پدر و مادر را در من به ودیعت نهادی مدتی گذشت دیگر عشق را آموخته بودم اما به چه چیز عشق ورزدین را نه به دنیا عشق ورزیدم به مال و منال دنیا عشق ورزیدم به مدرسه عشق ورزیدم به دانشگاه عشق ورزیدم اما همه اینها بعد از مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد. یعنی عشق به تو فهمیدم عشق به تو پایدار است و دیگر عشق ها، عشق های دروغین است... فهمیدم که «لا ينفع مال ولا بنون » فهمیدم که وقتی شرایط عوض می شود «يَفْرُ المرء من أخيه وصاحبة وبنيه وأمه وابيه و....» پس به عشق به تو دل بستم بعد از چندی که با تو معاشقه کردم به یکباره به خود آمدم دیدم که من کوچکتر از آنم که عاشق تو شوم و تو بزرگ تر از آنی که معشوق من قراربگیری فهمیدم که در این مدت که فکر میکردم عاشق تو هستم اشتباه میکردم این تو بودی که عاشق من بودی و مرا می کشاندی... اگر من عاشق تو بودم باید یک سره به دنبال تو می آمدم ولیکن وقتی توجه میکنم میبینم گاهی اوقات در دام شیطان افتاده ام ولی باز به راه مستقیم آمده ام حال میفهمم که این تو بودی که عاشق بنده ات بودی و هرگاه او صید شیطان شده تو دام شیطان را پاره کردی هر شب به انتظار او نشستی تا بلکه یک شب او را ببینی حالا می فهمم که تو عاشق صادق بنده ات هستی ... بنده را چه که عاشق تو شود شهید ناصرالدین باغانی تاریخ و محل شهادت: ۱۳۶۵/۱۲/۱۱شلمچه عملیات : کربلای۵ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ما را دࢪ ایتا و اینستاگࢪام دنبال کنید: ╔═••••═════╗ 🆔@howzehnarjes ╚═════••••═╝
حوزه علمیه حضرت نرجس(س)ساری
#یادداشت_دو #گام_دوم_انقلاب 💠 شهدای دفاع مقدس یاران آخر الزمانی امام عشق بودند و چه عاشقانه عازم ج
خدا رحمت کند شهید حاج حسین خرازی فرمانده لشگر امام حسین ع اصفهان رو لشکر امام حسین در شهرک دارخوین مستقر بود و یگان دریایی هم داخلش با حسین میخواستیم برای سرکشی به یگان دریایی برویم. باید از دژبانی عبور میکردیم. سربازی با لهجه روستایی در دژبانی ایستاده بود ازم کارت تردد،خواست نداشتیم. گفت اگر کارت تردد ندارید، نمی شود باید برگردید. من گفتم ایشان فرمانده لشکر هستند. سرباز باورش نمیشد گفت اگر ایشان فرمانده لشکر پس من هم فرمانده تیپم. هرچه صحبت به درازا می کشید حسین از او خوشش می آمد. پرسید: فرمانده لشکر باید چه شکلی باشد. سرباز گفت: آقا! ساده گیر آوردی وقتی فرمانده لشکر بخواهد بیاید ساز و دو هل و خدماتش به دنبالش می آیند شیپور میزنند اعلام می کنند. شما دو نفر میخواهید رد شوید میگوید فرمانده لشکرید. من کلاه سرم نمی رود. قسم هم خوردم باور نکرد. در این لحظه مسئول دژبانی آمد حسین را می شناخت به سرباز گفت ایشان آقای خرازی فرمانده لشکر امام حسین هستند. سرباز با تعجب گفت همین آقا؟! راه را باز کرد؛ اما مطمئن بودم هنوز ته دلش قبول نداشت که حسین فرمانده لشکر باش. منبع: کتاب زندگی با فرمانده خاطراتی از شهید حسین خرازی ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ما را دࢪ ایتا و اینستاگࢪام دنبال کنید: ╔═••••═════╗ 🆔@howzehnarjes ╚═════••••═╝
حوزه علمیه حضرت نرجس(س)ساری
#یادداشت_سه #گام_دوم_انقلاب خدا رحمت کند شهید حاج حسین خرازی فرمانده لشگر امام حسین ع اصفهان رو لشک
🔸 درباره ویژگی أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرینَ یکی از همرزمان شهید باکری نقل میکنه: داشتیم میرفتیم سمت هلی کوپترها توی مسیر شهید مهدی باکری، یک تسبیح مرگ بر آمریکا گفت، بهش گفتم از کی تا حالا مرک بر امریکا ذکر شده ؟ گفت آیت الله مشکینی فرمودند: ثواب گفتن مرگ بر آمریکا کمتر از صلوات نیست. نه فقط سرداران شهید دفاع مقدس این شناخت صحنه و بصیرت رو داشتند بلکه نوجوانان دفاع مقدس هم پای رکاب پیر جماران به چنان بصیرتی رسیده بودند که حتی قبل از انقلاب اعزة علی الکافرین در وجودشون متبلور شده بود. به عنوان مثال دانش آموز شهید علی اکبر رکاب ساز اهل شهرستان دزفول و متولد سال ۱۳۴۰ بود که در سن ۱۹ سالگی در هویزه به شهادت رسید. خواهر این شهید درباره برادر خود گفته است: ۱۵ ساله بود. ابتدای نوجوانی که بچه ها معمولا خیلی به لباس و ظاهرشان می رسند، آن هم روزهای قبل از انقلاب که فرهنگ خلاصه می شد در خودباختگی نسبت به غرب و خیلی ها دنبال مد مدل مو لباس خارجی و... بودند، برادرمان از آلمان برایش یک دست لباس مارک دار آدیداس فرستاده بود. اما علی اکبر یک بار هم آن را نپوشید. خیلی اصرار کردیم که بپوش، مگر چه مشکلی دارد؟ رنگش را دوست نداری؟ از مدلش خوشت نمی آید؟ گفت: «نه، من تابلوی استعمار نمیشوم!» حسابی حواسش جمع بود؛ میدانست با لباس تن هم میشود به جنگ استعمار رفت. منبع: خبرگزاری دفاع مقدس؛ روایتی از شهدای دفاع مقدس ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ما را دࢪ ایتا و اینستاگࢪام دنبال کنید: ╔═••••═════╗ 🆔@howzehnarjes ╚═════••••═╝