✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨
✨✨
✨
🔥﷽🔥
بسـﻤه ࢪب ﺧالق ؏ـشق هاێ ﻏࢪق دࢪﺧون💔🖤🥀🥺
ﻧام ࢪﻤان: #شنادرخون 🥀🖤🩸
ﻧويسـﻧده: #محمدزاده
پاࢪت: #چهارم
#گاندو
●●○●●○●●○●●○●●○
رسول سریع بلند شد وازپله ها رفت بالا ودرزد در اتاق محمد.
محمد: بیا تورسول
رسول: آقا یه خبر مهم😳!
محمد: چی شده🤨!
رسول: اقااگه میشه بیاین پایین👀
محمد: باشه بریم
باهم رفتن پای سیستم... 🖥⌨
داوود: سلام آقا😄
مححد: علیک سلام، خب چی شده؟
رسول اشاره کرد به عکس لطفی و گفت: احمد لطفی، متولد۱۳۵۲تهران، کارمند و البته رئیس بخش حقوقی انرژی هسته ای... باقیه اطلاعات هم که مشخصه🙂...
محمد: خب کی هست؟!
رسول: این مرد با بلاروس دخویچ در یکی از کافی شاپ های حوالی برج میلاد، ملاقات داشته و از دخویچ یک پاکت وساک هم دریافت کرده😊
محمد: یعنی لطفی اطلاعات انرژی هسته ای مارو میده به جاسوس روسی و در ازاش پاداش میگیره!
رسول: تقریبا... ☺️ عملا احمد لطفی هیچ اطلاعات باارزشی از انرژی هسته ای نداره...
محمد: پس چی؟ واضح حرف بزن رسول😶🙄
رسول: ببخشید آقا چشم😅
احمد لطفی در قسمت امور مالی یاهمون حقوقی مشغول به کاره... ودرواقع میشه گفت یجورایی با برخی دانشمندان و رابطین اونها و کارمند هایی که مربوط به اونها میشه نشست و برخواست داره...
محمد: یعنی ازطریق همون نشست وبرخاست های کوچیک یا میخواد اطلاعات از یک دانشمند مهم دربیاره، یا میخواد اطلاعات درباره تجهیزات و وسایل و... انرژی هسته ای اطلاعات از زیر زبون اونا بکشه بیرون و اونها رو به روس ها بفروشه و در ازاش پول یا هرچیز دیگه بگیره🤭😦!
رسول وداوود: بله آقا به نظرماهم همین طوره😑
محمد: خب ببین رسول اینکه ماالان نمیدونیم این دونفر مشغول چع کارین خیلی بده..
رسول: بله... خب حالا چیکارکنیم؟
محمد: هیچی... شماآقاداوود برگرد سر پستت، مجتبی کارداره، شماهم آقا رسول بیشترحواست رو جمع کن، بادویوان هم ارتباط بگیر ببین اوضاع تو امریکا چطور پیش میره، برنامه اون ور چیه...
رسول وداوود: چشم😊
محمد: راستی رسول از رو همه اینا پرینت بگیر بدم آقای عبدی بخونه ببینم چی میگه دیگه...
رسول: چشم
محمد: دستت دردنکنه
رسول: چاکریم
محمد رفت طبقه بالا تا سراغی از میثم بگیره و بره دیدنش...
داوود نگاهی به رسول انداخت وگفت: هی... حالا چیکارکنیم؟
رسول: معلوم نیست؟ 🤨
داوود: چی؟
رسول: اینکه باید چیکار کنیم؟ 😂
داوود: چرا... چرا... معلومه
رسول گفت: آره...
بعد یکدفعه دستش رو گذاشت روی پهلوش و گفت: آی... آی... آی... پهلوم... پهلوم...
داوود: اِ... چی شد؟ 😳😟چرا ازدرد به خودت میتابی؟ 😳😨
رسول: نمیدونم.... یهو... پهلوم... شروع به درد کرد... 😰🤕🤧😭😭
داوود دست رسول رو گرفت وگفت: بلند شو بریم اتاق استراحت بلندشو... 🤧
رسول آهسته همین طور که دستش رو روی پهلوش میکشید بلند شد و رفت😭....!
ادامه دارد.... 😌🌿
□□□□□□□□□□□□□□□□
پ. ن¹: یکم تاالان ماجرا رو گرفتین😄😂
پ. ن²: داوود میخواست بره ت. میم که.... 😳😂
پ. ن³: یکمی یزید بازی واسه قندخونتون لازمه خدایی... 😁😂
پ. ن⁴: رسول یه کاریش شده🤫🤭😂
_→. @RRR138 ادرس مون
#گاندو
https://harfeto.timefriend.net/16586925046358
ناشناس مون: 😌🌿👑!
جواب ناشناس ها:
@nashnast
نفر اولیکهپیویمنبگه•کانالتونودوستدارم
۲۰۰۰۰ریالجایزهنقدیدارههه😍😍😍😍😍
@Avin133a
گــــاندۅ😎
نفر اولیکهپیویمنبگه•کانالتونودوستدارم ۲۰۰۰۰ریالجایزهنقدیدارههه😍😍😍😍😍 @Avin133a
دوهزارتومنننن شدددددد😍😍😍
میگفت:
وقتیتنهاشدیباخداباش ..
وقتیهمکهتنهانبودی
بیخدايىنکن!
بیخداباشیضررمیکنیها(:
#استادپناهیان
#گل_نࢪگس
@RRR138
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳روزتامحرم:)✨🖤
🍃 @RRR138 🍃