eitaa logo
پایگاه اطلاع رسانی حوزه علمیه امام رضا(ع) گناباد
593 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
213 فایل
کانال اطلاع رسانی حوزه علمیه امام رضا علیه السلام گناباد آدرس کانال : @hozehgonabad ارتباط با ادمین @howzeh_gonabad
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃حق خدا روی زمین من حرف زدن با تو را دوست دارم. با تو که حرف می‌زنم هیچ چیز دیگر توان به هم ریختنم را ندارد. چه قدر احساس ضعف می‌کنم در برابر ناملایمات وقتی که با تو حرف نمی‌زنم. با تو که حرف نمی‌زنم بیدی می‌شوم که با هر بادی می‌لرزد با تو که حرف می‌زنم کوهی می‌شوم که با طوفان هم نمی‌لرزد. وقتی به بازارهایی فکر می‌کنم که با حرف زدن با تو کساد می‌شوند میلم به حرف زدن با تو بیشتر می‌شود. چه قدر خوب است این فکر و خیال‌ها! امروز داشتم به این فکر می‌کردم: اگر مردم یاد بگیرند حرف زدن با تو را دیگر کیست که با دیگری دعوا کند و اصلاً اختلاف، دیگر چه معنایی پیدا می‌کند؟ آن وقت دکّۀ قضا و دادگاه عدالت به چه کار می‌آید؟ مردمی که اهل حرف زدن با تو هستند همه همدیگر را دوست دارند این مردم حق هم را نمی‌خورند که هیچ حقّ خود را هم پیش کش می‌کنند به همدیگر. آدم‌هایی که خوراک روز و شبشان حرف زدن با توست از حق حلال خودشان هم گذشت می‌کنند مگر حق حرامی از گلوی این آدم‌ها پایین می‌رود؟ حرف زدن با تو هوش و حواس نمی‌گذارد برای آدم که بخواهد اهل حساب و کتاب شود آنها که مست حرف زدن با تواند فریاد می‌کشند که هر کسی می‌خواهد حتّی بی‌اجازه بیاید و از خزانۀ من هر چه نیاز دارد بر دارد. در این مستی است که آدم‌ها اذن عام می‌دهند به این و آن و چوب حراج می‌زنند به مالشان. مگر در این حال و هوا حق‌خوری معنایی دارد که دادخواهی جایی برای خودش باز کند؟ دعا می‌کنم روزی را ببینم که مردم به قدری مست حرف زدن با تو شوند که قاضی‌ها همه بیکار شوند. چه روز خوشی است آن روز! شبت بخیر بزرگ‌ترین حق خدا روی زمین! @hozehgonabad
🍃گل محمدی من حرف زدن با تو را دوست دارم و چند شبی هم هست که فکر کردن به بازارهای تعطیل شده عجیب حالم را خوب می‌کند بازارهایی که با رونق حرف زدن با تو کساد می‌شوند. یادم می‌آید روزهایی را که هنوز با شراب حرف زدن با تو آشنا نشده بودم و مستی این شراب را نچشیده بودم. با این و آن حرف زدن بماند که چقدر جذّاب بود برایم امّا بخش تلخ قصّه این است که از این و آن حرف زدن برایم شیرین بود. از این و آن حرف می‌زدم و کیف می‌کردم از این و آن حرف می‌زدم و خالی می‌شدم از این و آن حرف می‌زدم و دلم خنک می‌شد. کاری نداشتم که این حرف‌ها که می‌زنم خوردن گوشت برادر مرده است یا نه من کیف خودم را می‌کردم و وقتی هم از این و آن حرف می‌شنیدم لذّتم کامل می‌شد. حالا اگر میلی ندارم با این و آن از این و آن حرفی بزنم، هنری نکرده‌ام مگر می‌شود از شراب حرف زدن با تو مست شد و آن وقت از خوردن گوشت میته کیف کرد؟ اگر حرف زدن با تو رونق بگیرد بازار حرف زدن از این و آن کساد می‌شود و دیگر گوشت مرده خریدار نخواهد داشت. امروز اگر مردم لَه لَه می‌زنند برای آن که گوشت برادر مردۀ خود را به دندان بگیرند و آن را با میل و رغبت بجوند و با لذّت ببلعند برای آن است که طعم شراب حرف زدن با تو را نچشیده‌اند. حرف زدن با تو چه کارها که نمی‌کند این کارها فقط یک اعجاز نیست کار اعجاز اثبات اتصال صاحب معجزه به خداست آنچه از حرف زدن با تو بر می‌آید متصل کردن همۀ ما به خداست. اگر حرف زدن با تو باب شود دهان هیچ کسی دیگر بوی مرده نمی‌دهد با هر کسی حرف بزنی از دهانش بویی به مشامت می‌رسد که عود و گلاب و مشک آبرو می‌خرند از آن. شبت بخیر گل محمدی! 🍃حق خدا روی زمین من حرف زدن با تو را دوست دارم. با تو که حرف می‌زنم هیچ چیز دیگر توان به هم ریختنم را ندارد. چه قدر احساس ضعف می‌کنم در برابر ناملایمات وقتی که با تو حرف نمی‌زنم. با تو که حرف نمی‌زنم بیدی می‌شوم که با هر بادی می‌لرزد با تو که حرف می‌زنم کوهی می‌شوم که با طوفان هم نمی‌لرزد. وقتی به بازارهایی فکر می‌کنم که با حرف زدن با تو کساد می‌شوند میلم به حرف زدن با تو بیشتر می‌شود. چه قدر خوب است این فکر و خیال‌ها! امروز داشتم به این فکر می‌کردم: اگر مردم یاد بگیرند حرف زدن با تو را دیگر کیست که با دیگری دعوا کند و اصلاً اختلاف، دیگر چه معنایی پیدا می‌کند؟ آن وقت دکّۀ قضا و دادگاه عدالت به چه کار می‌آید؟ مردمی که اهل حرف زدن با تو هستند همه همدیگر را دوست دارند این مردم حق هم را نمی‌خورند که هیچ حقّ خود را هم پیش کش می‌کنند به همدیگر. آدم‌هایی که خوراک روز و شبشان حرف زدن با توست از حق حلال خودشان هم گذشت می‌کنند مگر حق حرامی از گلوی این آدم‌ها پایین می‌رود؟ حرف زدن با تو هوش و حواس نمی‌گذارد برای آدم که بخواهد اهل حساب و کتاب شود آنها که مست حرف زدن با تواند فریاد می‌کشند که هر کسی می‌خواهد حتّی بی‌اجازه بیاید و از خزانۀ من هر چه نیاز دارد بر دارد. در این مستی است که آدم‌ها اذن عام می‌دهند به این و آن و چوب حراج می‌زنند به مالشان. مگر در این حال و هوا حق‌خوری معنایی دارد که دادخواهی جایی برای خودش باز کند؟ دعا می‌کنم روزی را ببینم که مردم به قدری مست حرف زدن با تو شوند که قاضی‌ها همه بیکار شوند. چه روز خوشی است آن روز! شبت بخیر بزرگ‌ترین حق خدا روی زمین! @hozehgonabad
🍃نرم‌ترین دل دنیا محبت‌های این و آن یکی یکی دارد رنگ می‌بازد برایم. دیگر نمی‌شود به بازی‌ زبان‌ها و زبان‌بازی آدم‌ها اعتماد کرد. «دوستت دارم» مشکوک‌ترین جمله‌ای است که این روزها می‌شنوم. گویی از پشت این جمله صدایی ترسناک به گوش می‌رسد. چرا نمی‌شود مثل آن روزها در آغوش گرم و نرمِ «دوستت دارم» آرام گرفت؟ وقتی «دوستت دارم» دیگر نمی‌تواند اثبات دوستی باشد احساس می‌کنم در میان یک زمین دلِ سنگی دارم از بی‌محبّتی می‌میرم. آقا! چه بگویی دوستت دارم و چه نگویی می‌دانم که دوستم داری. حالا اگر می‌شود امشبی را مرا مهمان شب بخیرت کن تا کمی جان بگیرم زیر فشار این همه دلِ سنگی. شبت بخیر نرم‌ترین دل دنیا! 🍃گل محمدی من حرف زدن با تو را دوست دارم و چند شبی هم هست که فکر کردن به بازارهای تعطیل شده عجیب حالم را خوب می‌کند بازارهایی که با رونق حرف زدن با تو کساد می‌شوند. یادم می‌آید روزهایی را که هنوز با شراب حرف زدن با تو آشنا نشده بودم و مستی این شراب را نچشیده بودم. با این و آن حرف زدن بماند که چقدر جذّاب بود برایم امّا بخش تلخ قصّه این است که از این و آن حرف زدن برایم شیرین بود. از این و آن حرف می‌زدم و کیف می‌کردم از این و آن حرف می‌زدم و خالی می‌شدم از این و آن حرف می‌زدم و دلم خنک می‌شد. کاری نداشتم که این حرف‌ها که می‌زنم خوردن گوشت برادر مرده است یا نه من کیف خودم را می‌کردم و وقتی هم از این و آن حرف می‌شنیدم لذّتم کامل می‌شد. حالا اگر میلی ندارم با این و آن از این و آن حرفی بزنم، هنری نکرده‌ام مگر می‌شود از شراب حرف زدن با تو مست شد و آن وقت از خوردن گوشت میته کیف کرد؟ اگر حرف زدن با تو رونق بگیرد بازار حرف زدن از این و آن کساد می‌شود و دیگر گوشت مرده خریدار نخواهد داشت. امروز اگر مردم لَه لَه می‌زنند برای آن که گوشت برادر مردۀ خود را به دندان بگیرند و آن را با میل و رغبت بجوند و با لذّت ببلعند برای آن است که طعم شراب حرف زدن با تو را نچشیده‌اند. حرف زدن با تو چه کارها که نمی‌کند این کارها فقط یک اعجاز نیست کار اعجاز اثبات اتصال صاحب معجزه به خداست آنچه از حرف زدن با تو بر می‌آید متصل کردن همۀ ما به خداست. اگر حرف زدن با تو باب شود دهان هیچ کسی دیگر بوی مرده نمی‌دهد با هر کسی حرف بزنی از دهانش بویی به مشامت می‌رسد که عود و گلاب و مشک آبرو می‌خرند از آن. شبت بخیر گل محمدی! 🍃حق خدا روی زمین من حرف زدن با تو را دوست دارم. با تو که حرف می‌زنم هیچ چیز دیگر توان به هم ریختنم را ندارد. چه قدر احساس ضعف می‌کنم در برابر ناملایمات وقتی که با تو حرف نمی‌زنم. با تو که حرف نمی‌زنم بیدی می‌شوم که با هر بادی می‌لرزد با تو که حرف می‌زنم کوهی می‌شوم که با طوفان هم نمی‌لرزد. وقتی به بازارهایی فکر می‌کنم که با حرف زدن با تو کساد می‌شوند میلم به حرف زدن با تو بیشتر می‌شود. چه قدر خوب است این فکر و خیال‌ها! امروز داشتم به این فکر می‌کردم: اگر مردم یاد بگیرند حرف زدن با تو را دیگر کیست که با دیگری دعوا کند و اصلاً اختلاف، دیگر چه معنایی پیدا می‌کند؟ آن وقت دکّۀ قضا و دادگاه عدالت به چه کار می‌آید؟ مردمی که اهل حرف زدن با تو هستند همه همدیگر را دوست دارند این مردم حق هم را نمی‌خورند که هیچ حقّ خود را هم پیش کش می‌کنند به همدیگر. آدم‌هایی که خوراک روز و شبشان حرف زدن با توست از حق حلال خودشان هم گذشت می‌کنند مگر حق حرامی از گلوی این آدم‌ها پایین می‌رود؟ حرف زدن با تو هوش و حواس نمی‌گذارد برای آدم که بخواهد اهل حساب و کتاب شود آنها که مست حرف زدن با تواند فریاد می‌کشند که هر کسی می‌خواهد حتّی بی‌اجازه بیاید و از خزانۀ من هر چه نیاز دارد بر دارد. در این مستی است که آدم‌ها اذن عام می‌دهند به این و آن و چوب حراج می‌زنند به مالشان. مگر در این حال و هوا حق‌خوری معنایی دارد که دادخواهی جایی برای خودش باز کند؟ دعا می‌کنم روزی را ببینم که مردم به قدری مست حرف زدن با تو شوند که قاضی‌ها همه بیکار شوند. چه روز خوشی است آن روز! شبت بخیر بزرگ‌ترین حق خدا روی زمین! @hozehgonabad