eitaa logo
گــــاندۅ😎
344 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
41 فایل
گاندو‌صداےماست🗣 ما همان نسل جوانیم ڪہ ثابت کردیم در ره‍ عشـق جگـر دار تر از صد مردیـم...🙃🙌🏻 🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨ ادمین : @r_ganji_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام عزیزان خوبین امیدوارم حالتون خوب باشه✨💎 شروع فعالیت✨💎 علی افشار
سلام عزیزان خوبین امیدوارم حالتون خوب باشه✨💎 شروع فعالیت✨💎 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 @AilAfshar @Gandosss
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎✨😍💋❤ 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨💎🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇 💎✨🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸🖇🌸 علی افشار
پایان فعالیت✨💎 علی افشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🖤🖤🖤🖤پرواز🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🕊️. ‌. 🕊️🖤 فکر همه چیز رو کردم خان داداش الکی گفتم فکر همه چیز رو کردم فقط میخواستم محمد آروم شه برای اینکه صوتی ندم خیلی سریع به بهانه کار اتاقش رو ترک کردم از استرس دست هام داشت می‌لرزید تلفنم زنگ خورد مامان بود صدام رو صاف کردم و جواب دادم _الو سلام مامان قشنگم +سلام به روی ماهت مادر _چی شده یادی از ما کردید مامان خانم ؟ +خب آاااا خب امشب زود بیا خونه آقا محمد هم زنگ زدم دعوت کردم _خیره چی شده ‍؟ +خیر بودنش که خیره دخترم میخواد عروس بشه صورتم مثل این انیمه ها بالاس سرخ شد با خط های مشکی _بسملا از کی تالا مامان خنده ای کرد و گفت : +زود بیا خونه به آقا محمد هم خودم زنگ زدم خداحافظ اون روز محمد منو رسوند خونه و خودش هم رفت خونشون تا دوش بگیره و خوش تیپ کنه ساعت حدود شیش بود چون هم من و هم داود و هم محمد کارمون معلوم نبود قرار شده بود از شام بیان که اگه دیر وقت هم ضد مشکلی پیش نیادو از این جور حرف ها تا رسیدم مامانم فرستادم چپیدم تو حموم اومدم لا وقتی آبگرم رو واز مردم ها انگار جون گرفتم موهام رو خشک کردم سرکی تو کمد لباس هام انداختم پیراهنی گل‌بهی که آستین های موی داشت انتخاب کردم با روسری طوسیی سرم کردم و با طلق روسری، روسری رو روی سرم قاب گرفتم چادر رنگی ام رو از کشو در اوردم چادر لیمویی با برگ های سبز تیره و غنچه های ریز کم رنگ روی طرح چادرم بود مادر اسرار داشت اندکی آرایش کم رنگی کنم اما خب من پشت گوش انداختم و خب گوش ندادم به حرفش جوراب شلواری ام را پایم کردم و از اتاق بیرون رفتم و رفتم توی آشپز خانه و شروع به درست کردن سالاد کردم و بعد روش رو تزئین کردم بعدش هم میوه هارو خشک کردم و در ظرف چیدم خوابم میومد و دلم میخواست سیر بگیرن بخوابم که همون لحظه صدای آیفون اومد و خواب از سرم پرید دیدم داداش محمد اینا هستن هزار الله و اکبر از شب دامادش هم جذاب تر شده بود یک پیراهن سفید با کت اسپرت طوسی سلام و علیک و احوالپرسی کردیم حدود ده دقیقه بعد داود اینا اومدن رفتم سلام و احوالپرسی کردم و بعدش رفتم توی آشپز خونه و چای بردم بعد حدود چهل دقیقه ای بزرگ تر ها سر گرم صحبت بودند که مامان به من علامت داد که برو غذا رو بکش و عزیز هم به میترا گفت میز رو بچینه من و میترا رفتیم توی آشپز خونه وای میترا:واااای چ بچه سر به زیری بود حتی یک کلمه حرفه هم نزد حتی یک دفعه هم نگات نکرد کلاً سرش به زیر بود زهرا:حالا به جای اینکه غیبت بچه مردم رو بکنی برو میز رو آماده کن میترا با آرنج یدونه به پهلوم کبوند و بعد پشت چشمی نازک کرد بعد رفت سالاد و بشقاب هارو روی میز چیند من هم سوپ و برنج و خورشت رو کشیدم و کمکش بردم و روی میز قرار دادم بابام :به فرمایید غذا سرد میشه بعد از صرف شام و جمع کردن سفره و صرف چای مادر آقا داود از پدرم خواست که بریم حرف هامون رو بزنیم و پدرم هم قبول کرد با نگاهی به بابا انداختم که بهم گفت برم من هم آقا داود رو به سمت اتاقم راهنمایی کردم داود:خب بفرمایید زهرا:خب در مورد کار مون که خب در جریان هستید و فکر میکنم میدونید که من اصلاً حاضر به استعفا از کارم نیستم داود:به من هم قصد ندارم همچین کاری رو ندارم و چون اونجوری شما هم میتونید من رو مجبور به عین کار کنید و خب نیت هم من هم شما و هم امسال ما کاملا واضح و معلوم هست داشتیم صحبت میکردیم که تلفن محمد زنگ خورد آقای عبدی بود انگار درخواست جلسه فوری داده شده بود و باید خیلی سریع وارد عمل می‌شدیم محمد:بله چشم متوجه شدم عبدی:پس سریع خودتون رو برسونید خیییلیی سریع خداحافظ محمد:یا علی مدد عبدی:علی یارت پسر محمد تلفن رو قطع کرد همه با نگرانی به محمد نگاه کردن محمد ی نگاهی به همه انداخت و از جاش‌ بلند شد و به حالت دو به سمت اتاق اومد و در رو باز کرد محم:پاشید زود باشید باید خیلی سریع بریم اداره بدویید چادرم روی چوب لباسی بود سریع برداشتمش و من داود محمد به سرعت دو به سمت درب خروجی رفتیم داود سویچ ماشینش رو به دینا داد و ما با ماشین محمد رفتیم اداره محمد داشت رانندگی میکرد و داود هم جلو نشسته بود محمد از آینه نگاهی به من انداخت و گفت به سلامتی جواب مثبت یا منفی ؟
📲 ‏اصلا متوجه شدین که غلامرضا رحمانیِ ‎گاندو همون ابراهیم بن مالک اشترِ مختارنامه‌ست؟ @gandoo
هدایت شده از تبادل‌محناتایم‌1
از اون ڪانالاست ڪه دل آدمو آب میکنھ🤤♥️ پاتوق دختران خوش سلیقھ🙊🌸˹ https://eitaa.com/joinchat/3430613122C506ee35c69 ! ✌️🏿😌'
هدایت شده از 『حـَلـٓیڣؖ❥』
🌿🖤🕊 رفقای خوب گاندویی!! آهای کسایی که ممکنه برید عزاداری!! مبادا دوستانتون نگران بشن دشمناتون سوء استفاده کنن حتما پروتکل های بهداشتی رو رعایت کنید🕊🖤 که دوستانمون نگران نشن🌿 دشمنان سوء استفاده نکنن🌿 توی این شب ها که سفره امام حسین برای پذیرایی از عزاداراش بازه🕊🖤 از دعای خیرتون مارو محروم نفرمایید.