فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایت راوی
راوی : برادر مهدی امیریان
فرمانده ای که قلم بدست گرفت وبعد شهید شد.. روایت جذاب و شنیدنی ..
#_حسن باقری#_فکه
@ibrahim_hadi
🌕 فضیلت و ثواب روز چهارم #ماه_مبارک_رمضان برای #روزه داران این روز طبق #روایت پیامبر اکرم (ص) :
🌺 خداوند در بهشت خلد به شما هفتاد هزار قصر عطا کند در هر قصرى هفتاد هزار خانه و در هر خانه پنجاه هزار تخت و بر هر تخت حوریه اى و برابر هر حوریه هزار کنیزک و روسرى هر کنیزک بهتر است از دنیا و آنچه در دنیا هست.
📚امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص۴۸
💬امام زمان علیه السلام فرمودند:
▫️هر زمان قصد کردید به سبب ما،
به سوی خداوند و به سوی ما توجه کنید،
بگوئيد : سلام على آل یس...
📚الاحتجاج (طبرسی) جلد ۲ صفحه ۴۹۲
#روایت
#بحق_الزینب_اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💬امام زمان علیه السلام فرمودند:
▫️هر زمان قصد کردید به سبب ما،
به سوی خداوند و به سوی ما توجه کنید،
بگوئيد : سلام على آل یس...
📚الاحتجاج (طبرسی) جلد ۲ صفحه ۴۹۲
#روایت
#بحق_الزینب_اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✅ پوشش در مقابل #اطفال و کودکان و محرمان
✅يكي ديگر از مواردي كه زنان مي توانند #زينت_ پنهاني خود را ظاهر نمايند، در برابر #كودكاني است كه آگاهي ندارند و توانايي جنسي در آنها #بيدار نشده:
✨🌱 سوره نور، آیه 31
(او الطّفل الّذين لم يظهروا علي عورات النّساء)
«يا كودكاني كه از امور جنسي مربوط به زنان آگاه نيستند».✨🌱
✅اما ظاهر كردن #زينت_باطني و پنهاني در برابر كودكاني كه توانايي #جنسي آنها بيدار شده است،
#جايز نيست؛
چون مي تواند اثرات سوء اخلاقي و تربيتي قابل توجهي را دربرداشته باشد؛ لذا در اين رباطه حتي مادران و خواهران #وظيفه دارند كه در خانه در مقابل فرزندان و #برادران خويش نوع #پوشش را رعايت كنند و شايسته نيست كه لباس هاي #ناهنجار بپوشند يا اينكه آرايش هاي مصنوعي خود را بروز دهند.
✅از اميرالمؤمنين #امام_علي (علیه السلام) سوال شد:
پسر بچه مي تواند زن را حجامت كند⁉️
حضرت (علیه السلام) فرمود:
«اگر بچه مي تواند تعريف كند حجامت نكند.»
👈يعني زنان مي بايست از كودكي كه از امور جنسي آگاه است، دوري كنند.
📚وسايل الشيعه، ج 14، ص 172
✅ #روایت:
والي مكه، محمد بن ابراهيم شوهر دختر امام صادق (علیه السلام) بود. او دختري داشت كه لباس هاي رنگارنگ بر او پوشانده، او را به مجلس #نامحرم مي آورد او را بغل مي كرد، تا اينكه روزي دخترك نزد حضرت موسي بن جعفر (علیه السلام) كه دايي او مي شد، آمد.
حضرت در حالي كه دو دست خويش را دراز كرده بود، دخترك را گرفت و فرمود:
«دختر وقتي #شش ساله شد بر مرد نامحرم جايز نيست او را ببوسد و يا #بغل كند.»
📚وسايل الشيعه، ج 14، ص 17
#حجاب
#خدا
📣 #روایت | سعیدِ خمینی، عبداللهِ سیدقائد
🖼 در حاشیهی عیادت فرزندان رهبر انقلاب به نمایندگی از ایشان، از مجروحان لبنانی و رزمندگان مقاومت که برای درمان به ایران اعزام شدهاند
🔹️همین چند دقیقه قبل فهمیده ملاقاتکنندهاش فرزندِ رهبر انقلاب اسلامی و بهقول خودشان سیدقائد است. به احترامش نیمخیز شده روی تخت. دو دست توی پانسمان با انگشتانی قطع شده و چشمهای عمل و پانسمان شده و سر و صورتی پر از زخم و بخیه. هیچ جا را نمیبیند. فقط از جهت صدا میتواند مکان مخاطب را تشخیص دهد.
🔹️همسر جوانش هم کنار تخت ایستاده. کاملا در قواره یک زوج شیعهی لبنانی! حاج آقا که میرسد با همان چشم و پلکهای بخیه و پانسمان شده بغضش میترکد. در پاسخ حاج آقا که از احوال و زخمهایش میپرسد میگوید: «فدای سر شما! نگران نباشید!»
🔹️همسرش ایستاده کنار تخت. اشک میریزد. قفل کردهام. آن از زهرای ۵ ساله و هادیِ ۱۱ساله و الباقی بچههایی که در خردسالی زخم صهیون به تنشان نشسته و این هم از بزرگترهایشان و عبدالله ۳۲ ساله و همسرش.
🔹️عبدالله دارد با گریهای که معلوم نیست اشکهایش باید چطور از لای زخمها، بخیهها و پانسمانها راهشان را باز کنند ادامه میدهد: «به سیدقائد بگویید درست است که ما عزیز از دست دادهایم (منظورش سیدحسن نصرالله است) اما سایهی عزیزتر هست هنوز! به سید قائد بگویید یک سپاه در لبنان دارد که منتظر دستور اوست.»
🔹️حاج آقا میگوید به امر آقا راهی شدهاند تا جویای احوال او و بقیه رزمندگان شوند. بعد هم هدیهای که از طرف آقاست را به همسر عبدالله میدهد. عبدالله اما گوشش به این حرفا نیست و تند تند با گریه دارد حرفهایش را میزند: «به سید قائد بگویید نگران ما نباشد. از طرف من حتما ببوسیدش! بگویید سربازش سلام رساند!»
🔹️حاج آقا خطاب به همسر عبدالله، جویای رسیدگی از آنها میشوند و اینکه اگر مشکلی هست حتما بگویند. زن محجوبانه از همه چیز تشکر میکند و از رسیدگی کادر درمان. مترجم ترجمه میکند که زن جوان یکهو میپرد توی صحبتها: «فقط یک درخواست دارم!» همه گوش تیز میکنند: «سلام من را هم به سیدقائد برسانید!»
🔹️سرم را میگیرم سمت پنجره تا بغض خفت شده بیخ گلویم رها شود. جای سالم توی صورت پر از بخیهی عبدالله نیست. حاج آقا کنار گوشش میگوید: «الان به خدا خیلی نزدیکی، برای ما دعا کن!» عبدالله اشک میریزد و با چشمهای بسته حرفهایش را میزند.
🔹️پرتاب میشوم به سکانسهای از کرخه تا راین و سعید، رزمندهی ایرانی که بعد از بهبود چشمانش با شنیدن یاد و نام امام اشک میریخت. در پاسخ به اینکه گریه برای چشمهایش ضرر دارد میگفت بگویید بدوزندشان. سعید نمیدانست عبدالله با چشمهای دوخته شده هم گریه میکند.