eitaa logo
هیئت حسین سالار زینب
455 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
312 ویدیو
28 فایل
https://instagram.com/hsz_heyat :اینستاگرام https://t.me/hszeinab :تلگرام محل برگزاری مراسم:خیابان زرافشان/کوچه۴۰ شهید مقتدری /مسجد امام رضا علیه آلاف تحیه والثناء
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُسمّط مثلّث - شهادت حضرت اُمُّ البنین سلام الله علیها با سَرْانگشتِ هنرمندش شده مبنایِ روضه آسمان اُفتاد رویِ خاکِ پایش پایِ روضه بغضها وا می شود تا می رسد اینجایِ روضه... می زند بر سینه می گوید حسین مادر ندارد سربلندِ محشر است امّا به پیکر سر ندارد با صدایِ ناله هایش اُنس می گیرد مدینه آه بر لب دارد و با نوحه می کوبد به سینه فکر و ذکرِ او شده این که... حلالش کن سکینه مَشک را بر شانه اش انداخت محضِ خاطرِ تو از وفاداریِ او داری هزاران خاطره... تو تشنه بودی مثلِ دیگر بچّه ها یادت می آید بُخلِ نهر و آسمانِ نینوا یادت می آید آب کردی ساقیِ لب تشنه را یادت می آید از خجالت آب شد آنجا که قولِ آب می داد مادری گریه کنان گهواره ای را تاب می داد مَشک نَه... بر رویِ شانه قولِ خود را برد ساقی غصّه یِ بازو و دیده نَه... غمَت را خورد ساقی زخمِ او بسیار امّا از خجالت مُرد ساقی می چکید از مشکِ پاره آب که نَه... آبرویش جَدّه ات زهرا به جایِ مادرش آمد به سویش یک طرف اُفتاده بازو یک طرف افتاده پیکر شاه می اُفتد زمین کِل می کشد با خنده لشکر می شود مضمونِ روضه بعد از این خلخال و معجر غیرتی ها روضه یِ ناموسِ سقّا لطمه دارد چَنگ بر گوشَش نزن جایِ عموجان عمّه دارد کاش عبّاسم نمی افتاد دامن گُر نگیرد تا حرامی در حرم با چکمه اش چادر نگیرد راهِ دختر را کسی با دستهایِ پر نگیرد دستِ پُر آمد که با پا دختری را راه می برد ندبه خوانِ کنجِ ویران پایِ روضه داشت می مُرد ۹۸/۱۱/۱۵📃 @hszeinab
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح و مرثیه سالروز تخریب مقبره یِ ائمه ی بقیع چشمهایم خسته از دیدارِ این دیوارهاست سنگها نام و نشانِ بهترین دلدارهاست قَدْر و قُربِ صحنِ خاکیِ شما افلاکی است عطر و بویِ خاکها رویای لاله زارهاست ساخت و سازِ حریمِ خاکیِ شاهِ کریم شک ندارم حسرتِ زُبده ترین معمارهاست سنگ و سیمان می بَرد بر رویِ شانه جبرئیل کارِ میکائیل هم نان دادنِ گچ کارهاست یک ضریح از اصفهان سویِ بقیع می آوَرَند جنسِ گنبدها طلا با برترین معیارهاست جانِ عذرائیل در این روضه بر لب می رسد شانه یِ طفلی عصایِ دستِ خانه دارهاست فاطمیه نیست امّا روضه هایم فاطمی ست خاکِ قبرستانِ غم دلواپسِ تکرارهاست روضه ها تکرار شد سیلی... کبودی... شعله ها بندِ کینه روی دست و پای این سالارهاست روضه ها زیرِ کتک... مابینِ آتش پا گرفت چشمِ امّیدِ حرم بر ندبه یِ دیدارهاست 📃۹۴/۴/۳۱ 🏴 @hszeinab
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُسمّط مربّع - شهادت امام باقر علیه السلام هفتمین معصومی و پنجم امام و مقتدایی عالمِ آلِ علی و یادگارِ کربلایی سِبطِ احمد نورِ هر دو دیده یِ خیرُالنِّسایی دیده بانِ دوشِ ساقیِ حرم در نینوایی کارِ ما گریه کنان از کربلا گفتن... شنیدن آری آقاجان "شنیدن کِی بود مانند دیدن" زهرِ کینه آمده تا پیکری آتش بگیرد بستری باشد گُلی خاکستری آتش بگیرد وای اگر پیشِ نگاهی معجری آتش بگیرد خیمه و دامان و گیسویِ سَری آتش بگیرد تازیانه می رسد چاره نمانده جز دویدن خیمه ها سوزان "شنیدن کِی بود مانند دیدن" پای نیزه... پابرهنه... رفته ای با دستِ بسته دیده ای سیلی به روی گونه یِ سرخی نشسته پیشِ چشمت سنگها پیشانیِ دلبر شکسته کوفیان هو کرده اند این کودکان را دسته دسته پیشِ چشمِ تو سَرِ بازار شد حرفِ از خریدن ساکنِ ویران "شنیدن کِی بود مانند دیدن" ظاهراً شد قاتلِ جانِ شما زهرِ هُشام و... بی گمان کشته تو را گودالِ خون و ازدحام و‌... دست و پا می زد که خنجر آمد و کارش تمام و... بعد از آن سنگِ سرِ بام و غمِ بزمِ حرام و... کَعبِ نِی خورده به دندان و لبِ کعبه شدیداً حرمله خندان "شنیدن کی بود مانند دیدن" روضه یِ ویرانه را با چشمِ خود کردی تماشا دخترِ دردانه بر دامن گرفته رأسِ بابا گفته از پهلو و بازو و بَر و رویش خدایا شد برای آن زنِ غَسّاله این صحنه معمّا پیکرِ ماهی سیاه و آهِ آئینه شنیدن سَر شود هجران "شنیدن کِی بود مانند دیدن" ۹۷/۵/۲۷📃
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت - شهادت امام جعفر صادق علیه السلام یک بارِ دیگر صبرشان سر آمده انگار با دستهایِ بسته حیدر آمده انگار آتش کمین کرده بسوزاند درِ خانه زهرا دوباره پشتِ یک در آمده انگار پایِ برهنه می‌دَود در کوچه‌ای خاکی حرف از وداع آمد که خواهر آمده انگار پیرِ حرم پشتِ سرِ اسبِ حرامی‌ها از حلقه چشمِ هیزِشان درآمده انگار آمد صدایِ قهقهه قلبِ حریمی ریخت شعله رسیده... رویِ نی سر آمده انگار با تازیانه می‌زند دشمن اسیری را چنگی سراغِ گوش و معجر آمده انگار شیخ الائمّه روضه‌یِ "اَلشّام" می‌خواند چوبی سراغِ لعلِ دلبر آمده انگار با دستِ بسته مثلِ عمّه ندبه می‌خواند حرفِ طبق شد صبرمان سر آمده انگار 🏴 https://eitaa.com/hszeinab