eitaa logo
『شہید ابࢪاهیـــم هـادے』
1هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
4.4هزار ویدیو
68 فایل
ارتباط با ادمین کانال: @mohammadalinia همسایه‌مون← @Eashagh_reza (اعشاق الرضا(ع)) همسایه‌مون← @Ashghaneemamezaman313 همسایه‌مون← @feraghe_hossein همسایه‌مون← @Sajad110j ݪینک ناشناسمون: https://harfeto.timefriend.net/17205132310756
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راوی راوی : برادر مهدی امیریان فرمانده ای که قلم بدست گرفت وبعد شهید شد.. روایت جذاب و شنیدنی .. باقری @ibrahim_hadi
🌕 فضیلت و ثواب روز چهارم برای داران این روز طبق پیامبر اکرم (ص) : 🌺 خداوند در بهشت خلد به شما هفتاد هزار قصر عطا کند در هر قصرى هفتاد هزار خانه و در هر خانه پنجاه هزار تخت و بر هر تخت حوریه اى و برابر هر حوریه هزار کنیزک و روسرى هر کنیزک بهتر است از دنیا و آنچه در دنیا هست. 📚امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص۴۸
💬امام زمان علیه السلام فرمودند: ▫️هر زمان قصد کردید به سبب ما، به سوی خداوند و به سوی ما توجه کنید، بگوئيد : سلام على آل یس... 📚الاحتجاج (طبرسی) جلد ۲ صفحه ۴۹۲
💬امام زمان علیه السلام فرمودند: ▫️هر زمان قصد کردید به سبب ما، به سوی خداوند و به سوی ما توجه کنید، بگوئيد : سلام على آل یس... 📚الاحتجاج (طبرسی) جلد ۲ صفحه ۴۹۲
✅ پوشش در مقابل و کودکان و محرمان ✅يكي ديگر از مواردي كه زنان مي توانند پنهاني خود را ظاهر نمايند، در برابر است كه آگاهي ندارند و توانايي جنسي در آنها نشده: ✨🌱 سوره نور، آیه 31 (او الطّفل الّذين لم يظهروا علي عورات النّساء) «يا كودكاني كه از امور جنسي مربوط به زنان آگاه نيستند».✨🌱 ✅اما ظاهر كردن و پنهاني در برابر كودكاني كه توانايي آنها بيدار شده است، نيست؛ چون مي تواند اثرات سوء اخلاقي و تربيتي قابل توجهي را دربرداشته باشد؛ لذا در اين رباطه حتي مادران و خواهران دارند كه در خانه در مقابل فرزندان و خويش نوع را رعايت كنند و شايسته نيست كه لباس هاي بپوشند يا اينكه آرايش هاي مصنوعي خود را بروز دهند. ✅از اميرالمؤمنين (علیه السلام) سوال شد: پسر بچه مي تواند زن را حجامت كند⁉️ حضرت (علیه السلام) فرمود: «اگر بچه مي تواند تعريف كند حجامت نكند.» 👈يعني زنان مي بايست از كودكي كه از امور جنسي آگاه است، دوري كنند. 📚وسايل الشيعه، ج 14، ص 172 ✅ : والي مكه، محمد بن ابراهيم شوهر دختر امام صادق (علیه السلام) بود. او دختري داشت كه لباس هاي رنگارنگ بر او پوشانده، او را به مجلس مي آورد او را بغل مي كرد، تا اينكه روزي دخترك نزد حضرت موسي بن جعفر (علیه السلام) كه دايي او مي شد، آمد. حضرت در حالي كه دو دست خويش را دراز كرده بود، دخترك را گرفت و فرمود: «دختر وقتي ساله شد بر مرد نامحرم جايز نيست او را ببوسد و يا كند.» 📚وسايل الشيعه، ج 14، ص 17
📣 | سعیدِ خمینی، عبداللهِ سیدقائد 🖼 در حاشیه‌ی عیادت فرزندان رهبر انقلاب به نمایندگی از ایشان، از مجروحان لبنانی و رزمندگان مقاومت که برای درمان به ایران اعزام شده‌اند 🔹️همین چند دقیقه قبل فهمیده ملاقات‌کننده‌اش فرزندِ رهبر انقلاب اسلامی و به‌‌قول ‌خودشان سیدقائد است. به احترامش نیم‌خیز شده روی تخت. دو دست توی پانسمان با انگشتانی قطع شده و چشم‌های عمل و پانسمان شده و سر و صورتی پر از زخم و بخیه. هیچ جا را نمی‌بیند. فقط از جهت صدا می‌تواند مکان مخاطب را تشخیص دهد. 🔹️همسر جوانش هم کنار تخت ایستاده. کاملا در قواره یک زوج شیعه‌ی لبنانی! حاج آقا که می‌رسد با همان چشم و پلک‌های بخیه و پانسمان شده بغضش می‌ترکد. در پاسخ حاج آقا که از احوال و زخم‌هایش می‌پرسد می‌گوید: «فدای سر شما! نگران نباشید!» 🔹️همسرش ایستاده کنار تخت. اشک می‌ریزد. قفل کرده‌ام. آن از زهرای ۵ ساله و هادیِ ۱۱ساله و الباقی بچه‌هایی که در خردسالی زخم صهیون به تن‌‌شان نشسته و این هم از بزرگ‌ترهایشان و عبدالله ۳۲ ساله و همسرش. 🔹️عبدالله دارد با گریه‌ای که معلوم نیست اشک‌هایش باید چطور از لای زخم‌ها، بخیه‌ها و پانسمان‌ها راهشان را باز کنند ادامه می‌دهد: «به سیدقائد بگویید درست است که ما عزیز از دست داده‌ایم (منظورش سیدحسن نصرالله است) اما سایه‌ی عزیزتر هست هنوز! به سید قائد بگویید یک سپاه در لبنان دارد که منتظر دستور اوست.» 🔹️حاج آقا می‌گوید به امر آقا راهی شده‌اند تا جویای احوال او و بقیه رزمندگان شوند. بعد هم هدیه‌ای که از طرف آقاست را به همسر عبدالله می‌دهد. عبدالله اما گوشش به این حرفا نیست و تند تند با گریه دارد حرف‌هایش را می‌زند: «به سید قائد بگویید نگران ما نباشد. از طرف من حتما ببوسیدش! بگویید سربازش سلام رساند!» 🔹️حاج آقا خطاب به همسر عبدالله، جویای رسیدگی از آنها می‌شوند و اینکه اگر مشکلی هست حتما بگویند. زن محجوبانه از همه چیز تشکر می‌کند و از رسیدگی کادر درمان. مترجم ترجمه می‌کند که زن جوان یکهو می‌پرد توی صحبت‌‌ها: «فقط یک درخواست دارم!» همه گوش تیز می‌کنند: «سلام من را هم به سیدقائد برسانید!» 🔹️سرم را می‌گیرم سمت پنجره تا بغض خفت شده بیخ گلویم رها شود. جای سالم توی صورت پر از بخیه‌ی‌ عبدالله نیست. حاج آقا کنار گوشش می‌گوید: «الان به خدا خیلی نزدیکی، برای ما دعا کن!» عبدالله اشک می‌ریزد و با چشم‌های بسته حرف‌هایش را می‌زند. 🔹️پرتاب می‌شوم به سکانس‌های از کرخه تا راین و سعید، رزمنده‌ی ایرانی که بعد از بهبود چشمانش با شنیدن یاد و نام امام اشک می‌ریخت. در پاسخ به اینکه گریه برای چشم‌هایش ضرر دارد می‌گفت بگویید بدوزندشان. سعید نمی‌دانست عبدالله با چشم‌های دوخته شده هم گریه می‌کند.