#عصر_های_تفکر
🔰 آدم شدن!
🔷🔹 انسان براى مسأله اى
بالاتر از شكل گرفتن و تكامل يافتن بايد بكوشد؛
چون تنها اين كافى نيست
كه شكل بگيريم
و در ابعاد وسيع ماده و معنا تكامل پيدا كنيم،
زيرا با اين تكامل يافتن،
مسأله بن بست و عبث و پوچى زودتر پيش مى آيد
و عميق تر مطرح مى گردد.
🔹 كسى كه بهترين ماشين را
و شكل گرفته ترين وسيله ها را
و تكامل يافته ترين مركب ها را با خود دارد
مسأله بن بست و ترافيك و محدوديت ها را
بيشتر احساس مى كند و عميق تر مى فهمد.
🔹 انسانى كه در دو بُعد ماده و اخلاق
شكل گرفته و به تكامل رسيده،
اما جهت ندارد و راه ندارد،
به بن بست و عبث و پوچى عميق ترى
گرفتار خواهد شد
🔹و اين بن بست و عبث و پوچى را
ديگر نمى توان با عرفان شرق هم درمان كرد
و با هيپى گرى مداوا نمود؛
چون اين عرفان،
خود يك نوع تكامل براى
استعدادهاى عظيم تر انسان است
كه پس از شكل گرفتن و تكامل يافتن،
بايد به دنبال راهى بزرگ تر
براى حركت كردن و جهتى برتر براى دويدنش بود.
🔹براى اين انسان
مسأله جهت و صراط و مركبها و رهبرى ها
و روش حركت و منزل ها مطرح مى شوند
و تنها استعدادهاى تكامل يافته
در دو بُعد ماده و اخلاق مسأله اى را حل نمى كنند.
🔹آن لحظه اى كه انسان فكر و عقل و دلش را
مثل ابزارها و ماشين هايش شكل بدهد،
آيا آن روز اين استعدادهاى شكل گرفته
و به بن بست نشسته،
بحران هاى بزرگ ترى را سبز نمى كنند؟
🔹انسان هنگامى آدم مى شود
كه به استعدادهاى شكل گرفته اش جهت بدهد
🔹و براى اين انسان، مكتبى مكتب مى شود،
كه جهت حركت و صراط و روش حركت و و و را
به او ياد بدهد و بياموزد،
بدون آنكه او را مسخ كند
و او را در راه بغلطاند و يا بغل بگيرد.
📝استادعلی صفایی حائری
📚 کتاب رشد، ص ۲۱
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌐#معاونت_تبلیغ_حوزه_علمیه_خراسان
https://eitaa.com/joinchat/4089708577C789eb1fada
🆔 @howzehtabligh
#عصر_های_تفکر
🔰رشد يا تكامل
🔷🔹 رشد در زبان قرآن
خيلى پربار تر و عميق تر از تكامل است.
البته مى توان هر كلمه اى را
در برابر هر معنايى قرار داد
و وضعى جديد به وجود آورد،
ولى اين قرار داد و وضع جديد نبايد ما را فريب بدهد.
🔹 رشد در برابر خسر است
و كمال در برابر نقص.
🔹آنچه كه به اوج خويش رسيد؛
مثلًا قدرت بازوها، قدرت فكرى،
قدرت عقلى، قدرت روحى و و و
هنگامى كه به اوج خود رسيدند
و از نقص ها رها شدند،
تازه همين ها همراه يكى از دو حالت
رشد و يا خسر هستند.
🔹اگر با دستم و قدرت بازويم
در جهت عالى تر كار كنم، رشد كرده ام
و گرنه خسارت ديده ام و باخته ام.
🔹و همين طور در قسمت فكرى و عقلى و روحى.
...
🔹اين مفهوم رشد است
كه در برابر خسر آمده
و اين مفهوم با تكامل تفاوت ها دارد.
🔷🔹 رشد، زياد شدن انسانى است
كه به استعدادهاى تكامل يافته اش
جهت مى دهد
و آنها را از بن بست مى رهاند و
به دنبال روش حركت و صراط و رهبرى مى افتد
و ضرورت «مذهب» را مى يابد.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚کتاب رشد، ص ۲۴
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌐#معاونت_تبلیغ_حوزه_علمیه_خراسان
https://eitaa.com/joinchat/4089708577C789eb1fada
🆔 @howzehtabligh
#عصر_های_تفکر
🔰استعدادها
🔷🔹 انسان از سرمايه هايى سرشار است
و با استعدادهايى همراه،
از نيروهاى بدنى و عاطفى
و غرايز فردى و اجتماعى و عالى گرفته
تا مهم تر از اين همه؛
يعنى نيروى رهبرى اينها
و جهت دادن به اين همه استعداد.
🔹انسان ها گرچه در سرمايه ها با هم تفاوت دارند
اما در جهت دادن
به اينها و رهبرى اينها همه با هم برابرند.
🔹هر كس از تضاد استعدادها برخوردار بود
و هر كس بشر بود
ناچار از اين جهت دادن و رهبرى كردن برخوردار است.
🔹 خود اين استعدادها مهم نيستند
و كارى كه با دست يا فكر
يا نيروى عظيم خود انجام مى دهيم مهم نيست،
🔹بل مهم هدف و جهت اين كارهاست
كه براى چه از اينها بهره مى گيريم
و در چه راهى آنها را به جريان مى اندازيم.
🔹 و با اين ديد ديگر اختلاف
عملها و اختلاف استعدادها
مسأله ظلم و بى عدالتى را به دنبال نمى كشد؛
چون حكمت بر اساس نيازهاى گوناگون،
افراد گوناگون تهيه مىكند،
🔹در حالى كه اين گوناگونى ها ملاك افتخار نيست
و در حالى كه از هر كس
به اندازهاى كه داده اند بازدهى مى خواهند
🔹و در حالى كه هنگام پاداش،
نسبت سرمايه ها و سودها را مى سنجند،
نه سرمايه ها را و نه سودها را.
🔹در حالى كه جهت اين نسبت
و هدف اين كوشش را در نظر مى گيرند، كه:
«انَّما الاعمالُ بالنِّيَّات» و
«لَيْسَ لِلْإِنْسانِ الَّا مَا سَعَى» و
«لايُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً الَّا ما اتيها».
📝 استاد علی صفایی حائری
📚کتاب رشد ص ۲۹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌐#معاونت_تبلیغ_حوزه_علمیه_خراسان
https://eitaa.com/joinchat/4089708577C789eb1fada
🆔 @howzehtabligh
#عصر_های_تفکر
🔰 راه بی نهایت
🔶🔸 انسان بايد در اين محدوده
هفتاد ساله پاهايى تربيت كند
و مركب هايى بيابد
و سرمايه هايى را زياد نمايد
و توشه هايى براى بى نهايت راه بردارد
و سپس راهش را شروع كند و حركتش را دنبال نمايد.
🔹 در اين دنيا پاها ساخته مى شوند
و در آن مرحله راهها پيموده مى گردند.
🔹همه انسانها در يك نقطه انحطاط قرار دارند
و فقط با سرمايه هايى هستند و پاهايى.
🔹«هر كس هر قدر كار بكند
و راه برود بالاتر مى آيد،
تا ثروت، تا قدرت، تا رياست،
تا بهشت آب و نان و بالاتر مى آيد، تا ... تا»
تا آنجايى كه نهايتى ندارد و تا برنمى دارد.
🔹و ايناست كه على آن مرد راه
فريادش بلند مى شود:
«آه مِن قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيق»؛
آه از توشه كم و راه دور.
🔹اگر هدف على،
بهشت نان و آب بود
و بهشت حوريان بود
كه آن توشه ها كم نبود،
با كمتر از اينها به آن همه مى رسند.
🔹على راهى دارد تا بى نهايت
و اين است كه هر چقدر توشه بردارد
چيزى نيست؛
🔹چون هر مقدار در برابر بى نهايت،
صفر است و هيچ است و كم است.
🔹آنهايى كه اين راه دراز را ديده اند
و از اين استعدادهاى عظيم خبر دارند،
اينها در فكر بازارى هستند
و در جست وجوى خريدارى
كه بيشتر سود بدهد
و زيادتر بهره برساند
و سرمايه ها را بارور كند
كه مگر در اين راه به جايى برسند.
🔹اينها شب و روز مشغولند
و شب و روز مى كوشند؛
چون فرصتى ندارند.
🔹اين است كه بايد خوردن و خوابيدن
و رفتن و آمدن
همه اش تجارت باشد
و كار باشد و عبادت باشد
و حركت باشد و پاى رفتن باشد.
🔹اينها ديگر درنگى نمى كنند
و آرام نمى نشينند
و از بازى ها سر باز مى زنند.
🔹كسانى درنگ مى كنند
و به بازى گرفتار مى شوند كه هدفى ندارند.
📝استاد علی صفایی حائری
📚کتاب رشد، ص ۳۲
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌐#معاونت_تبلیغ_حوزه_علمیه_خراسان
https://eitaa.com/joinchat/4089708577C789eb1fada
🆔 @howzehtabligh
#عصر_های_تفکر
🔰سرگرمی ها
🔶🔸 وقتى كه ما بچه تر بوديم،
مشتاق بازى و توپ بوديم،
در انتظار مى نشستيم
تا ما را به بازى بگيرند،
تملق مى گفتيم تا راه مان بدهند
و قهر مى كرديم و دور مى شديم
تا نزديك مان كنند،
🔸اما همين كه هدفى پيدا مى كرديم
ديگر به توپ ها و بچه ها نگاه نمى كرديم،
حتى اگر دعوت مان مى كردند
مى خنديديم
و اگر دست مان را مى كشيدند،
نق مى زديم و فرار مى كرديم.
چرا؟
🔸مگر توپ همان توپ نبود
و بازى همان بازى محبوب نبود؟
چرا اينها همه اش همان ها بودند،
اما ما ديگر آن نبوديم،
ما هدفى داشتيم و لباسى به تن كرده بوديم
و مهمانى مى خواستيم برويم...
🔸آه حالا مى فهمم كه چرا خيلى ها
به توپ هاى بزرگ تر
و كره هاى زمين و ماه و خورشيد
هم همان طور نگاه مى كنند
و توپ بازى نمى كنند
و اسير بازى نمى شوند.
🔸اينها كارى دارند و هدفى دارند
و اين است كه مشغول نمى شوند
و سرگرم نمى شوند.
🔸سرگرمى ها براى بيكاره هاست.
بازى ها براى آواره ها ست
و آنها كه جايى دارند و آنها كه كارى دارند
و آنها كه به مهمانى دعوت شده اند
و لباس ضيافت پوشيده اند،
ديگر با توپ ها و با بازيچه ها كارى ندارند.
🔸اينها نه بازيگرند و نه بازيچه و نه تماشاچى.
🔸اينها رهرو هستند و به تحرك ها رسيده اند
و از تنوع ها گذشته اند.
🔸اينها راه را مى بينند
و وقت كم را مى بينند
و اين است كه شب و روز مى كوشند
و آرام ندارند.
اين است كه همه خوردن و خوابيدن
و حركت هاى بى حاصل شان
بايد حاصل خيز بشود و بار بياورد.
🔸هيچ ديده ايد
كه كسى خانه اى بزرگ ساخته باشد
و در قرضش مانده باشد،
چگونه روز و شب مى دود
و چگونه حتى درمهمانى هايش
در جست و جوى كار خويش است.
🔸انسان بى نهايت سرمايه دارد
و بى نهايت راه دارد
و فقط هفتاد سال وقت براى تجارت،
آن هم، نصفش خوراك و پوشاك و مسكن
و نصفش مقدمات اينها،
🔸واى به روزى كه بقيه اش هم بشود
صرف نمايش دادن اينها
كه ديگر سرمايه ها از دست رفته اند
يا راكد مانده اند
و احتكار شده اند
و يا از دست رفته اند و زيان شده اند.
📝استاد علی صفایی حائری
📚کتاب رشد، ص ۳۴
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌐#معاونت_تبلیغ_حوزه_علمیه_خراسان
https://eitaa.com/joinchat/4089708577C789eb1fada
🆔 @howzehtabligh
#عصر_های_تفکر
🔰بازارها و خریدارها
🔷🔹 بايد در اين وقت كم به تجارتى دست زد
كه بى نهايت سود بياورد
🔹و بايد به دنبال خريدارى رفت
كه پولش نقد باشد
و بازگردان داشته باشد
🔹و بايد در جستوجوى بازارى بود
كه رونق داشته باشد.
🔹يك بازار، بازار پايين است
با خريدارى هايى به نام دل و هوس هايش
و به نام مردم و حرف هايش
و به نام دنيا و جلوه هايش؛
با ثروت و قدرت و شهرت
و مدارك و عنوانهايش
و به نام شيطان و وسوسه هايش.
🔹و يك بازار هم بازار ديگرى است
با خريدارى به نام اللّه، مالك، رحيم، مهربان.
🔹اينها بازارها و خريدارها هستند،
آن هم سرمايه ها و متاع هاى ما،
بايد ديد كه هر كدام چه مى گيرند
و در برابر چه مى دهند.
🔹آن بازار پايين نمى تواند
اين همه سرمايه را جذب كند،
سرمايه ها گزاف هستند
و متورم مى شوند و عصيان مى آورند
و بحران مى آورند و...
🔹آن خريدارها هم مصرف كننده مفت هستند.
سرمايه را مى بلعند،
استعدادهاى مرا به بازى مى گيرند،
چيزى بر آن نمى افزايند.
هنگامى كه يك عمر براى دلم دويدم
چه بازدهى دارد؟
هنگامى كه يك عمر براى هوس هاى مردم سوختم
آنها به من چه مى دهند؟
🔹جز چهار تا بارك اللّه
و يك دقيقه كف زدن و چهار دقيقه سكوت.
🔹اگر اين خلق، از فرزندم گرفته تا زنم
تا پدرم تا مادرم و ديگران به من چيزى دادند
و برايم لذتى آوردند
بايد بسنجم كه چه چيز از من گرفته اند.
آيا اينها بيش از آنچه داده اند از من نگرفته اند؟
مغز من و دل من و عمر من به سوى آنها رفته،
سرم شده مستراحشان و دلم شده انبار جهودها و
بتخانه شان و عمرم شده چراگاه و جولانگاه شان،
كه چى؟
خودم هم نمى دانم،
فقط اسير عادت ها و هوس ها شده ام
و از فكرم و سنجشم و اراده ام كارى نكشيده ام.
🔹فكرم فقط در حساب خانه و اجاره اش كلنجار مى رود
و عقلم دخل و خرج را مى سنجد.
🔹و اراده ام در اين تكرار خوردن و خوابيدن و خوش بودن،
گرفتار شده است.
از خودم و سرمايه هايم مانده ام.
🔹اگر اينها را شناخته بودم،
ديگر به كم قانع نمى شدم
و اگر تجارت ها و سودها را محاسبه كرده بودم،
هيچگاه دو بار ضرر نمى دادم
و از يك سوراخ دو بار گزيده نمى شدم.
🔹من با اين همه پا،
فقط تا توالت و آشپزخانه رفته ام
و با اين همه سرمايه،
فقط بوق حمام خريده ام،
آن هم در دهى كه حمام ندارد
و قدرت جذب اين همه بوق را ندارد.
🔹من از خانه وسيع وجودم
با قسمتهاى گوناگون و اتاق هاى متعدد،
فقط به مستراحش چسبيده ام
و به آن مشغول شده ام،
🔹در حالى كه بايد تمام اين اتاق ها منظم مى شد.
همان طور كه دست و پا و موى و اندامم
را منظم می كنم و پرورش مى دهم،
بايد دل و مغز و فكر و عقل و اراده ام و روحم را پرورش مى دادم
و در جاى خود مى نهادم
و در جاى خود به جريان مى انداختم.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب رشد، ص ۳۷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌐#معاونت_تبلیغ_حوزه_علمیه_خراسان
https://eitaa.com/joinchat/4089708577C789eb1fada
🆔 @howzehtabligh
#عصر_های_تفکر
🔰 خودمان را به چه می فروشیم؟
🔷🔹 اين خريدارها چيزى ندارند. چيزى به من نداده اند
و چيزى به من باز نمى گردانند
و اگر لذت مى برم به خاطر اين است
كه نمى دانم چه از دست داده ام.
🔹 درست مثل آن پيرزال كه بشقاب عتيقه را با يك دست بشقاب گلى رنگ مبادله كرده بود و خوشحال بود و لذت مى برد،
🔹غافل از آنكه با همان بشقاب مى توانست صد هزار تا از همين ها را يكجا بخرد و درست مثل آن كودك كه اسكناس صدتومانى را با ده تا كاكائو عوض مى كند و زود در مى رود
كه نكند طرف پشيمان شود و معامله را به هم بزند.
🔹 ما امروز خوشحاليم كه خودمان را داده ايم
و چند تا بارك اللّه و چند تا خانه
و چند تا ماشين
و چند تا فلان و بهمان گرفته ايم
و فرار هم مى كنيم كه نكند طرف معامله۲ را به هم بزند.
🔹 غافل از اينكه ما را به بيش از اينها خريدارند
و غافل از اينكه اينها قيمت يك لحظه ما نيست.
🔹چه مى گويم، نه اينها كه
تمام الماسها و نفتها و طلاها و نقرهها و تمام زمين و حتى تمام بهشت
قيمت يك لحظه ما نيست.
🔹ما در يك لحظه مى توانيم بيش از زمين و بيش از بهشت به دست بياوريم. مى توانيم به رضوان و لقا دست بيابيم، كه:
🔹«رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ اكْبَرُ »
اما در يك عمر به پشيزى قانع شده ايم و خوشحال هم هستيم.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب رشد، ص۴۱
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌐#معاونت_تبلیغ_حوزه_علمیه_خراسان
https://eitaa.com/joinchat/4089708577C789eb1fada
🆔 @howzehtabligh
#عصر_های_تفکر
🔰 چه کنم تا دچار خسران نشوم؟
فكر من اسير كمها شده،
در حالى كه مى توانستم با فكرم، خودم و محرك هايم را بشناسم
🔹و با عقلم، سرمايه ها و بازارها و خريدارها را بسنجم.
🔹اگر فكر مى كردم، مى يافتم كه محرك هاى من بايد از من عظيم تر باشند و از من بزرگتر باشند.
🔹آيا دلم و دل خلق و جلوه هاى دنيا از من بزرگترند كه شب و روز، مرا مىچرخانند.
اگر من در خودم و در اينها فكر كرده بودم، رشد مى كردم و بزرگ مى شدم و در نتيجه از اينها آزاد مى گرديدم،
همان طور كه از تيله هاى ديروز و بت هاى كودكى و معشوق ها و درّه هاى پيشينم آزاد شده ام.
🔹 من بايد به سوى كسى مى رفتم كه از من بزرگتر باشد.
🔹چه كسى بزرگتر از من، جز حاكم بر من؟
🔹 من بايد با كسى معامله مى كردم كه چيزى داشته باشد،
چه كسى داراتر از مالك من؟
🔹 من بايد سراغ بازارى را مى گرفتم كه قدرت جذب داشته باشد
و چه بازارى وسيع تر از بازار آخرت؟
🔹من بايد در راهى مى دويدم كه بن بست نداشته باشد و چه راهى بهتر از بى نهايت؟
🔹و اگر به سراغ ديگرى رفتم و در جاى ديگرى، ناچار به بن بست مى رسم و به ديوار و به عصيان و چه بسا بميرم و به تولدى ديگر هم دست نيابم و در اتاقى كه افتادن يك پرده آسمانش را مى گيرد مدفون شوم.
🔹اگر در بازار ديگرى معامله كردم، ورشكست مى شوم و خسارت مى بينم و اين خسارت نتيجه اى حتمى است در هر عصرى از عصرها؛
🔹از عصر حجر گرفته تا عصر فضا و در هر دوره اى از دوره هاى زندگى؛
از كودكى و جوانى گرفته تا كمال و پيرى.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚کتاب رشد، ص ۴۴
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌐#معاونت_تبلیغ_حوزه_علمیه_خراسان
https://eitaa.com/joinchat/4089708577C789eb1fada
🆔 @howzehtabligh
#عصر_های_تفکر
🔰 عشق به حق
⬛️ چقدر نكته در اين كلمه ها نهفته،
«اِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا».
◼️ مگر جز به سوى او
مى توان به سوى ديگرى رفت
و مگر جز با او مى توان با ديگرى سودا كرد!
◾️بر فرض چيزى نداده باشد
و بر فرض بهشتى نداشته باشد،
اما باز اوست كه بر دل
و بر خلق و بر دنيا و بر شيطان هم
احاطه دارد و تسلط دارد و حكومت دارد.
▪️اگر بناست كه با كسى باشيم
و اگر بناست كه مفت ببازيم
پس چرا براى او نباشيم و به او نبازيم،
كه حاكم است و عظيم است،
نه محكوم و اسير.
⬜️ بگذر از آنكه
همه هستى ما، همه سرمايه ما
از خود اوست
و بگذر از اينكه بى نهايت سود مى دهد؛
◻️ چون دادن ها از او كم نمى كند؛
«لاتَزيدُهُ كَثْرَةُ الْعَطاءِ اِلاَّ جُودآ وَ كَرَمآ »
و جز بخشش و كرامت چيزى بر او نمى افزايد.
◽️ خودش مى گويد
چگونه تمام مى شود و يا كم مى شود
مملكتى كه من قَيّومش هستم:
«كَيْفَ تَنْقُصُ مُلْکٌ أنَا قَيِّمُهُ ».
▫️ هنگامى كه انسان او را جهت مى گيرد
و به او مى فروشد،
هم بى نهايت مى تواند حركت كند
و هم بى نهايت مى تواند به دست بياورد
و در نتيجه نه بن بست
و پوچى و عبث پيش مى آيد
و نه خسارت و ضرر.
نه احتكار و نه اسراف و نه فقر.
▪️ عشق به حق و ايمان به او
تمام سرمايه ها را به جريان مى اندازد
و تمام استعدادهاى ما را به كار مى كشد.
به چه كارى؟
اين كارها با نظر معشوق بستگى دارد.
▫️ عاشق،
چشم به فرمان معشوق است،
اگر او صالح باشد و صالح بخواهد،
عاشق، صالح مىشود و صالح مىآورد.
▪️ هنگامى كه عشقى در سينه نشست
و معشوق در دل خيمه زد،
ناچار خواسته هاى اين معشوق،
عاشق را حركت مىدهد
و اين است كه اعمال عاشق
با خواست هاى معشوق وابستگى دارد.
▫️ هنگامى كه خواسته هاى معشوق،
صالح باشد،
كارهاى عاشق به صلاح مى گرايد.
▪️ و از آنجا كه خدا جز خوبى نمى خواهد
و جز رشد خلق را نمى خواهد،
ناچار گروندگان به او و عاشق هاى به راه افتاده او،
جز خوبى نمىآورند
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب رشد، ص ۵۳
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌐#معاونت_تبلیغ_حوزه_علمیه_خراسان
https://eitaa.com/joinchat/4089708577C789eb1fada
🆔 @howzehtabligh
#عصر_های_تفکر
🔰عشق به خلق
◼️ كسى كه عاشق حق شد،
عاشق خلق مىشود،
كه: عاشقم بر همه عالم
كه همه عالم از اوست.
◻️ و اين عشق مىشود زيربناى مبارزه
و امر به معروف و نهى از منكر.
◼️ كسى كه عاشق شد،
خواستار بهروزى و بهزيستى
و رشد و حركت و كمال معشوق است
و در اين ديد حتى يك پر سبزى
و يك لقمه نان و يك ورق كاغذ هم هدر نمىشود
و ضايع نمىگردد،
◻️ كه بايد هر چيز به رشد خود
و كمال خود برسد
و اين خوددارى از اسراف بر اساس
اين اعتقاد استوار مىشود
نه فقط بر اساس يك بخل و يا يك ديد اقتصادى.
◼️ و كسى كه يك پر سبزى را هدر نمىكند
و اسراف نمىكند،
چگونه مىتواند شاهد از دست رفتن
استعدادهاى خلق باشد.
◻️ چگونه مىتواند خودش باتلاق خلق بشود
و آنها را مطيع و مريد و برده خود بسازد
و چگونه مىتواند كه شاهد
اسارت و بردگى و در باتلاق رفتن خلق باشد و آرام بگيرد.
◼️ كسى كه عشق به حق دارد
عاشق خلق مىشود
و آنها را از بتها و طاغوتها و شيطانها
نجات مىدهد،
هر چند به درگيرى و مبارزه با آنها بينجامد،
كه براى مبارزه آماده است؛
چه در شكل روشنگرىاش و چه در شكل فريادگرىاش
و چه در شكل پنهان كارىاش و چه در شكل آشكار و مشخصاش.
◻️مؤمن نمىتواند بىتفاوت و يا سازشگر بماند.
سازشگرى و بىتفاوتى با ايمان و بالاتر، با توحيد نمىسازد.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب رشد ص ۵۵
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌐#معاونت_تبلیغ_حوزه_علمیه_خراسان
https://eitaa.com/joinchat/4089708577C789eb1fada
🆔 @howzehtabligh
#عصر_های_تفکر
🔰 عمل صالح ادامه عشق به حق
🔷🔸 مؤمن براى انتخاب شكلهاى مبارزهاش،
ملاكهايى دارد و نورهايى دارد.
🔹 هدف او و شرايط او و دشمن او
شكل مبارزه او را مشخص مىكنند.
🔸 ۱. گاهى هدف ايجاد رعب است،
گاهى كنار زدن يك فرد است
و گاهى عالىتر، تا سطح شكوفا كردن
استعدادهاى انسانى.
🔹چون او به منابع انسانى
بيش از منابع زيرزمينى مىانديشد
به شكوفايى و بارورى آنها همت گماشته است.
🔸هر چقدر هدف حكومتى بالاتر بيايد،
هر چقدر از امنيت و رفاه،
از پاسدارى و پرستارى فراتر برود،
ناچار شكل مبارزه پيچيدهتر مىشود.
🔹 ۲. همينطور دشمن و طرف مبارزه
در شكل مبارزه اثر مىگذارد.
🔸 ۳. همانطور كه شرايط و موقعيتها
در شكل آن اثر دارند.
مىبينيم كه ابوذر فريادگر است
اما نه در زمان ابوبكر و عمر،
بلكه در زمان عثمان كه خلق به خستگى رسيدهاند
و به وازدگى دست دادهاند.
و مىبينيم كه ابوذر فريادگر است
نه ديگران، كه ابوذر زبانش تيز شده
و حمايت گرديده است؛
چون آسمان بر راستگوتر از ابوذر سايه نينداخته.
🔹 صبر و سازندگى و رشد دادن
و عمل صالح و رشد كردن،
ادامه ايمان هستند
و دنباله عشق به حق.
عاشق، بيكار نيست.
هر كس به حق رسيد،
به حق مىرساند.
🔸 درخت زنده، شاخ و برگ و ميوه دارد.
به حرف آنهايى كه مىگويند
دلت پاك باشد،
فريب مخور.
دلِ پاك، عملِ پاك مىسازد.
درخت زنده بار مىآورد،
مگر اين طور نيست؟
🔹 و عاشق حق از يك سو عمل مىآورد
و شاهكار مىآفريند
و از يك سوى ديگر همراه و همكار؛
🔸 چون در راه،
درگيرىهايى هست كه به تنهايى
نمىتوان با آنها روبهرو شد.
🔹 و عاشق حق به اندازه عشقش
شكيبايى دارد و صبر و استقامت.
🔸 آنچه صبر و سازندگى و عمل را پايه مىگذارد،
ايمان است و حب اللّه است،
كه: «وَالَّذينَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبَّاً للّه ».
📝استاد علی صفایی حائری
📚کتاب رشد ص ۵۷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌐#معاونت_تبلیغ_حوزه_علمیه_خراسان
https://eitaa.com/joinchat/4089708577C789eb1fada
🆔 @howzehtabligh
#عصر_های_تفکر
🔰 عوامل رشد
🔶🔸 آنها كه در راهاند و همكارند،
يكديگر را سفارش مىكنند
بر حقى كه به دست آوردهاند
و بر صبرى كه بايد به دست بياورند،
🔸 اين نقش يك نقش سفارشى
و اضافى بر نقش ثابت ايمان و عشق است.
آيه از نقش ايمان در سازندگى
به طور كلى صحبت كرد،
كجا؟ در كلمه «وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»
🔸و اين است كه به يك مسأله عالىتر
اشاره مىكند
و آن نقش سفارش و تواصى
و گفتوگوى همراهان و همكاران است.
🔸 بر حساب طبيعى بايد بگوييم:
آنها كه به حق مىرسانند
و آنها كه شكيبايى مىآفرينند،
نه آنها كه بر حق و صبر سفارش مىكنند،
🔸اما بر اساس يك ديد دقيقتر
كه سازندگى و شكيبايى را از آثار ايمان مىبيند،
اين گونه تعبير نمىكند،
بلكه تعبير عوض مىشود؛
«وَ تَواصَوا بِالحَقِّ»،
به حق يكديگر را سفارش مىكنند،
«وَ تَواصَوا بِالصَّبر»
و به صبر يكديگر را مىخوانند.
اين تواصى يك عامل ديگرى است
كه ته مانده استعدادها را به جريان مىاندازد.
🔸 آنچه از خسارت كلى انسان جلوگيرى مىكند
و آنچه كه تمام رشد را به دست مىدهد
دو عامل است؛
🔸 يكى ايمان كه زيربناى كار و همكار و استقامت در كار است
و آفريدگار اين هر سه
🔸 و ديگرى مؤمن است
كه با تذكرها و تواصىها،
غفلتها را مىسوزاند
و استعدادها را به جريان مىاندازد
و اين تذكر و سفارش،
تنها پس از اين زمينه ايمان و عشق مفيد است،
كه: «فَذَكِّر فَاِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤمِنين ».
🔸 جرقهها هنگامى مفيد هستند
كه سوختها متراكم و فشرده باشند.
🔸 هنگامى كه چند قطره بنزين متراكم بشود
و در جاى خود بنشيند،
با يك جرقه بارهاى سنگين را به حركت مىاندازد
و به مقصد مىرساند،
🔸اما يك درياى بنزين رها و آزاد بر فرض بسوزد،
كارى از پيش نمىبرد
و يك دنيا جرقه بر فرض بزند،
حركتى نمىآورد.
🔸 تذكرها و سفارشها و جرقهها
براى مؤمنها و فشرده شدهها
و به راه رسيدهها مفيد است
و آنها را پيش مىبرد؛
«فَذَكِّرْ فَاِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤمِنين».
🔸 يادآورى براى اينها سود مىدهد
و ته مانده استعدادها را به جريان مىاندازد.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب رشد ، ص ۵۴
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌐#معاونت_تبلیغ_حوزه_علمیه_خراسان
https://eitaa.com/joinchat/4089708577C789eb1fada
🆔 @howzehtabligh