🌺رمان🌺
#قسمت_صدوچهل_وچهارم
مریم ،فریبا بیایین بریم خونه !
نه من نمیام!
بااینجا موندن که کاری از دستتون برنمیاد!
من نمیرم ،من خونه م برم تا صبح مثل مرغ سرکنده بال بال می زنم،برم خونه حالم بدمیشه، مادرمو تواین وضعیت بزارم برم خونه،دلموآروم نمی گیره!
کجا می خوابین ؟
تونمازخونه ی بیمارستان!
بافریبا تو نمازخونه ی بیمارستان عارفیان شبوبه سحر رسوندن...
مریم صبح بعدازدیدن مادراومد حیاط بیمارستان،کتابی راکه ازخونه آورده بود،رو بازکرد!
کتابی بااین مضمون روی جلد:مردگان از ماچه میخواهند؟
شروع کرد به ورق زدن؛از آداب محتضر گذشت؛رسید به آداب غسلوکفن کردن وتشییع وسرازیری قبرولحد گذاشتنوخاکسپاری؛مدادوبرداشت؛صفحاتشو یادداشت کرد؛باماژیک شبرنگ علامت دارشون کرد؛تاعصرخیلی هااومدن ملاقاتورفتن؛شب شد؛مریم موندموفریبا؛یه پاشون توآی سی یو بود؛یه پاشون حیاط بیمارستان؛چندروزی بودبه فریبا می گفت:که لباس داداش یعقوبوبیاریم بزاریم روی سینه مادرازخداشفاشو بخواییم،گویاقسمت نبوداین لباس به اذن خداشفایی برای مادرباشه،شب آخردوباره مریم خواسته شوتکرارکرد،فریبا رفت خونه ی مادر،وباپلیوروچفیه وعکس داداش یعقوب برگشت بیمارستان،شب رفتن آی سی یو، فریبا پلیوروانداخت روی سینه ی مادر،چفیه روروی سرش وعکسشم روسینه ش!
فریبا وقتی عروسِ خاله ی علی از دنیا رفت، مادرش قبل از اینکه مردم جمع بشن برای تشییع پیکرش ،رفت غسالخونه و داد غسلش بِدن که کسی بَدن برهنه شو نبینه ،همینطور مادرِ علی رو ، دخترشو عروس خواهرشوهرش صبح زود بردنش غسالخونه وغسلش دادن ، من از اینکارشون خیلی خوشم اومد،بنظر من مادرو قبل از اینکه مردم خبردار بشن و جمع بشن ببریم غسلش بدیم ،خوشم نمیاد بیانو مادرو بی لباس ببینن، یادم میاد تو غسل دادن یکی از فامیلهای نزدیکمون دورترین کسانی که باهاش نسبت داشتن اومده بودن برای تماشاش،خیلی بدم اومد از این کارشون، ویه آقایی هم خودم شنیدم که از بدنِ شوهر خواهرش که موقع غسل دیده بود می گفت!
فریبا از این حرف مریم استقبال کردو با ناصر درمیون گذاشت که مورد استقبال ناصرهم قرارگرفت!
🌺رمان🌺
#قسمت_صدوچهل_وششم
شب تلخوسخت سپری شد ،کم کم آفتاب بساطشوتوحیاط بیمارستان پهن می کرد،وضوگرفتنوتوهمون حیاط نمازشونوخوندن بعدازخوندن نمازصبح؛زیر اندازوجمع کردنورفتن آی سی یو!سلام مادر،می بخشی دیشب نداشتن بمونیم پیشت،امادیدی که شبو زیر همین پنجره ای که بودی نشسته بودیم،طبق روال این ده روز؛بازم اولین کاری که مریم کرد وضوگرفتن برای مادر بود؛براش وضوگرفت؛فضای دهانشوبا آب،مرطوب کرد،برسی به موهاش کشید؛فریبا سمت راستش ایستاد،مریم سمت چپش،مریم قرآنوداد دست فریبا که براش سوره یاسین بخونه؛خودشم شروع کرد به تلاوت دعای عدیله؛آخرای دعابود؛چشماش روی کلمات بود،فریبا گفت:مریم؛ببین قلب مامان چقدر محکم میزنه؟نگاه مریم از کلمات دعای عدیله به صورت فریباوبعدش به سینه ی مریم میخکوب شد؛دست فریباروی قلب مادر بود،شدت ضربان قلب به حدی بودکه دست فریباروتکون میداد؛نگاه مریم به سمت پای چپش سُرید از شدت طپش قلبش بی وقفه تکون می خورد؛به عمرش محتضرندیده بود ولی انگاریکی بهش گفت:مادرت نفس های آخرشو میکشه،سریع کتابوبست،گوشیشو برداشت؛بازش کرد؛ فریبا بیا کنار،رفت سمت راست مادرایستاد،سرشوآورد نزدیک گوشش،لباشوچسبوندبه گوشش،تلقینوکه توگوشیش سیو کرده بود،مثل این ده روزی که آروم توگوشش تلقینو گفته بود،دوباره تکرار کرد؛اسمع افهم یارقیه بنت احمدعلی هل انت علی العهد الذی فارقتناعلیه من شهادت ان لااله الاالله وحده لاشریک له وان محمدصلی الله علیه و آله عبده ورسوله وسیدالنبیین وخاتم المرسلین وعلیاامیر المومنین و... یا رقیه بنت احمدعلی اذااتاک الملکان المقربان رسولین... افهمت یا رقیه بنت احمد علی...؟
تلقین که تمام شدکادرآی سی یو متوجه وضعیت رقیه شدن؛سریع اومدن بالای سرش؛ واز دختراش خواستن که برن کنار؛هردوشون؛ازشون سوال کردن؛که بااحیا کردن برمیگرده؟گفتند:اصلابر نمیگرده،گفتن: پس اذیتش نکنین !گفتندقانونه باید احیاش کنیم،به صورت سوری خیلی کوتاه احیاش کردن؛چون نخواستن اذیت بشه،بعدش همگی پشت پیشخوان پرستاری رفتنو دختراروبامادری که داشت نفس های آخرشومی زد تنها گذاشتنومشغول تماشاشون شدن؛مریم سمت راستش،فریبا سمت چپش، هرکدومشون یک دستشوتوی دستشون گرفتت؛یکی ازکادر؛یک مهرکربلاآوردودادبه مریم که بزار کف دستش،
ضربان قلب رفت بالا،بالای بالا،اکسیژن اومدپایین؛ پایینه پایین؛تااینکه تمام خطهای مانیتور صاف شدن،تموم شد؛اینو دودختر بخاطر بیماران دیگه که مثل مادرشون وضعیت وخیمی داشتن فقط بیصدا مثل ابر بهاری گریه می کردن و یه چشمون به مانیتور بودو یه چشمشون به بدن رنجور مادر، فریبا دستشوبه سینه اش گذاشت ،خم شدبوسیدوگریه کرد؛بی صدا گریه کرد؛مادرمادرداری کجا می ری پس ما چی؟تنهام می زاری؟بااینکارفریباقلب مادردوباره زد؛۱۰ ۲۰ ۳۰ ۴۰, آقای عبدیل زاده اعتراض کرد؛که خانم فطینی چیکار داری می کنی؟فریبابلند شدوازمادرفاصله گرفت؛دوباره ضربان قلبش اومدپایین؛ پایینه پایین خطها دوباره صفر شدن؛تموم شد؛اینبارمریم رفت نزدیکش؛مادرمهربونم نکن این کارو باما ببین اشکامونو آروم به صورتش نزدیک شد بغلش کردگریه کرد،مادر،مادر مادر !قلب مادردوباره زد؛۱۰؛۲۰؛۳۰؛۴۰؛۴۵آقای عبدیل زاده اینبارخشن ترازدفعه ی قبل شد؛گفت چیکارمی کنین؟ چراجون به سرش می کنین؟برین کنار،بیرونتون می کنما!اومدن عقب؛امادستای مادرتو دستاشون بودضربان قلب اومدپایین۴۰؛۳۰؛۲۰؛۱۰؛۵وصفروتمام!شنیده بودن روضه ی بازشدن بندکفنو...اماهمگی به عینه دیدن عشق مادرانه رو.صورت کادرآی سی یو از دیدن این صحنه ی عاطفی خیس اشک شده بود...
رقیه درحالی جان به جان آفرین تسلیم کرد که بالای سرش دعای عدیله و سوره ی یاسین تلاوت میشد،چفیه ی شهیدی روسرش،پلیورشهیدی روی سینه ش،وعکش شهیدی کنارش بود ودستاش تودستهای دختراش بودوتربت کربلاتودستش...
ادامه دارد...
🌸#سورهواقعه 🌸
⚘ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»⚘
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ (1) لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ (2) خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ (3) إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجّاً (4) وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسّاً (5) فَكَانَتْ هَبَاء مُّنبَثّاً (6) وَكُنتُمْ أَزْوَاجاً ثَلَاثَةً (7) فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ (8) وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ (9) وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ (10) أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ (11) فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ (12) ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ (13) وَقَلِيلٌ مِّنَ الْآخِرِينَ (14) عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ (15) مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ (16) يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ (17) بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ (18) لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ (19) وَفَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ (20) وَلَحْمِ طَيْرٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ (21) وَحُورٌ عِينٌ (22) كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (23) جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (24) لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَلَا تَأْثِيماً (25) إِلَّا قِيلاً سَلَاماً سَلَاماً (26) وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ (27) فِي سِدْرٍ مَّخْضُودٍ (28) وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ (29) وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ (30) وَمَاء مَّسْكُوبٍ (31) وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ (32) لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ (33) وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ (34) إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء (35) فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَاراً (36) عُرُباً أَتْرَاباً (37) لِّأَصْحَابِ الْيَمِينِ (38) ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ (39) وَثُلَّةٌ مِّنَ الْآخِرِينَ (40) وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ (41) فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ (42) وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ (43) لَّا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ (44) إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ (45) وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنثِ الْعَظِيمِ (46) وَكَانُوا يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (47) أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ (48) قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ (49) لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ (50) ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ (51) لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ (52) فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (53) فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ (54) فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ (55) هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ (56) نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ (57) أَفَرَأَيْتُم مَّا تُمْنُونَ (58) أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ (59) نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ (60) عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ (61) وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذكَّرُونَ (62) أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ (63) أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ (64) لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَاهُ حُطَاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ (65) إِنَّا لَمُغْرَمُونَ (66) بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ (67) أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاء الَّذِي تَشْرَبُونَ (68) أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ (69) لَوْ نَشَاء جَعَلْنَاهُ أُجَاجاً فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ (70) أَفَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ (71) أَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنشِؤُونَ (72) نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْكِرَةً وَمَتَاعاً لِّلْمُقْوِينَ (73) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (74) فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ (75) وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ (76) إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (77) فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ (78) لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (79) تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ (80) أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ (81) وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ (82) فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ (84) وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لَّا تُبْصِرُونَ (85) فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ (86) تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ(87)فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ(88)فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ (89)وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ أَصْحَابِ الْيَمِينِ 90فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ 91وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ 92 فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ 93 وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ 94إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ95فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ96
waqe_346196.mp3
29.55M
🌃 ٵࢪٵݦـــــۺ ۺب انهٜٜ
أینَ مُـــــــنتَقِّم...🇵🇸🇮🇷
هدایت شده از أینَ مُـــــــنتَقِّم...🇮🇷🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 یادمان نرود که مهمترین، بالاترین و باارزشترین عمل در این شب ،خواندن دعای فرج و توجه به حضرت بقیه الله الاعظم می باشد
🌺بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ .
♦️اگرهمگی یڪدل و یڪصدا
برای ظهوردعاڪنیم🌸🍃🌺🍃
قطعاً امرشریف ظهوربه زودی محقق خواهدشد .
#اللهمعجللولیکالفرج
🌺🌺🍃🍃🌺🌺
أینَ مُـــــــنتَقِّم...🇮🇷🇵🇸
🌐نکته مهم در باره شک باطل🌐 اگر یکی از شکهای باطل احیانا برای نماز گزار اتفاق بیفتد. ❌❌نمیتواند نما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅نماز مسافر✅ 8⃣شرط دارد::
۱)ان که سفر او. کمتر از 8 فرسخ شرعی نباشد
۲)ازاول مسافرت قصد8 فرسخ را داشته باشد
۳)در بین راه از قصد خود برنگردد
۴)نخواهد قبل از رسیدن به 8 فرسخ از وطن خود بگذرد یا. ده روز در انجا بماند
۵)برای کار حرام سفر نکند (مثلا برای شرکت در یک قمار)
۶)ازصحرانشینهایی نباشد ک دایم السفر و. در بیابان ها گردش میکنند(مثل عشایر عزیز ایران🇮🇷)
۷)شغل او. مسافرت نباشد ( خلبان و.مهمانداران هواپیما)
۸)به حد ترخص برسد
✳️✳️تعریف ترخص🔙🔙یعنی از وطنش یا جایی که قصد کرده ده روز در انجا بماند به قدری دور شود که دیگر دیوارهای شهر را نبیند و.صدای اذان را نشنوند☘☘
ترخص معمولا همیشه سوال بوده❌❌ حد ترخص رو هنگام خروج از شهر ها با تابلو. مشخص کردن