eitaa logo
ایده خانومانه
42.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
15.4هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/2103444011C4a20427061 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبليغات تاج
داستان سنگین ✍ منو جاریم باهم ازدواج کردیم تویه شب برامون جشن گرفتن عروسی مفصلی بود یه سال گذشت جاریم بچه دارشد من نشدم چندسالی گذشت اون بچه سومشم به دنیااوردمن‌نازا بودم خیلی حرف میشنیدم خیلی تحقیر میشود بچه سوم پسر بود قرارشد بشه جانشین ثروت پدرشوهریه روز که هیچ کسی خونه نبود جاریم بچه هارو پیش من گذاشت رفت پی کاری شیطون گولم زد اون‌پسر بیچاره رو برداشتم خواب بود.توی خواب انداختم توی چاه ورفتم خونه .هنوز صورت معصومش جلو چشمامه.خدایا منو ببخش .ظهر که شد همه دنبالش گشتن هیچ وقت جنازش پیدا نشد مادرش خیلی بی تابی میکرد فکر کردن رفته بیرون کسی دزدیده بچه رو ..اما بعد چند سال..... ادامه داستان 👉👉