•أنت الصورة اللامتناهية بداخلي التي أبحث عنها بالخطأ في الآخرين فأفشل، وتعود مني بكل هذه الطرق الخاطئة وأنت منتبه لي حتى أكتشف نسائمك باختياري• •تو همان عکسِ بی‌نهایت درونم هستی که من به اشتباه آن را در دیگران جستجو می‌کنم و شکست می‌خورم و تو با این همه راهِ اشتباه از من، باز بر می گردی و حواست به من هست تا من با انتخاب خودم نسیم های تو را کشف کنم•

•لن أفتقدك لأي شيء لأنك كل شيء في حياتي• •هیچ غمی از تو را دست نخواهم داد، چون تو تمام بخش زندگی من هستی•

•إنني أفقد جزءًا من نفسي لأصبح غريبًا عني وهذا الغربة يمنحني الجمال لأنك تتشكل بداخلي و أنا سعيد بهذا التشابه وأصبح واحدًا• •من در حال از دست دادن بخشی از خودم هستم تا کم کم غریبه شود برایم و این غریبه شدن زیبایی به من میدهد چون تو در حال شکل گیری در من هستی و من خوش‌حالم از این شباهت و یکی شدن•

•إذا لم تكن هناك، سيكون عالمي مليئًا بالنعاس، وسيتبع نعاسي في التحرك بدونك أودية الخريف• •اگر تو نباشی جهان من پر از خواب آلودگی خواهد شد و خواب بودن من در حرکت بدون تو دره‌های سقوط را در پی دارد•

•لقد اكتفيت من إشارتك• •من را اشاره های تو کافی است•

•قد يكتئبك العالم كله بأحزانه وأفراحه، لكني أعرف روحًا أفراحها وأحزانها إنسانية• •تمام دنیا ممکن است با غم هایشان و شادی هایشان شما را افسرده کنند اما یک نفر را می‌شناسم که جنس شادی و غم هایش انسان ساز است•

•ما أحلى قصة اليدين، أول مرة لمست أصابعك وجهي، وأصبح جبهتي موضع السجود لقبلتك، شعرت بالحزن والدموع المألوفة، تحديداً منذ أن كان الإمام الحسين في رحم الأم. حضرة الزهراء التي أهداها، وهو يغني حتى شعرت بحفرة كربلاء، وتجلت فيّ حياة الإمام الحسين بأكملها، وكان هذا الازدهار أفضل ثمرة تقواي• •چه قدر ماجرای دست ها شیرین است ، اولین بار که توسط انگشتان تو صورتم لمس شد و پیشانی ام محل سجده ی بوسه ی تو شد ، حس آشنای حزینِ اشک آوری را تجربه کردم ، دقیقا از زمان حضور امام حسین در رحم حضرت زهرا که روضه برایش میخواند تا گودی کربلا را یک جا حس کردم ، تمام زندگی امام حسین در من تجلی کرد و این شکوفه زدن بهترین میوه ی تقوای من بود• #ای‌رویای‌ِجمیل به‌قلب‌ترنمات #نگاهِ_ابی_عبدلله 🌿 شرح‌ماجرای‌یک‌خواب..