eitaa logo
گــــاندۅ😎
344 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
41 فایل
گاندو‌صداےماست🗣 ما همان نسل جوانیم ڪہ ثابت کردیم در ره‍ عشـق جگـر دار تر از صد مردیـم...🙃🙌🏻 🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨ ادمین : @r_ganji_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وزیر جنگ رژیم صهیونیستی جدیدا گفته: آماده حمله به ایرانیم! واکنش ایران:😁 @RRR138
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسیجی‌باید‌فَدایِ‌اوشـود ! @RRR138
هدایت شده از تبالات ثامن‌الحجج روز های فرد
سلام براتون یہ چیز جذاب معرفی کنم سلام چیه؟ یه کانال دخترونه و بسیجی خب چه فعالیت هایی داره؟ #و......... میشه لینک بفرستین؟ بله حتما @girlhood_nezaami بفرمایید🖕✨ وای عضو شدم عالیه 👌🍓 یکی از بهترینای ایتاس آره 👌✨ عزیزان عضو شید عالیه ورود آقایان ممنوع
هدایت شده از تبالات ثامن‌الحجج روز های فرد
پایان تبادلات ثامن الحجج هدف ما پیشرفت کانال شماست🍃 با تشکر از همکاری شما عزیزان🙏🏻 پیوند کانال های تازه تاسیس یه نگاه به بنر های بالا بندازید✨ تمامی بنر ها از نظر اخلاقی تاییید شده اند آمار و ویو هیچ وقت مهم نبوده پس بی معطلی بدو تو آیدی https://eitaa.com/jgccvkjkk/493
هدایت شده از تبالات ثامن‌الحجج روز های فرد
آقا یه لحظه یه لحظه یه استپ اینجا بکنید😁 ایسسسسسسست خب اهم اهم بهتره بگم یه چراغ قرمز اینجا بدارند گلوم درد گرفت😆 خب چی میخواستم بگم؟ آهان شما دعوت شدید به خواندن یه رمان ناب از جنس عاشقان شهادت یه رمانی که مثل و مانندش هیچ جا پیدا نمی کنید😌 میپرسید کجا؟ خب با من بیاید تا بهتون بگم قسمتی از رمان عطیه:معلوم هست تو کجایی؟چرا هر چی زنگ میزنم جواب نمیدهی؟😥 محمد:ببخشید عطیه شرایط جواب دادن نداشتم😔 عطیه:نمیگی من نگرانت میشم؟😒 محمد:حالا چرا اینقدر خوش اخلاق؟😆 عطیه:آخه محمد تو که میدونی من دلم کوچیکه تقی به توقی بخئوره نگران میشم چرا گوشیتو جواب نمیدهی؟بابا مردم از دلشوره خودت که میدونی زندگی بدوت تو برایم بی معناست🥺چرا آخه اینجوری میکنی؟ محمد:باشه باشه ببخشید یعنی الان قهری؟ عطیه:بله😌 محمد:ای بابا عطیه لوس نشو دیگه😒 عطیه:شوخی کردم بابا شوخی کردم😂❤️ محمد:از دست تو🤕😂 عطیه:کی میای خونه؟🙂 محمد:شب خوبه واسه اذان؟😇 عطیه:هر طور خودت راحتی زود بیا یه خبر خوب برات دارم خداحافظ😉 محمد:قربانت خداحافظ زنگ زدم به سعید الو سعید شما کارتون تمومه؟ سعید:بله آقا محمد:پس ببریدش بازداشتگاه خداحافظ موتور رو روشن کردم و راه افتادم سمت خونه ناشناس1:حالا وقتشه برو دنبالش ناشناس:خیالت تخت من کارمو بلدم جوری میزنم که در جا بمیره😏 ناشناس¹:حله😏 ______________ دیدی؟ محمد😱 بیا اینجا تا ادامه شو بخونی رمانی که اینجا میذاره محشره از دستش نده https://eitaa.com/joinchat/2195194034C296fc0916d منتظر حضور گرمتان هستیم🙂❤️ ورود آقایان ممنوع🚫
@nashnast کانال ناشناس ما فعال شددددد😍
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ 🔥﷽🔥 بسـﻤه‍ ࢪب ﺧالق ؏ـشق ه‍اێ ﻏࢪق دࢪﺧون💔🖤🥀🥺 ﻧام ࢪﻤان: 🥀🖤🩸 ﻧويسـﻧده: پاࢪت: ●●○●●○●●○●●○●●○ رسول سریع بلند شد وازپله ها رفت بالا ودرزد در اتاق محمد. محمد: بیا تورسول رسول: آقا یه خبر مهم😳! محمد: چی شده🤨! رسول: اقااگه میشه بیاین پایین👀 محمد: باشه بریم باهم رفتن پای سیستم... 🖥⌨ داوود: سلام آقا😄 مححد: علیک سلام، خب چی شده؟ رسول اشاره کرد به عکس لطفی و گفت: احمد لطفی، متولد۱۳۵۲تهران، کارمند و البته رئیس بخش حقوقی انرژی هسته ای... باقیه اطلاعات هم که مشخصه🙂... محمد: خب کی هست؟! رسول: این مرد با بلاروس دخویچ در یکی از کافی شاپ های حوالی برج میلاد، ملاقات داشته و از دخویچ یک پاکت وساک هم دریافت کرده😊 محمد: یعنی لطفی اطلاعات انرژی هسته ای مارو میده به جاسوس روسی و در ازاش پاداش میگیره! رسول: تقریبا... ☺️ عملا احمد لطفی هیچ اطلاعات باارزشی از انرژی هسته ای نداره... محمد: پس چی؟ واضح حرف بزن رسول😶🙄 رسول: ببخشید آقا چشم😅 احمد لطفی در قسمت امور مالی یاهمون حقوقی مشغول به کاره... ودرواقع میشه گفت یجورایی با برخی دانشمندان و رابطین اونها و کارمند هایی که مربوط به اونها میشه نشست و برخواست داره... محمد: یعنی ازطریق همون نشست وبرخاست های کوچیک یا میخواد اطلاعات از یک دانشمند مهم دربیاره، یا میخواد اطلاعات درباره تجهیزات و وسایل و... انرژی هسته ای اطلاعات از زیر زبون اونا بکشه بیرون و اونها رو به روس ها بفروشه و در ازاش پول یا هرچیز دیگه بگیره🤭😦! رسول وداوود: بله آقا به نظرماهم همین طوره😑 محمد: خب ببین رسول اینکه ماالان نمیدونیم این دونفر مشغول چع کارین خیلی بده.. رسول: بله... خب حالا چیکارکنیم؟ محمد: هیچی... شماآقاداوود برگرد سر پستت، مجتبی کارداره، شماهم آقا رسول بیشترحواست رو جمع کن، بادویوان هم ارتباط بگیر ببین اوضاع تو امریکا چطور پیش میره، برنامه اون ور چیه... رسول وداوود: چشم😊 محمد: راستی رسول از رو همه اینا پرینت بگیر بدم آقای عبدی بخونه ببینم چی میگه دیگه... رسول: چشم محمد: دستت دردنکنه رسول: چاکریم محمد رفت طبقه بالا تا سراغی از میثم بگیره و بره دیدنش... داوود نگاهی به رسول انداخت وگفت: هی... حالا چیکارکنیم؟ رسول: معلوم نیست؟ 🤨 داوود: چی؟ رسول: اینکه باید چیکار کنیم؟ 😂 داوود: چرا... چرا... معلومه رسول گفت: آره... بعد یکدفعه دستش رو گذاشت روی پهلوش و گفت: آی... آی... آی... پهلوم... پهلوم... داوود: اِ... چی شد؟ 😳😟چرا ازدرد به خودت میتابی؟ 😳😨 رسول: نمیدونم.... یهو... پهلوم... شروع به درد کرد... 😰🤕🤧😭😭 داوود دست رسول رو گرفت وگفت: بلند شو بریم اتاق استراحت بلندشو... 🤧 رسول آهسته همین طور که دستش رو روی پهلوش میکشید بلند شد و رفت😭....! ادامه دارد.... 😌🌿 □□□□□□□□□□□□□□□□ پ. ن¹: یکم تاالان ماجرا رو گرفتین😄😂 پ. ن²: داوود میخواست بره ت. میم که.... 😳😂 پ. ن³: یکمی یزید بازی واسه قندخونتون لازمه خدایی... 😁😂 پ. ن⁴: رسول یه کاریش شده🤫🤭😂 _→. @RRR138 ادرس مون
https://harfeto.timefriend.net/16586925046358 ناشناس مون: 😌🌿👑! جواب ناشناس ها: @nashnast
جایزه داریممممم
جایزهههههه😍😍😍
بذاریم؟!
جایزه هفتصدتایی شدنمون:)))!
۱۰
۹
۸
۷
۶
۵
۴
۳
۲
۱