.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۲۰)
🌟 ادامه ی کتاب :
2) نقش دوست شهيد در يك خانواده
🖊 (به نقل از آقاي مجید صدیقی- دوست شهید)
...
بعد از شهادت عباس برايم سخت بود که دست روی دست بگذارم و تماشاچی باشم. با مشورت همسرم تصمیم گرفتم برای رفتن به سوریه ثبت نام کنم و قرار بود چند روز دیگر اعزام شوم، یک روز قبل از اعزام به من گفتند اسم شما در لیست نیست وقتی این حرف را شنیدم خیلی ناراحت شدم؛ گویي یک آب سردی بر سرم ریخته شد... گفتم لیاقت مدافع حرم بودن را هم ندارم رفتم پيش مسئول اعزام و اصرار کردم ولی فایده ای نداشت.
آن روز به خانه رفتم و عباس را واسطه قرار دادم و از عمق وجودم از او خواستم کمکم کند.
آن شب نخوابیدم به ذکر دعا و قرآن مشغول شدم و یک سفره هم به نام حضرت ابوالفضل العباس(ع) نذر کردم.
در همان حال معنوی ناگاه تلفن زنگ خورد ساعت 30/2 نصف شب بود به من گفتند سوریه می آیی؟ گفتم از خدا خواستهام همان شب وسایل را جمع کردم و صبح روز 25/9/95 به آموزش رزمی رفتم.
بعد از یک دوره آموزشی بیست روزه عازم سوریه شدم در مسیر فرودگاه امام خمینی(ره) فکر ميكردم که چقدر زود عباس حاجتم را برآورده کرد. هر لحظه به ایمانم افزوده می شد که شهدا چه پشتیبان قدرتمندي برای دوستان خود هستند. ...
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۲۱)
🌟 ادامه ی کتاب :
2) نقش دوست شهيد در يك خانواده
🖊 (به نقل از آقاي مجید صدیقی- دوست شهید)
...
وقتی از فرودگاه دمشق از هواپیما پیاده شدم همه به صف به سمت یک مقر رفتیم آنجا یک نفر با ما صحبت کرد و درباره شرایط سوریه و محل مأموریت توضیحاتی داد همانجا به همه مدافعان یک سربند دادند وقتی سربند را به من دادند تعجب کردم، دیدم سربند با همان شکلی است که قبلاً عباس در خواب به پيشاني من بسته بود. خیلی خوشحال شدم. تعبیر خوابم را با چشم دیدم. بعد از حضور در منطقه عملیاتی هرروز زیارت عاشورا می خواندم. بعضی روزها نماز جماعت برپا ميشد و یک فضای معنوی خاصی ایجاد شده بود. بیان و وصف آن صحنهها را به قلم نمی توان آورد.
چند روزی که در دمشق بودم مدافعان حرم را به حرم مطهر حضرت زینب و حضرت رقیه(سلام الله علیها) بردند. بسیار خوشحال بودم که توفیقی حاصل شد که به زيارت مطهر اهل بیت(علیهماالسلام) آمده ام.
یک روز ما را به رأس الحسین(علیهالسلام) در منطقه دمشق بردند آنجا صحنه هاي شورانگیز کربلا را احساس كردم و دلم شکست و همانجا دعا کردم و گفتم خدایا به حق حضرت اباعبدالحسین(علیهالسلام) یک فرزند سالم و صالح به من مرحمت بفرما.
بعد از پایان مأموریت اوّل به سمنان آمدم. چند ماهی از دعایی که در رأس الحسین در دمشق کرده بودم می گذشت.
یک روز صبح همسرم گفت در عالم رؤیا شهید عباس دانشگر به خوابم آمد و به من گفت از طرف حضرت زینب(سلام الله علیها) می آیم. حضرت زینب فرمودند دعای شما مستجاب شده و شما صاحب فرزند می شوید. تا همسرم این خواب را تعریف کرد اشک در چشمهایم جمع شد گفتم چقدر زود بی بی زینب(سلام الله علیها) مزد و پاداش سوریه رفتن را داد. ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
سلام بر تو ای اباعبدالله و بر جانهایی که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقی است و خدا زیارت شما آخرین زیارت از سوی من قرار ندهد، سلام بر حسین و بر علی بن الحسین و فرزندان حسین و یاران حسین
eid-ghadir89-alimi01.mp3
702K
شه مردان شیر یزدان🌺
@ienamontaghem9999🕊