eitaa logo
ھـور !'
970 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
568 ویدیو
109 فایل
ـــــــ ــ بِنام‌خدای‌نوروامید؛🤍 رسته‌هور، گوشـه‌ی‌دنجی برای‌برقراری‌حال‌خوب‌دلِ‌شما:).. عکاس‌هور Https://Instagram/Same.graph.Com گوش‌جان @Majnonemadar شروط‌‌وادمین‌تبادل @Hur_Tab @G0NAHKAR به پیام پین شدھ سربزنید* هور:نور،خورشید،روشنایی✨
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسمِ رَبِ نـٰآمَتْـ ڪِھ اِعجٰاز میڪُنَد... یـٰااُمٰاهْ ••🍃 💛
AhdYar_1.0.5(5).apk
7.6M
•^♥ دانلود عھدِ یـار . ➛° این هم از نرم افزار براۍ چلّه ترڪِ گناه و در آخرِ چھل روز به شُما خواهد داد.. . •^ تذڪرات مھم : . ¹. هنگام نَصب و استفـاده از آن، باید حتما به اینترنت مُتصل باشید و فیلترشِڪن خود را قطع ڪُنید، . ². به دلیل اینڪه نَـرم افزار ما هنوز در گوگل پلۍ ثَبت نشده، در فرآیند نَصب، پیامۍ مبنۍ بـَر ناشنـٰاخته بودن نرم افزار، براۍ شما نَمـایش داده میشه؛ در این صورت حتمـٰا گزینه‌ۍ "در هر صورت نَصب شود" یا "Install Anyway" را انتخاب ڪُنید. . ❆..🔐↷ .『 @bezibaeeyekrooya
نَـصب = ذڪر ¹صَلواتـ 😍🍃
حـرم امام خوبے ها مشھدالرضا💛، درصورت لیاقت دعاگویتان هستیم..
التماس دعا😍❤️
اول همه ظھور حضرتـ عشق بعد حاجت روابخیری همه إن شاءالله
ان شا الله🤲🏻☺️
4_5915920204419827444.mp3
4.16M
🔊°• . ↲• اینڪه گناه نیست؟! . •`👤| . ⇲🌿🎶♥️↯ 「 @bezibaeeyekrooya
💕 🕊 مراسم عقد انجام شد.بعد از مراسم آقا عبدالله خواست تا با من حرف بزند. اولین برخورد زندگی مشترک مان بود.قبل از صحبت از من خواست تا یک مهر برایش بیاورم. چون روحیه ایشان را می شناختم از باب شوخی گفتم: "مهر؟ مهر برای چی؟ مگرحاج آقا تا این موقع نمازشان را نخوانده اند؟"دیدم حال عجیبی دارد. نگاهی به من کرد و گفت:"حالا شما یک مهر بیاورید."اما من دست بردار نبودم. گفتم:"تا نگویید مهر برای چه می خواهید،نمی آورم." گفت: "می خواهم نماز شکر بخوانم و از اینکه خداوند چنین همسری به من داده از او تشکرکنم." دیگر حرفی نزدم. رفتم و با دو جانماز برگشتم ...😍☺️ 💞
✨ نماز شب‌های ماه رجب •° حاجت دارے؟ ♥💭💬↓
بسم الله الرحمن الرحیم♥|°
بسم نامت ڪہ اعجاز میکند🌟•••
‍ مادرش میگوید: یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایه مان تماس گرفت، احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت... پرسیدم احمدرضا که بود؟! گفت: یکی از دوستانم بود. پرسیدم: چکار داشت؟! گفت: هیچی، خبر قبول شدنم را دردانشگاه داد! گفتم: چی؟؟ گفت: می گوید رتبه اول کنکور راکسب کرده ای من و پدرش با ذوق زدگی گفتیم : رتبه اول؟؟ پس چراخوشحال نیستی؟؟!! احمدرضا گفت: اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم! .در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت مسجد !!!.... یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی، می گفتم احمدرضا تو الان پزشکی قبول شده ای، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟! می گفت : می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند! می خواهم سختی کارشان را لمس کنم!... 🌹 12 اسفند سالگرد شهادت شهید احدی🌹 ♥•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
↺. 🌷 . ☘.•[راوی:یکی‌ازدوستان‌شهید] . ❃↠از پیامبرﷺسوال شد: "کدامیک از مومنین ایمانی کامل‌تر دارند؟ فرمودند: آنکه در راه خدا با جان و مال خود جهاد کند" . ❃↠سردار محمد کوثری(فرمانده اسبق لشکر حضرت رسولﷺ) ضمن بیان خاطراتی از ابراهیم تعریف می‌کرد: در روزهای اول جنگ در سرپل‌ذهاب به ابراهیم گفتم ؛ برادر هادی ، حقوق شما آماده است هروقت صلاح می‌دانی بیا و بگیر. . ❃↠در جواب خیلی آهسته گفت: شما کی میری تهران؟! گفتم: آخر هفته. بعد گفت: سه تا آدرس رو می‌نویسم ، تهران رفتی حقوقم رو در این خونه‌ها بده! . ❃↠من هم این کار را انجام دادم. بعدها فهمیدم هرسه ، از خانواده‌های مستحق و آبرودار بودند. . ❃↠از جبهه برمی‌گشتم. وقتی رسیدم میدان خراسان دیگر هیچ پولی همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فکر ؛ الان برسم خانه همسرم و بچه‌هایم از من پول می‌خواهند. تازه اجاره خانه را چه کنم؟! . ❃↠سراغ کی بروم؟ به چه کسی رو بیندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم ، اما او هم وضع خوبی نداشت. . ❃↠سر چهارراه عارف ایستاده بودم. با خودم گفتم: فقط باید خدا کمک کند. من اصلا نمی‌دانم چه کنم! در همین فکر بود که یکدفعه دیدم ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد. خیلی خوشحال شدم. . ❃↠تا من را دید از موتور پیاده شد ، مرا در آغوش کشید. چند دقیقه‌ای صحبت کردیم. وقتی می‌خواست برود اشاره کرد: حقوق گرفتی؟! گفتم: نه ، هنوز نگرفتم ، ولی مهم نیست. . ❃↠دست کرد توی جیب و یک دسته اسکناس درآورد. گفتم: به جون آقا ابرام نمی‌گیرم ، خودت احتیاج داری. گفت: این قرض‌الحسنه است. هروقت حقوق گرفتی پس میدی. بعد هم پول را داخل جیبم گذاشت و سوار شد و رفت. . ❃↠آن پول خیلی برکت داشت. خیلی از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتی مشکلی از لحاظ مالی نداشتم. خیلی دعایش کردم. آن روز خدا ابراهیم را رساند. مثل همیشه حلال مشکلات شده بود. . .. •.📚برگرفته از کتاب ¹ ⇲🕸🌿•• 「 @bezibaeeyekrooya
٭↵ شُکرِت . ↜این روزا به خاطر ویروس باید خدا رو صدهزار مرتبه شکر کنیم ، که سالمیم! . ☘ ⇲🔗💫•• 「 @bezibaeeyekrooya
🌷•↺سفر‌من‌یک‌سفرشخصی‌است! . ✧↫یک روز که به مرخصی آمده بود ، او را دیدم. بعد از سلام و احوال‌پرسی به ایشان گفتم: "کی از جبهه آمدید؟" . گفت: "همین الان دارم از راه می‌رسم." . گفتم: "خب پسر خوب ، تو که جزء کادر سپاهی ، پاسدار رسمی هستی ، چرا نرفتی جلوی سپاه به آن‌ها بگویی تا تو را به روستایتان ببرند. تو که لب‌تر کنی ده‌تا ماشین در اختیارت می‌گذارند." . فقط در جوابم گفت: "درسته من پاسدارم و اگر بگویم من‌را می‌برند ، اما سفر من یک سفر شخصی است و من نمی‌توانم برای رفتن به روستا از ماشین استفاده کنم." . 🍃••خاطره‌ی‌شهیدمسعودزکی‌زاده . ⇲🕸🌿•• 「 @bezibaeeyekrooya
بِسم رَب نامت ڪه اعجـٰاز میڪُند... یـٰااُمـٰاهْ🍃 "؏"♥
💭.• . √° دیدی رفیق.. این جونے ڪه داریم چقدر برامون عزیزه! یه ویروس اینطور ترس به دل‌ها انداخته، . √° تازه معلوم نیست حتما جونت رو بگیره.. حالا میفھمے سختے از جون گذشتن رو.. شھدا از عزیزترین چیزی ڪه داشتند گذشتند.. . ⇲🍄🍃^• 「 @bezibaeeyekrooya
💌°^ °❃ حاج آقا پناهیان میگفت: ماه رمضون مال همه است ولے رجب مال سوگولیا! . °❃ اونایے ڪه خوب ناز میڪنن و خدا هم میخرتشون؛ و اے ڪاش ڪه مرا بخرے خداے بنده نواز من...♥️ . ⇲🦋🌱~° 「 @bezibaeeyekrooya
‏❋ قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُم مِّنْهَا وَ مِن كُلِّ كَرْبٍ ❋ بگو: خداست ڪه شما را از آن تاریڪے‌ها نجات مےدهد و از هر اندوهے مے‌رهاند. 📚سوره انعام، آیه۶۴ ^_^↓ 🌟「 @bezibaeeyekrooya