جمع طرفداران سریال گاندو🚶🏻♀
دختراۍِ مذهبی❕🌱.
علاقه مندا به سپاھ🕶
دوستداران رهبر🌝 '
طرفداران حاج قاسم💜˘˘
بروبچچریکۍهاجویناجبارۍ😌
https://eitaa.com/joinchat/3408396338C6f9d5f1b87
ورود آقایان اکیدا ممنوع✋🏿🙅🏼♀
🍃🍃🍃🍃🍃 پرواز 🍃🍃🍃🍃🍃
#پارت_هودهم
#گاندو
Zm:
داود از اتاق محمد بیرون اومد که سعید رو دید که پیش فرشید بود میز فرشید هم دقیقاااااا بغل میز داود هست خواست راهش رو عوض کنه به ی سمت دیگه که فرشید و سعید اومدن سمتش داود هم ی لبخند مصنوعی زد فرشید تا خواست با داود حرف بزنه تلفنش زنگ خورد و مجبور شد بره
سعید: به به آقا داود سفر خوب بود خوش گذشت؟ بچه ها خوب بودن ؟
داود دلش میخواست یک مشت حواله صورت سعید کنه که با خودش گفت بی خیخی برای همین جوابش رو داد البته خیلی سر سنگین: سلام مگه رفته بودم تفریح که خوش بگذره از بچه ها هم فقط امیر رو دیدم بقیه نبودن که اونم خوب بود
سعد متوجه شد که محمد موضوع دینا رو بهش گفته برای همین گفت:داود جان من برم کار دارم بعدا که خستگید در اومد باهم حرف میزنیم
و رفت
داود زیر لب گفت میخوام صد سال سیاه باهم حرف نزنیم
رفت سمت میزش سرش رو روی میزش گذاشته بود و داشت فکر میکرد که اگه من جای سعید بودم چی میشد که خوب بود برادر زهرا خانم هم با من اینجوری رفتار کنه یا اصلا زهرا خانم برادی داره سرم داشت منفجر میشد که زهرا خانم اومد بالا سرم یک کاغذ هم دستش بود با صداش به خودم اومدم
زهرا : ببخشید آقا داود
داود:بله بفرمایید (چون ی دفعه از افکارم پرت شدم گیج شده بودم ی جوری گفتم بله بفرمایید که انگار دارم با تلفن حرف میزنم )
خندش گرفته بود اما طبق شناختی که از جانب یک همکار نسبت بهش داشتم این رو میدونستم که آدم سختی هست که میتونه احساساتش رو کنترول کنه خیله با متانت گفت این لیست شهر ها و کشور هایی هست که لیام تالا اونجا رفته کنار هر محل وسیله ای که باهاش سفر کرده و تاریخ و زمان دقیقش هم نوشته شده لطفاً چک کنید اگر مشکلی نداشت بدید به آقای امیریان که پرینت کنند و بدید به آقا محمد
داود در حینی که داشت برگه رو از دست زهرا میگرفت گفت:بله البته ممنون
زهرا در تمام طول صحبتش نگاهش به سمت پایین بود خیلی کم پیش میو مد که نگاهم کنه اونم زمانی نگاهم میکرد که میرفتم سر میزش و صداش میکردم که مثلا آمار فلان چیز رو از فلان قسمت بگیرید اون هم ی نگاه خیلی سریعی میکرد که اونم هیچ وقت به چشم های ی مرد نامحرم نگاه نمیکرد همیشه نمازش اول وقت بود مگر اینکه تو ماموریت باشه و نتونه پوستش رو ترک کنه البته من هم هیچ وقت تو چشماش نگاه نمیکردم بجز یک بار اونم اتفاقی که این دلم سوارم شد چ هر کاری کردم نشد که نشد مهرش رو از دلم بندازم
........
رسول سرش خیلی شلوغ بود خیلی خیلی خیلییی
داشت دوربین های مداربسته بیمارستان رو چک میکرد که ببینه لیام چطور این حد موز مار بازی در میاره که متوجه ایمیلی از ............
مارو در کانال گاندو به نشانی @RRR138دنبال کنید🧡💚🧡💚
https://harfeto.timefriend.net/16236011155635
نظرات و پیشنهادات و انتقادات خود رو در رابطه با رمان پرواز درناشناس بالا لا ما در اشتراک بگذارید
🍃🍃🍃🍃🍃 پرواز 🍃🍃🍃🍃🍃
#پارت_هجدهم
#گاندو
رسول سرش خیلی شلوغ بود خیلی خیلی خیلییی داشت دوربین های مدار یسته بیمارستان رو چک میکرد که ببینه لیام چطور این حد موز مار بازی در میاره که متوجه ایمیلی از مصطفی شد فوری داخلی آقا محمد رو گرفت:الوو سلام آقا لطفاً سری بیاید پایین
محمد:چی شده رسول ؟
رسول:ی ایمیل از مصطفی رسیده تشریف بیارید که باز کنیم ایمیل رو
محمد:الو رسول بازش کن ببین چی نوشته ؟
رسول:نوشته با خط سفیدم بهم زنگ بزنید
محمد:ع صبر کن الان میام پایین
رسول:منتظرم آقا ....
محمد از پله ها پایین اومد و به سرعت رفت سمت میز رسول
محمد:رسول زنگ بزن به خط سفیده مصطفی
رسول:چشم آقا
بیب بیب بیب الو سلام آقا
محمد : سلام مصطفی چی شده آقا این یارو لیام فردا میره انگلیس دستور چیه ؟
محمد:هیچی به بچه ها میگم حواسشون بهش باشه
رسول:آقا یعنی این یارو میخواد چیکار کنه ؟
محمد:چون تازه اول پروندس و آشنایی ازش ندارم نمیتونم حدسی بزنم ولی خب طبیعتاً دلش واسه مامانش تنگ نشده که بخواد بره ببینش حتما با یکی از سران انگلیس کار داره ، رسول ی زنگ به آیهان بزن
بیب بیب بیب الو
رسول:مرحبا کارداش (سلام داداش )
آیهان با لحجه گفت:رسول تویی
رسول :آره منم
محمد:رسول جان الان زنگ زدی که به کار برسیم یا تمرین زبان ترکی کنی
رسول:شرمنده آقا بفرمایید
محمد:الو آیهان سلام خوبی چه خبر ؟
آیهان: سلام آقا ممنون این لیما از صبح از هتلش بیرون نیومده ولی یک خانمی اومد پیشش .
محمد :کی بود ؟
آیهان :نمیدونم ولی عکسش رو گرفتم دادم امیر میفرسته براتون
محمد:باشه ممنون برو به کارت برس
آیهان:خداحافظ
بعد تلفن رو قطع کرد
محمد چشم قوره پر از معنا به رسول کرد و گفت :فکر کنم زیادی خسته شدی این چند هفته امشب برو خونه
رسول:ممنون آقا
..
بچه ها توی ناشناس نظرات زیاد بود اما آیدی نزاشته بودید من چطوری جایزه تون رو بدم ؟