🔷وقتی ماجرای مهسا امینی برای مردم روشن شد
دشمن دنبال یک مورد دیگه میگشت
🔶از این رو اسم دختری ١٧ ساله به سر زبانها افتاد
🔷دختری که فرزند طلاق بوده و با مادرش به شدت مشکل داشته و با خاله اش زندگی میکرده
🔶رسانه های معاند اعلام میکنند این دختر خانم از بلوار کشاورز دزدیده شده و جنازه اون رو پس از شکنجه و تجاوز در کهریزک تحویل خانواده اش دادن
🔷ولی با بررسی موضوع به این نتیجه میرسن که این دختر خانم در ساعت ١٢ شب در حالی که داره با تلفن صحبت میکنه داخل یک ساختمان میشه و بعد از اون صدای افتادن یکی چیزی از پشت بام رو چند همسایه میشنوند اما چون تاریک بوده و داخل حیاط خلوت بوده تا صبح کس متوجه جنازه نمیشه
🔶با بررسی هایی که خبرنگار حاضر در محل انجام داده قبل از اینکه نیکا از پشت بام بیفته تمام اکانتهای مجازی خودش رو پاک میکنه
و هیچگونه مدرک هویتی هم پیشش نبوده
🔷بنابراین جنازه به عنوان مجهول الهویه به سردخونه منتقل میشه و یک هفته در سردخونه میمونه
تازه بعد از یک هفته خانواده اش سراغش رو میگیرن و بعد از یک روز تو سردخونه دخترشون رو تحویل میگیرن
🔶جالب اینکه خاله نیکا با توجه به اینکه با خود نیکا مشکل داشته سریعا برای فرافکنی قصور در نگهداری نیکا، همه چیزرو گردن نظام میندازه و میگه که کار نظام بوده
مادرش هم طی یک مصاحبه همه رو گردن نظام میندازه
🔷ولی یک موضوع بسیار قضیه رو پیچیده میکنه
🔶وجود یک عینک شنا و یک حوله خیس در کوله پشتی نیکا نشون میده که این دختر بچه ١٧ ساله آموزش فرار از اغتشاش دیده بوده
چون غالبا عینک شنا رو برای این میزنند که ساچمه به چشم برخورد نکنه و از طرفی حوله خیس رو برای این همراهشون میبرن که در صورت زدن گاز اشکآور بتونن از ورود دود به ریه هاشون جلوگیری کنند
🔷باید دید تحقیقات پلیس در رابطه با رفتن نیکا به اون ساختمان به کجا می انجامد
و تا رسیدن گزارش پلیس نمیشه نظری داد
🔶و اما موضوع اصلی این تحلیل
دقت کردید چرا فقط روی دختران زیبا دارن مانور میدن؟
🔷الان توی این اغتشاشات فقط دختران جوان و زیبا کشتهشدن؟
🔶چرا اسم یک پسر در این بین نیست؟
جالبه الان دارن میگیردن ببینن که چه دختر زیبایی فوت کرده، بعد با داستان سازی ازش موج ایجاد کنند
و جالبه که برای ادعای خودشون یک سند هم ارائه نمیدن و کماکان یه عده کم عقل هم اینا رو میبینن و باور میکنند
🔷و اما دلیلش رو با یک داستان کوتاه عرض میکنم
یک روز سلیمان تصمیم میگیره به منطقه سبا حمله کنه
از قضا حاکم اون منطقه زنی بوده به نام بلقیس
🔶این خبر به بلقیس میرسه
بلقیس برای سلیمان نامه مینویسه که من اگر جای تو باشم حمله نمیکنم
چون اگر پیروز بشی میگن یه زن رو بردی و اگر شکست بخوری میگن از یه زن شکست خوردی
در هر دو صورت تو باختی
🔷الانم اینطوره
اینا میخوان دخترکان زیبا رو جلو بندازن که به دنیا بگن اینا از یک مشت دختر بچه شکست خوردن و اگر فتنه جمع بشه میگن اینا یه مشت دختر بچه رو جمع کردن
🔶خدا میدونه که ابعاد این فتنه چقدر گسترده است
چون قصد این نامردها اینه که، ما رو ببرن به سمت تحریمهای حقوق بشری
🔷اینها فهمیدن که دیگه تحریمهای هسته ای و موشکی جوابگو نیست
و دارن فشار میارن که ما رو تحریم حقوق بشری بکنند
🔶اگر دیدید در یکی از این روزها یک قطعنامه ضد حقوق بشری بر علیه ما تصویب کردن اصلا متعجب نشید
🔷و اما یه موضوع اخر
تو خبرها میبینید که بعضی از کشورهای اروپایی سفیراشون رو از ایران فراخوندن
🔶مثلا میخوان بترسونن که میخوان جنگ شروع کنند
یکی نیست به اینا بگه خب احمقا
شما از پس یه پهپاد شاهد ١٣۶ ما برنمیایید
چطور میخواهید جلوی ما صفآرایی کنید
🔷در ضمن اروپا اینقدر امسال شکننده است که اگر هزینه جنگ به خیلی از کشورهای اروپایی اضافه بشه به جرات میگم دولتهاشون ورشکست میشن و سقوط میکنند
🔶به قول ما ایرانی ها اینا مال این حرفا نیستن
اروپا بره به فکر زمستانش باشه که خربزه آبه 😂😂😂
والسلام
✅رفیق بیکار نشین
برای روشنگری کاری کن لطفا
لطفا همه مخاطبینتون رو دعوت کنید به این گروه بصیرتی جهادی
https://eitaa.com/hozehmasumeyah
Eghteshashat.mp3
13.07M
سلام اگر فرصت کردین این وویس رو گوش بدین .تا متوجه بشین چه خطراتی ازبیخ گوش ملت ایران درطی این روزها رد شده وقدر امنیت رو بیشتر بدونیم
____🍃🌸🍃____
https://eitaa.com/hozehmasumeyah
هدایت شده از برنامه تلویزیونی ثریا
⚜ آیةاللّه جوادی آملی:
🌸 آيهای كه خدای سبحان نازل كرده اين است كه شب زندهداری و نماز شب، هم پايگاه خوب به آدم می دهد، هم منطق قوی و غنی و عقلانيّت عطا می كند
﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلاً﴾ [مزمل/۶]
اگر ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾ [اسراء/۹]
🌸 و اگر معارف قرآنی بخواهد در قلب يك انسان موحّد پياده شود بهترين راه آن شبزندهداری است كه ﴿أَقْوَمُ قِيلاً﴾ را آنجا ادراك میكند.
📚 جلسه درس اخلاق ۱۳۹۲/۱۰/۱۹
#نماز_شب
https://eitaa.com/hozehmasumeyah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر خانمی که عکس حاجقاسم رو پاره میکنی و جیغ میکشی
بدون اگه سرت به بدنت چسبیده صدقه سر سلیمانی هاست...
بلایی که داعشیها بر سر زنان ایزدی آوردن...
بچه رو جلوی مادرش کشتن و به مادرش گفتن اگر میخوای بهت تجاوز نکنیم باید گوشتشو بخوری....
بچه رو سر بریدن و مادر گوشت بچه شو خورد....
https://eitaa.com/hozehmasumeyah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام علیکم
♻️اگر امکان داره این سرود رو به مدیران مدارس فرزندانتون معرفی کنید و پیشنهاد بدید در برنامه ی صبحگاهشون بگنجانند تا هم بچه ها حفظ کنند هم به لحاظ فکری و عقیدتی براشون تأثیر گذار باشه...
بعضی مدارس شروع کردن شما ادامه دهنده باشید🙏🏻✨🍃🌹
🔴 من هم مقصرم...
روایت میدانی (۲)
- یه خانم میآید جلویم، گوشی بدست، از حسین که حکومتی زده بگو، میخوام با صدایت پادکست درست کنم برای مبارزه!
- اینطوری نمیشه بیایید یه گوشه. میپیچیم تو یه فرعی کنار جوب میشینیم! به چشم ١٠ نفر میشن، خیلی مهربون و توی هم نشستن و هنوز ننشسته سیگارها تعارف میشود، به من هم تعارف میکنند، میگم تو ترکم، میخندن
- ارسلان: بگو میخوایم بریم
- شروع میکنم و خاطرات مبارزه #حسین_علم_الهدی و کشتن ساواکیها در کرمان و... را برایشان میگویم، آرام آرام چهرهها متفاوت میشود، یکیشان بلند میشود و دوتا فحش خاردار میدهد و میرود. اما بقیه نشستهاند و من داغتر حرف میزنم تا شهادت حسین علم الهدی زیر شنیهای تانک.
- یکی از دخترها شالش را سرش میکند، پسری دارد با ته سیگارش با زمین بازی میکند که ناگهان چند نفر دنبال چند زن و مرد هستن که مشخص است حرفهای هستند هر دوطرف، با صدای این اتفاق همه حساس میشویم.
- یکی از دنبالکنندهها که با لباس عملیات مشکی s313 هست تا ما را میبیند جلو میآید، چه غلطی میکنید اینجا؟ سرم را بلند میکنم : من مسئولشان هستم.
- شما؟
- دوست شما!
- پاشید متفرق شید بزن بزن شروع شده
- دختر و پسرها و من بلند میشویم، یکیشان جلو میآید خیلی نزدیک، لباس s313 کنار من است، ممد آقا اینو رد کن بره وگرنه درگیر میشیم
- دست برادر s313 را میگیرم، کنارش میکشم، حرف میزنم و میگم دنبال چی هستم! دنبال اینکه قبل شدت گرفتن درگیریها و تاریکی ولو یک نفر شده را رد کنم برود خانه!
- به من نگاه میکند: بخدا تازه از اربعین و موکب داری آمدهام، خسته و داغان، خدا خیرت بدهد، هر گلی زدی به سر خودت زدی... و میرود
- برمیگردم، از جمعیت ١٠ نفره دختر و پسرها، ٧ نفر ماندهاند.
- میگویم: نمیخواید برید تظاهرات مگه؟
- با مدل مسیح بریم یا حسین؟
-انتخاب با خودتان؟
- سر دوراهی گیر افتادهاند! دخترها بیشتر تو فکر هستن
- یه جمله میگم و خداحافظی میکنم: حسین قبل اینکه شما بیایید خودش رو براتون فدا کرده و جون داده اما مسیح اون طرف نشسته و من و شما رو انداخته به جون هم
- یکی از پسرها: بس که این مسیح فلان فلانه...
خداحافظی میکنم که بروم، سه نفرشان با من میآیند، نزدیک فسلطین هستیم، دیگر حریف سوالهایشان در مورد حسین علم الهدی نیستم، مسیر را میبرم سمت کتابفروشی سر میدان فلسطین، سه جلد"سفر سرخ"میخرم، یکی برای دختر خانم، دوتا برای پسرها
می گویم: این شما و این حسین ...
- میزنیم بیرون، میخواهم جدا بشوم، دختر خانم جلو میآید:
- اسمم فاطمه است، تو گروه مینا صدایم میکنند.
- عکس فاطمه خودم را نشان میدهم که منم یک فاطمه دارم.
- بغضش میترکد، خوشبحال فاطمه که بابایی مثل تو دارد... میخواهد حرف بزند، نمیتواند. پسرها سرشان پایین است...
- دیگر وقت گذشته و هوا دم تاریکی است، میگم چه میکنید؟
- هر سه میگویند برمیگردیم خانه حسین بخوانیم. اما فاطمه یا همان مینا حالش فرق میکند. شماره میخواهند، میدهم ...
- خداحافظی میکنیم، حالا اول طالقانی بسمت ایرانشهر هستم، اشکهایم میریزد که چقدر کمکاری کردهام برای این دهه هشتادیها، حرف فاطمه (مینا) مثل پتک در مغزم کوبش دارد ...
یک جواب دارم فعلا: در کنار همه دشمنان و ... من هم مقصرم ...
و یک جمعبندی: فردا زودتر بیایم شاید بتوانم بیشتر اثرگذار باشم ...
روایت از محمد علیان
https://eitaa.com/hozehmasumeyah