eitaa logo
【• حــضـــ🕊ــور تا ظهـــور •】
732 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
16 فایل
•✾ ﷽ ✾• 💚‌💚💚💚💚💚💚 🤍🤍🤍‌☫︎🤍🤍🤍 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ برای حمایتی و تبادل و همچنین اگر نظری بود در خدمتیم 💠 @L_b_313 💫با احترام ،جمعه ها و تعطیلات رسمی کانال تعطیل می‌باشد یا علی ✋
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ امام رضا علیه السلام در دعا برای (حضرت) حجت بن الحسن صلوات اللّه علیه فرمودند: ❇️ در کار او ما را به دلتنگی و تنبلی و سستی و ضعف مبتلا مفرما ❇️ و ما را از کسانی قرار ده که به وسیله آنان دینت را یاری ‌می‌رسانی. 📜 فی الدِّعاءِ للحُجّهِ ابنِ الحَسَنِ صلواتُ اللّهِ علَیهِ: و لا تَبتَلِنا فی أمرِهِ بالسَّأَمهِ و الکَسَلِ و الفَترَهِ و الفَشَلِ، و اجعَلْنا مِمَّن تَنتَصِرُ بهِ لِدِینِکَ. ⬅️ بحار الأنوار ج ٥ ص ٣٣٥ ح ٩٥ ╔══🌿═❉═🌿══╗ ┃@hozour_ta_zohour ┃ ╚══🌿═❉═🌿══╝
حامد زمانی, عبد الرضا هلالیکبوترم، هوایی شدم.mp3
زمان: حجم: 6.01M
🎧 کبوترم، هوایی شدم 🎤 حامد زمانی, عبد الرضا هلالی 👌👌👌 عاااالی 🏷 ╔══🌿═❉═🌿══╗ ┃@hozour_ta_zohour ┃ ╚══🌿═❉═🌿══╝
🌸 امام رئوف علامه طباطبایی (ره): ❇️ همه امامان (علیهم السلام) لطف دارند، اما لطف حضرت رضا(ع) محسوس است. ❤️ همه امامان معصوم (علیهم السلام) رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا(ع) ظاهر است. 🌠 انسان هنگامی که وارد حرم رضوی(ع) می‌شود، مشاهده می‌کند که از در و دیوار حرم آن امام(ع) رأفت می‌بارد. 🌅 جز مشهد کجاست که آدم بتواند دردهایش را بگوید و درمانش را بگیرد. ما از پناه امام هشتم جای دیگر نمی‌رویم. 🕌 طبیب برای چه مطب باز می‌کند؟ برای اینکه بیماران به وی مراجعه کنند و با نسخه او تندرستی خود را بیابند. این جا هم دارالشفای آل محمد (علیهم السلام) است. امام رضا(ع) طبیب الأطباء است. 💚 من به حال این مردم که این طور عاشقانه ضریح را می‌بوسند، غبطه می‌خورم. ... اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضریح، زمین را می‌بوسیدم. ╔══🌿═❉═🌿══╗ ┃@hozour_ta_zohour ┃ ╚══🌿═❉═🌿══╝
🌟 صله‌ی امام رضا علیه السلام به یک شاعر با اخلاص ☑️ مرحوم حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی از مداحان مخلص و مرثیه خوانان باسوز اهل بیت علیه السلام بود. او سال‌ها پیش از شروع درس مرحوم آیه الله حائری بنیانگذار حوزه‌ی علمیه‌ی قم، دقایقی چند روضه می‌خواند و آنگاه آیت الله حائری درس خویش را آغاز می‌کرد. 📃 او داستانی شنیدنی دارد که از حضرت رضا علیه السلام برای مدح خویش صله دریافت داشته است! خود نقل می کرد که: ▫️ یک بار مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آنجا اقامت گزیدم. پولم تمام شد و کسی را هم برای رفع مشکل خویش نمی‌شناختم. از این رو قصیده‌ای در مدح حضرت رضا علیه السلام سرودم و فکر کردم که بروم و آن را برای تولیت آستان مقدس بخوانم و صله بگیرم با این نیت حرکت کردم، اما در میان راه به خود آمدم که چرا نزد خود حضرت رضا علیه السلام، نروم و آن را برای وی نخوانم؟! 🕌 به همین جهت کنار ضریح رفتم و پس از استغفار و راز و نیاز با خدا، قصیده‌ی خود را خطاب به روح بلند و ملکوتی آن حضرت خواندم و تقاضای صله کردم. ✨ ناگاه دیدم دستی با من مصافحه نمود و یک اسکناس ده تومانی در دستم نهاد. بی‌درنگ گفتم: 🔹 «سرورم! این کم است.» ▫️ ده تومانی دیگر داد. باز هم گفتم: 🔹 «کم است.» ▫️ تا به هفتاد تومان که رسید. دیگر خجالت کشیدم؛ تشکر کردم و از حرم بیرون آمدم. ▫️ کفش‌های خود را که می پوشیدم، دیدم آیه الله حاج شیخ حسنعلی تهرانی، جد آیت الله مروارید، با شتاب رسید و فرمود: 🔸 «شیخ ابراهیم!» ▫️ گفتم: 🔹 «بفرمایید آقا!» ▫️ گفت: 🔸 «خوب با آقا حضرت رضا علیه السلام روی هم ریخته‌ای، برایش مدح می‌گویی و صله می‌گیرید. صله را به من بده.» ✉️ بی‌معطلی پول‌ها را به او تقدیم کردم و او یک پاکت در ازای آن به من داد و رفت وقتی گشودم دیدم دو برابر پول صله است یعنی یکصد و چهل تومان. ⬅️ کرامات الصالحین، صفحه ۲۱۶ ╔══🌿═❉═🌿══╗ ┃@hozour_ta_zohour ┃ ╚══🌿═❉═🌿══╝
1.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎 «مگر امکان دارد کسی به ما اهل‌ بیت پناه بیاورد و ما او را پناه ندهیم!» 💡 بیان ماجرای عنایتی از امام رضا (ع) به آیت الله بهجت (ره) از زبان حجت‌الاسلام و المسلمین عالی ╔══🌿═❉═🌿══╗ ┃@hozour_ta_zohour ┃ ╚══🌿═❉═🌿══╝
❤️ داروی «عین‌شین‌قاف» 🌇 هر سال تابستان‌ها می‌آمد مشهد. 🕌 در حرم همراهش شده بودم. ایستاده زیارت می‌کرد. من اما بعد از مدتی خسته می‌شدم. این‌پاوآن‌پا می‌کردم. بیشتر که خسته می‌شدم، می‌نشستم. باز از نشستن خسته می‌شدم، می‌ایستادم. اما پیرمرد تمام مدت ایستاده مقابل مرقد مطهر زیارت می‌کرد و ذکر می‌گفت. ⏳ معمولاً زیارتش دو ساعتی طول می‌کشید. یکبار از حرم که بیرون آمدند، از ایشان پرسیدم: 🔹 «شما خسته نمی‌شوید؟! ما که جوانیم، از پا افتادیم!» ▫️ جوابی ندادند. زیارت که تمام می‌شد، تازه صحن‌های حرم امام رضا علیه‌السلام شروع میشد، به صحن‌ها می‌رفت، همه را یاد می‌کرد؛ سر مزار علما می‌رفت و برایشان فاتحه می‌خواند. یک بار از صحن که بیرون آمد، به من اشاره کرد: 🔸 «بیا!»، ▫️ از جیبش پولی درآورد و به من داد و گفت: 🔸 «برو عطاری، داروی «عین‌شین‌قاف» بگیر تا خسته نشوی!» ⬅️ این بهشت، آن بهشت، ص٣١و٣٢؛ براساس خاطرۀ یکی از همراهان آیت الله بهجت (ره) ╔══🌿═❉═🌿══╗ ┃@hozour_ta_zohour ┃ ╚══🌿═❉═🌿══╝
🔘 تشرف در راه مانده ای از زائران امام رضا (ع) (تشرّف شیخ حسین خادم مسجد سهله) 🔰 شیخ آقا بزرگ تهرانی از شیخ حسین، خادم مسجد سهله، نقل می‌کند: 🕌 در سفر اوّلی که با جناب شیخ اعظم، شیخ محمّد طه اعلی اللّه مقامه به مشهد مقدّس مشرّف شدیم؛ نزدیک مشهد یعنی میامی رسیدیم من بر حیوان سواری خود طیّ مسافت می‌کردم. چیزی از راه را طیّ نکرده بودیم که آن حیوان از حرکت باز ماند و کم‌کم عقب افتادم بطوری‌که اثری از قافله دیده نمی‌شد. پیاده شدم و قدری پیاده با حیوان راه رفتم؛ ولی حیوان به‌خاطر ورمی که در دستش پیدا شده بود، نمی‌توانست راه برود و من هم از حرکت عاجز شدم. در این‌جا بارم را فرود آورده و فرشم را بر زمین پهن نمودم و در وسط صحرا مثل این‌که در خانه‌ام باشم، نشستم و مدّت مدیدی در فکر بودم و به حضرت رضا علیه السّلام خطاب می‌نمودم و عرایضی را عرض می‌کردم و می‌گفتم: 🔹 مولاجان من زائر شمایم و از کاروان عقب افتاده‌ام و دست حیوانم شل شده است. ▫️ و امثال این مطالب را ذکر می‌کردم. ناگاه دیدم شخص عجمی که بر حیوان قویّ سفیدی سوار است، از راه می‌آید. گفتم: 🔹 لابد این شخص از زوّار است. ▫️ وقتی رسید، سلام کرد. جواب سلامش را دادم. خیال کردم که او هم به واسطه امری از کاروان عقب‌ افتاده است. بعد از جواب سلام، ایشان به فارسی مشغول صحبت شد و من هم فارسی بلد بودم. مرا به اسم نام برد و گفت: 🔸 ای شیخ حسین، طوری نشسته‌ای مثل این‌که در خانه خودت نشسته باشی آیا نمی‌دانی این‌جا چه جایی است؟ ▫️ گفتم: 🔹 بلی؛ امّا قضیه من چنین و چنان است. ▫️ گفت: 🔸 برخیز بارت را روی حیوانت می‌گذاریم و می‌رویم شاید خداوند ما را به قافله برساند. ▫️ گفتم: 🔹 آیا نمی‌بینی که دستش چه شده و نمی‌تواند راه برود؟ ▫️ اصرار کرد. گفتم: 🔹 لا حول و لا قوّه الّا باللّه ▫️ و برخاستم. بار بر روی حیوان قرار گرفت من هم به اجبار او، حیوان را می‌راندم و ایشان نیز کم‌کم راه می‌رفت. در بین راه گفت: 🔸 ای شیخ حسین، بار من سبک‌تر از بار تو است؛ بارت را روی حیوان خودم می‌گذارم و بار خودم را روی حیوان تو. ▫️ گفتم: 🔹 میل خودتان. ▫️ بار مرا گرفت و روی حیوان خودش گذاشت و بار خودش را روی حیوان من و به همین کیفیّت می‌رفتیم. گفت: 🔸 ای شیخ حسین، نمی‌خواهی حیوان خودت را با حیوان من مبادله کنی تا سربه‌سر شود؟ ▫️ گفتم: 🔹 ای برادر، تو عجمی و من عرب؛ گمان می‌کنی من نمی‌فهمم که مرا مسخره می‌کنی! حیوان شما ده برابر حیوان من می‌ارزد؛ با این‌که من در این صحرا در معرض هلاکتم و چاره‌ای ندارم جز این‌که مال و بارم را بگذارم و بروم تا خود را از هلاکت خلاص کنم. معلوم است که این حرف تو جز برای مسخره کردن من نیست. ▫️ گفت: 🔸 از استهزاء کردن، به خدا پناه می‌برم. تو چه کار داری، من می‌خواهم حیوانم را با حیوان تو معاوضه کنم. ▫️ هرچه می‌گفتم: 🔹 ای برادر مرا مسخره نکن، ▫️اصرار می‌کرد، تا اصرارش بحدّی رسید که قبول کردم. گفت: 🔸 پس سوار شو. ▫️ من بر حیوان او سوار شدم دیدم انگار مثل مرغی می‌پرد. آن مرد گفت: 🔸 تو به قافله ملحق شو من هم ان شاء اللّه تعالی ملحق می‌شوم. ▫️ زمان کمی گذشت که دیدم به قافله رسیده‌ام. آن هم در نزدیکی منزل و مثل آن‌که از آن مرد غافل شدم. همین‌که به منزل رسیدم، پیاده شده و مشغول رسیدگی به حیوان گردیدم و وقتی کارم تمام شد برای خوردن قهوه خدمت شیخ محمّد طه رسیدم. وقتی داخل شدم، سلام کردم. فرمود: 🔸 شیخ حسین، چرا امروز در راه با ما نبودی؟ ▫️ چون بنای من بر این بود که هر روز حیوانم را جلوی محمل شیخ یک ساعت یا بیشتر راه می‌بردم و ایشان برای من حکایاتی را نقل می‌فرمودند. عرض کردم: 🔹 شیخنا قضیّه من این بود ▫️ و جریان را نقل کردم. فرمود: 🔸 آن مرد کجا است؟ ▫️ عرض کردم: 🔹 خودش را به ما می‌رساند؛ ولی هنوز نرسیده است. ▫️ فرمودند: 🔸 بلکه او قبل از تو رسیده است؛ آیا گمان می‌کنی که این‌طور کارها را در چنین مکانی کسی غیر از ائمّه معصومین علیهم السّلام انجام می‌دهد؟ ▫️ بعد شیخ به‌خاطر این جریان قصیده‌ای در مدح حضرت رضا علیه السّلام انشاء نموده و قضیه را در آن درج نمود. ♦️ جناب شیخ آقا بزرگ تهرانی فرمودند: ▪️ شیخ حسین بعضی از ابیات آن قصیده را برای من خواند؛ ولی من فراموش نموده‌ام. و گفت: ▫️ آن شخص را هم دیگر ابدا ندیدم و با آن حیوان تا تهران برگشتم. در آن‌جا مریض شدم و آن را به قیمت گزافی فروختم و در معالجه مرض و مراجعتم، مصرف کردم. ⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ۲۰۳ •⊰❁⊱• ╔══◖══••══◗══╗ ┃@hozour_ta_zohour ┃ ╚══◖══••══◗══╝
من نیز همراه شما از منتظرانم‌ ✅ امام رضا (ع) می‌فرماید: 🔸 «وه چه نیکوست صبر و انتظار فرج، مگر نشنیده‌اید گفتار خدا را که فرموده است: 📜 [وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ، فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ‏] (۱) 📃 [منتظر باشید که من نیز همراه شما از منتظرانم‌] پس صبر و شکیبائی را پیشه خود سازید که فرج بعد از یأس و نومیدی خواهد آمد. اقوامی که پیش از شما بودند از شما شکیباتر بودند». (۲) ⬅ روزگار رهایی، جلد ‌۱، صفحه: ۳۸۹ (۱). هود: ۹۳ و یونس: ۲۰ و ۱۰۲. (۲). بحار الانوار جلد ۵۲ صفحه ۱۲۹، منتخب الاثر صفحه ۴۹۶ و غیبت نعمانی صفحه ۱۸۰. •⊰❁⊱• ╔══◖══••══◗══╗ ┃@hozour_ta_zohour ┃ ╚══◖══••══◗══╝
✅ امام رضا علیه السلام در دعا برای (حضرت) حجت بن الحسن صلوات اللّه علیه فرمودند: ❇️ در کار او ما را به دلتنگی و تنبلی و سستی و ضعف مبتلا مفرما ❇️ و ما را از کسانی قرار ده که به وسیله آنان دینت را یاری ‌می‌رسانی. 📜 فی الدِّعاءِ للحُجّهِ ابنِ الحَسَنِ صلواتُ اللّهِ علَیهِ: و لا تَبتَلِنا فی أمرِهِ بالسَّأَمهِ و الکَسَلِ و الفَترَهِ و الفَشَلِ، و اجعَلْنا مِمَّن تَنتَصِرُ بهِ لِدِینِکَ. ⬅️ بحار الأنوار ج ٥ ص ٣٣٥ ح ٩٥ •⊰❁⊱• ╔══◖══••══◗══╗ ┃@hozour_ta_zohour ┃ ╚══◖══••══◗══╝