eitaa logo
کانال مسیر بندگی
101 دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
5 فایل
کانال فرهنگی مذهبی
مشاهده در ایتا
دانلود
چپ: دنیا جهانبخت، با ۹ میلیون دنبال‌کننده بدون هیچ هنر و استعداد خاصی! راست: دکتر بدرالزمان قریب، مادر زبانشناسی باستانی ایران، معروف به"بانوی واژه‌ها" که احیاگر شاخه‌ای مهم از زبان ایرانی بود، نویسنده چندین مقاله و کتاب پژوهشی. مردم کدام‌یک را بیشتر می‌شناسند ؟
یه زمانی علی اکبر هاشمی رفسجانی رئیس جمهور بود علی اکبر ناطق نوری رئیس مجلس علی اکبر ولایتی هم وزیر خارجه علی اکبر محتشمی وزیر کشور! بعضی خارجی‌ها فکر می‌کردن "علی اکبر"، یه لقب دولتی هست که به سران ایران اعطا می‌شه! بعد من میخواستم برم ترکیه، توی مرز پاسپورتم را دادم، یارو یه نگاه کرد از جاش بلند شد به من احترام گذاشت به بقیه گفت این آقا علی اکبره، همه پا شدند، رئیسشون اومد جلو پاسپورت منو داد بعد همه به ستون وایستادن و یه راهرو باز کردند و من از همشون سان دیدم و از مرز با احترام رد شدم، بقیه همسفرها که هاج و واج مونده بودند پشت سر من می دویدند، و بدون بازرسی هر چی داشتند، مثل تریاک و سکه و دلار و قاچاق، از مرز رد کردند. از خاطرات "علی اکبر زرندی" در کتاب "رویاهای شیرین من" 🆔 😂😂😂😂😂
اصل بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است توله سگ تازی نگردد چونکه بنیادش سگست مایه اصل و نسب در گردش دوران زر است دائما خون میخورد تیغی که صاحب جوهر است گر که بینی ناکسان بالا نشینند عیب نیست روی دریا کف نشیند قعر دریا گوهر است کره اسب از نجابت باتقابت میرود کره خر از خریت پیش پیش مادر است شه اگر مسکین شود چون مرغ بی بال و پر است جملگی دیوانه خوانندش اگر اسکندر است آهن و فولاد هردو از یک کوره می آیند برون آن یکی شمشیر بران، دیگری نعل خر است شصت و شاهد هردو دعوای بزرگی می کنند پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است دود گر بالا نشیند کسر شان شعله نیست جای چشم ابرو نگیرد هرچه او بالاتر است ای رفیق عیب خودت را هم بگو هر که عیب خویش گوید از همه بالاتر است من لباس فقر میپوشم چون بی دردسر است آستین هرچه کوته باشد خیسش کمتر است
هر وقت نیت پاک باشه و افکار مثبت همیشه خوبیها راجذب خواهی کرد و به سوی خوبیها هدایت میشود 🌹 همیشه امیدوار باش و صبور تا کارت رونق بگیرد عجله نکنید بیشتر رسیدنها از  صبرهایی است که داشته ای پشت این صبرها ان چیزیست که تو میخواهی
<📖☕> دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم در یکی از روستاها، ارث پدرشان یک تپه کوچکی بود که یکی در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه گندم دیم می کاشتند. اسماعیل همیشه زمین اش باران کافی داشت و محصول برداشت می کرد ولی ابراهیم قبل از پر شدن خوشه ها گندم هایش از تشنگی می سوختند و یا دچار آفت شده و خوراک دام می شدند و یا خوشه های خالی داشتند. ابراهیم گفت: بیا زمین هایمان را عوض کنیم، زمین تو مرغوب است. اسماعیل عوض کرد، ولی ابراهیم باز محصول اش همان شد. زمان گندم پاشی زمین در آذرماه، ابراهیم کنار اسماعیل بود و دید که اسماعیل کار خاصی نمی کند و همان کاری می کند که او می کرد و همان بذری را می پاشد که او می پاشید. در راز این کار حیرت ماند. اسماعیل گفت: من زمانی که گندم بر زمین می ریزم در دلم در این فصل سرما ،پرندگان گرسنه راکه چیزی نیست بخورند، آنها را هم نیت می کنم و گندم بر زمین می ریزم که از این گندم ها بخورند و لی تو دعا می کنی پرنده ای از آن نخورد تا محصولت زیاد تر شود. دوم این که تو آرزو می کنی محصول من کمتر از حاصل تو شود در حالی که من آرزو دارم محصول تو از من بیشتر شود. پس بدان انسان ها نان و میوه دل خود را می خورند. نه نان بازو و قدرت فکرشان را .برو قلب و نیت خود را درست کن و یقین بدان در این حالت ، همه هستی و جهان دست به دست هم خواهند داد تا امورات و کارهای تو را درست کنند.
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واکنش آرایشگر، وقتی می‌فهمه مشتری برای شیمی‌درمانی موهاش رو از ته می‌تراشه
از گِره های بیشمار زندگی گله نکن آن بافنده ی آفریننده می داند حاصل صبر بر این گره ها فرشی گران بها خواهد شد.. 🌴💎🌹💎🌴
همیشه آخر همه چی خوب میشه اگه نشد هنوز آخرش نرسیده نا امید نباش 🌴💎🌹💎🌴
☀️بسم الله الرحمن الرحیم☀️ 🍃🌸 الهی به امید تو 🌸🍃 🌻سلام دوستان 🌸 چهارشنبه تون پـرازمـهربانی 🌕 روزگـارتـون پـرازامـید 🏖 دنیـاتـون پر از محبت 🌾 رزق تـون پـرازبـرکت 🌸 لحظه هاتون پرازشادی 💖 عـشق هاتون پرازپاکی و 🏕زندگیتون پـراز آرامش باشـه
•🌼• سلام امام زمانم💖 چہ‌ شَوَد‌ گَر‌ تو‌ بیائے‌ و‌ بَری‌ غَم‌ زِ دل‌ِ ما ڪه‌به‌ هر‌ خَستہ‌ دَوائے‌ و‌ به‌ هَر بَستہ‌ ڪِليدے. یـَآمَوْلآنـٰایـَاصـآحـِبَ‌الـزَّمـٰآنِ 🌿 # امام _ زمان ♡♡
*خاطره ای زیبا از یک :* من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم. سالها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم؛ کنار بانک دستفروشی بساط باطری، ساعت، فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود.  دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است. آن زمان تلفنهای عمومی با سکه های دو ریالی کار میکردند.  جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده؛ او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت: اینها صلواتی است! گفتم: یعنی چه؟ گفت: برای سلامتی خودت صلوات بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد. (دو ریالی صلواتی موجود است) باورم نشد ، ولی چند نفر دیگر هم مراجعه کردند و به آنها هم... گفتم: مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی میدهی؟ با کمال سادگی گفت: ۲۰۰ تومان که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی میگیرم و صلواتی میدهم... مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر که برای پول دویدم و حرص زدم، دیدم این دست فروش از من خوشبخت تر است که یک چهارم از مالش را برای خدا میدهد،  در صورتی که من تاکنون به جرأت میتوانم بگویم یک مریض مجانی نیز نپذیرفته ام... احساساتی شدم و دست کردم ده تومان به طرف او گرفتم.  آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت: برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم. این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد. من که خیلی مغرور تشریف دارم مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم... به او گفتم : چه کاری میتوانم بکنم؟ گفت: خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟ گفتم: پزشکم.  گفت: آقای دکتر شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر. نمیدانید چقدر ثواب دارد! صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم، خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم.  دگرگون شده بودم، ما کجا اینها کجا؟! از آن روز دادم تابلویی در اتاق انتظار مطبم نوشتند با این مضمون: <شبهای جمعه مریض صلواتی میپذیریم> دوستان و آشنایان طعنه ام زدند،  اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه طنین انداز بود و این بیت سعدی: گفت باور نمی کردم که تو را  بانگ مرغی چنین کند مدهوش گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و ما خاموش ..
12.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای پیرمردی که حدود ۱۷۰ سال عمر داشت.