eitaa logo
جملات آموزشی امر بمعروف
134 دنبال‌کننده
155 عکس
200 ویدیو
6 فایل
برای ثبت خاطره تان به آیدی @alam_yalam_beanallaha_yara ارسال بفرمایید آدرس کانال https://eitaa.com/httpsamrbmarofnahyazmonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سای
8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ ملت بابصیرت وباغیرت الهی و ولایی ایران عزیز ⭕️خانم معترض می فرماید : اگر امریکا هم به ما حمله کنه بهتر از این زندگیه که ما داریم‼️چون شب می خوابیم صبح بلند نشده می بینی دلار شده..........تومن! 🔻 پاسخ های مجری مجرب شنیدنی،بیاد ماندنی،آینده نگرانه،عالمانه و بیدارکننده ی دل ها و ذهن های غیرمریض می باشد. ✍ خودتان از صفر تا صد مذاکره را ببینید،قضاوت نهایی با شماست.
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° 🟢واقعا مردم دین دار تر شدند؟؟👏👏👏 ایستادم برای انجام امر به معروف که یکباره به یاد نکته ای از یک عالم بزرگ افتادم؛ او فرموده بود «زمانی که مشاهده کردید مردم جامعه ای به سمت انجام واجب فراموش شده(امر به معروف) رفته اند، همان واجبی که تا سال گذشته اثر پررنگی از آن دیده نمی شد، مطمئن باشید که این جامعه بسیار دیندارتر شده است..👏 در همین فکر بودم که ناگهان صدایی به گوشم رسید...😳 واقعا باورنکردنی بود...😳 در وسط مترو صدای زیبای پسر جوانی را شنیدم که باصدای بلند و دلنشین در حال اذان گفتن بود..😭👏 بسیار غافلگیر و خوشحال شده بودم☺️اشک در چشمانش حلقه زد 🥺 باخودم گفتم: « انجام امر به معروف به بقیه ی مردم هم جرات انجام کارهای الهی را داده...حقا که مردم دین دارتر شدند..» 📍برگرفته از مشاهدات خانم فاطمه رجبی و خواهر آمر به معروفِ دیگر 📍مورخ ۱۴۰۲/۱۰/۲۰ 📍ایستگاه مترو تئاترشهر برای حفظ کیان خانواده ها 🔻 بی تفاوت نباشیم 🔻 💢 اخبارتذکر لسانی درمتروتهران | عضوشوید👇 @ba_mardom_ir
مورد ی داشتم که چادرداشتند ولی آرایش خیلی زننده ودرحال خروج از حرم امام رضا بودند بهشون سلام علیک کردم وزیارت قبول گفتم واز شهر محل زندگی شون سئوال کردم از فرسنگ ها راه دور تشریف آورده بودند تذکر رعایت حجاب رو دادم ویک پد الکلی تقدیمشون کردم وخواهش کردم آرایش صورت رو پاک کنند پد رو گرفتند وگفتندحالا که دیگه زیارت تموم شده 😂 لازمه ؟ درجواب گفتم فقط درمحضرامام باید رعایت بشه، اتفاقا مورد توجه امام قرار گرفتین وحالا بیرون رفتین با این نمای قشنگ وزیبای شما ممکنه چند جوون به مسیر گناه دعوت بشن پس برای قبولی زیارت وحاجت روایی ،حجاب رو رعایت بفرمائید بلافاصله دیدم یک کنار واستاد وهمه آرایش رو پاک کرد ودرخواست پد دیگه ی نمود وتشکر کرد . من نظرم اینه که تذکرلسانی رو با احترام به طرف مقابل بدیم اگه چشم هم نگفت حداقل تلنگر ی به ذهنش واردشده
در خصوص تجربه نهی از منکر اینکه متاسفانه توسط رسانه های جاهل یا معاند دارند خیلی ها رو میترسونند که مردم رو بی تفاوت کنند اینو بگم که واقعا اینجوری نیست. من سال ۸۸ تو جنگل یه جایی نشستیم برا ناهار دویست متر اون طرف تر یه خانواده نشستند با ماشین شاستی و جوان هایی.. آهنگ موسیقی غیر مجازشونم بلند واقعا مزاحم بود. گفتم برم بگم حداقل صداشو کم کنند همراهان گفتند نرید دردسر میشه ، گوش نمیکنند، سر و وضعشونو ببیین، گفتم من تکلیفم رو انجام میدم خواستند گوش بدن خواستند نه رفتم به جوانی که کنار ماشین واستاده بود سلام و وقت بخیر گفتم و بعد گفتم ما اون طرف نشستیم صدای موسیقی تون اذیتمون می‌کنه اگر ممکنه صداشو کم کنید که فقط خودتون بشنوید بنده خدا گفت باشه چشم و کلا صدا رو قطع کرد و دیگه هم روشن نکرد.
*امر به معروف، روزه‌خواری در مکان عمومی:* دیروز سوار مترو شدم. چون ابتدای مسیر بود، صندلیها خالی بود. صندلیِ گوشه نشستم. به نیت امر به معروف و احیای معروف، قرآن رو درآوردم و شروع کردم به خواندن. مترو کم کم شلوغ شد که احساس کردم بوی نان بربری میاد. نگاه کردم دیدم خانم کنار دستم، که یه خانم موجّه هم بود، داره دولپّی ساندویچ نان و پنیر می‌خوره. هرچی نگاهش کردم دیدم خیلی خانم جاافتاده‌ایه، من چی بگم بهش؟ از طرفی قرآنی که توی دستم بود سنگین شد، جواب آیات خدا رو چی میدادم؟ تکلیف به گردن منه. طوری نبود که بگم شرایط جور نیست و تکلیف از گردنم ساقط شده... وای خدا که چقدر توی ایران شرایط امربه معروف و نهی از منکر سخت شده😔. کلیپ درمانگاه و روحانی جلوی چشمم بود. تو سه چهار ثانیه هزار تا فکر از سرم گذشت ولی نتونستم حرفی رو برای گفتن انتخاب کنم. او ذهنم تکرار کردم: *فلا تکونن من الممترین، فلا تکونن من الممترین* (از تردیدکنندگان نباش، بقره ۱۴۷). تو همین بین، دیدم یه خانمی که روبروم بود، شل حجاب هم بود، داشت زیر لب غر میزد که حرمت ماه رمضان رو نگه نمیدارند... یاد خاطره «هجرت» هم افتاده بودم از امر به معروفش... ( https://eitaa.com/hejrat_kon/3563 ) *فلا تکونن من الممترین...* دلم به غر زیر لب همون خانم و خاطره‌ی «هجرت» گرم شد... *فلا تکونن من الممترین...* جواب مردم رو می‌تونستم بدم، جواب خدا رو نه! از خیر گفتن هر جمله‌ای گذشتم و بلند شدم ایستادم جلوی این خانم و چادرم رو جلوش باز کردم...با خودم گفتم: نتونستم حرفی بزنم، حداقل میتونم حجابی بشم براش که حرمت ماه رمضان نشکنه... خدا قطعه‌های پازل رو برام چید و زمینه سازی کرد: به آنی، یه خانم اومد جای من نشست، همون موقع رسیدیم ایستگاه، درها باز شد و من سر جام ایستاده بودم. کسی که جای من نشسته بود با تعجب نگام کرد گفت: پیاده نشدی؟ بلند بشم؟ لبخند زدم گفتم: «نه، من پیاده نمیشم، دیدم این خانم عذر شرعی دارند، ایستادم جلوشون (با چشم اشاره ای به چادر باز شده‌ام کردم که حکم پرده رو داشت). خواستم حرمت ماه رمضان حفظ بشه، بقیه نبینند.» همه ی این اتفاق ها زیر یک دقیقه بود و این خانم هنوز مشغول خوردن بود. این حرف من رو که شنید هاج و واج نگاهم کرد. گفت: ای وای ماه رمضونه؟ گفتم: بله، امروز دوم ماهه، من هم حدس زدم شاید چون اوایل ماهه، هنوز عادت نداشته باشید و فراموش کردید. گفت: آره والا. مشکل معده دارم... بقیه ی لقمه اش رو چپوند توی دهانش و کاپشنش رو گرفت جلوی صورتش. خیلی از این حرکت خوشش اومده بود، خیلی از من تشکر کرد، هم خودش، هم خانمی که اومده بود جای من. هر دو هم حجاب کاملی نداشتند. خیلی زود جایی برای من باز شد و نشستم. ولی صدای اون دو خانم میومد که با هم حرف می‌زدند. از نحوه‌ی برخورد من تعریف می‌کردند. یکیشون گفت: دیدی چه حرکت قشنگی کرد؟ خیلی خوشم اومد. چقدر هم مودب و خوب صحبت کرد. حالا بعضی ها میخوان بهت تذکر بدن، با حرفشون میشورنت می‌ذارنت کنار، هر چی هم بگی بلدند جواب بدن. ولی کار این خانم خیلی به دلم نشست. بعد هم از خاطره ی راهپیمایی اربعینشون برای هم تعریف کردند... ************ این اتفاق برای من درسهای زیادی داشت. از جمله اینکه تا دلم رو برای خدا محکم کردم، خدا خودش همه چیز رو‌جور کرد، چینش اتفاقات دست من نبود. در نتیجه از تعریف‌های اون خانم، حس غرور یا شعفی به من دست نداد، چون میدونستم همه کاره کس دیگری بود، پس تعریف و تمجیدش هم برای من نبود. نکته ی جالب دیگه این بود که اون غر غر خیلی نرم و ریزی که اون خانم جلوی من انجام داد، در تقویت اراده‌ی من موثر بود، و خاطره‌ای که قبلاً در این مورد خونده بودم. هیچ‌کاری رو نباید کوچک و بی اثر دونست. قطعا در ثواب این کار خیر شریک هستند. مابقی نکات به عهده‌ی خوانندگان عزیز... 🪴 *ریحان و قلم* 🖋 ble.ir/join/OTRkODFiYz ble.ir/join/OTRkODFiYz ریحان نماد زن و قلم نماد تفکر: جایی برای تعمیق اندیشه‌ها، بیان تجربه‌های کمی تا قسمتی به درد بخور و رمزخوانی روزمرگی‌ها...
پخش مطلب باعث روشنگری است
هدایت شده از سای
22.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای درمانگاه قم و بزغاله امام مجتبی علیه السلام 👆دو درس مهم از این واقعه 👌ببینید و منتشر کنید https://eitaa.com/amrbmarofnahyazmonkar =========🇮🇷=========
سلام دوستان امروزبه یک کشف حجاب تذکردادم گفتم عزیزم شالت افتاده که البته بلوزشلوارم تنش بودگفت اشکال نداره طبیعیه منم گفتم نخیرطبیعی نیست ورفتم ازمغازه بیرون که دیدم شالشوسرش انداخته
هدایت شده از با مردم
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° 💢با پیرسینگِ بینی آمد برای امر به معروف😱 در متروی تئاتر شهر مشغول به انجام واجب شرعی بودم، دو ساعتی از آمدنم برای امر به معروف گذشته بود... ناگهان دو دختر خانم که شال نصفه و نیمه ای بر سر داشتند و بینی هایشان پیرسینگ داشت( بینی را سوراخ کرده و حلقه انداخته بودند)🤨 نزدیک آمده و گفتند: «چطوری میتونیم اینجا ثبت نام کنیم برای انجام امر به معروف؟؟؟ضمنا ساعتی که میاییم برای امر به معروف چادرم سرمون میکنیم» 😳 گفتم : «اطلاع دارید که ما مردمی هستیم و ریالی دریافت نمیکنیم؟؟ فی سبیل الله میایم، حتی بلیط مترومون رو هم خودمون میخریم و می زنیم تا وارد بشیم برای انجام امربه معروف»🥰☺️ ✅کاملا معلوم بود که آمدند برای بررسی...😄 وقتی پاسخم را شنیدند در کمال تعجب گفتند: «ما که تو کَتمون نمیره شماها همینجوری بیان اینجا» 😒 و رفتند... دلم برایشان سوخت که ادعاهای بی سند رسانه های معاند را میپذیرند اما کلامِ خود ما را که بی واسطه میشنوند، نمیپذیرند... 📍برگرفته از مشاهدات آمر به معروف خانم ل.خ 📍ایستگاه متروی تئاتر شهر 📍مورخ ۱۲/۹ /۱۴۰۲ برای حفظ کیان خانواده ها 🔻 بی تفاوت نباشیم 🔻 💢 اخبارتذکر لسانی درمتروتهران | عضوشوید👇 @ba_mardom_ir
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ✔️آیا اعتمادبه نفس زنان ایرانی پایینه... دستکش دردست درزباله دانهای ایستگاه تئاترشهر دنبال بطری و...میگشت. آرایشی کامل داشت باشلواری جذب ونامناسب...😳😒 بخاطر پوشش به اوتذکر دادم .گفت :«مانتوم بلنده دیگه ولی چشم» 🤨 متاسفانه قبلا هم بالای پله هااور رادرحال پخش برگه های تبلیغاتی دیده بودم.🧐 خواستم باآرامی بگویم خواهرم اگر هزینه ی لوازم آرایشت راکم کنی(همچنین رنگ مویت) شایدنیازنباشدبیایی واززباله دانها زباله جمع کنی اما رفته بود... تعدادزیادی اززنان جامعه ی ماباصرف هزینه ای بالا 💰وسایل آرایشی تهیه میکنندکه بارمالی💵 زیادی برخانواده تحمیل میکندازطرفی باعث اشاعه ی بی بندوباری 🧨درجامعه میشوند. متاسفانه به علت عدم اعتمادبه نفس به وسایل آرایشی روی می آورند(دیدگاه روان شناسی) وشایدنمی دانند بااین سبک اشتباه درزندگی،زندگی بسیاری ازمردم رادچار ویرانی می کنند.😱😳😱 کاش این زنان ایرانی به دادگاه های خانواده رجوع می کردند تااثر این عمل خود راببینندکاش.😱😳😢 🖋خاطرات آمر به معروف 📍متروی تئاترشهر برای حفظ کیان خانواده ها 🔻 بی تفاوت نباشیم 🔻 💢 اخبارتذکر لسانی درمتروتهران | عضوشوید👇 @ba_mardom_ir
سلام علیکم بزرگواران من امشب به خانمی مکشفه تذکردادم بااشاره وآهسته گفتم شالت سرت کن اون بابی ادبی ومسخره گفت باشه🤪 دو دقیقه بعد پیشش رفتم وگفتم نگاه کن دارم به 30000137 تخلف راننده که به شما تذکرنداد ثبت می کنم شما راضی هستید؟ گفت خودت راضی هستی؟ ، گفتم بله چون دید (آن هم باآن رنگ روشن موهاکه کور درتاریکی می بیند) 😔وتذکرندادجزو وظایفش گفتند، سرش نکرد و همانجا ارسال کردم وگفتم دیدی توباعث شدی جریمه بشه همان لحظه سوخت چندتا مکشفه بودند دیگر مطمئنم دراتوبوس تخلف نمی کنند ✅ما که می خواهیم ثبت شکایت راننده را بزنیم پس بگذارید تا ببینند تا برایشان درس عبرت شودواین قضایا پایان یابد اتفاقا خانمی همانجاگفت تخلف نکنید یک راننده اتوبوس می شناسم8/500 حقوقش بوده، 1/500جریمه شده مکشفه نباشید
🌸یک تجربه امر به معروف در حرم مطهر امام رضا علیه السلام : بعد از بازرسی که وارد حرم شدم، دیدم یک خانم محجبه با خانم چادر رنگی داره صحبت میکنه و میگه یه چیزی به چادرت بزن که زیر گلوت دیده نشه و رفت . فکر کردم خانم محجبه، خادمه جلوتر که رفتم ، دیدم لباس خادمی نداره بلافاصله یادم اومد که تو کیفم گیره روسری دارم ، به سمت خانم چادر رنگی رفتم و به چادرش گیره زدم تشکر کرد و رفت و تموم شد _ این میتونست یه شکل دیگه هم صورت بگیره ، عکس بگیرن و داد وااسقاااا سر بدن و بگن وااای حرم چه خبره، چه خادمهای بی خیالی، چه تولیتی!!! مثل خیلی از آدم‌هایی که دیده ایم _ در صورتی که همه ما مسیولیم، همه خادم هستیم ، همه خادم الرضاییم.