هدایت شده از مدارڪ تبادلاتـــ آرزو:)"
#ࢪݦآݩھڊیھاِجݕآࢪے💌🎁
#ݒآࢪٺـ1ـــ
باز هم همون درد شديدي كه هرشب سراغم مياومد، از خواب بيخوابم كرد.
از روي تخت پايين اومدم و دستم رو روي شكمم فشار دادم. از درد چشمهام رو به
هم فشار دادم و لبم رو به دندون گرفتم.
بدون حرف و سروصدا از اتاق خارج شدم و به سمت آشپزخونه رفتم. در اولين
كابينت رو باز كردم و با درد زيادي كه توي شكمم احساس ميكردم، جعبه ي
قرص ها رو بيرون آوردم. يكدفعه زير شكمم تير كشيد. روي شكمم خم شدم.
جعبه قرص ها از دستم روي سراميك هاي كف آشپزخونه افتاد و صداي بدي پيچيد....
ادامه دارد...💌🔮
http://eitaa.com/atrhejab_banoo/2868641844c04f353123
ن دیگه..
برای خواندن پارت های بعد رمان باید سریع بکوبی رو لینک و جوین بدی و همشو رایگان راااااایگان بخونی
بدوووو تا جا نموندی از بقیه🤩😍
http://eitaa.com/atrhejab_banoo/2868641844c04f353123