فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی به معنای واقعی یکی یه دونهی بابات هستی
🍂
جادوی رنگها در کرمانشاه زیبا
"بلوار طاقبستان"طولانیترین بلوار جنگلی ایران😍
@hesse_khoobb 🍂
کَسی سُؤال میکُنَد بِخاطِرِ چه زِندهای؟
وَ مَن بَرایِ زِندِگی تو را بَهانـه میکُنَـم...
#نیما_یوشیج
@bigharare_delha
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ ...
برای اینکه بخوای به چیزی برسی، باید از یه چیزی دل بکنی:)
•••❥ ℒℴνℯ
❄♠ @deklamesoti ♠❄
خدا کنه یه روز بیاد که همه
از ته دل بگن، خدایا شکرت چقدر حالم خوبه...
#دیوانه_تر_از_مجنون.
#نویسنده_مه_گل
#پارت_338
در زد و دوباره باز کردم لباسیو از یه مدل در دورنگ سبز و خردلی یه بار اینو جلو پوستم می گرفت یه بار اونو بالاخره دست آخری گفت :سبزه بیشتر بهت میادبه کارش ادامه داد و بالاخره صدای پری به گوشم رسید.
-دیگه مدلی نمونده رهام جان.
این دختره چرا انقدر صمیمیه فکر نمیکنه شاید من بدم میاد.
با خیال راحت لباسمو پوشیدم و اومدم بیرون رهام داشت حساب می کرد که متوجه حرفای پری که اونطرف تربا تلفن حرف میزد شدم.
-نه مامان خانم همچین آش دهن سوزیم نیست که زن دایی ازش تعریف می کرد.
می دونی مامان، رهام لیاقتش همین بود دختره اصلا محلش نمیده از این حرصی میشم که عین پروانه دور دختر افاده ای میگرده.بعد به من که نشون کردش بودم پشت کرد و اینو گرفت .خواستم بی خیال شم و به حرفاش بی اهمیت باشم از عمد داشت این کارو می کرد که من بشنوم .برگشتم که لباس هارو نگاه کنم که با سگرمه های در هم رهام که دقیقا پشت سرم بود مواجه شدم. انگار حرفای پری رو شنیده بود.
به سمتش رفتم چند روز بود که با وجود لبخنداش فهمیدم اخم اصلا بهش نمیاد.لبخندی به روی عبوسش زدم.با صدای نسبتا گفتم:؛رهام جان من هنوز خریدم تموم نشده.
قیافه رهام از حرفم متعجب شد هنوز رگه هایی از اخم تو چهره اش بود.
از کنارش گذشتم و به سمت لباس های مردونه رفتم دست بردم یکی رو برداشتم و گفتم : این سبزه خیلی خوبه البته نا گفته نماند به تن تو خیلی خودشو معنی میکنه.
رهام با لبخند به سمتم اومد.
- چون سلیقه ی توه برمیدارمش عزیزم. برش داشتو به سمت پرهام که اونطرف تر بود رفت.
قبل دور شدنش گفتم؛
-رهام جان میشه یه خواهش کنم؟
رهام سرمست خنده ای کرد و گفت :
-شما جون بخواه.
-جونت سلامت می شه ست لباسامو توام برداری ؟!
لبخندشو جمع کرد خیلی بامزه سرشو به چپ تکون داد(ینی اوه اوه کی بره این همه راهو) بعد گفت: شما امر بفرما چی از این بهتر.
با حرف های من پری مسکوت شده به ما نگاه می کرد.
رهام رفت پول لباسای خودشو حساب کنه.
منم یه نگاه به دورشدنش کردم و با غرور به سمت پری رفتم که خودشو مشغول مرتب کردن شال ها کرده بود.
-پری خانم؟
-جانم!
به چشماش نگاه کردم.
-اینکه در حد رهام هستم یا نه به کسی مربوط نیست.
و مهم تر از همه اینکه ارزش من رو محبت ها و عشق رهام نسبت به من نشون میده. رهام اونقدر واسم عزیزه که حق میدم اگه بگین من لیاقتشو ندارم .چون احساس خوشبخت ترین زن دنیارو دارم.
رهام داشت بهم نزدیک میشد که لبخندی بهش زدم و روبه پری گفتم:
درضمن هیچ وقت پس ازاسمش جانم ننداز که خوش ندارم کسی به مآلم چشم داشته باشه.
دیگه منتظر جوابی ازجانبش نشدم با رهام هم گام شدم.
رهام:بریم خانمی؟
-آره عزیزم بریم.
پلاستیک رو تو دستش جا بجا کرد منم جلورفتم و یقه پیرهنش که بخاطر پرو لباس یادش رفته بود مرتب کند مرتب کردم . بیرون رفتم و بعد از سوار شدم و راهی خونه شدیم هر دو ساکت بودیم مطمعنم رهام از خستگی ساکت بود نگاهم به بیرون بود که صدای آهنگ ملایمی تو ماشین طنین انداز شد .(آهنگ یه خواهش از سعید شهروز)
خستگی تو مال من دیوونگیم برای تو
من از همه جدا شدم همه به استثنای تو
اینجا یکی هست که می خواد دور خودش خط بکشه
فکرش رو می کردی یه روز اینجوری عاشقت بشه
آره عاشقتم می بری دلی که میبازه به تو
آره عاشقتم بده دل به کسی که بازم دیده خواب تو عاشقتم
با اینکه دلم واسه تو کمه بیشتر از همه عاشقتم
آره عاشقتم می بری دلی که میبازه به تو
آره عاشقتم بده دل به کسی که بازم دیده خواب تو عاشقتم
🍀
🍀🍀
🍀🍀🍀
🍀🍀🍀🍀
🍀🍀🍀🍀🍀
🌻دوستان🌻
#رمان_تا_آخرش تو کانال vip گذاشته شده
حق عضویتش 20 تومنه
@MNGholami