طلحه و زبیر گفتند:
اوضاع زندگی ما سخت است،
پیش تو آمدیم تا چیزی به ما ببخشی.
بلکه زندگی خود را سرو سامان دهیم!
امیرالمومنین فرمود:
از امکاناتی که در "ینبع" دارم،
هر مقدار که میخواهید را
بگویید: بنویسم تا در اختیارتان بگذارند.
گفتند: به اموالت در ینبع نیاز نداریم!
فرمود: پس چه باید بکنم؟!
گفتند: از #بیتالمال به اندازه ای که
زندگیمان بگذرد، به ما پرداخت کن!
فرمود: سبحانالله!
_من چه اختیاری در بیت المال دارم؟!
این اموال متعلق به مسلمانان است،
و من اَمین آنها در نگهداری اموال؛
• اگر قبول میکنید که
من بالای منبر بروم
و درخواست شما را
با مسلمانان در میان بگذارم؛
اگر اجازه دادند تقاضای شما را میپذیرم،
اما خود من شخصا چنین اجازه ای ندارم؛
که در بیت المال تصرف کنم.
این اموال متعلق به مسلمانان است
_چه آنها که حضور دارند
_و چه آنها که غایب اند
بعد به آنها فرمود:
از پذیرش درخواست شما معذورم.
گفتند: علی؛ معلوم است که اگر
با مسلمانان در میان بگذاری
آنها اجازه نخواهند داد.
حضرت فرمود: پس چه کنم؟!
گفتند: آنچه باید میشنیدیم، شنیدیم
و بعد رفتند.
و از اینجا دشمنیِ آن دو نفر شروع شد...
| تذکره الخواص،ص۵۹