أینَ مُـــــــنتَقِّم...🇮🇷🇵🇸
📗 ادامه ی کتابِ آخرین نماز در حلب : ... خون شهدای مدافعان حرم از جمله عباس دانشگر در این برهه از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 ادامه ی کتابِ
🌟 آخرین نماز در حلب
(بخش رفاقت آسمانی) :
...
اولینبار شاید این چهره خندان عباس بود که مرا مجذوب خود کرد؛ سال ۱۳۹۵ ، پس از شهادتش. عکسش را در کانالی در یکی از شبکههای اجتماعی دیدم. بعد از آن، عکسش را در محل کارم و خانهام به دیوار زدم تا دائم جلوی چشمم باشد. از دیدنش انرژی میگیرم و از نگاهش سیر نمیشوم. از وقتی که با عباس آشنا شدهام، او را در زندگیام حاضر میبینم. گاهی پیش میآید که با توسل به او مشکلم حل میشود. عباس حق رفاقت را ادا میکند.
🖊سعيد خليل نژند - شهرستان بناب - دوست شهيد
#یادشهداباصلوات
📗 ادامه ی کتابِ
آخرین نماز در حلب :
...
مرداد سال ۱۳۹۵ بود. يك مشكل و گره اي در كارم ايجاد شده بود. خيلي ناراحت بودم يك شب در عالم رويا ديدم در خانه نشسته ام. يك جوان خوش سيما با لبخند به سمتم آمد من بلند شدم و او را بغل كردم با هم احوالپرسي كرديم انگار همديگر را مي شناختيم. بسته اي به من داد گفت نزديك ماه محرمه، اينو براي تو آوردم. بسته را باز كردم ديدم توش دو تا پيراهن مشكي و يك شال سبز هست. پيراهن را گرفتم تا ببينم اندازه ام هست يا نه. ديدم پشت پيراهن نوشته شده عباس دانشگر. به چهره عباس خيره شدم گفت اگر مشكل داشتي به خودم بگو، كمكت مي كنم. بعد با لبخند با من خداحافظي كرد.
از خواب بیدار شدم گیج بودم همش به خودم می گفتم کی بود به خواب من اومد . حدس زدم آن جوان باید شهید باشه. اسم عباس در ذهنم مانده بود توی فضای مجازی «شهید عباس» رو جستجو کردم. عکسی رو دیدم حس کردم همان جوان بود که در خواب دیدم. زیر عکس نوشته بود شهید عباس دانشگر. رفتم سراغ بقیه عکس های او و وصیت نامه اش.
وصیت نامه شهید عباس دانشگر واقعا عجیب و پر محتوا بود. با خواندن وصیت نامه به عظمت روحی این شهید پی بردم از آن روز باهاش رفيق شدم هروقت تنها مي شم باهاش خلوت مي كنم شبها باهاش حرف مي زنم تا خوابم ببره. تا به حال چند كار خير به نيتش انجام داده ام از جمله ظهرها در مسجد اذان مي گم و هر ماه مبلغي از حقوقم كنار مي گذارم و به نيازمندان كمك مي كنم...
من اهل شيراز هستم. با پرس و جو شماره پدر شهيد را پيدا كردم و با او تماس گرفتم و خوابم را تعريف كردم، متوجه شدم تنها من نيستم كه چنين خوابي را ديده ام. بعد از دو هفته پدرش كتاب اذان صبح به وقت حلب با تعدادي عكس شهيد براي من فرستاد. من با سيره و سبك شهيد بيشتر آشنا شدم و خدا را شكر كردم كه او را دوست شهيد خود انتخاب كرده ام.
🖊 سيد جعفر يزدياني – شيراز - دوست شهيد
ادامه دارد...
نظام تقديم 29.mp3
6.59M
#ملکوت_اعمال جلسه بیست و نهم
👤 استاد امینی خواه🎤
4_5848460845318669705.mp3
6.53M
#ملکوت_اعمال جلسه سی ام
👤 استاد امینی خواه🎤
4_5848460845318669706.mp3
6.57M
#ملکوت_اعمال جلسه سی ویکم
👤 استاد امینی خواه🎤