🔸Immediate Future
زمان آینده نزدیک
زمان آینده نزدیک یا همان near future، همانطور که از اسمش پیداست، برای عمل یا رویدادی به کار می رود که قرار است در آینده ای بسیار نزدیک (شاید همین چند دقیقه دیگر!) اتفاق بیفتد. برای بیان این زمان در زبان انگلیسی از about to استفاده میکنیم به معنی «نزدیکه که…». در زمان فارسی بیشتر به صورت «الان این اتفاق میوفته» به کار میره.
مثلا فرض کنید که بالای یک چارپایه هستید تا لامپ سوخته رو عوض کنید که ناگهان تعادلتان را از دست میدهید.در این لحظه اگر بخواهیم به انگلیسی بگوییم الان می افتم! از جمله “!I’m about to fall” استفاده میکنیم.
ساختار این زمان به صورت زیر است:
فعل اصلی+ to be verb+about to+فاعل👉
🔸حالت سوالی و منفی
• You are about to leave.
• Are you about to leave ?
• You are not about to leave.
🔸کاربرد زمان آینده نزدیک Immediate Future
🌟1.چند دقیقه یا چند ثانیه دیگر
همانطور که گفتیم، از زمان آینده نزدیک برای اشاره به اتفاق یا عملی استفاده می کنیم که قرار است بلافاصله بعد از اینکه جمله ما تمام شد،اتفاق بیفتد. اگر کلمه ی just را هم به about اضافه کنیم نشان دهنده این است که قرار است عملی خیلی خیلی زود اتفاق بیفتد.
• She is about to cry.
الان گریه ش میگیره.
• I am about to go to a meeting.
الان دارم میرم جلسه.
• Sally is just about to jump off that diving board.
سالی همین الانه که از روی تخته شیرجه بپره.
🌟2.همین ایام،به زودی
در واقع نشان می دهد عملی ظرف چند روز آینده اتفاق خواهد افتاد.
• He is about to get married.
او به زودی ازدواج خواهد کرد.
✍نکته:ساختار about to با شکل گذشته ی فعل to be نیز به کار می رود تا به عملی اشاره کند که نزدیک بود اتفاق بیفته اما متوقف شده. معمولا در این جور موارد جمله ی about to با یک عبارت زمانی (when) همراه است.
• She was about to leave when Jim arrived.
داشت میرفت که جیم سر رسید.
• When it started to rain, I was about to go out for a walk.
داشتم میرفتم بیرون پیاده روی که بارون گرفت.
• I was just about to call her when she walked in.
داشتم بهش زنگ میزدم که خودش اومد تو.
🔴 توجه!
ساختار about to برای زمان آینده ساده با عبارت هایی که در آنها به زمان خاصی اشاره شده استفاده نمی شود. در این موارد باید از زمان حال ساده استفاه کنیم.
✅Hurry up, please! The coach is about to leave!
(درست)
✅Hurry up, please! The coach leaves in five minutes!
(درست)
❎The coach is about to leave in five minutes!
(نادرست)
#گرامر
@idioma
Peace be upon Ibrahim ❤
سلام بر ابراهیم
Part 5 🌿
Why Ibrahim Hadi?
چرا ابراهیم هادی ؟
🌷 It was the summer of 1386 AHS. I was participating in the sunset and evening group prayers in the Amin al-Doleh Mosque in Tehran. It was a strange situation! All of those who were participating in the prayers were scholars and dignitaries. I was standing in the right corner of the second line.
تابستان سال ۱۳۸۶ بود. در مسجد امینالدوله تهران مشغول نماز جماعت مغرب و عشا بودم. حالت عجیبی بود! تمام نمازگزاران از علماء و بزرگان بودند . من در گوشه سمت راست صف دوم جماعت ایستاده بودم .
🦋 After the sunset prayer, when I looked around, surprisingly I saw that water was surrounding the place of the group prayer! It was as if the Mosque was an island in the middle of the sea!
بعد نماز مغرب ، وقتی به اطراف خود نگاه کردم، با کمال تعجب دیدم اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گرفته! درست مثل اینکه مسجد، جزیرهای در میان دریاست!
🍀The Imam was a shining, elderly man who was wearing a white turban. He stood up facing the crowd and started to speak. I asked the old man who was sitting next to me, “Do you know the leader of the group prayer?” He responded, “He is Haj Shaykh Mohammad Husayn Zahed, the professor of the Clergyman Haqshenas and the Clergyman Mojtahedi.”
امام جماعت پیرمرد نورانی با عمامه ای سفید بود. از جا برخاست و رو به سمت جمعیت شروع به صحبت کرد. از پیرمردی که در کنارم بود پرسیدم: امام جماعت را می شناسی؟
جواب داد: حاج شیخ محمدحسین زاهد هستند. استاد حاج آقا حق شناس و حاج آقا مجتهدی.
🍁Since I had heard a lot about the spiritual greatness and magnanimity of Shaykh Husayn Zahed, I listened to his words carefully.
من که از عظمت روحی و بزرگواری شیخ حسین زاهد بسیار شنیده بودم با دقت تمام به سخنانش گوش می کردم .
✒Scholar/ˈskɑːlər/
عالم ، محقق
✒Dignitaries /ˈdɪɡnətəri/
شخص بزرگ
✒Turban/ˈˈtɜːrbən/
عمامه
✒Clergyman/ˈklɜːrdʒimən/
حاج آقا، مجتهد
✒Spiritual /ˈspɪrətʃuəl/
معنوی ، روحانی
✒Magnanimity /mægnə'nımətı/
بزرگواری
#متن_آموز📚
#peace_be_upon_Ibrahim
@idioma
📌 𝗪𝗵𝗮𝘁'𝘀 𝘁𝗵𝗲 𝗱𝗶𝗳𝗳𝗲𝗿𝗲𝗻𝗰𝗲 𝗯𝗲𝘁𝘄𝗲𝗲𝗻 "𝚊𝚌𝚌𝚎𝚙𝚝" 𝗮𝗻𝗱 " 𝚎𝚡𝚌𝚎𝚙𝚝 "⁉️
تفاوت واژه "𝗮𝗰𝗰𝗲𝗽𝘁" و واژه "𝗲𝘅𝗰𝗲𝗽𝘁" به معنی «قبول کردن، شامل نشدن» ؟
♦️𝗔𝗰𝗰𝗲𝗽𝘁 is a verb. It has several meanings.
👈 واژه " 𝗮𝗰𝗰𝗲𝗽𝘁" ، فعل است و معنای متعددی دارد.
🔺 𝗧𝗼 𝗵𝗼𝗹𝗱 𝗮𝘀 𝘁𝗿𝘂𝗲.
👈 دریافت کردن و قبول کردن چیزی بعنوان حقیقت.
𝗘𝗫: I 𝗮𝗰𝗰𝗲𝗽𝘁 she may have been tired, but that's still no excuse.
🔺 𝗧𝗼 𝗿𝗲𝗰𝗲𝗶𝘃𝗲 𝘀𝗼𝗺𝗲𝘁𝗵𝗶𝗻𝗴 𝘄𝗶𝗹𝗹𝗶𝗻𝗴𝗹𝘆.
👈 دریافت چیزی با میل و رغبت.
𝗘𝗫: I never 𝗮𝗰𝗰𝗲𝗽𝘁 presents from clients.
🔺 𝗧𝗼 𝗮𝗻𝘀𝘄𝗲𝗿 "𝘆𝗲𝘀" , 𝗲𝘀𝗽𝗲𝗰𝗶𝗮𝗹𝗹𝘆 𝘁𝗼 𝗮𝗻 𝗶𝗻𝘃𝗶𝘁𝗮𝘁𝗶𝗼𝗻.
👈 پاسخ "بله" دادن، به خصوص به یک دعوت.
♦️ 𝗘𝘅𝗰𝗲𝗽𝘁 is most commonly seen as a preposition. How ever, it can also be used a conjunction and very occasionally as a verb.
👈 واژه "𝗲𝘅𝗰𝗲𝗽𝘁"، بیشتر به عنوان حرف اضافه بکار می رود. با این حال، می توان آن را به عنوان حرف ربط و گاهی اوقات به عنوان یک فعل نیز استفاده کرد.
🔻 𝗲𝘅𝗰𝗲𝗽𝘁 𝗮𝘀 𝗮 𝗽𝗿𝗲𝗽𝗼𝘀𝗶𝘁𝗶𝗼𝗻 𝗺𝗲𝗮𝗻𝘀 "𝗮 𝗽𝗮𝗿𝘁 𝗳𝗿𝗼𝗺, 𝗻𝗼 𝗶𝗻𝗰𝗹𝘂𝗱𝗶𝗻𝗴 𝗼𝗿 𝗲𝘅𝗰𝗹𝘂𝗱𝗶𝗻𝗴."
👈 واژه " 𝗲𝘅𝗰𝗲𝗽𝘁" به عنوان حرف اضافه به معنای «جزئی از، شامل نشدن یا استثنا» است.
𝗘𝗫: I have nothing to declare except my genius.
🔻 𝗲𝘅𝗰𝗲𝗽𝘁 𝗮𝘀 𝗮 𝗰𝗼𝗻𝗷𝘂𝗻𝗰𝘁𝗶𝗼𝗻 𝗺𝗲𝗮𝗻𝘀 "𝗯𝘂𝘁 "𝗼𝗿 "𝗶𝗳 𝗻𝗼𝘁 𝘁𝗵𝗲 𝗳𝗮𝗰𝘁 𝘁𝗵𝗮𝘁."
👈 اگر بعنوان حرف ربط بکار رود به معنای "اما" یا "اگر نه این واقعیت است که " می باشد.
𝗘𝗫: I would go swimming, except I am scared of big fish.
🔻 𝗲𝘅𝗰𝗲𝗽𝘁 𝗮𝘀 𝗮 𝘃𝗲𝗿𝗯 𝗺𝗲𝗮𝗻𝘀 "𝘁𝗼 𝗲𝘅𝗰𝗹𝘂𝗱𝗲."
👈 اگر در نقش فعل ظاهر شود به معنای "شامل نشدن، مستثنی کردن" است.
𝗘𝗫: You are 𝗲𝘅𝗰𝗲𝗽𝘁𝗲𝗱 from the ruling.
🔸 Accept /əkˈsept/
قبول کردن ، پذیرفتن
🔸 Except /ɪkˈsept/
بجز، به استثنای، جز، غیر از، مستثنی کردن، استثنا کردن
#مقایسه
@idioma
🔸Spill the beans
بند رو به آب دادن (رازی رو لو دادن)
🗣 To tell people secret information
✏مثال :
📝 Please don't spill the beans about my plans to quit working and go back to school next year .
لطفا این راز رو لو نده که من قصد دارم کار را رها کنم و سال آینده دوباره به مدرسه بروم .
🎊 We're planning a surprise party for Sufi. Don't spill the beans .
ما قصد داریم جشن غافلگیری برای سوفی بگیریم . بند رو آب نده .
🔔🖊نکته :
در یونان باستان ، و در جلسات مخفی برای رای دادن به قانون یا عضویت فردی در کاسه ای ، لوبیا می انداختند . لوبیای سفید رای مثبت و لوبیای سیاه رای منفی بود . اگر زودتر از هنگام کسی اتفاقی کاسه را می انداخت تعداد رای ها لو می رفت و زود تر از موعد مشخص می شد . به همین منظور " ریختن لوبیاها " اصطلاحا به معنای لو دادن و فاش کردن است .
#اصطلاح
@idioma