eitaa logo
بسم الله الرحمن الرحیم
647 دنبال‌کننده
310 عکس
211 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امام زين العابدين عليه السّلام به شيعيانشان فرمودند: عَلَيْكُمْ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَبِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع ائْتَمَنَنِي عَلَى السَّيْفِ الَّذِي قَتَلَهُ بِهِ لَأَدَّيْتُهُ إِلَيْهِ. امانت را برگردانيد، قسم به آن كس كه محمّد ص را به حق به نبوت مبعوث گردانيد؛ اگر قاتل پدرم- حسين بن على ع- به من اعتماد كند و شمشيرى را كه با آن پدرم را كشت به من امانت دهد؛ آن را به او باز مى ‏گردانم. 📚 مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ؛ النص ؛ ص53.
امام علی ع: التَّوَاضُعُ يَكْسِبُكَ السَّلَامَةَ. تواضع تو را به سلامتی می رساند. 📚 كنز الفوائد ؛ ج‏1 ؛ ص320.
حکایت [شفا یافتن حضرت آیة الله حائری توسط امام رضا علیه السّلام] ایت الله مرتضی حائری فرمودند: من در یکی از سفرها مریض شدم به مرض سخت، و تب شدیدی داشتم؛ خیلی متأثّر شدم و ناراحت، ترس از اینکه من اینجا می‌میرم و رفقای همسفر خود را به زحمت می‌‌اندازم! با آن حال کسالت و تب شدید به حرم امام رضا ع مشرّف شدم و بدن خود را به دیوارهای رواق مطهّر مالیدم، از حرم که بیرون آمدم در مسجد گوهرشاد، چنان تب رفته و خداحافظی کرده و بهبودی حاصل شده بود که برای هیچ کس به حسب ظاهر قابل باور نبود. 📚 مطلع انوار ج1.
حکایت شفای محتضر به وسیله غبار حرم حضرت رضاعلیه السلام یکی از موثّقین فرمود: به زنجان رفتم و از جوان مریضی که دکترها او را جواب کرده بودند و در حال احتضار بود، عیادت کردم. پس از مدّتی دیدم آن جوان خوب شده و از منزل بیرون آمده است. قصّه را از مادرش پرسیدم، گفت: پسرم به هوش آمد و گفت حضرت رضاعلیه السلام می فرمایند: از خاک قبر ما نزد شما هست، بگو از آن به بدنت بمالند تا شفا حاصل کنی، وقتی پسرم این را گفت، به یادم آمد که در سفر مشهد مقداری خاک حرم را با خود آورده بودم، رفتم مقداری از آن را به بدن پسرم مالیدم، پسرم فوراً شفا پیدا کرد و فردای آن روز به مغازه خود رفت. آن شخص موثّق گفت: من از خود جوان نیز این قصّه را پرسیدم گفت: آری، در حال بیهوشی دیدم به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرّف شدم، حضرت از میان ضریح بیرون آمد و فرمود: به مادرت بگو از خاک حرم ما پیش شما هست، چرا به آن استشفا نمی کنید؟ من به هوش آمدم و این جمله را به مادرم گفتم و دوباره از هوش رفتم، چیزی نگذشت که به هوش آمدم و دیدم اثری از بیماری در وجودم نیست. 📚 روزنه هایی از عالم غیب.
توصیف دنیا از زبان امیر المومنین ع أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع: أَنَّ رَجُلًا قَطَعَ عَلَيْهِ خُطْبَتَهُ وَ قَالَ لَهُ صِفْ لَنَا الدُّنْيَا فَقَالَ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا بَلَاءٌ فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ مَنْ صَحَّ فِيهَا أَمِنَ وَ مَنْ مَرِضَ فِيهَا نَدِمَ وَ مَنِ اسْتَغْنَى فِيهَا فُتِنَ وَ مَنِ افْتَقَرَ فِيهَا حَزِنَ وَ مَنْ سَعَى لَهَا فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ وَ مَنْ نَظَرَ إِلَيْهَا أَلْهَتْهُ وَ مَنْ تَهَاوَنَ بِهَا نَصَرَتْهُ ثُمَّ عَادَ إِلَى مَكَانِهِ مِنْ خُطْبَتِهِ ع. مردى به ميان سخنرانى حضرت علی ع دويد و آن را بريد و بآن حضرت گفت: دنيا را براى ما توصيف كن. حضرت علی ع فرمودند: آغازش رنج است و پايانش بلا، در حلال آن حسابرسى است و در حرامش كيفر، هر كه در آن تندرست باشد خود را آسوده شمارد (و بكار آخرت نپردازد) و هر كه بيمار گردد پشيمان باشد، هر كه توانگر و بى‏ نياز گردد شگفت زده شود و هر كه فقیر شود اندوه خورد، هر كه براى بدست آوردنش بكوشد از دستش بدر رود و هر كه از ان روی گردان باشد، مطیع او می شود، هر كه به او نگاه کند دلش را ببرد و سرگرمش كند و هر كه خوارش شمارد و بآن اعتنا نكند او را يارى دهد. سپس آن حضرت برشته سخنرانى خود بازگشت‏. 📚 كنز الفوائد ؛ ج‏1 ؛ ص345.
جابر بن عبد اللَّه گويد: كَانَ فِي رَسُولِ اللَّهِ ص خِصَالٌ لَمْ يَكُنْ فِي طَرِيقٍ فَيَتْبَعُهُ أَحَدٌ إِلَّا عَرَفَ أَنَّهُ قَدْ سَلَكَهُ مِنْ طِيبِ عَرَقِهِ وَ رِيحِ عَرَقِهِ وَ لَمْ يَكُنْ يَمُرُّ بِحَجَرٍ وَ لَا شَجَرٍ إِلَّا سَجَدَ لَهُ. در پيامبر (ص) چند خصلت بود: از هيچ راهى نمي گذشت جز آنكه هر كس در پى حضرت از آنجا عبور مى‏ كرد مى ‏فهميد پيغمبر (ص) از اين راه گذشته بواسطه بوى خوشى كه از عرق بدن مباركش باقى مي ماند، و به هيچ درخت يا سنگى نمي گذشت جز آنكه براى او سجده مى ‏كرد. 📚 مكارم الأخلاق ؛ ص24.
امام صادق عليهم السّلام می فرمایند: أَنَّهُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُبْغِضُ اللَّحِمَ وَ اللَّحِمَ السَّمِينَ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّا لَنُحِبُّ اللَّحْمَ وَ مَا تَخْلُو بُيُوتُنَا مِنْهُ فَكَيْفَ ذَلِكَ فَقَالَ ع لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا الْبَيْتُ اللَّحِمُ الَّذِي تُؤْكَلُ فِيهِ لُحُومُ النَّاسِ بِالْغِيبَةِ وَ أَمَّا اللَّحِمُ السَّمِينُ فَهُوَ الْمُتَجَبِّرُ الْمُتَكَبِّرُ الْمُخْتَالُ فِي مِشْيَتِهِ. خداوند- تبارك و تعالى- از گوشت و شخص چاق بدش مى‏ آيد. يكى از اطرافيان حضرت پرسيد: يا ابن رسول اللَّه! ما گوشت دوست داريم و خانه‏ هايمان از گوشت خالى نيست، پس چطور مى ‏شود؟ حضرت فرمودند: اين طور كه فكر كرده ‏اى نيست، منظور از گوشت، خانه‏ اى است كه در آن خانه گوشت مردم با غيبت كردن خورده مى ‏شود. و منظور از چاق كسى است كه متكبّر بوده و در راه رفتن مغرورانه حركت مي كند. 📚 عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص314.
حکایت حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی بعد از دو سال که شاگردی آخوند ملا حسینقلی همدانی را کرده بود، خدمت استادش عرض می کند: من در سیر خود به جایی نرسیدم. آقا در جواب از اسم و رسمش سؤال می کند و او تعجب کرده می گوید: مرا نمی شناسید؟ من جواد ملکی تبریزی هستم! ایشان می گویند: شما با فلان ملکی ها بستگی دارید؟ میرزا جواد آقا چون آنها را خوب و شایسته نمی دانست، از آنها و ثروتشان انتقاد می کند. مرحوم آخوند ملاحسینقلی در جواب می گوید: هر وقت توانستی کفش آنها را که بد می دانی جلوی پایشان جفت کنی، من خود به سراغ تو خواهم آمد. این حرف بسیار تاثیر می کند و آقا میرزا جواد فردا که به درس می رود خود را در محلی مستقر می کند که پایین تر از بقیه شاگردان بنشیند و در روزهای بعد طلبه هایی که از فامیل ملک التجار در نجف بود و ایشان آنها را خوب نمی دانسته مورد محبت خود قرار می دهد تا جایی که کفششان را پیش پایشان جفت می کند. بعد از مدتی این خبر به آن طایفه که در تبریز ساکن بودند می رسد و رفع کدورت فامیلی می شود. بعدا اخوند او را ملاقات می کند و می فرماید: دستور تازه ای نیست تو باید حالت اصلاح شود تا از دستورات شرعی بهره مند شوی. 📚 سند عرفان, ص24.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا